تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, حوزه و فقاهت, گزارش, مشروح خبرها
شماره : 42456
تاریخ : ۳۱ تیر, ۱۴۰۴ :: ۱۱:۰۰
آیت الله ابوالقاسم علیدوست استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم در جمع طلاب درس خارج بیرجند مطرح کرد؛ جمع میان اصالت و معاصرت رسالت واقعی درس خارج آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست، استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم، در جمع طلاب بیرجند با تأکید بر ضرورت «مدیریت علمی و فکری» در سطوح عالی حوزه، خواستار جمع میان «اصالت فقهی» و «معاصرت در موضوع و روش» شد. وی ضمن نقد سطحی‌نگری در برخی دروس نوگرا، هشدار داد که در مواردی "فقه هست اما فقاهت نیست"، و تنها راه عبور از این چالش را تمرین تحلیلی مستمر و ارتباط عمیق با متون تراثی دانست.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، آیت الله ابوالقاسم علیدوست استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم در جمع طلاب درس خارج بیرجند بیان داشت؛ در درس خارج، فرقی نمی‌کند که خارج فقه باشد یا خارج کلام، فلسفه یا تفسیر؛ همه آن‌ها در یک اصل مهم مشترک‌اند. به‌ویژه در این‌گونه دروس، به‌نظر من یک مسئله بسیار مهم وجود دارد، آن هم بحث «مدیریت» علمی و فکری است. کسی که واقعاً در فضای حوزه تنفس کرده، نه اینکه فقط شنیده باشد، بلکه دیده و تجربه کرده باشد. در جریان است که ما گاه با دوگانه‌هایی مواجه می‌شویم که در ظاهر متضادند اما در واقع «متضاد‌نما» هستند؛ و هنر، توان جمع این متضاد‌نماهاست. در زندگی، چه در طلبگی چه خارج از آن، باید تفاوت میان دوگانه‌های واقعی و دوگانه‌های ظاهری را شناخت. مدیر واقعی کسی نیست که در مواجهه با تعارض‌ها صرفاً یکی را برگزیند و از دیگری صرف‌نظر کند. بلکه مدیری موفق است که بتواند میان این ظاهراً متضادها جمع کند، بی‌آنکه به‌نفع یکی سوت بزند یا دیگری را حذف کند. اجازه دهید ابتدا مثالی سیاسی بزنم. تصور کنید حاکمیتی به‌نام استقلال تمام درهای ارتباطی با دنیا را می‌بندد. فقط در حد قطره‌چکانی ارتباط برقرار می‌کند. چنین کشوری ممکن است روی پای خودش بایستد، اما منزوی می‌شود. در دنیای امروز کره شمالی را این‌گونه مثال می‌زنند. از طرف دیگر، کشوری را فرض کنید که همه درها را باز گذاشته و هیچ تکیه‌ای بر درون ندارد. این کشور، گرچه از نگاه برخی خوش‌روابط است و پاسپورتش اعتبار جهانی دارد، اما هیچ اراده‌ی مستقلی ندارد. اگر بخواهد دم از استقلال بزند، به‌سرعت حذف می‌شود. اما اگر حاکمیتی بتواند هم استقلال داشته باشد و هم تعامل مؤثر با دنیا، بی‌آنکه در هیچ‌کدام ذوب شود، این می‌شود یک حاکمیت موفق. بیاییم به فضای خودمان برگردیم. در حوزه نیز گاهی با چنین دوگانه‌هایی مواجه می‌شویم. برخی فقط یک ضلع را می‌گیرند: یا سنت‌گرا هستند یا کاملاً معاصرگرا. اما هنر آن است که بتوان این دو را با هم جمع کرد. در درس خارج فقه، چه در مقام تدریس و چه در مقام تحصیل، گاهی می‌بینیم کسانی به سنت‌های ارزشمند حوزوی پایبندند: همان ادبیات، همان روش‌ها، همان نگاه اصولی. این خیلی ارزشمند است و باید منصفانه آن را دید. در قم ده‌ها درس محکم و متقن داریم که به‌لحاظ علمی غنی هستند. گاهی ما بی‌جهت