تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
دکتر سجاد مهدی‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، در گفتگویی اختصاصی با پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح مطرح کرد؛ جنگ در جبهه رسانه و تربیت ادامه دارد / موقعیت‌های بحرانی بهترین فرصت برای تربیت اجتماعی و سیاسی نوجوانان است جنگ اخیر، هرچند کوتاه و دوازده‌روزه، پیامدهای مهمی برای خانواده‌ها داشت. برخی با استرس و اضطراب شدید مواجه شدند، برخی دیگر آن را فرصتی برای تربیت فرزندان در فضای جهاد، مبارزه با ظلم و استکبار دیدند. عده‌ای هم کوشیدند فرزندانشان را از این فضا دور نگه دارند؛ چه با سفر و خروج از شهرهای درگیر، چه با بی‌خبری آگاهانه.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، دکتر سجاد مهدی‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، در گفت‌وگو با پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح به بررسی ابعاد گوناگون کنشگری خانواده‌ها در فضای پساجنگ و نقش بی‌بدیل خانواده در تبیین مفاهیم مقاومت، دشمن‌شناسی و هدایت هیجانات نوجوانان پرداخت که باهم می‌خوانیم:

سوال - به نظر شما خانواده ها چگونه می توانند در شرایط کنونی کشور، ایفای نقش فعالانه ای داشته باشند؟ چگونه از حالت انفعال خارج شوند و به کنشگری برسند؟

واقعیت این است که فضای عمومی کشور از دوران جنگ فاصله گرفته و جز اقلیتی از خانواده‌ها، بسیاری دیگر چندان درگیر این فضا نیستند. برخی خانواده‌ها هنوز نسبت به تحولات، دچار اضطراب، نگرانی و پیگیری مداوم اخبار هستند؛ از جمله افرادی که آتش‌بس را صرفاً یک نمایش صوری می‌دانند و همچنان تهدید را جدی می‌گیرند. در مقابل، بخش بزرگی از جامعه به روال عادی خود بازگشته‌اند؛ ثبت‌نام در کلاس‌ها، پیگیری کارهای شخصی و امور روزمره. به همین دلیل نمی‌توان گفت که فضای خانواده‌ها به‌طور کلی درگیر وضعیت بحرانی خاصی است. اما جنگ اخیر، هرچند کوتاه و دوازده‌روزه، پیامدهای مهمی برای خانواده‌ها داشت. برخی با استرس و اضطراب شدید مواجه شدند، برخی دیگر آن را فرصتی برای تربیت فرزندان در فضای جهاد، مبارزه با ظلم و استکبار دیدند. عده‌ای هم کوشیدند فرزندانشان را از این فضا دور نگه دارند؛ چه با سفر و خروج از شهرهای درگیر، چه با بی‌خبری آگاهانه. اولین گام در کنشگری فعالانه، پذیرش واقعیت جنگ و بحران است. حذف مسئله یا نادیده‌گرفتن آن، راهکار مناسبی برای کاهش اضطراب نیست. ما باید هم واقعیت را بپذیریم و هم برای شرایط مشابه در آینده آماده باشیم. آمادگی، صرفاً به معنای آمادگی نظامی نیست، بلکه شامل آمادگی فکری، روحی، فرهنگی و اجتماعی نیز هست. در سطح بعدی، خانواده‌ها باید کنشگری خود را فراتر از محیط خانه ببرند. یعنی ببینند چه نقشی در جامعه، فضای مجازی، حلقه دوستان و آشنایان می‌توانند ایفا کنند. گاهی نقش خانواده در قالب فعالیت یک عضو مشخص‌تر می‌شود؛ مثلاً پدری که امدادگر است یا مادری که پزشک است. اما این به معنای منفعل‌بودن سایر اعضا نیست. همه، از کودک دبستانی گرفته تا والدین، می‌توانند در سطحی از تبیین و توضیح ماجرا مؤثر باشند. کنشگری لزوماً به معنای حضور در میدان جنگ نیست؛ بلکه به معنای حفظ روحیه عمومی جامعه، مقابله با اخبار جعلی، تبیین اتفاقات و انتقال مفاهیم است. حتی دعا، صدقه، کمپین‌های مجازی، تولید کلیپ یا محتوا، بازنشر پیام‌های معنوی، همگی شکل‌هایی از این کنشگری‌اند. یکی از آسیب‌های مهمی که با اعلام آتش‌بس پدید آمد، فروکش‌کردن این روحیه جهادی بود. انگار همه چیز تمام شده و دیگر نیازی به کنشگری نیست؛ در حالی‌که جنگ و تقابل همچنان ادامه دارد، فقط شکل آن تغییر می‌کند. جنگ فقط در خط مقدم نیست؛ در جبهه رسانه، فرهنگ، روان جامعه و تربیت فرزندان نیز جریان دار.. متأسفانه هنوز بسیاری از مردم ما نمی‌دانند چرا با اسرائیل یا آمریکا دشمنی داریم. هنوز نتوانسته‌ایم ریشه‌های این تقابل را برای خانواده‌ها و نسل‌های جدید تبیین کنیم. این ضعف جدی است و نیاز به کار دارد؛ نه فقط از سوی اساتید دانشگاه، بلکه توسط هر فردی در حد توان خود. پدر و مادر می‌توانند با گفت‌وگو، قصه‌گویی، شعر، کتاب‌خوانی، بازی و هنر، مفاهیم مقاومت و مبارزه را به فرزندان منتقل کنند. در نهایت، کنشگری خانواده‌ها را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد:
  1. کنشگری روانیعاطفی: آرام‌کردن اطرافیان، کمک به کاهش اضطراب، حفظ نشاط و امید.
  2. کنشگری فکریتبیینی: توضیح علل جنگ، دشمن‌شناسی، تحلیل رویدادها.
  3. کنشگری معنوی: دعا، نذر، نیایش، جلسات خانوادگی یا مجازی با نیت همدلی و تقویت روحیه.
  4. کنشگری رسانه‌ای: تولید یا بازنشر محتوای مفید، ترویج مفاهیم و ارزش‌ها در شبکه‌های اجتماعی.
  5. کنشگری مالی: کمک‌های نقدی و غیرنقدی، هرچند کوچک، در قالب نذر، صدقه یا پشتیبانی لجستیکی.
در مجموع، خانواده باید این روحیه را در خود نگه دارد که ما در یک مسیر مستمر جهاد و مقاومت هستیم. بحران‌ها ممکن است فروکش کنند، اما مسیر متوقف نمی‌شود. رسالت خانواده در این میان، حفظ جهت‌گیری معنوی، تربیتی و اجتماعی خود در این مسیر است.

