به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله محسن اراکی، عضو شورای عالی حوزه علمیه در درس خارج فقه نظام سیاسی به بررسی موضوع عدل اقتصادی پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه میکنید؛
یکیدیگر از نمونههای مخالفت با امتیاز سیاسی بر مبنای تفاوت روابط اجتماعی جریان مخالفت امیرالمؤمنین(ع) با نصب معاویه بر ولایت شام حتی برای یک روز است که روایات زیادی در این زمینه وجود دارد که به تفصیل آن نمیپردازیم؛ خیلی افراد به حضرت میگفتند فعلا معاویه را رها کن تا حکومت خودت تثبیت شود و بعد با او مخالفت کن.
حضرت نامهای دارد در جواب معاویه و میفرماید پیشنهاد تو همانند فریبی است که به بچهها میدهند وقتی میخواهند آنان را از شیر مادر بگیرند، که شارحین نهجالبلاغه پیشنهاد معاویه را چنین گفتهاند که او گفته که به من کاری نداشته باش و من در فرمانروایی شام باشم و بیعت هم نمیکنم، که حضرت مخالفت کردند و بر آن پایداری کردند که منجر به جنگ صفین شد.
خلیفه دوم که یزید بن ابیسفیان و بعد برادر او یعنی معاویه را نصب کرده بود، به دلیل جایگاه اجتماعی آنها بود و اصلا خلیفۀ دوم معتقد بود که باید برای این مسئولیتها آنهایی را که جایگاه اجتماعی برجستهای دارند بر این کار گماشت و حتی در مسئله اقتصاد هم همین طور؛ معتقد بود بیت المال را باید طبق تفاوتهای اجتماعی تقسیم کند و خود در تقسیم به آنهایی که جایگاه اجتماعی برتری داشتند، بیشتر میداد، مثلا به مهاجر بیشتر از انصار میداد، به عربی بیشتر از موالی میداد و… ؛ اما حضرت امیر(ع) اصرار بر تصویه و اجرای عدل در این مسائل و نفی امتیاز سیاسی بر مبنای جایگاه سیاسی داشتند.
همان طوری که تفاوت اجتماعی در نظام اسلامی و چهار چوب عدل نمیتواند منشأ امتیاز سیاسی باشد، همچنین تفاوت اجتماعی نمیتواند منشأ امتیاز اقتصادی باشد.
البته حضرت امیر(ع) در زمان خلافتشان نمیفرمایند که خلفا خلاف کردند و خطا کردند و… تا عدهای که به آنها دلبسته بودند را بر علیه خود بشوراند، بلکه میگویند سنت رسول خدا(ص) چه بود؟ این سنت من نیست و من این کار را که از خودم انجام ندادم. سنت رسول خدا(ص) در برابر ماست و میبینیم تقسیمی که خود خدا آن را انجام داده و رسول خدا هم آن را ابلاغ کرده و به آن عمل کرده.
دعوا بر سر سنت رسول خدا(ص) است، یه عده سنت جدیدی را بر جامعۀ اسلامی تحمیل کردند و بعد هم میخواستند این سنت جدید که سنت شیخین باشد را بخشی از اسلام کنند. ولی حضرت امیرالمؤمنین(ع) در برابر این امر ایستادگی کرد و شیعیان حضرت هم بر همین شیوه حرکت کردند و شیعۀ امیرالمؤمنین یعنی کسانی که حاضر نشدند چیزی از خارج کتاب و سنت رسول اکرم(ص) بر اسلام افزوده شود.
از این عبارات بر میآید که طلحه و زبیر هم امتیاز سیاسی میخواستند و هم امتیاز اقتصادی؛ امتیاز سیاسی این بود که میگفتند که چرا کارهایی که انجام میدهی با رأی و مشورت ما انجام نمیدهی، ما صاحب سابقه در اسلام هستیم و این همه فضیلت داریم لذا ما را باید شریک خودت در حکومت بدانی. در روایت آمده اینها طمع داشتند که طلحه ولایت کوفه و زبیر ولایت بصره را بر عهده بگیرد.
لذا این روایت هم امتیاز سیاسی را بر مبنای تفاوتهای اجتماعی و اعتباری مبتنی بر حسب و نسب را نفی میکند و هم لغو امتیازهای اقتصادی را بر اساس این تفاوتهای اجتماعی.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=22545
نظرات