تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا زیبایی نژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده در گفت‌وگویی مطرح کرد؛ شاهد نوعی وارونگی نقش‌های جنسیتی هستیم / حذف نقش پدر در تدبیر منزل و جایگزینی مادر در دوره قاجار حدود پنجاه تا هفتاد سال پیش افراد هنگام خرید یک کالا در درجه نخست به «استحکام» آن توجه داشتند، که نماد ارزش‌های مردانه به شمار می‌رفت، امروزه «ظرافت» محصول اهمیت بیشتری یافته است. ویژگی‌ای که عمدتاً با ذوق و سلیقه زنانه پیوند دارد. این دگرگونی در ترجیحات مصرفی، نشان‌دهنده تغییر در نظام ارزش‌هاست. تغییراتی که در سبد هزینه‌های خانواده نیز منعکس شده و به‌تدریج به سمت ذائقه زنانه متمایل شده است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، سرکارخانم فهیمه زارع  عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده در گفتگو با خبرگزاری ایسنا بیان داشت؛ (بخش دوم)  

حذف نقش پدر در تدبیر منزل و جایگزینی مادر در دوره قاجار

  در طول تاریخ، به‌ویژه در سنت حکمت عملی فلاسفه، وقتی سخن از «تدبیر منزل» می‌شد، مخاطب اصلی این دستورالعمل‌ها «پدر خانواده» بود. یعنی وظیفه سرپرستی خانواده و مدیریت خانه بر عهده پدر قرار داشت. اما از دوره قاجار به‌ویژه پس از جنبش مشروطه، با یک چرخش معنایی در مفهوم «تدبیر منزل» مواجه شده‌ایم. این چرخش معنایی به‌گونه‌ای است که نقش پدر در تدبیر منزل به حاشیه رانده شده و مفهوم مادری جایگزین آن شده است. تدبیر منزل در تاریخ، امری مردانه و وظیفه پدرانه بوده است؛ اما به تدریج با پررنگ شدن نقش مادر و تأکید فراوان بر جایگاه مادری در متون ادبی، اشعار و گفتمان اجتماعی، مفهومی جدید از مادری شکل گرفته که گویی زن باید نقش اصلی را در اداره خانواده ایفا کند.   در ادبیات کلاسیک ما از جمله در اشعار فردوسی و دیگر شاعران، مادری به‌عنوان امری شریف، ارزشمند و ستودنی معرفی شده است و این همواره جایگاه خود را داشته است، اما مسئله زمانی ایجاد می‌شود که کلیدواژه «مادری» به گونه‌ای استفاده شود که زن را در جایگاه تدبیر منزل بنشاند و پدر را از این جایگاه کنار بزند. این تغییر معنایی، از عصر مشروطه به بعد در جامعه ایرانی شدت گرفته و به نظر می‌رسد که در اثر تأثیرات فضای مدرن پدید آمده است. مدرنیته به‌طور کلی، هنگام ورود به جوامع، با «زنانه‌کردن فرهنگ» همراه بوده است. در چنین فضایی، نقش زن در بسیاری از حوزه‌ها برجسته شده و مرد به تدریج از صحنه بیرون رانده شده است.   برای روشن شدن روند تغییرات فرهنگی در دهه‌های اخیر، می‌توان به سادگی به تفاوت در معیارهای مصرفی مردم در گذشته و امروز اشاره کرد. به عنوان مثال، اگر حدود پنجاه تا هفتاد سال پیش افراد هنگام خرید یک کالا در درجه نخست به «استحکام» آن توجه داشتند، که این ویژگی نماد ارزش‌های مردانه به شمار می‌رفت، امروزه در فرآیند خرید، «ظرافت» محصول اهمیت بیشتری یافته است. ویژگی‌ای که عمدتاً با ذوق و سلیقه زنانه پیوند دارد. این دگرگونی در ترجیحات مصرفی، به نوعی نشان‌دهنده تغییر در نظام ارزش‌هاست. تغییراتی که در سبد هزینه‌های خانواده نیز منعکس شده و به‌تدریج به سمت ذائقه زنانه متمایل شده است.   امروزه بخش قابل توجهی از هزینه‌های خانوار صرف موضوعاتی چون «دکوراسیون داخلی، تابلو، تزئینات و تشریفات» می‌شود؛ حوزه‌هایی که عمدتاً با حساسیت‌ها و ذوق‌های زنانه همخوانی دارند. این روند، البته متأثر از شرایط اقتصادی نیز هست و در مواقع تنگنای مالی ممکن است محدود شود، اما در شرایط عادی، جهت‌گیری کلی سبد هزینه‌های خانواده به سوی زنانه شدن در حال حرکت است.   از سوی دیگر، «بروز ویژگی‌های زنانه در رفتار و ظاهر مردان» نیز افزایش یافته است. برای نمونه، امروزه مشاهده مردانی با رفتارها، صدا، و حتی ظاهر زنانه دیگر همانند گذشته موجب تعجب یا واکنش‌های تند اجتماعی نمی‌شود. این پدیده در گذشته با تمسخر، طرد اجتماعی یا حتی هتک حرمت همراه بود، اما امروزه جامعه با تسامح بیشتری با آن مواجه می‌شود. در همین راستا، شاهد نوعی وارونگی نقش‌های جنسیتی هستیم؛ پدیده‌ای که می‌توان آن را به ظهور «مردان زن‌صفت» و «زنان مردصفت» تعبیر کرد. مردانی که ویژگی‌های سنتی مردانه را از دست داده‌اند و زنانی که بیش از پیش نقش‌های اجتماعی مردانه را بر عهده گرفته‌اند. در این میان، برای آن‌که رابطه میان پدر و فرزند ـ به‌ویژه پدر و دختر ـ به درستی شکل بگیرد، باید به اهمیت این رابطه به عنوان یکی از ارکان بنیادین تربیت خانوادگی توجه ویژه داشت.  

