به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، متن زیر مشروح جلسه چهل و هشتم درس خارج فرهنگ آیت الله محسن اراکی است که در ادامه میخوانید؛
مقدمه
فرهنگ یک نظام ارزشی است که همه فعّالیتهای ارادی انسان را در برمیگیرد؛ مجموعهای از داوریهای ارزشیِ به هم پیوسته و متکامل درباره کلیه رفتارهای انسانیِ انسان که مجموعه ساختاری هماهنگ و واحدی را شکل میدهند. از سویی فرهنگ خاستگاه رفتارهای ارادی انسانیِ فردی و اجتماعی است و لذا هرگونه تغییر در رفتارهای فردی و اجتماعی، دگرگونی در نظام فرهنگی را میطلبد و نیز هرگونه تغییر در نظام فرهنگی، دگرگونی در شیوههای رفتار انسانی را به دنبال دارد به همین جهت بررسی این نظام اجتماعی از منظر فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام ضروری به نظر میرسد. در این سلسله دروس آیت الله محسن اراکی که مکتب علمی نجف و قم را توأماً درک کرده است، به بررسی این مهم میپردازد.
بسم اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِین
لزوم امر به معروف و نهی از منکر جمعی جهت تاثیرگذاری
بیان شد شرط اول در امر به معروف و نهی از منکر؛ علم به معروف و منکر است. کسی که میخواهد نهی از منکر کند باید عالم به معروف و منکر باشد و همینطور بدون اینکه علم داشته باشد بگوید انجام بده یا انجام نده نباشد و بداند که امربهمعروف و نهی از منکرش اثر دارد؛ و الا اگر بگوید یا نگوید فرقی ندارد، اینجا تکلیفی ندارد. البته اگر احتمال اثر دارد ایرادی ندارد، اما اگر کسی یقین به عدم اثر دارد خب کار او لغو میشود، این را در آینده توضیح خواهیم داد که این احتمال اثر، اگر در این حد که میدانم من تنها بگویم اثر ندارد اما اگر من گفتم دیگری هم میگوید و سومی و چهارمی هم میگوید، این احتمال اثر است و یقین به عدم الاثر نیست. میدانم اگر من بگویم دیگری هم میگوید و سه و چهار نفر هم میگوید و در این صورت احتمال تأثیر است و اینجا گفتنش واجب است. آن چیزی که واجب نیست چنین است که حضرت فرمود: «وَ لَیْسَ عَلَی مَنْ یَعْلَمُ ذَلِکَ فِی هَذِهِ الْهُدْنَهِ مِنْ حَرَجٍ إِذَا کَانَ لَا قُوَّهَ لَهُ وَ لَا عَدَدَ»، تعدادی نیستند و یک نفر تنها در جمع است؛ وَ لَا طَاعَهَ. اگر ما عددی هستیم، در این جامعه اینهمه آدم متدین هستند، یک نفر بگوید دیگری هم میگوید سومی و چهارمی هم میگوید اینجا باید گفت. خب این اثر میشود، وقتی اگر آدم بداند که گفت ده نفر دیگر هم پشت سرش میگوید این یعنی اثر.
یعنی آن چیزی که عذر است علم به عدم اثر است؛ بدانیم که اثر ندارد؛ اما اگر احتمال اثر داشتن بدهید کفایت میکند. احتمال اثر داشتن تقویت میشود آنجایی که من بدانم اگر گفتم دیگری و سومی و چهارمی هم میگوید که حالا این از نوع بیان ترویجی است که قبلاً گفتیم، یعنی گفتیم گاهی بیان ترویجی واجب میشود یعنی کاری را کردم این موجب ترویج این کار میشود. اگر امام جمعه در خطبهها گفت، این امام جمعه وقتی امربهمعروف و نهی از منکر کرد اقلاً بیست نفر در این هزار یا دو هزار و سه هزار نفر پیدا میشوند حرف او را در جامعه بزنند، این ذوالعدد است و اثر میکند. این ترویج است. وقتی در برابر مردم یکی میآید از یک بازاری خرید کند و او میگوید خانم حجابت را درست کن، اگر یکی این کار را کرد بازاری دیگری هم جرأت میکند بگوید و سومی و چهارمی هم همینطور.
