به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از شبکه اجتهاد؛ استاد ابوالقاسم علیدوست، بازیگری غیرقابل چشم پوشی و عنصری تأثیرگذار در حوزه علمیه قم است. چه او را دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، نمیتوان از تأثیرگذاری او بر حوزه علمیه قم و دانش فقه، چشم پوشی کرد. او سالهاست که با سلاح دانش و راهبرد گفتگو، به بیان نظرات خویش پرداخته است. استاد قدیمی و نویسنده کمنویس اما تأثیرگذار حوزه علمیه قم، همواره در مرز دانش حرکت کرده است؛ چه زمانی که از عقل و عرف سخن گفت، چه وقتی که پای مصحلت را به دانش فقه باز کرد و چه آن هنگام که قرائت جدیدی از مقاصد شریعت را فراروی دانش پژوهان این دانش قرار داد. او بدون آنکه ادعای افق گشایی داشته باشد، افقهای فراوانی را به روی دانش فقه بازکرد و بی آن که خود را ادیب بداند، واژگان زیادی را به ادبیات علوم اسلامی افزود. شاید طلاب و اساتید جوان، آن زمان که «رویکرد نص بسند» را به چالش میکشند، یا از «تفسیر دوسویه آیات و روایات» سخن میگویند و اساتیدشان را به برپایی «دروس دوضلعی و سه ضلعی» دعوت میکنند، ندانند که تمام این اصطلاحات برساخته ذهنی است که هیچگاه صاحب سبک و نظر بودنش را به رخ دیگران نکشید و با تکیه کلامِ «به عنوان یک طلبه عرض میکنم»، حتی مقام استادی را نیز برای خودش برنتافت. آیتالله علیدوست، در میانه سنت و مدرنیته ایستاده است. او همان مقدار که با بیضابطه بودنِ استدلالات بر طهارت سگ مخالف است، نص بسند بودن و اخباریگری مدرن را نیز به چالش میکشد. شاید دکتر سروش نداند که همان قدر که او، از دفاع آیتالله از دستگاه فقه شیعی ناخرسند است، دوستان قمی آیتالله نیز وی را به خاطر مناظره با روشنفکری مثل او، سرزنش میکنند. باری، او نه تنها در میان سنت و مدرنیته، بلکه در میانه جناحهای گوناگون حوزوی و سیاسی نیز ایستاده است. او همواره به دعوتهای علمی لبّیک میگوید، چه از مراکز علمی وابسته به اصلاح طلبان باشد و چه از نهادهای دانشی زیر نظر اصولگرایان. در این میان، نه بیمعرفتی برخی دوستان سابق را مانع از حضور منظم در جلسه جامعه مدرسین میداند و نه به تنگ نظری اساتید دیروز و مدیران امروز نسبت به گفتگویش در محافل نواندیشان، وقعی مینهد. شاید وقتی آیتالله وضو میگرفت و خود را برای دفاع از کیان فقه شیعی در مناظره با منتقد مهم این دستگاه دیرین آماده میکرد، خویش را مهیای سرزنش دوستان برای کاری که مراجع تقلید کتبا و شفاها مورد تأیید قرارش دادند نیز مینمود. چند سال باید میگذشت تا معلوم شود فقیهی که بلافاصله پس از فتوای تاریخی رهبری پیرامون سلاحهای هستای و کشتارجمعی، همایش فقه هستهای را ترتیب میدهد و چند سال بعد، چند دهه آبرویش را با پذیرش دبیری همایش فقه هنر، در طبق اخلاص میگذارد، نه سودای عضویت در مجلس خبرگان را دارد و نه مجلس نمایندگان و نه حتی نامزدی برای مرجعیت آینده. شاید حتی خوشبین ترین طلابی که در حوزههای شهرستانها و کشورهای گوناگون، سخنان و نگاشتههای استاد علیدوست را میخوانند، باور نداشته باشند که فقیهی با این خیل شاگردان و کارنامه علمی، نه دفتری دارد و نه مدیر برنامهای و نه حساسیتی برای درج القاب و عناوین؛ فقیهی که تصویرش نزد رایزن فرهنگی کتابخوانِ ایران در روسیه، مردی با کت و شلوار و کراوات است و نمودش در ذهن روشنفکران گذرکرده از فقه، عمامه به سری که نعلین بر پا و شال بر کمر دارد! علیدوست اما نه این است و نه آن. او از معدود آیتاللههایی است که اجتهادش را با اجماع حوزویان دریافت کرده است نه با اصرار و تماس با خبرنگاران و رسانهها. شاید راز محبوبیت و مقبولیت او، همین اجماعی است که بر اخلاص و دانشی بودنِ او شکل گرفته است؛ اجماعی که یک سویش به روسیه و هندوستان میرسد و سوی دیگرش به طلاب لبنانی که ترجمه عربی کتابهای او را دست به دست میکنند. اما این محبوبیت و این اجماع بر دانشی بودنِ او، نه سادگی او در ارتباط با دانش پژوهان را تغییر داده و نه مانع پذیرش همسفری با دوستدارانش در یزد و ابرقو در سفر عمره گردیده است. استاد علیدوست، بیش از نیم قرن است که میخواند، مینویسد، درس میدهد و از همه مهمتر، گفتگو میکند. در این سالها اما، نه تشویقهای دوستدارانش، او را از حرکت مستمر در مرز دانش بازداشته و نه سرزنش و فحاشی مخالفینش، در عهدی که سالها پیش با خدای خود بسته است، خللی وارد ساخته است؛ عهدی که تنها خود و خدایش از آن خبر دارند.