به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ حجتالاسلام والمسلمین محمدحسین مختاری، رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی و استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در یادداشتی به مناسبت عید سعید قربان آورده است:
فرارسیدن عید قربان به ویژه آن هنگام که حضرت ابراهیم(ع) فرزند دلبندش را به قربانگاه میبرد، بیش از هر چیز بیانگر توحید گرایی آن حضرت است؛ اهمیت این مسأله از آن جهت است که توحید، محور دعوت انبیای الهی در طول تاریخ بوده است؛ در این میان حضرت ابراهیم(ع) را میتوان بزرگترین بنیان گذار توحید دانست، لذا تأمل در چارچوبهای معرفتی آئین باشکوه آن حضرت، بیش از پیش مسئلۀ توحید و شرک را در جوامع کنونی آشکار خواهد نمود.
تأمّل و تفکّر در اسرار آفرینش در راستای حصول عبادت الهی از جمله چارچوبهای معرفتی و تاریخی حضرت ابراهیم (ع) در توحید محوری است؛ لذا در آیۀ شریفۀ قرآن کریم میخوانیم: «وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ؛ و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم؛ (تا به آن استدلال کند) و اهل یقین گردد».
آری خداوند متعال با نشان دادن عظمت آفرینش در آسمان و زمین به حضرت ابراهیم (ع)، زمینه شناخت شناسی هرچه بیشتر آن پیامبر بزرگ الهی را با حکمت و ربوبیت الهی فراهم کرد.
اهمیت جغرافیایی این امر وقتی دوچندان میشود که بدانیم ما در منطقهای زندگی میکنیم که همۀ انبیای الهی از آن منطقه یعنی خاورمیانه ظهور کردهاند و اصل دعوت به توحید در این منطقه به وقوع پیوسته است، در نتیجه تسلط تمدنی و معرفتی در این منطقه تضمین موفقیت در ابلاغ توحید در دیگر مناطق جهان به شمار میرفت.
ماجرای حضرت ابراهیم (ع) و فعالیتهای تبلیغی آن حضرت و فرزندانش و دیگر ادیان ابراهیمی نیز در این منطقه قرار داشت؛ لذا آن حضرت در عراق، شام، سپس فلسطین و مصر و حجاز مردم را به توحید و خداپرستی دعوت نمود.
ابعاد روششناختی حضرت ابراهیم در هدایت امت
از سوی دیگر باید به ابعاد معرفتی و روششناختی آن حضرت در شکلگیری و هدایت امت اشاره نمود. تأمل در آیۀ شریفۀ «وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً، هنگامى که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد». خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم»، این مسأله حکایت دارد که آن حضرت همچون حضرت آدم (ع) که «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها، سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت»، به کلمات الهی معرفت حاصل نمود و پس از سربلندی در امتحانات الهی به جایگاه امامت دست یافت و پس از آن حکمت را بنا نهاد.
در این میان، پارادایم معرفتی حکمت ابراهیمی نه بر محور عقل خالص کانتی و عقل اشرافی و اومانیستی بلکه بر مبنای آیۀ شریفۀ «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» بر محور فطرت استوار است، که این مولفه بنیادین در بستر عقل سلیم و قلب سلیم (امام درون) بر مدار شعور عمومی و عرف عام به شدت معنا مییابد و سنگ بنای معرفتی دیگر ادیان ابراهیمی را نیز تشکیل میدهد.
از سوی دیگر تحقق امت بدون امام امکان پذیر نیست، لذا امام در بستر «فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ؛ پس تذکر ده که تو فقط تذکر دهندهاى!» رسالت و مسئولیت تذکر و یادآوری فطرت را برای قلب سلیم مردم به عهده دارد و به نوبۀ خود پارادایم حکمت ابراهیمی و هدایت امت بر مبنای ذکر و یادآوری به منصۀ ظهور میرسد؛ و اینچنین بازتولید فطرت درونی انسانها توسط امام، به حکمت تبدیل میشود و در نتیجه حکم و حکومت از بطن آن خارج میشود و پیوند امت و امامت در این چارچوب به حفظ اجتماعی نظام و قوام امت منتهی میشود.
در آیات قرآن کریم ابراهیم علیهالسّلام، به تنهایی به منزله یک امت است: «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّهً قَانِتًا لِلّهِ حَنِیفًا…؛ ابراهیم (به تنهایى) امّتى بود مطیع فرمان خدا.» این مسأله از پیوند ناگسستنی میان امام و امت و حقوق متقابل میان این دو حکایت دارد، لذا همانگونه که امام (ع) از باب ذکر و یادآوری فطرت، هدایت مردم را بر عهده دارد، امت نیز بر مبنای امر به معروف و نهی از منکر و از باب نصیحت ائمه مسلمین و «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» و «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ» تعامل دوسویه میان امام و امت را شکل میدهند.
با این تفاسیر لزوم تحقق عدالت اجتماعی و مردمی در بستر عقل عملی و آرای مشهوره از سوی امام در کنار ارائه اصل آموزش و ارتقای تزکیه برای امت در راستای فعلیت یافتن فطرت، از سوی امام حکیمی که خود مصداق بارز فضیلت و ارزشهای اخلاقی است به شدت معنا مییابد. تحقق این امور، رجوع به امت و نفی سوژه محوری و عقل نخبگانی و اشرافی را رقم میزند که حکمت ابراهیمی نمونۀ کامل تحقق این چارچوب کلامی و نمونۀ بارز پیوند امت و امامت محسوب میشود.
اصل توحید بر محور امامت
همۀ این مسائل نشان میدهد اصل توحید در حکمت ابراهیمی بر محور امامت ترسیم میشود و اینچنین صلح گرایی جایگزین خشونت میشود، چرا که روش شناسی حضرت ابراهیم (ع) در امامت بر مدار عرف عام شکل میگیرد، لذا در امامت آن حضرت، با جهانی گشوده مواجهیم که مولفههایی همچون زندگی محوری و صلح صرفا در چنین جهانی شکل میگیرد.
از سوی دیگر توحید منهای امامت به عقل خود بنیاد کانتی منتهی میشود، همچنین امامت منهای امت نیز به اطلاق روح خدا به انسان منجر میگردد و اینچنین هیتلر و ناپلئون در عقل هگلی، روح خدا معرفی میشوند، در نتیجه نگاه تک بعدی و برشی به مسألۀ توحید و نادیده گرفتن حکمت ابراهیمی در میان فلاسفۀ غربی، همه و همه به جنگ طلبی و شرک منتهی میشود که جنگهای صلیبی و اسلام تکفیری از یک سو و فراماسونری و اسلام سکولار از سوی دیگر موید این مدعاست.
در خاتمه باید تأکید کرد یهودیت و مسیحیت فعلی در جهان معاصر بر خلاف حکمت ابراهیمی، با مواجهۀ گزینشی و اومانیستی با اسماء الهی، بخوانید (توحید منهای امام و امت) از باب «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ؛ به بعضی ایمان میآوریم، و بعضی را انکار میکنیم» و نفی «الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا؛ همه اسماء»، به ورطۀ شرک افتادهاند و اینچنین موج تشکیل فرقههای انحرافی و اومانیستی همچون بهائیت و وهابیت، معلول تسامح معرفتی جریانهای فراماسونری است.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=18539
نظرات