سوال - اگر بخواهیم از زاویه‌ای دیگر به ماجرا نگاه کنیم، این پرسش مهم پیش می‌آید: آیا شرایط بحرانی و تحولات جاری کشور می‌تواند به فرصتی برای تربیت نوجوانان و جوانان تبدیل شود؟ آیا این موقعیت‌ها صرفاً تهدیدند یا می‌توانند بستری تربیتی فراهم کنند؟

به‌نظر می‌رسد در هر رده سنی، آنچه بیش از هر چیز اثرگذار است، الگوپذیری از رفتار بزرگ‌ترهاست. نوجوانان بیشتر از آنکه به توصیه‌های مستقیم توجه کنند، از کنش‌ها و رفتارهای پدر و مادر خود تأثیر می‌گیرند. برای مثال، اگر مادری که فرزندش را به آرامش و ادب دعوت می‌کند، خودش در مواجهه با بحران، پرخاشگری کند یا فریاد بزند، تأثیر تربیتی او از بین می‌رود. لذا کنترل هیجانات در موقعیت‌های بحرانی، یکی از مهم‌ترین آموزش‌هایی است که در این دوران به نوجوان منتقل می‌شود. اغلب ترس و اضطراب بچه‌ها ناشی از اضطراب والدین است. حتی کودکانی که ذاتاً ترسو نیستند، وقتی در محیطی پرتنش قرار می‌گیرند، احساس ناامنی پیدا می‌کنند. اینجاست که نقش الگویی خانواده‌ها پررنگ‌تر می‌شود. در لحظاتی مثل شنیدن صدای پدافند یا دریافت خبر حمله یا پاسخ به حمله، واکنش والدین و نوع گفت‌وگویشان با فرزندان، می‌تواند زمینه‌ای برای تبیین عمیق مفاهیم سیاسی، اخلاقی و دینی فراهم کند. به‌طور کلی، موقعیت‌های بحرانی بهترین فرصت برای تربیت اجتماعی و سیاسی نوجوانان است. در این بستر، می‌توان درباره موضوعاتی مانند عزت ملی، جایگاه ولایت فقیه، چرایی جنگ و دفاع، فلسفه حمایت از مظلومان و مبارزه با استکبار، سخن گفت. چنین مفاهیمی وقتی با نمونه‌های ملموس و روزمره همراه شود، برای نوجوانان قابل فهم‌تر و تأثیرگذارتر می‌شود. برای مثال، ممکن است در شرایط عادی، هیچ‌گاه این سؤال پیش نیاید که چرا با فلان کشور درگیر شده‌ایم یا چرا از فلسطین حمایت می‌کنیم. اما در موقعیت بحران، این سؤالات به‌طور طبیعی در ذهن نوجوان شکل می‌گیرد و ما می‌توانیم از این فرصت برای گفت‌وگوی عمیق و روشنگرانه استفاده کنیم. این شرایط، همچنین فرصتی برای آزمودن ادعاها و درک واقعیت‌هاست. نوجوانانی که پیش از این تصور می‌کردند تحلیل‌گر خبره‌ای در فضای رسانه‌اند، حالا می‌بینند که در تشخیص اخبار جعلی، تأیید منابع خبری، و مدیریت اطلاعات چقدر دچار خطا می‌شوند. این تجربه می‌تواند درسی بزرگ در تربیت رسانه‌ای آنان باشد؛ از شناخت دیپ‌فیک‌ها گرفته