تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, حوزه و فقاهت, گزارش, مشروح خبرها
شماره : 43155
تاریخ : ۲۵ شهریور, ۱۴۰۴ :: ۱۶:۳۴
حجت الاسلام و المسلمین معصومی نیا، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در درس خارج «اندیشه اقتصادی شهید صدر» مطرح کرد؛ سرمایه‌داری؛ نظامی برآمده از ارزش‌های اخلاقی نه قوانین علمی سرمایه‌داری را نمی‌توان برآمده از قوانین علمی اقتصاد دانست؛ این مکتب بیش از آن‌که ریشه در تبیین‌های علمی داشته باشد، بر بنیاد ارزش‌های اخلاقی و عملی خاص استوار است و از همین رو، داوری درباره آن باید بر اساس همان معیارها صورت گیرد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از مدرسه مطالعات تخصصی فقه نظام، درس گفتار خارج فقه با عنوان «اندیشه اقتصادی شهید صدر» ۲۴ شهریورماه برگزار شد؛  ایشان در این درس بیان کردند که سرمایه‌داری برخلاف مارکسیسم، بر پایه قوانین علمی بنا نشده است، بلکه بر ارزش‌ها و مبانی اخلاقی و عملی خاص استوار است؛ بنابراین نمی‌توان آن را حقیقتی علمی دانست. وی همچنین تأکید کرد که نقد سرمایه‌داری باید بر اساس سنجش نتایج اجتماعی و معیارهای اخلاقی صورت گیرد، نه صرفاً با اتکا به مباحث علمی.

دو طرز تفكر بر انديشه اقتصادى

۱.  همان‏گونه كه پديده‏هاى گوناگون هستى بر اساس نيروهاى مختلف طبيعى جريان دارند، زندگى اقتصادى نيز بر اساس نيروهاى طبيعى تعریف‌شده‌ای كه بر وضعيت اقتصادى جامعه اثرگذار می باشند حركت مى‏كند. وظيفه علم در برابر اين نيروهاى چيره بر زندگى اقتصادى آن است كه قوانين كلى و قواعد اساسى آن‏ها را كه شايستگى تفسير رويدادها و پديده‏هاى گوناگون اقتصادى را دارند كشف نمايد. ۲. قوانينى كه كشف آن‏ها بر علم اقتصاد واجب است، چنانچه در فضايى آزاد به کار گرفته شوند و امكان برخوردارى از آزادى ‏هاى سرمايه‌‏دارى يعنى آزادى تملك، بهره‏‌بردارى و مصرف، براى همه افراد جامعه فراهم گردد، سعادت بشرى تضمين خواهد شد. طرز تفكر نخست، بذر جنبه علمى اقتصاد سرمايه‌‏دارى و نگرش دوم، بذر جنبه مكتبى آن را افشاند. در ابتدا، اين دو طرز تفكر يا اين دو بذر، پيوندى سخت‏ با يكديگر داشتند تا آنجا كه براى انديشمندان اقتصادى در آن روزگار، اين گمان پيش آمده بود كه محدود كردن آزادى‏‌هاى افراد و دخالت دولت در كارهاى اقتصادى، به معنى رويارويى با طبيعت و قوانينى است كه آسايش انسان و حل همه مشكلات او را بر عهده دارند...؛ بنابراين نگرش، هر كوششى در جهت از بين بردن بخشى از آزادى‌‏هاى سرمايه‏‌دارى، جنايتى در حق قوانين عادلانه طبيعى به‏ شمار مى‌‏آمد. آنان سرانجام به اين باور رسيدند كه خود اين قوانين سودمند، مكتب سرمايه‏‌دارى را تحميل خواهند كرد و جامعه را ناگزير خواهند ساخت كه آزادى‏‌هاى سرمايه‏‌دارى را تضمين نمايد. امروزه اين طرز تفكر بسيار خنده‌‏آور و كودكانه به نظر مى‌‏رسد؛ زيرا تخلف از يك قانون طبيعى علمى، به معنى ارتكاب جنايتى در حق آن قانون نيست؛ بلكه نادرستى خود آن قانون را به اثبات مى‏رساند و صفت علمى بودن و عينى بودن را از آن مى‏‌گيرد؛ زيرا قوانين طبيعى، با فراهم بودن شرايط و زمينه‏‌هاى مورد نيازشان، هرگز تخلف نمى‏‌ورزند، بلكه اين شرايط و اوضاع است كه گاه دگرگون مى‏‌شود؛ بنابراين، نادرست خواهد بود.

