به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله مهدی شبزندهدار از اساتید برجسته حوزه در درس خارج فقه معاصر به بررسی سیره متشرعه پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه میکنید؛
اگر سیره متشرعه بر یک امری قرار گرفت آن هم به نحو اول یعنی در یک امری که هیچ منشأ عقلایی برای آن متصور نیست، آیا این سیره کاشف هست از این که رأی معصوم و رأی شارع هم همین است و ما میتوانیم به سیره متشرعه در این صورت استناد کنیم برای اثبات حکم شرعی یا نه؟
گفته شد که بله کاشف هست و میتوانیم استناد کنیم لوجوهٍ ثلاثه. راه اول برهان إنّی بود که از راه برهان إنّی و کشف معلول از علت کشف میکنیم که نظر شارع مقدس هم همین است که سیره متشرعه بر آن قرار گرفته. راه دوم عبارت است از این که همان راهی که برای حجیت سیره عقلائیه گفتیم همان راه در این جا هم وجود دارد.
آن این است که در مورد سیره عقلاییه چه میگفتیم؟ میگفتیم که اگر عقلای عالم بما هم عقلاء نه بما هم متشرعه، اگر عقلای عالم یک سیرهای را داشتند یک روشی راداشتند و این روش در مرآء و منظر معصوم علیه السلام بود و معصوم سکوت فرمود، ردع نفرمود این کاشف است از این که قبول دارد آن روش را و بر طبق آن و مناسب با آن روش حکم جعل فرموده.
مثلاً اگر دیدیم که عقلای عالم توی معاملاتشان اگر مغبون بشوند، کلاه سرشان برود برای خودشان حق به هم زدن معامله قائل هستند، خیار غبن برای خودشان قائل هستند، اگر دیدیم عقلای عالم این جوری هستند و شارع هیچی نفرموده که نه حق ندارید معامله را به هم بزنید معلوم میشود او هم خیار غبن را قبول دارد. حالا یا همان شکلی که در عرف هست جعل حکم فرموده، مثلاً اگر عرف میگوید حق به هم زدن داری شارع هم ممکن است همین حکم را جعل کند بگوید حق به هم زدن دارید، اگر عرف بگوید نه حق نیست، جایز است به هم بزنید، شارع هم ممکن است همین را جعل کند بگوید جایز است.
یا نه او میگوید جایز است شارع میگوید حق، او میگوید حق، شارع ممکن است بگوید جایز، ولی تناسب با هم دیگر دارند که فرق حکم با حق این است که اگر حق باشد به ورثه منتقل میشود، اگر حکم باشد مثلاً به ورثه منتقل نمیشود.
بالاخره میگوییم این آدمهایی که متشرع هستند حالا به تشرعشان هم کار نداریم بالاخره کار اینها در مرآء و منظر معصوم هست یا نیست؟ خب اگر قبول ندارد خب باید رد کند، همین جور که اگر عقلاء کاری میکردند که قبول نداشت باید ردع میفرمود، این جا هم که متشرعه دارند کاری میکنند اگر قبول ندارد به طریق أولی حتی باید گفت ردع، چون آن جا شاید قبول نکنند، اما اینها که متشرع هستند قبول میکنند، زمینه برای پذیرش فراهمتر است. پس اگر قبول ندارد باید ردع کند، اگر میبینید.
مثلاً امام صادق سلام الله علیه مثلاً میبینند که همه متشرع زمانشان نماز صبح را جهری میخوانند و هیچ حرفی نمیزند، معلوم میشود جهر خواندن در نماز صبح صحیح است و الا باید سکوت نمیفرمود و میفرماید باید اخفاتی بخوانید. پس این هم راه دوم است که راه صحیحی است.
برای حجیت سیره متشرعه. اساس ثالث چیه؟ این بود که اخبار متشرعه از این که موضع شارع، موقف شارع و حکم شارع همین است که ما داریم عمل میکنیم. ما دو جور شهادت و اخبار داریم، یکی شهادت و اخبار لفظی و یکی اخبار و شهادت عملی.
مثلاً یک وقتی دو تا عادل میآیند میگویند زید عادل است صلّ خلفه، خب این شهادت لفظی است. یک وقت ما میبینیم به جای این که بیایند بگویند میبینیم خودشان اقتداء میکنند نمازشان را هم اعاده نمیکنند. این میشود شهادت عملی آنها بر این که این زید عادل است. همان طور که شهادت لفظی حجت است شهادت عملی هم حجت است الا جایی که خرَجَ بالدلیل، که شارع فرموده باشد نه، و الا شهادت عملی هم کالشهاده الفظیه حجت است.
«أنّ هذا الالتزام العملی من الکل أو الجل فی هذا الامر الحسی الشرعی» که این هم نکته دارد. در این کار حسی شرعی، چون شهادت در امر حسی معتبر است نه در امر حدسی، فلذا دو تا عادل بیایند شهادت بدهند که حکم شارع این است بالاجتهاد، حجت نیست مگر برای مقلدین او. شیخ انصاری و صاحب شرایع شهادت میدهند به این که حکم خدا مثلاً این است که در این جا سجده سهو لازم است. چون آن امر حدسی است، اجتهاد امر حدسی است، اما امر حسی یعنی ما با گوشهایمان شنیدیم که امام صادق این را فرمود، یا این کار را کرد، اینها شهادات حسی است، در باب شهادات حسی، خبر چه لفظی باشد چه عملی باشد حجت است.
