اگر تسکینی بود بیصدا کردن درد است و اگر ترمیمی، دفع خطر است؛ درمان تسکینی، بهبود موضع درد و درمان ترمیمی، التیام موضع درد است، روند درمان تسکینی، سطحی و فرآیند درمان ترمیمی، عمقی است.
عمل درمان تسکینی، پاره وقت و کنش درمان ترمیمی، تمام وقت است؛ نگاه درمان تسکینی، رفع تکلیف و اعتقاد درمان ترمیمی عمل به تکلیف است، سیاست درمان تسکینی، مسامحه با حضور بیسر و صدای بیماری است؛ اما اراده درمان ترمیمی، تحکیم علائم قاطعانه هشداردهنده، محافظ سلامتی در برابر ورود خزنده اجنبی است.
فتنه زنانه ۱۴۰۱ پرشتاب به مرداب ابتذال فرو غلطید و واقعیتش را بسیار زود عریان کرده؛ اما از کدام نقطه و سنگر رها شده و دیدهبانهای نابینا شده فرصت نفوذ یافت؟
این بار عرصه تاختوتاز فتنه نه روی موجهای سیاسی و نه بر تکانههای اقتصادی بلکه روی صحنه فرهنگی، آن هم بدون روسری و نه محلی که غربی رقصید.
آموزش و پرورش، مرکز حساس تربیتی است که برخی سیاستهای لیبرالی و اسلام آمریکایی، جانش را و روحش را رنجور و تبدار کرده است؛ فتنه زنانه ۱۴۰۱ روی جنازه رها شده آموزش و پرورش در سیاستهای رحمانی اسلام آمریکایی غیر انتفاعی شده، جان گرفت و جان ستاند.
همان فتنهای که در حال تغییر فرم مدرسهاش به رنگ دختران لاس وگاس آمریکا است، مدیران ارشد سیاست جدایی دانش از ارزش و انقطاع آموزش از پرورش و انشقاق تخصص از تعهد، همان سند ننگینبار ۲۰۳۰ و آن ترانه سخیف لس آنجلوسی در زنگ شاد مدرسه، چه خوب میشود قدم رنجه کنند و این بار خارج از گزارشهای مشعشع و پر افتخارشان از نزدیک چشم باز کنند چگونه دهان دستپروردگانشان در فضای رسیده علم و دانش به دشنام و ناسزا باز میشود.
فتنه زنانه امسال نشانگر عمق فاجعه فقر فرهنگی در نظام بیمار آموزشی کشور است؛ زخمی که پیش از این دهانش را با فضای مجازی بسته بودند حالا سر باز کرده است.
تنگه احد انقلاب از وسط آموزش و پرورش میگذرد؛ دشمن به استراتژیک بودن آن پی برده و به پشت جبهه رسیده است، اما مسئولان ذی ربط، هوای جمع کردن غنیمتهای مدارس غیر انتفاعی، چشمشان را کور کرده است؛ هر چند هنوز دیر نیست اما چنانچه این بار نیز به اهمال بگذرد و با سیاست تسکین درمانی چند صباحی به آرامش پس از طوفان بسنده شود دیگر شاید نوبت بعدی در کار نباشد.
سیاستگذاران دانا و دردمند فرهنگی ضروری است هر چه زودتر ساختار آموزش و پرورش و جنبه محتوایی آن را متناسب با شرایط نوپدید عصر جدید در دو عرصه هویت دینی و تاریخی به منظور جبران کاستیهای گذشته در هویتبخشی به نسل نودمیده و نورسته امروزی، نوسازی کنند.
ضعف مفرط دیگری که این فتنه از رنجوری آن جان گرفت و جولان داد و به رقص در آمد و کشف حجاب کرد به راستی استیصال رسانه ملی در رسالت خطیر اقناع سازی افکار عمومی است؛ بیگمان خصم این آب و خاک، روی این سستی و کندی پا نهاد و زودتر به مرز جهان ذهنی جامعه ایرانی رسید.
رسانه ملی به موجب تعدد در برنامهسازی و فقدان تمرکز بر جهت بخشی موضوعی به افکار عمومی آن هم در قابی هنرمندانه و جذاب با بهرهجویی از صنعتهای نوین رسانهای در رقابت با دجالهای خبری یهود و آل سعود، جا مانده است.
شبکههای خبری بیگانه به صورت تخصصی و موضوعی در چهارچوبی مشخص با هدفگذاری دگرگونی نگاه سیاسی و فرهنگی عمل میکنند؛ اما بخشهای خبری رسانه ملی، خارج از مدار درک خطر فضای جنگ رسانهای با روند تکراری پیشین، بدون هیچ نوآوری و نویابی اقتضائات زمانه، جدول پخش برنامهها را با موفقیت پر میکنند.
در عصر سایبر، فتنهها هم دیجیتال شدهاند، از همین رو هر نظام سیاسی که خط مقدم نبرد را در جهان ذهنی افکار عمومی جامعهاش وا گذارد؛ خارج از روند عادی یک براندازی سیاسی، خیلی زود از هم فرو میپاشد.
شناخت پر ارجی که در این باره بسی بسزاست: حرکت فتنههای سایبرنتیک، بسان جابهجایی پر سرعت اطلاعتش، سریع و برق آسا است؛ بیتردید در دوره پسامدرن، فضای سایبر، اسب تراوای جنگهای فوق مدرن رسانهای شده است؛ حال حکومتی که در این نبرد شناختی، دروازههای مرز ذهنی مردمش را باز و بی پاسبان بگذارد؛ چندان عجیب نیست که دشمن بد سرشت و ناپاکش بر مغزهای پاک مردمش به بی بند و باری فرمان دهد.
باری در این تلاقی بزرگ ذهنی، رسانه ملی پیشآهنگ مبارزه با این جنگ شناختی جهانی است و اولین و آخرین خرمشهر این سرزمین به یقین مدرسه است و دشمن نیروهایش را به این نقطه در معرکه جنگ سایبرنتیک به حرکت در آورده است.
فرماندهان جنگ شناختی: تا خرمشهر سقوط نکرده است، آرایش جنگی را عوض کنید.
انتهای پیام/
نظرات