به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، نشست «تبیین جایگاه فقههای تخصصی در حوزه» از سوی موسسه عالی فقه و علوم اسلامی برگزار شد و در آن آیات مهدی شب زندهدار، محسن اراکی و محمدرضا مدرسی یزدی به عنوان رئیس و اعضای هیات أمنای موسسه به ایراد سخن پرداختند.
سخنران نخست؛ آیتالله شب زندهدار
نکته اول؛
اصل مسأله تخصصی شدن حوزههای علمیه در رشتههای مورد نیاز جامعه از زمان اهلبیت(ع) مورد توجه بوده است، برنامهریزی خود این بزرگواران نیز اینگونه بوده است. در حوزه امام صادق(ع)، حضرت شاگردان مختلفی را در زمینههای گوناگون تربیت کرده بودند، به نحوی شاگردان را قوی تربیت کرده بودند که موجب مباحات جامعه اسلامی و شیعه بودند. به همین دلیل بنیاد حوزههای علمیه اگر بخواهد از ائمه(ع) الگو بگیرد قهراً باید در رشتههای مختلف نیرو تربیت و آموزش دهد آن هم در آن حد بالا تا در رشتههای خارج حوزه نیز فعالیت کنند.
نکته دوم؛
یکی از پرسشها درباره ضرورت تأسیس مؤسسه عالی فقه و علوم اسلامی از سوی مقام معظم رهبری بود. دو امر سبب شد ایشان تصمیم به چنین اقدامی بگیرند؛
۱ – ضرورت و نیاز بود. ما در رشتههای مختلف نیازمند فضلا و اندیشمندان هستیم.
۲ – کمبودی که در این زمینه وجود داشت. از نظر ایشان کأنه در حوزه به این موضوعات پرداخته نشده بود والا نظر شریفشان این است که اگر حوزهها خودشان وظایفشان را انجام دهند، ورودی(به مسائل حوزه) نداشته باشند. یعنی نظر شریفشان این بود که این کار زمین مانده یا آن گونه که باید ورود میشد، ورود نشده است.
نکته سوم؛
چرا ما نیازمند تخصصی شدن هستیم و در این باره باید به چه مسائلی توجه کنیم؟ باید به چند نکته توجه کرد.
۱ – وقتی حوزه تخصصی شود، مسلما اسباب هر رشته و علم در میان آنها عمیقتر و با ژرف نگری بالاتری مورد بحث و مداقه قرار میگیرد و در نتیجه ادغان مباحث بالا میرود. وقتی(فقه و حوزه) تخصصی شد فکر و کار برای اصحاب هر رشته در آن محدوده میشود و از توزیع فکر و امکانات جلوگیری میشود که نتیجه آن اقدام بیشتر و بالاتر است.
۲ – در هر رشتهای فروعات و سؤالات فراوانی وجود دارد و هر کسی بخواهد به تمام فقه نظر کند نمیتواند فروعات مربوط به آن رشته را استخراج کند، وقتی تخصصی شود در هر رشتهای فروعات و نظریات مختلف استخراج و تبیین میشود و سبب پرباری آن رشته میشود.
۳ – تخصصی شدن سبب بالا رفتن آمادگی حوزههای علمیه برای پاسخگویی به مسائل میشود.
۴ – در رشتههای تخصصی پیش نیازها استخراج میشود. در فقههای متعارف به صورت ممتد در قرون متمادیه در این عرصهها کار شده و معمولاً پیش نیازها و ضوابط این موضوع فراهم شده است، ولی در مباحث تخصصی که به خصوص در سابق نبوده بسیاری از پیش نیازها هنوز ممکن است مورد بحث واقع نشده باشد، لذا گاهی ضوابط اصولی نیاز دارد که در اصول رایج مورد بحث واقع نشده است. بنابراین در تخصصی شدن پیش نیازها استخراج میشود، در حالی که در مباحث رایج بزرگان کار کردند و استخراج شده است. به همین دلیل در تخصصی شدن پیش نیازهایی وجود دارد که باید استنباط شود.
۵ – مباحث رشتههای تخصصی جدید که قبلا بر روی آن کار نشده بکر است. وقتی بکر شد سختیهایی را همراه خواهد داشت. یکی این که شخص خودش باید اصول(اصول به معنای عام) را شناسایی کند. وقتی انسان میبیند بزرگانی در فلان مطلب اظهار نظر کردند و خود شخص هم در تحقیقات به آن نتیجهای میرسد که بزرگان سلف گفتهاند، قوت قلبی پیدا میکند، ولی اگر جایی کسی حرفی نزده باشد این نگرانی وجود دارد که نکند من اشتباه میکنم. به همین دلیل باید در مسائل جدیدی که افراد در این زمینه مطلبی نگفتهاند، فرد با احتیاط بیشتری قدم بردارد.