از کجا میدانید که ثقهای وجود دارد؟ «من جهه العلم بوجود الثقات و الاتقیاء بین هؤلاء المتشرعین» و یا این که «من باب تواتر الموجب للقطع أو الاطمینان بالبیان المذکور فی بحث التواتر» بابا جل متشرعه دارند میگویند، کل متشرعه دارند میگویند. پس بنابراین حتماً چیه؟ تواتر قائم بر این مسأله است. یکی دو تا که نیستند.
پس از باب تواتر که تواتر یا موجب اطمینان میشود اگر دست پایین بگیریم یا موجب قطع میشود که بسیاری از اوقات این چنینی است. حالا چرا تواتر موجب اطمینان و یا موجب قطع میشود؟ بما ذکر در بحث تواتر که بیان اجمالی این که تواتر موجب اطمینان یا قطع میشود عبارت است از حساب احتمالات. حساب احتمالات که در ریاضیات گفته میشود این زیربنای این است که تواتر قطع میآورد.
در تواتر احتمال خطاها کاهش پیدا میکند، کاهش پیدا میکند احتمال مطابقتها افزایش پیدا میکند حالا یک وقت این افزایش تا جایی میرسد که انسان یقین پیدا میکند یعنی احتمال خط صفر و افزایش صد درصد، گاهی هم نه، حالا یک درصد کمی باقی میماند. اگر درصد کمی باقی ماند میشود اطمینان، اگر نه به طور کلی از بین رفت احتمال خطا و اینها قطع میشود. و اگر قطع آمد که خب قطع دیگر حجت است.
اگر اطمینان هم آمد اطمینان هم حجت عقلایی است و شارع ردع نفرموده بلکه همان طور که بارها عرض شده واژه علم در کتاب و سنت به حسب مبنای بزرگانی مثل آقای نائینی و بعضی بزرگان دیگر شامل اطمینان هم میشود. معنای علم، قطع صد درصد فلسفی نیست، بلکه عبارت است از امر جامعی بین آن و بین اطمینان.
قسم ثانی از سیره متشرعه این است که این سیره در اصل پیدایش منشأ عقلایی دارد، اما استدامه آن و عمل به آن در شریعت به عنوان این که شارع قبول دارد انجام شده. آیا این قسم هم حجت است، میتوانیم با این هم نظر شارع را کشف بکنیم؟ مثلاً همان طور که قبلاً مثال زدیم، اعتماد عقلاء به خبر ثقه این ریشه عقلایی دارد، ربطی به شرع ندارد اصل آن.
مردم عالم در کارهای روزمره خودشان به حرف آدم معتمد و ثقه که تعمد در کذب ندارد و دارای ضبط متعارف است، کثیر النسیان نیست، کثیر الخطاء نیست. ثقه یعنی این، ثقه یعنی آدمی که تعمد در کذب ندارد و از نظر دریافت مسائل و تحفظ بر آن کثیر الخطاء، کثیر النسیان و امثال ذلک نیست، به او میگوییم ثقه. بنای عقلای عالم حتی آنهایی که متدین نیستند، اصلاً به دینی ملتزم نیستند توی امور شخصی و زندگی به حرف چنین آدمهایی اعتماد میکنند.
چرا؟ فلسفهاش هم این است؛ میگویند اگر این کار نکنیم و همه جا بخواهیم دنبال این برویم که خودمان یقین پیدا کنیم، علم پیدا کنیم زندگی مختل میشود، براساس این مصلحت گفتند ریسکهای غفلت و خطا و اینها را هم میپذیریم، گاهی ممکن است پیش بیاید، خطا بکند، ولی اگر بخواهیم بر اینها… به خاطر این احتمالات به خبر ثقه عمل نکنیم زندگی مختل میشود.
عقلای عالم با این فلسفه به خبر ثقه اعتماد میکنند صرف نظر از شریعت و تشرع و امثال ذلک. حالا یا عقلای عالم به مراجعه به متخصصین در فنون مختلف اعتماد میکنند چون هر کسی بخواهد خودش برود متخصص اموری که در زندگی نیاز هست بشود که نمیشود. پس بنابراین میگویند بله این ریسک را میپذیریم شاید این پزشک اشتباه بکند، شاید موجب مرگ من بشود اصلاً در اثر اشتباهش.
ولی این احتمالات را اعتنا نمیکنند. پس مراجعه به متخصص و به عبارت دیگر تقلید یک امر عقلایی است، یک سیره عقلایی در ابناء عالم هست؛ تقلید که حالا این افرادی که به تقلید مناقشه میکنند و اینها توجه ندارند. تقلید یعنی مراجعه به متخصص که شما در همه امورتان این را دارید. خب این یک امر عقلایی است، فلسفه درستی هم دارد.
آیا این سیره متشرعه هم کشف میکند از این که ما بگوییم تقلید پس شرعاً جایز است؟ یا بگوییم خبر ثقه… اعتماد کنیم به سیره متشرعه بگوییم خبر ثقه… میفرمایند که بله. بالاخره این سیره متشرعه هم به همان نحوی که توضیح دادیم در آنها انجام میشود.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=14657
نظرات