آزادی‌های سرمایه‌داری

اگر آزادى‏‌هاى سرمايه‏‌دارى را نمايانگر قوانين طبيعى به شمار آوريم و مخالفت با آن‏ها را جنايتى در حق آن قوانين محسوب داريم. پس قوانين طبيعى اقتصاد، در هر حالت و با هر تفاوتى در ميزان برخوردارى افراد از آزادى در زمينه‌‏هاى تملك، بهره‌‏بردارى و مصرف، به کار خود ادامه مى‌‏دهند و از حركت باز نمى‌‏ايستند. تنها چيزى كه روى مى‏‌دهد آن است كه در اثر تغيير اوضاع و شرايطى كه اين قوانين در سايه آن‏ها عمل مى‏‌كنند، موارد تأثيرپذير از اين قوانين دست‏خوش تفاوت مى‏‌گردند؛ همان‏گونه كه قوانين فيزيك نيز در اثر تفاوت اوضاع و شرايط، آثار و نتايج متفاوتى به بار مى‌‏آورند. بنابراين، لازم است كه آزادى‌‏هاى سرمايه‏‌دارى مورد بررسى قرار گيرند، اما نه به عنوان يك سلسله ضرورت‏هاى علمى- كه از نظر طرفداران سرمايه‌‏دارى، توسط قوانين طبيعى حتميت مى‏‌يابند تا از اين رهگذر نشان علمى به آن‏ها داده شود- بلكه‏ بايد بر اساس ميزان توانايى آن‏ها در فراهم ساختن خوشبختى و كرامت براى انسان و ارزش‏ها و اهداف والا براى جامعه به ارزيابى آن‏ها پرداخت؛ و اين همان اساسى است كه اقتصاددانان، در ادامه بررسى‏‌هايشان نسبت به مكتب سرمايه‌‏دارى از آن پيروى نمودند.

فرق بین ماركسيسم و سرمايه‏‌دارى

در پرتو آنچه گفته شد، مى‌‏توان فرق جوهرى ميان ماركسيسم و سرمايه‏‌دارى را دريافت؛ زيرا همان‏گونه كه پیش‌تر گفتيم، پيوند ميان جنبه علمى و جنبه مكتبى، در ماركسيسم و سرمايه‏‌دارى، با يكديگر تفاوت اساسى دارد؛ مكتب ماركسيسم كه در سوسياليسم و كمونيسم جلوه‏‌گر است، نتيجه گريزناپذير قوانين ماترياليسم تاريخى به شمار مى‏‌آيد كه از ديدگاه ماركسيسم، نمايانگر قوانين طبيعى تاريخ است. بنابراين، اگر ماترياليسم تاريخى در تفسير تاريخ راه درست را پيموده باشد، مى‏‌تواند جنبه مكتبى ماركسيسم را به اثبات برساند. به همين جهت، بررسى جنبه علمى ماركسيسم، پاي‌ه‏اى براى بررسى جنبه مكتبى و شرطى ضرورى براى داورى در مورد آن است. پژوهشگرى كه درباره نظام‏ها به تحقيق مى‏‌پردازد، نمى‏‌تواند سوسياليسم و كمونيسم را به صورتى جدا از پايه علمى آن‏ها- يعنى ماترياليسم تاريخي- مورد ارزيابى قرار دهد. ولى مكتب سرمايه‏‌دارى، نتيجه علم اقتصادى كه توسط طرفداران سرمايه‏دارى پى‌‏ريزى شده باشد نيست؛ سرنوشت آن هم به ميزان موفقيت جنبه علمى سرمايه‏‌دارى در تفسير واقعيت عينى بستگى ندارد. شالوده‏اى كه سرمايه‏‌دارى بر آن استوار گشته است، يك سلسله ارزش‏ها و انديشه‏‌هاى اخلاقى و عملى ويژه است كه بايد همان‏ها معيار داورى درباره مكتب سرمايه‏‌دارى به شمار آيند. به اين ترتيب، روشن مى‌‏شود كه ما - به‌ ‏عنوان كسانى كه نظام اقتصادى ديگرى غير از سرمايه‌‏دارى و كمونيسم را قبول داريم- داراى مواضع متفاوتى در برابر اين دو مكتب هستيم. در مورد ماركسيسم، ما در برابر مكتبى اقتصادى قرار داريم كه گمان مى‌‏برد بر قوانين علم تاريخ (ماترياليسم تاريخى) پى‌‏ريزى گشته است، بدين‏ روى، در ارزيابى آن چاره‏اى جز اين نداريم كه نخست به مطالعه و كاوش در آن قوانين علمى مورد ادعا بپردازيم. به همين خاطر بود كه ابتدا به سراغ برداشت‏ها و مراحل ماترياليسم تاريخى رفتيم تا راه را براى صدور حكم درباره خود مكتب ماركسيستى بگشاييم.

