به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه اندیشه، آیتالله ابوالقاسم علیدوست، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در جلسه نخست درس خارج فقه پزشکی به بررسی روش شناسی استنباط احکام فقه پزشکی پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
سال گذشته ما با شما اعزه بحثی داشتیم تحت عنوان روش شناسی مسائل مستحدث در فقه پزشکی؛ در این ارتباط دو مساله را پشت سر گذاشتیم، بحث اول گفتگو از نقش مقاصد شریعت، یا نصوص مبین مقاصد شریعت در استنباط احکام، والبته با محوریت فقه پزشکی، در این ارتباط نظراتی نقل کردیم، و نظر مختار را هم بیان کردیم.مساله دوم که از زیربناها بود، تحت عنوان شمول اطلاقات و عمومات موجود در ادله (ادله مبین شریعت، یعنی احکام )نسبت به مسائل مستحدثه….در این جا مفصل موانعی که ادعا شده برای شمول، اشاره کردیم به آن موانع ، و در نهایت همه را پاسخ دادیم و گفتیم مانعی برای شمول نیست.البته در این لابلاها تطبییق میدادیم اگر مثالی داشتیم بر فقه پزشکی.
پیشنهادی هست و آن این که راجع به بحث اول، این که فقه و مقاصد شریعت؛ که در فصلنامه فقه اهل بیت ش ۴۱ یا ۴۳ چاپ شده است، مطالعه شود و البته کاملترش هم در فقه و مصلحت است.راجع به بحث دوم، شمول اطلاقات، و آن شش مانع، بیانش و نقدش، کتاب ما را تحت عنوان فقه و حقوق قراردادها، ادله عام قرآنی، ذیل آیه اوفوا بالعقود، آن جا به این موانع اشاره شده و جواب داده شده است.
مسئله سوم: مذاق شریعت
آنچه الان محور بحث ماست به عنوان موضوع سوم، مذاق شریعت است با تاکید بر فقه پزشکی؛ مباحثی هم که مطرح میشود، این که فکر کنید فقط در فقه پزشکی به کار میآید، به نوعی جفاست.بحثهای زیربنایی است از بحثهای مهم فلسفه فقه هست؛ و مثل آچار فرانسه ای که باید همه پیچها را با آن باز کرد، این بحثها به نوعی در ساحتهای گوناگون چنین کاربردی دارد….لذا با این نگاه بحثها را دنبال کنید؛ قدر این مباحث را بدانید و کار کنید….برخی مباحث ردیف بودجه دارند، راحت جا دارند ممکن است کمیعقب و جلو شوند ولی، جادارند اما برخی مباحث این گونه نیستند…و چون برخی مسائل در مکاسب و کفایه نبوده، آقایان هم، حاضر نشدند که به این مباحث بپردازند و بحث کنند ، لذا به نظر ما اهمیت این بحثها، به هیچ وجه کمتر از بحثهایی که تاکنون صورت گرفته، نیست.ولی به هر حال اشکالی ندارد، همیشه دانش را بزرگانی تاسیس میکنند، اداره میکنند، و دائم دیگران میآیند و آن را بسط معقول و منطقی میدهند؛ یا همین بحث مذاق شریعت، تقریبا در دو سده اخیر، در این حدود دویست سال اخیر، بحث مذاق سر زبانها افتاده است.اما این بحث در اصول ما ردیف بودجه نداردکه کارکرد و نقش مذاق بحث شود و یا رابطه مذاق با سایر نهادها، بررسی شود. بحث این است اگر از ادله اربعه نیست، پس چیست؟کجاها به کار میآید؟ نسبتش با مذاق شریعت چیست؟یا نسبتش بادلیل عقلی چیست؟نسبتش با مجموع الادله که گاهی در تعابیر هست، چیست؟ اصلا مذاق را باید پرورش و رشدش دهیم یا باید با او خداحافظی و مخالفت کنیم؟ بپذیرید که بحثها، بحثهای مهمیاست، مخصوصا در بحثهای سیاسی و اجتماعی اسلام؛و در این حوزهها، زمینه کاربردش زیاد است. و اگر هم مخالف باشیم، زمینه مخالفت باز است.به همین خاطر برای ما یک بحث مهم است.
همان طور که محضرتان بیان شد، نهاد مذاق ولو در دو سده اخیر، به طور گسترده مورد گفتگو واقع شده است.یعنی مورد استناد واقع شده است …مقاله «مذاق شریعت در بوته نقد » مقاله آماده ای است روی سایت است؛ ممکن است از جای دیگری هم بتوانید مقاله را استحصال کنید ….آن جا ما میخواهیم مخالفت کنیم با مذاق…. اگر اجازه بدهید من چکیده مقاله «مذاق شریعت در بوته نقد» را بخوانم، هم زودتر و هم راحت تر به نتیجه میرسیم؛ نوشتم:…..« مذاق شریعت، از نهادهایی است که به صورت گسترده، و پراکنده، در دو سده اخیر در متون فقهی و نه اصولی در استدلال فقیهان به کار رفته است. با وجود گستردگی استناد به مذاق شریعت، این نهاد به صورت مستقل و اصولیی (اصول فقهی یا فلسفه فقهی) کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.نوشتار حاضر درصدد است، موارد وچگونگی به کارگیری مذاق شریعت را اعم از استقلالی و ابزاری را به منصه ظهور برساند».
