۳- تغییر نسبت سپرده قانونی:
ایده استفاده از «تغییر نسبت سپرده قانونی» بهعنوان یک ابزار سیاست پولی بر این اساس شکل میگیرد که مقامات پولی، بانکهای تجاری را موظف میکنند درصد مشخصی از پول نقد خود را بدون هیچگونه سود یا پاداشی نزد بانک مرکزی نگهداری کنند.
میزان این سپرده معمولاً بر اساس درصدی ثابت از کل مانده حسابهای جاری مشتریان در بانکهای تجاری تعیین میشود، هرچند ممکن است این نسبت در برخی موارد شامل بخشی از مانده حسابهای پسانداز و سپردههای مدتدار نیز بشود.
توانایی بانک مرکزی در مدیریت حجم اعتبار و اجرای سیاست پولی از طریق این ابزار، به این صورت است که با افزایش یا کاهش نسبت سپرده قانونی، باعث کاهش یا افزایش ذخایر مازاد بانکهای تجاری میشود؛ بهطوری که افزایش این نسبت، منابع قابلاستفاده برای اعطای وام را محدود میکند و کاهش آن، منابع بانکها را برای وامدهی افزایش میدهد.
این ابزار با انتقادهای جدی روبهرو است، از جمله:
۱- این ابزار زمانی بیاثر میشود که بانکهای تجاری ذخایر نقدی زیادی در اختیار داشته باشند.
۲- حجم اعتبار در درجه اول تحت تأثیر شرایط اقتصادی و مالی و همچنین چشمانداز سرمایهگذاران نسبت به آینده اقتصاد قرار دارد؛ اگر دیدگاه سرمایهگذاران خوشبینانه باشد، حتی افزایش نسبت سپرده قانونی هم مانع گسترش اعتبار و اجرای پروژههای جدید سرمایهگذاری نمیشود.
و برعکس، اگر دیدگاه آنها بدبینانه باشد، حتی در صورت کاهش نسبت سپرده قانونی از سوی بانک مرکزی، حجم اعتبار کاهش خواهد یافت، چون در چنین شرایطی تقاضای سرمایهگذاران برای وام گرفتن بسیار پایین است.
۳- وقتی بانک مرکزی به این ابزار متوسل میشود، بانکهای تجاری ممکن است برای تأمین نقدینگی به سراغ روشهای دیگر، مثل فروش اوراق بهادار بروند. این اقدام باعث افزایش عرضه اوراق و در نتیجه کاهش قیمت آنها میشود.
به همین دلیل بهتر است بانک مرکزی برای جلوگیری از پیامدهای منفی استفادهی یکجانبه از یک ابزار، بهطور همزمان از ترکیب چند ابزار مختلف استفاده کند.