موضع ما نسبت به نظام سرمايه‏‌دارى

ما با مكتبى روبه‌‏رو هستيم كه موجوديت خود را از قوانين علمى نگرفته است تا مطالعه و دقت در آن قوانين، يگانه راه ضرورى براى بررسى آن باشد، مكتبى در برابر ما قرار دارد كه موجوديت خود را از معيارهاى اخلاقى و عملى معينى به دست آورده است. به همين جهت، درباره جنبه علمى سرمايه‏‌دارى، تنها به اندازه‏اى سخن خواهيم گفت كه روشن سازد جنبه مكتبى سرمايه‏‌دارى، برآيند حتمى جنبه علمى آن نيست و نشان علمى به همراه ندارد؛ سپس بر مبناى انديشه‌‏هاى عملى و ارزش‏هاى اخلاقى ويژه‏اى كه نظام سرمايه‌‏دارى بر آن‏ها استوار گشته است، به مطالعه اين مكتب مى‏‌پردازيم. بنابراين، اگر چه بررسى نظام سرمايه‌‏دارى به مقدارى بحث علمى نيازمند است، اما نقش بحث علمى در اين بررسى، كاملاً با نقش آن در بررسى مكتب ماركسيسم تفاوت دارد؛ زيرا همان‏گونه كه گذشت، تنها بحث علمى پيرامون قوانين ماترياليسم تاريخى است كه مى‌‏تواند حكم نهايى را درباره مكتب ماركسيسم صادر نمايد؛ اما بحث علمى در زمينه نقد مكتب سرمايه‏‌دارى، بالاترين مرجع براى داورى در مورد آن نيست؛ چرا كه اين مكتب، خود مدعى داشتن نشان علمى نيست.

فایده‌ی پژوهش در این زمینه

تنها كارى كه از بحث علمى برمى‏‌آيد، آن است كه كمك مى‌‏كند تا برداشتى كامل درباره نتايج واقعى (عينى) پديد آمده از سوى سرمايه‌‏دارى، در صحنه اجتماع، به دست آيد و نوع گرايش‏هايى كه قوانين حركت اقتصادى در سايه سرمايه‏‌دارى دارند، مشخص شود تا اين نتايج و گرايش‏هايى كه در اثر پياده شدن‏ نظام سرمايه‌‏دارى پديد مى‌‏آيد، با معيارهاى اخلاقى و انديشه‏‌هاى عملى مورد اعتقاد پژوهشگر سنجيده شود. بنابراين، وظيفه تحقيق علمى در مطالعه مكتب سرمايه‏‌دارى، به دست دادن تصويرى كامل از واقعيت جامعه سرمايه‏‌دارى است تا بتوانيم آن تصوير را با معيارهاى عملى خاص مورد سنجش قرار دهيم؛ اما اثبات گريزناپذيرى نظام سرمايه‏‌دارى يا بر خطا بودن آن، وظيفه بحث علمى نيست. بسيار اشتباه است كه پژوهشگرى، نظام سرمايه‌‏دارى را به مثابه يك حقيقت علمى يا بخشى از علم اقتصاد سياسى از دانشمندان اين مكتب فرا بگيرد و ميان جايگاه علمى و جايگاه مكتبى آن اقتصاددانان فرقى نگذارد. براى مثال، هنگامى كه اقتصاددانان حكم مى‏‌دهند كه فراهم آمدن آزادى‌‏هاى سرمايه‏‌دارى، خير و سعادت همگان را به همراه خواهد آورد، آنان گمان مى‏‌برند كه اين يك نظر علمى است يا بر يك قانون علمى تكيه دارد، مانند اين قانون كه مى‌‏گويد «افزايش عرضه، باعث كاهش قيمت مى‌‏شود»؛ در صورتى كه اين قانون، يك تفسير علمى براى نوسان قيمت در بازار است؛ اما حكم پيشين در مورد آزادى‏‌هاى سرمايه‌‏دارى، يك حكم مكتبى است كه از سوى هواخواهان اين مكتب صادر گشته و برآمده از ارزش‏ها و انديشه‏‌هاى اخلاقى و عملى خاصى است كه آن‏ها را باور دارند. بنابراين، درستى قانون مزبور يا قوانين علمى ديگر، به معنى درستى اين حكم مكتبى نيست؛ بلكه درستى اين حكم، بسته به درستى ارزش‏ها و انديشه‏‌هايى است كه پايه‌‏هاى آن را تشكيل مى‏‌دهند.

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.