ایجاد تصویر مثبت و عاطفی از خدا در ذهن فرزند

  یکی از مهم‌ترین کارکردهای پدر در ارتباط با فرزند، ایجاد یک تصویر مثبت و عاطفی از خداوند متعال در ذهن فرزند است.در برخی سنت‌های دینی نظیر مسیحیت، خداوند با عنوان «خدای پدر» توصیف می‌شود؛ خدایی که مقتدر است، اما در عین حال مهربان. اگر پدری در تعامل با فرزندش به گونه‌ای رفتار کند که اقتدارش به شکلی مطلوب، نه خشن، درک شود، در ذهن فرزند تصویر مثبتی از اقتدار شکل می‌گیرد. این تصویر می‌تواند به هنگام شنیدن مفاهیمی مانند «خدای مقتدر» یا «رازق» در ذهن فرزند تداعی‌های مطلوب و امیدوارکننده‌ای ایجاد کند. در سنت اسلامی نیز هرچند مفهوم پدری در مورد خداوند به‌کار نمی‌رود، اما قدرت، حکمت و رزاقیت خداوند مفاهیمی اساسی هستند که فرزندان آن‌ها را از رهگذر تجربه زیسته خود در خانواده، به‌ویژه از پدر، درک می‌کنند.   پدر با تأمین معیشت خانواده، یعنی آوردن «نان بر سر سفره»، می‌تواند در ذهن فرزند جایگاهی والا پیدا کند. اگر فرزند درک کند که پدرش در جایگاه یک «رازق» نه تنها از روی وظیفه، بلکه با سخاوت، مهربانی و حکمت در مواقع لازم به خواسته‌های او پاسخ می‌دهد یا آن‌ها را رد می‌کند، این تجربه عاطفی می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری یک تصویر الهی مثبت از خداوند باشد. این موضوع حتی در تجربه‌های دینی آینده فرزند، مانند خواندن دعای جوشن کبیر و مفاهیمی نظیر «یا رازق» تأثیرگذار خواهد بود.  

پر کردن خلأ وجودی فرزندان توسط پدر

  یکی دیگر از نقش‌های مهم پدر در خانواده آن است که بتواند «خلا وجودی» فرزندان را پر کند. همان‌گونه که زن و مرد در زندگی زناشویی مکمل یکدیگرند و هر یک به‌طور طبیعی نیازهایی دارند که طرف مقابل می‌تواند آن‌ها را جبران کند، فرزندان نیز دارای نیازهای روحی و روانی خاصی هستند که در روابط والدین با آن‌ها باید تأمین شود. برای نمونه، یک دختر به عنوان موجودی دارای ظرافت‌های روحی و اضطراب‌های تکوینی، نیاز به یک تکیه‌گاه محکم، مطمئن و مقتدر دارد. اگر پدر بتواند این نقش را به‌خوبی ایفا کند، دخترش نسبت به خانواده احساس دلبستگی، امنیت و آرامش خواهد داشت. پدری که به‌عنوان تکیه‌گاه مطمئن برای دخترش ظاهر شود، حتی اگر در مواقعی با او با تندی یا ناراحتی سخن بگوید، باز هم پیوند عاطفی فرزند با او گسسته نخواهد شد.   دختر چنین پدری خواهد گفت: «پدرم اکنون بر من خشمگین است، اما همان کسی است که تا دیروز از من حمایت کرده، برایم لقمه گذاشته و پناهگاه من بوده است.» این‌گونه رابطه‌ها را می‌توان با تعبیر «بانک ذخیره عاطفی» توصیف کرد. یعنی اگر پدر در طول زندگی با فرزندش سرمایه‌گذاری عاطفی کرده باشد، در مواقعی که ناخواسته دچار لغزش رفتاری شود، فرزند با تسامح به آن نگاه خواهد کرد و این خطا را در پرتو سابقه روشن پدر خواهد بخشید. در مقابل، اگر پدر نتواند به‌عنوان تکیه‌گاه عاطفی نقش خود را به‌درستی ایفا کند، دختر در خانه احساس امنیت و آرامش نخواهد کرد. در چنین حالتی نگاه او به بیرون از خانه معطوف می‌شود و ممکن است تحت تأثیر کوچک‌ترین توجه و محبت از سوی مردی بیرون از خانواده، دل‌باخته و آسیب‌پذیر گردد.   دختر به‌طور طبیعی نیازمند «نقطه اتکا»، «سنگ صبور» و «ناظر حامی» است. پدری که بتواند این سه نقش را به شکلی متعادل و مسئولانه ایفا کند، دخترش را از بسیاری از مخاطرات اجتماعی مصون نگه می‌دارد. پدر باید در ایفای این نقش‌ها نظارت و حمایت را همزمان با هدایت تلفیق کند.خانواده، مهم‌ترین کانون تربیت است؛ زیرا سه ضلع اصلی تربیت را در خود جای داده است: نخست «حمایت»، دوم «هدایت» و سوم «نظارت و مراقبت» تربیت کامل تنها به توصیه و راهنمایی اکتفا نمی‌کند، بلکه در مواقع لزوم حمایت عملی و حتی هزینه‌کرد عاطفی، مالی و اعتباری را نیز بر عهده می‌گیرد. در کنار آن، نظارت مؤثر ـ چه مستقیم و چه غیرمستقیم ـ نیز باید وجود داشته باشد تا فرزندان در مسیر رشد خود با تهدیدات آسیب‌زا مواجه نشوند.

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.