به‌دلیل «حجاب معاصرت» این درس‌ها را نادیده می‌گیریم یا به آن بی‌مهری می‌کنیم. از سوی دیگر، برخی درس‌های خارج هستند که کاملاً به معاصرت توجه دارند: موضوعات به‌روز، روش‌های نوین، مسائل مبتلابه. البته گاهی روش بحث به‌روز نیست، اما در برخی موارد، واقعاً استاد هم موضوع را به‌روز انتخاب می‌کند و هم سعی دارد به‌روز تحلیل کند. اشکال اینجاست که گاهی اصالت فقهی ندارد و استدلال‌ها مبتنی بر اصول متقن نیستند. ممکن است از قیاس یا استحسان بهره بگیرد بی‌آنکه پایه محکمی داشته باشد. اینجا فقه هست ولی فقاهت نیست. الان در قم این دوگانه، یعنی «اصالت» و «معاصرت»، یک بحث جدی است. نه می‌توان از آن‌سوی بام افتاد که فقط سنت را چسبید، و نه از این‌سو که فقط به‌روزبودن را اصل دانست. همین مسئله در تألیف کتاب، پژوهش، تدریس، تحلیل موضوعات مستحدثه و حتی روش تطبیق کاملاً نمایان است. گاهی کتابی با عنوان «فقه معاصر» می‌رسد، اما معلوم است نویسنده صرفاً به منابع سطحی و اینترنتی استناد کرده و کارشناسی عمیقی نکرده. نتیجه‌اش کتابی است که بیشتر به کاریکاتور می‌ماند تا فقه. در کلام هم همین است. کسی که خارج کلام می‌گوید اگر فقط بر متون قدیم تکیه کند، مثلاً کتاب‌های خواجه، علامه یا حتی متون اهل‌سنت مانند شرح قوشچی را تحلیل کند، ولی مسائل نو را نبیند، معاصر نیست. و اگر برعکس، فقط به شبهات نو بپردازد بی‌آنکه ریشه در تراث گذشته داشته باشد، خروجی او چیزی در حد نوشته‌های ژورنالیستی است، نه آثار یک متکلم حوزوی. جمع بین اصالت و معاصرت یک ضرورت است. متکلمی که از پاسخ به ده‌ها پرسش روز عاجز است، نمی‌تواند فقط به بهانه‌ی اینکه این موضوع در دایره تحقیقات من نبوده، از پاسخ طفره رود. یک بار، دو بار، قابل قبول است؛ اما اگر زیاد شد، نشانه‌ی خلأ جدی در تفقه و تحقیق است. جمع بین «اصالت» و «معاصرت»، مثل جمع بین «استقلال» و «تعامل با دنیا» در سیاست است. باید اندیشید و دریافت که این‌ها در حقیقت متضاد نیستند؛ بلکه متضادنما هستند. در زندگی شخصی هم همین‌طور است. برخی پدران تصور می‌کنند با سخت‌گیری و دیکتاتوری می‌توانند اقتدار خود را اعمال کنند، غافل از آن‌که گاهی با لبخندهای بی‌جا و محبت‌های بدون مرز، اساس خانواده فرو می‌ریزد. قرآن را ببینید چقدر زیبا و دقیق سخن می‌گوید. در آیه‌ای فرمود:«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ»این آیه مربوط به نظام خانواده است، نه نظام سیاسی یا مناصب اجتماعی. آیه درباره ستون خانه و استواری ساختار خانواده سخن می‌گوید. درباره این موضوع من دو مقاله نوشته‌ام که عنوان‌های مشابهی دارند: یکی ناظر به بخش اول آیه است «بما فضل الله بعضهم علی بعض» و دیگری درباره حقوق متقابل. اما از سوی دیگر، به روایات نگاه کنید؛ ببینید چقدر یک شوهر یا یک پدر را به حسن خلق، ادب و مدارا دعوت کرده‌اند. در سراسر سیره پیامبر اکرم‌ (ص)، که مو را از ماست می‌کشند، آیا یک تندی نسبت به همسران ایشان دیده‌اید؟ به‌ندرت، آن هم در حدی که حتی گاهی آیات قرآن نازل می‌شود که گویا می‌فرماید: یا رسول‌الله، بس است! تو نور چشم خدایی، عزیز خدایی، اما بیش از این در خودت نریز. البته این سخن را با لحنی شوخی‌گونه عرض می‌کنم. مقصود این است که پیامبر (ص) با وجود قوام بودن، در اوج مدارا و مهرورزی رفتار می‌کرد.  