۶ – ما در رشتهای تخصصی چه مقدار نیازمند موضوع شناسی هستیم؟ یعنی آیا به دنبال موضوع شناسی برویم یا خیر؟ چون مهندسی یک نظام و پیاده کردن آن یک مسأله و استنباط و استخراج مسأله دیگری است.
سخنران دوم؛ آیتالله محسن اراکی
ما سه مقوله علمی داریم که هر سه مقوله مورد نیاز حوزههای معاصر است.
۱ – فقه تخصصی: فقه تخصصی به دلیل گستردگی مباحث فقهی و تمرکز بسیاری از ابواب و مسائل فقهی خاص هم احاطه بیشتری به فقیه میدهد و هم توان تأمل و پختی بیشتر را میدهد.
۲ – فقه مسائل مستحدثه و نوپیدا: بسیاری از مسائل در جامعه بشری جدیداً مطرح میشود. همانند فضای مجازی، رمز ارزها و… .
۳ – فقه نظام یا فقه کلان: ما نیازمند فقه جدیدی هستیم که حضرت امام(ره) در بیانات خود به آن اشاره کردهاند.
دو مقوله نخست(فقه تخصصی و فقه مسائل مستحدثه) چه حکومت باشد و چه نباشد، اجرا میشود. ولی برای مقوله سوم(فقه نظام یا فقه کلان) وجود حکومت الزامی است.
ما دو نوع مکلف داریم که فعلش به تناسب خود مکلف متفاوت خواهد بود.
۱ – مکلف در ضمن حکومت نیست، یعنی چه حکومتی باشد چه نباشد، چه حاکمیتی باشد و چه نباشد، مکلف وجود دارد. مراد از حکومت نیز حکومت ظاهری است نه حکومتهای واقعی، چون ائمه اطهار(ع) حاکمان واقعی جامعه اسلامی هستند.
۲ – مکلف پس از پیدایش حکومت وجود خارجی پیدا میکند. وقتی جامعهای تشکیل شد و حکومتی پدیدار شد و مکلف حاکمیت حاکمی را پذیرفت، یعنی قوانین آن حکومت را پذیرفت، پدیده فعل اجتماعی پیدا میشود و قوام فعل اجتماعی به امر حاکم و اطاعت محکومان است و اینجا مکلف اجتماعی پیدا میشود.
مکلف اجتماعی دارای اراده واحد اجتماعی است. این اراده کلان سبب ایجاد شخصیت کلان میشود که این شخصیت کلان ویژگیهای خود را دارد. مثلا پدیده بانک یک پدیده شخصی نیست بلکه پدیدهای اجتماعی است که به فعل الاجتماع باز میگردد.
پدیدههایی همانند فرهنگ عمومی، مجالس تقنیین، ارتش، امنیت، بهداشت عمومی و… مقولههای اجتماعی هستند، یعنی مربوط به وقتی است که شما اجتماع داشته باشید، اجتماع حاکمیت داشته باشد و مردم حاکمیت او را پذیرفته باشند. فقه مربوط به این مسائل را ما فقه کلان تعبیر میکنیم. این خود یک پدیدهی جدیدی است و ما زمانی میتوانیم داشته باشیم که حاکمیتی داشته باشیم.
پیش از انقلاب اسلامی اصولاً مسائل مبتلابه مردم مسائل فردی بود، ولی وقتی پدیده حکومت اسلامی محقق شد، حاکمی به وجود آمد که وقتی دستوری میدهد جمع جامعه به آن عمل میکند، اینجا پدیده مکلف اجتماعی پدیدار شد و فعل آنها، فعل جمعی شد.
مقوله حاکمیت یعنی باید حاکمی باشد که محکومی باشد تا از حاکم تبعیت کند. بنابراین احکام مربوط به افعالی که بر وجود حاکم و محکوم متوقف است را فقه کلان میگوییم. در شرایط کنونی نظر امام راحل و بیشتر نظر مقام معظم رهبری همین موضوع(فقه کلان) است.
البته فقه تخصصی و فقه مسائل نوپیدا باید باشد، ولی آن چه نیازمندش هستیم فقه کلان است و این فقه استنباطی است. ما اگر میخواهیم تمدن داشته باشیم، جامعه عامل و پایبند به دین داشته باشیم، حاکمیت اسلامی داشته باشیم نیازمند فقه کلان هستیم.
امروزه فقها و حوزههای ما باید در این زمینه کار کنند، چون کار بزرگی و مهمی است و احتیاج به ریل گذاری دارد. البته این کار نیازمند فقاهت با قوه و توانایی بالا است، یعنی طلبهای که میخواهد در این عرصه وارد شود باید فقه متعارف را خوب کوبیده باشد. نمیشود وارد فقه کلان شد بدون اینکه در فقه متعارف یک فقیه بود. باید احاطه به اصول، قواعد و منابع داشت. حتی باید تمرین استنباطی نیز داشت تا در این عرصه توفیق خوبی پیدا کند.