روایت دیگر که باز در شرط علم به معروف بودن معروف است را بیان میکنیم. البته احادیث دیگری هم هست که بتوان استفاده کرد منتها آن احادیثی که صریح در این شرط است را بیان میکنیم. «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْفَتَّالِ فِی رَوْضَهِ الْوَاعِظِینَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّمَا یَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ مَنْ کَانَتْ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ عَالِمٌ بِمَا یَأْمُرُ بِهِ تَارِکٌ لِمَا یَنْهَی عَنْهُ عَادِلٌ فِیمَا یَأْمُرُ عَادِلٌ فِیمَا یَنْهَی رَفِیقٌ فِیمَا یَأْمُرُ رَفِیقٌ فِیمَا یَنْهَی.» حال این «رَفِیقٌ فِیمَا یَأْمُرُ رَفِیقٌ فِیمَا یَنْهَی» مربوط به شرط سوم است که در آینده خواهیم گفت که شرط شیوه امربهمعروف و نهی از منکر است. آنچه شاهد ما در این بحث است «عَالِمٌ بِمَا یَأْمُرُ بِهِ» یعنی عالم به چیزی باشد که به آن امر میکند. این حدیث اگرچه ازلحاظ سندی شروط فنیِ صحت سند را دارا نیست لکن چون مضمونش مؤید به احادیث دیگر است لذا یُعمل به.
احتمال تاثیرگذاری؛ شرط دوم امر به معروف و نهی از منکر
شرط دوم که احتمال تأثیر است و باز روایاتی را داریم که بر این شرط دلالت میکند. «وَ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ یَحْیَی الطَّوِیلِ صَاحِبِ الْمُقْرِی»؛ یحیی الطویل هم ثقه است چون از من یروی عنهم این ابن ابی عمیر است و من یروی عنهم الثلاثه ابن ابی عمیر و بزنطی و صفوان این سه را ثقه میدانیم. «قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّمَا یُؤْمَرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یُنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ مُؤْمِنٌ فَیَتَّعِظُ أَوْ جَاهِلٌ فَیَتَعَلَّمُ فَأَمَّا صَاحِبُ سَوْطٍ أَوْ سَیْفٍ فَلَا.»
به چه کسی باید امربهمعروف و نهی از منکر کرد؟ به کسی که یا جاهل باشد و نداند، وقتی آدم به او گفت بداند و در او اثر کند یا مؤمن به خدا و پیغمبر باشد که از گفتن به او موعظه میگیرد و اجتناب از حرام کند و تن به معروف بدهد؛ اما صاحب سوط و سیف نه. این نوع از روایات نظر به امربهمعروف و نهی از منکرهای خرد دارد.
تبیین دو نوع امر به معروف و نهی از منکر خرد و کلان
ما این را در مباحث امربهمعروف و نهی از منکر بحث کردهایم که دو نوع امربهمعروف و نهی از منکر داریم؛ یک امربهمعروف و نهی از منکر کلان داریم که وظیفه کل جامعه است. اینکه میگوییم احکامی داریم که این احکام به کلان جامعه متوجه است، این نوع از نهی از منکر مربوط به کلان جامعه است یعنی آن جامعهای که امام همراهش است. این وظیفه امربهمعروف و نهی از منکر وظیفه امام جامعه است؛ این امربهمعروف و نهی از منکر امربهمعروفی است که توسط صاحب سوط انجام میگیرد، این کار او است، مثل کاری که سیدالشهدا علیه السلام کرد که وقتی خواست قیام کند فرمود: «قال رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مَنْ رَأَی سُلْطَاناً جَائِراً یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَه وَ إِنا أَحَقُّ مَن غَیَّرَ»؛ اینجا این تکلیف تکلیف اجتماعی است که ما میگوییم تکالیف اجتماعی داریم که مجری تکالیف اجتماعی امام است البته به شرط وجود یار. وقتی امام یاور پیدا کرد اینجا یک تکلیف اجتماعی به وجود میآید، مکلف به این تکلیف اجتماعی مجموعه امام و مأمومین هستند. این تکلیف مخصوص امام است منتها بهشرط وجود اعوان. سیدالشهدا علیه السلام به این تکلیف قیام کرد.