تا درک تفاوت خبر معتبر با شایعه. حتی در زمینه هدف‌گذاری تحصیلی و شغلی نیز این بحران‌ها می‌توانند اثرگذار باشند. بسیاری از نوجوانان با دیدن نقش کلیدی امدادگران، مدافعان امنیت، پزشکان، یا حتی متخصصان سایبری (مثل هکرهای خودی)، انگیزه پیدا می‌کنند تا مسیر زندگی خود را با حس مسئولیت اجتماعی و ملی انتخاب کنند، نه صرفاً با نگاه اقتصادی یا شخصی. از سوی دیگر، این موقعیت‌ها فرصتی برای تربیت اعتقادی و معنوی نیز فراهم می‌کنند. مفاهیمی مانند توکل، توسل، مرگ، شهادت، حضور خدا در زندگی اجتماعی، و نقش امام در جامعه می‌توانند در ذهن نوجوان شکل بگیرند و عمق پیدا کنند. این مفاهیم اگر با تجربه زیسته، با گفت‌وگوهای خانوادگی و با الگوهای تاریخی (مثل جنگ احزاب یا کربلا) همراه شود، در ذهن نوجوان نهادینه خواهد شد. همچنین، این دوران بهترین بستر برای آموزش مدیریت هیجانات است. اینکه نوجوان بیاموزد در شرایط بحران چگونه آرامش خود را حفظ کند، چگونه دیگران را آرام کند، چگونه اضطراب خود را به عمل معنادار تبدیل کند، بخشی از بلوغ روانی و تربیتی اوست. در کنار همه این موارد، کنش‌های ساده‌ای مثل دعا کردن برای رزمندگان، نذر کردن، یا حتی شرکت در جلسات خانگی دعا و مناجات، خود یک شکل از کنش‌گری معنوی‌اند. همان‌طور که امام سجاد(ع) با دعا برای مرزداران در حقیقت در صحنه جهاد نقش ایفا می‌کرد، نوجوان امروز هم می‌تواند با این‌گونه اعمال، وارد ساحت مشارکت معنوی در جامعه شود. ما باید از این لحظات برای تثبیت بعضی عادات معنوی و تربیتی استفاده کنیم. درست مثل ماه رمضان که فرصت تثبیت عادات عبادی است، این دوره‌ها نیز می‌تواند نقطه شروعی برای تربیت جامع جوانان و نوجوانان ما باشد. جنگ می‌تواند آغازگر تثبیت برخی از فعالیت‌ها و انگیزه‌ها در نوجوانان باشد. برای مثال، مشاهده شده که برخی از نوجوانان علاقه‌مند به یادگیری زبان عبری شده‌اند. هرچند ممکن است از میان هزاران نفر علاقه‌مند، تنها تعداد محدودی ادامه دهند، اما همین تعداد می‌توانند آغازگر یک مسیر رشد جدی در زمینه‌های مختلف باشند. وقتی از «تربیت» سخن می‌گوییم، مقصود فرآیندی در مسیر رشد است که آثار خود را در عرصه‌های گوناگون نشان می‌دهد. شما نیز در صحبت‌هایتان، به نقش والدین اشاره کردید و عملاً پاسخ یکی از پرسش‌ها را ارائه نمودید. بنابراین، مستقیماً به سؤال پایانی می‌پردازم.