سخنران سوم؛ آیتالله محمدرضا مدرسی یزدی
یک پرسش این بود که «چرا رهبر معظم انقلاب اقدام به تأسیس مؤسسه عالی فقه و علوم اسلامی کردند؟» بنده در این باره چند نکته را متذکر میشوم؛
نکته نخست؛
انقلاب اسلامی در تاریخ کم نظیر و سرمایه عظیمی است که سبب ایجاد ظرفیتهای فراوانی به ویژه برای روحانیت شد. انقلاب پیام دارد و مسولیت آور است و اگر خدایی ناکرده در بعد نظری و عملی نتوانیم از این زمینه تاریخی بی نظیر استفاده کنیم و به سرانجام برسانیم و دچار دست اندازهای سنگین شویم، چه پیامدهای تاریخی خواهد داشت و تاریخ درباره ما چه قضاوتی خواهد کرد؟!
اینکه چرا تأسیس شد، روشن است. این کار از هوشمندیهای ایشان(رهبر معظم انقلاب) بود. چون زمین مانده و خسارت آفرین بود. به همین دلیل تأسیس آن ضرورت بود. فقه ما پیش از انقلاب بیشتر جنبه فردی داشت و چون درگیر حکومت نبودیم و طاغوت سرکار بود سعی میکردیم از آن(فقه حکومتی) فاصله بگیریم، به همین دلیل درباره ساختار، مهندسی و وظایف حکومت چون نیاز نبود کار انجام نشد.
سپس ما با انقلابی مواجه شدیم که با سرعت پیروز شد. با پیروزی انقلاب اسلامی نیازمند نظام سازی با پیچیدگیهای فراوان و اهداف کلان و وسیع شدیم، ولی حوادث انقلاب سبب شد مشغولیتها به کارهای اجرایی بیشتر شود. حتی گاهی مجبور شدیم به برخی مسائل به عنوان مسائل ثانویه هر چند تلخ بود تن دهیم. مثلا در زمینه بانک همین مشکلات را داشتیم.
اینها خلأهای عظیمی بود که تبعات داشت و چارهای نیز نداشتیم. حوزه نیز در خط مقدم پاسخگویی به موضوعات نو پدید و اجتماعی بود. ولی ما چند نفر داشتیم که بانک، مجلس، قانون گذاری و… را میشناختند؟
امیدمان این بود وضعیت فعلی آن زمان، سریع به یک نظام ترسیم شده تبدیل شود که دارای خط و مشیهای تعریف شده براساس فقه و موضوع شناسی درست باشد. در این زمینه هر چند کار زیاد شد ولی خیلی از کارها نیز ماند. مشکلاتی نیز در این راه پیش آمد. مثلا طراحی بانک نیازمند شناخت فقه و اقتصاد است ولی اگر فرد شناخت نداشته باشد مشکلات فراوانی به وجود میآورد. همین موضوع چقدر آسیب و تخریب ایجاد کرد. تشکیل چنین مجموعههایی(مؤسسه عالی فقه و علوم اسلامی) از واضحات است.
نکته دوم؛
تخصصی شدن در برخی از امور و علوم روشن است. ولی خود تخصصی شدن در یک مرحلهای امر تخصصی و اجتهادی است. مثلا برای بانکداری اسلامی یک فرد افزون بر اقتصاد به چه میزان باید فقه عمومی را بخواند؟ فقه بانکداری بدون فقه الحکومه کامل نمیشود. این یک امر تخصصی است. ما ناچار به تخصصی کردن هستیم. ولی باید بدانیم تخصصی کردن هم امتیاز دارد و هم آفت. بهترین طراحی این است که امتیازات آن را بگیریم و آفتش را دفع کنیم. این موضوع نیازمند کار جمعی است.
نکته سوم؛
شناخت نیازهای نظام است. برخی موضوعات قدیمی هستند که اصلا بر روی آنها کار نشدهاند. در برخی بحث اندکی شده ولی به پختگی نرسیده است. برخی از موضوعات نیز مستحدثه است که دو نوع هستند؛ ۱ – برخی همانند بیت کوین کاملا جدید هستند، ۲ – برخی موضوعات از قدیم بوده ولی وضعیت جدید به آن حالت جدید داده است.
مثلاً بحث حکومت براساس عوامل تاریخی و برخی از برداشتها از روایات، اصولاً در فقه ما لاغر است. واضح است که در این مسأله موضوع شناسی رکن قضیه است. مثلا با توجه به پیچیدگیهای جامعه، مدیریت چگونه باید باشد؟ آیا کسی که فقه و پیچیدگیهای جامعه را نداند میتواند مدیریت داشته باشد؟ به همین دلیل وجود چنین مدارسی بسیار ضروری است. چون موفقیت نظام به موفقیت در اموری نظری گره خورده که بخش عمده آن بر عهده حوزه است.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=22190
نظرات