تکلیف رهبران دینی در امر به معروف و نهی از منکر کلان در صورت وجود یاور
یک تکلیف امربهمعروف و نهی از منکر تکلیف من و شماست که تکلیف خرد است، تکلیف افراد است، این تکلیفی که تکلیف من و شماست تکلیف خرد است. ما بخواهیم یقه حاکمی را بگیریم، قبل اینکه ما یقه او را بگیریم او گردن ما را گرفته و ما را از بین میبرد. این است که میفرماید: «فَأَمَّا صَاحِبُ سَوْطٍ أَوْ سَیْفٍ فَلَا»؛ این «صَاحِبُ سَوْطٍ أَوْ سَیْفٍ» کنایه از حاکم است یعنی تکلیف امربهمعروف و نهی از منکر به حاکم مخصوص رهبران است. بله فقها هم همینطور هستند اگر فقیهی یاور پیدا کرد و دانست که اگر حاکم را نهی از منکر کند اتباع و انصار او از مؤمنان او را یاری میکنند تکلیف اوست که این کار را کند که از همان تکالیف اجتماعی است که مکلف به این تکلیف اجتماعی مجموعه حاکم و محکوم است. اما آن تکلیفی که تکلیف محکوم بهعنوان یک مکلف خرد است، هو بنفسه کار به دیگران نداشته باشد، انسانی که کار به دیگران ندارد وقتی میتواند امرونهی از منکر کند که بداند اثر میکند؛ آنوقت تکلیف او این نیست که با حاکم دستبهیقه شود.
این موضوع از روایات دیگر استفاده میشود مثل همین روایت سیدالشهدا صلوات الله تعالی علیه یا روایتی که از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در آخر خطبه شقشقه میفرماید: «وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَ بَرَأَ النَّسَمَهَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقِرُّوا عَلَی کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُوم لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا»؛ اینجا تصریح میکند که اگر ناصر نبود من در برابر این تکلیفی نداشتم اما در برابر این ظلمی که میبینم به مستضعفان میشود و این حق فقیر را پایمال کردن و کظه ظالم و سغب مظلوم در چنین شرایطی با توجه به قیام الحجه بوجود الناصر تکلیف بر من متعین خواهد شد. این همان تکلیف جمعی است.
سنت الهی رهبران دینی در ظهور، قیام و غیبت
برای مثال برای امام حسین علیه السلام دوازده هزار نفر نامه نوشتند و گفتند که بیا «فَقَدِ اخْضَرَّ الْجَنَّاتُ وَ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ أَعْشَبَتِ الْأَرْضُ وَ أَوْرَقَتِ الْأَشْجَارُ فَإِذَا شِئْتَ فَأَقْبِلْ عَلَی جُنْدٍ لَکَ مُجَنَّدَهٍ»، گفتند ما پول میدهیم و ازنظر اقتصادی تو را پشتیبانی میکنیم. لذا اگر اعلام یاری نمیکردند حضرت هم نمیرفت و تکلیف او هم نبود. اعلام یاری کردند و بعد حضرت مسلم علیه السلام را فرستاد. با حضرت مسلم علیه السلام بیعت کردند، تکلیف بر حضرت منَجَّز شد.
این را ما گفتهایم اینها از سنن رهبران الهی است؛ رهبری الهی سنت دارد و یکی از سنتهایش همین است که اگر یاوری که اطاعت و یاریاش میکند پیدا کرد وظیفهاش این است که ظهور کند، این غیبت و ظهور سنت دارد. بعد اگر یاران اعلام یاری و خروج کردند دیگر حق برگشت ندارد. «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ» در روایت داریم که اگر امام پا در رکاب کرد دیگر حق ندارد برگردد؛ اگر شروع به اعلام جنگ کرده و قیامش را اعلام کرد حق برگشت ندارد. سیدالشهدا علیه السلام از مکه اعلام قیام کرد و خطبه خواند، «مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه»؛ این یرحل معنا اعلام قیام سیدالشهدا علیه السلام بود. اعلام قیام میگوید و وقتی در راه گفتند مسلم را کشتند دیگر راه برگشت نیست و باید ادامه دهد.
و صلی الله علی محمد و آله و سلم
انتهای پیام/
منبع: مهر
https://ihkn.ir/?p=12381
نظرات