سوال - ما در شرایط فعلی با مجموعه‌ای از گزاره‌ها و مفاهیم مواجهیم که باید آن‌ها را درونی کنیم و شما به چند نمونه اشاره کردید. پرسش اینجاست: چگونه می‌توان این گزاره‌ها را به شکلی مؤثرتر در جامعه نهادینه کرد؟ برای نمونه، در جریان جنگ غزه، با وجود جنایات گسترده رژیم صهیونیستی، به‌ویژه در کشتار کودکان، این مسئله هنوز در فرهنگ عمومی ما آن‌طور که باید جا نیفتاده است. چگونه می‌توان از فضای موجود برای تبیین مسائلی چون بدعهدی آمریکا، فریبکاری رسانه‌ای غرب و مظلومیت ملت فلسطین بهره گرفت؟

در پاسخ باید گفت: تربیت رسانه‌ای و اجتماعی دو بعد دارد. یکی آن‌که ما برای کودکان فعالیت‌هایی طراحی کنیم، و دیگری آن‌که خود کودکان وارد عرصه کنشگری شوند. برای نمونه، در شبکه‌های کودک مانند امید و پویا، بچه‌ها نقاشی‌هایی درباره جنگ می‌کشند یا داستان‌هایی روایت می‌کنند. حتی در بازی‌های خانگی‌شان نقش‌آفرینی‌هایی درباره جنگ و مقاومت دارند. این‌گونه رفتارها نشان از درونی شدن مفاهیم دارد. همچنین نوجوانانی هستند که با تولید کلیپ، راه‌اندازی کانال، گردآوری اخبار و تحلیل مسائل، به‌صورت فعال در عرصه تبیین مشارکت می‌کنند. این یک الگوی تربیتی موثر است. در کنار آن، نقش والدین نیز بسیار مهم است. نحوه واکنش آن‌ها به اخبار، نوع روایت‌گری‌شان و برخوردشان با مفاهیمی چون شجاعت، ظلم‌ستیزی، و حق‌طلبی، الگویی عینی برای فرزندان فراهم می‌کند. ما نباید مفاهیمی چون نبرد حق و باطل یا جایگاه امام جامعه را تنها در سطح انتزاعی مطرح کنیم. با روایت‌هایی ساده از روابط میان همسایه‌ها، دوستان یا هم‌کلاسی‌ها می‌توان این مفاهیم را در ذهن کودکان و نوجوانان نهادینه کرد. تولید انیمیشن‌های کوتاه، داستان‌پردازی، و استفاده از نمادها و تمثیل‌ها در بازی‌های خانگی ابزارهایی هستند که این مفاهیم را مؤثرتر منتقل می‌کنند. همچنین، حضور در مراسم تشییع شهدا، گفتگو درباره کودکان شهید، و بررسی روایت‌های انسانی این وقایع، موجب همذات‌پنداری کودکان با آن‌ها شده و حس مسئولیت‌پذیری را در آنان تقویت می‌کند. طبیعتاً باید متناسب با سن، جنسیت و شرایط روانی کودک، نحوه طرح مسائل متفاوت باشد. در مورد مرگ نیز، همچون موضوعات دیگر مانند بلوغ، اگر با سانسور مطلق و ترس برخورد کنیم، ممکن است کودک در شرایط بحرانی سردرگم شود. در سنت ما، وصیت‌نویسی، دعا برای شهدا و حضور در مراسم یادبود، بخشی از تربیت اعتقادی است که می‌تواند در بستر خانواده نهادینه شود. انتخاب هیئت‌ها، اشعار حماسی مداحان، و حتی موسیقی‌هایی که در خانه پخش می‌شود، در فضای فکری کودک و نوجوان تأثیرگذار است. خانواده می‌تواند با مدیریت رسانه‌ای فضای خانه، در این زمینه نقش فعال و مؤثری ایفا کند. در پایان، اگرچه نکته خاصی به ذهنم نمی‌رسد، اما باید تأکید کرد که نوجوان، به‌ویژه در مرحله هویت‌یابی، با تمایلاتی چون قهرمان‌دوستی، مقابله با ظلم، و شکل‌گیری حس مسئولیت اجتماعی روبه‌روست. این ویژگی‌ها، اگر درست هدایت شوند، می‌توانند به بستری پربار برای تربیت انقلابی و اجتماعی نوجوانان تبدیل شوند. نوجوان امروز، اگر درست دیده شود، نه‌تنها تحت تأثیر فضا قرار می‌گیرد، بلکه خود می‌تواند به عاملی برای تحرک اجتماعی تبدیل گردد.

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.