این یعنی جمع میان دو ظاهرِ متضاد. به هر حال، این‌ها نعمت‌اند. من واقعاً خوشحال شدم از حضور در این فضا. اینکه در شهری مثل بیرجند ـ با سابقه کهن علمی ـ درس خارج برگزار می‌شود، خودش یک توفیق است. دیشب در قائن بودیم، برخی از رفقا می‌گفتند که زمانی اینجا ده، دوازده یا چهارده استاد هم‌زمان در حال تدریس بودند. حتی اگر اجازه اجتهاد نداشتند، اما شرح لمعه و رسائل را خوب می‌گفتند. این نشان می‌دهد که در بسیاری از شهرهای ایران ظرفیت‌های فراوانی وجود داشته، ولی متأسفانه ناشناخته مانده‌اند. امروز اما شرایط تغییر کرده است. دیگر قم و نجف و تهران و بیرجند فرق چندانی ندارد. بهترین درس‌ها، یا لااقل از بهترین‌ها، گاه چند ساعت بعد از تدریس به فضای مجازی منتقل می‌شوند. البته حضور استاد یک لطف خاص دارد، اما همه ماجرا نیست. الان حوزه‌ها به هم متصل شده‌اند. در خود بیرجند هم اگر درس قابل توجهی برگزار شود، ممکن است طلاب قم و مشهد هم از آن استفاده کنند. این‌ها نعمت‌اند، و باید قدر آن‌ها را دانست. اجازه دهید یک نکته پایانی هم عرض کنم؛ دیروز در همین‌جا، در صحبت با طلاب، مطلبی را بیان کردم که به‌گمانم شما حضور نداشتید یا تعداد اندکی از شما بودند. یکی از مشکلات مهمی که امروز در میان طلاب ـ و حتی برخی اساتید ـ دیده می‌شود، عدم توانایی در ارتباط با تراث علمی و متون گذشتگان است. این مشکل البته قبلاً هم بوده، اما امروز برجسته‌تر شده است. مثلاً تفسیر نمونه را اگر به طلبه‌ای بدهید، خوب می‌فهمد. تفسیر قابل فهمی است و از جهاتی واقعاً نمونه است. اما اگر «جوامع الجامع» طبرسی یا «مفاتیح‌الغیب» فخر رازی را به همان فرد بدهید، می‌بیند نمی‌تواند تحلیل کند. در حالی که برخی از این‌ها دانشجوی سطح چهار تفسیر یا داوطلب دکترای تخصصی در همین حوزه‌اند. این ضعف، قابل چشم‌پوشی نیست. من شخصاً بیش از بیست سال پیش در مرکز تخصصی تفسیر این مسئله را درک کردم. داشتم درسی درباره یکی از تفاسیر کهن می‌دادم. تا صفحه‌ای که متن ساده‌تر بود، طلاب پیش می‌آمدند. اما از صفحه بعد، ناتوان می‌شدند. این نشان می‌داد که پایه‌های ادبیات، صرف، نحو، لغت، اصول و منطق‌شان ضعیف است. قدرت اتصال به متون عمیق گذشته را نداشتند. در کتاب سراج هم به‌تفصیل درباره اینکه چطور می‌توان این قدرت را کسب کرد، مطالبی نوشته‌ام. بخش زیادی از این توانایی، با تمرین و ممارست به‌دست می‌آید. در حقیقت یکی از اهداف مهم درس خارج ـ فراتر از دانش‌افزایی ـ آشنایی با روش است؛ یادگیری مهارت تحلیل متن و ارتباط با تراث. من خودم در درس خارج، هر دو سه روز یک‌بار، یا حتی گاهی هر روز، یک متن قدیمی مثل کفایه یا رسائل را می‌آورم و با طلاب کار می‌کنم. برخی ممکن است بپرسند این که درس خارج است، چرا متون سطح را می‌خوانید؟ پاسخ این است که این متون، زمینه‌ساز قدرت تحلیلی‌اند. اگر طلبه در درس خارج هم با این متون کار نکند، چه زمانی خواهد توانست ارتباط با تراث پیدا کند؟ بنابراین، یکی از مأموریت‌های اصلی درس خارج، تربیت توان تحلیل متون گذشته است. استاد باید این را تحمل کند. باید بایستد و شاگرد را تمرین دهد. این هدف را نباید از یاد برد.    

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.