مذاق گاهی سند یک فتوا واقع میشود؛ گاهی سند یک فتوا مستقیم واقع نمیشود.بلکه مفسر دلیلی میشود که آن دلیل سند فتواست…البته با واسطه و قهرا خود این هم اثر گذار در فتواست….مثلا اگر مذاق آمد و دلیل را تفسیر خاصی کرد، بر اساس همان تفسیر خاص ، فتوا داده میشود.پس اثر دارد اما مستقیما دلیل بر فتوا نیست…این است که اگر شما با تالیفات بنده آشنا باشید، معمولا جایی که کاربرد سندی داشته باشد، میگوییم استقلالی که مبین اراده شارع است از آن استنباط حکم میشود…مثل عقل که سند شود، اما گاهی همین عقل، یک نصی را تفسیر میکند، آیه و حدیث را ….این قهرا میشود ابزاری….مذاق گاهی مبین اراده شارع است، و گاهی هم تفسیر مقصود شارع را میکند.پس از این جا فهمیدیم پاسخ یک سوال را ….و یک پرسش را …پرسش این است که کارایی مذاق شریعت، کجاهاست؟(براساس متون فقهی)…. در دو جاست؛ در کارایی استقلالی و سندی، (آن جایی که میخواهد خودش سند فتوا باشد)دوم: کارایی ابزاری و تفسیری؛آن جا که میخواهد یک سند را (که کارایی استقلالی و سندی دارد) تفسیر کند.با توجه به مذاق ممکن است یک جور تفسیر کنیم، بدون توجه به مذاق جور دیگری تفسیر کنیم، این هم بحث دیگر مذاق؛ البته بحثهای آتی ما منحصر در اینها نیست؛ مثلا یک بحث بسیار مهم که در واقع مربوط میشود به چیستی و ماهیت شناسی مذاق، این که چه مولفههایی در این نهاد دخالت دارد؟….چه عناصری باید دست به دست هم دهند تا مذاق درست شود؟امروزه میگویند عناصر شماری…بحث دیگری که در همین مذاق داریم نسبتش با سایر ادله مثل مقاصد شریعت؛ حالا یک کسی ممکن است اسم یک چیزی را بگذارد مذاق، واتفاقا کمتر هم با او مخالفت کنند در حوزه قم! همان را یک نفر بگوید این مقاصد شریعت است، که هجمهها به او شروع میشود.یا به عکس؛ ممکن است برخیها مقاصد را بپسندند؛ مذاق را نپسندند…و البته این بحث هم که آیا ضرورت دارد ما این نهاد را استفاده کنیم، یا بهتر است که با آن خداحافظی کنیم، اینها هم جزء کارهایی است که باید انجام شود….خوب است که مذاق را از معنای لغوی اش شروع کنیم.
در واقع مذاق در لغت چیست؟یا علما که میگویند مذاق ، منظورشان چیست؟ببینید آقای جوهری د ر صحاح اللغه، مذاق را مصدر میمیگرفته است.میگوید: ذقت الشئ اذوقه ذؤقا و ذواقا و مذاقا؛ ای خبرته ….ذقت الشئ یعنی امتحان کردم او را ….بعد میفرمایدامر مستذاق ای مجرب معلوم ….یعنی تجربه را میآورد در مذاق….وروشن بودن و قطعی بودن و معلوم بودن را میآورد در مذاق…میگوید وقتی میگوییم فلان چیز امر مستذاق….جالب این است که در اصطلاح چه عربی چه فارسی علمای ما وقتی میگویند مذاق، یعنی همان امر مستذاق، یعنی از مذاق اراده مصدر میمینمیکنند؛ …کشیدن، تجربه کردن، میگوینداز مذاق شارع ما فهمیدیم….که مثلا زن نباید قاضی باشد؛ یعنی منع تصدی زنان این یکی از مذاقهای شارع شناخته میشود، خود همان امر مستذاق، پس در معنای مصدری به کار نمیرود…یاکمتر به کار میرود…به هر صورت در لغت مذاق وقتی گفته میشود، یک پشتوانه تجربی دارد، امر مستذاق، مجرب معلوم…من به شما عرض کنم دقیقا، همین فرایند وقتی علمای ما میگویند مذاق، طی میشود….من برای شما مثال بزنم؛آقایان در خصوص صفات مرجع تقلید میگویند باید عاقل باشد، امامیو عادل باشد؛ از کسانی که خوب بحث کرده ، مرحوم آقای خویی است.در همان جلد اول شرح عروه آورده است…ایشان میخواهد دلیل بیاورد برای اعتبار عقل، ایمان و عدالت، ممکن است برخی اش خیلی روشن باشد مثل عقل، یا عدالت و عدالت هم اگر به معنای خاص، فقهی نگیریم…یعنی کسی که مورد اعتماد در کار خودش باشد….ایشان وقتی سه صفت را در فقیه و مجتهد مفتی یا مجتهد مرجع شرط میکند اول دست میگذارد روی ارتکازات متشرعین و آن ذهنیتی که سینه به سینه ، از گذشتگان به آیندگان منتقل شده است، ارتکاز متشرع بر این است که مرجعیت را نبایدیک دیوانه یا یک غیر شیعه ….و غیر عادل به عهده بگیرد….نه فقط این سه صفات ، اگر صفات دیگری که پایگاه اجتماعی و وقار و منزلت انسان را پایین میآورد، آنها را هم همین طور….فرض کنید طاهر المولد نباشد!آن هم همین طور….بعد این بحث را ادامه میدهد میگوید آیا ممکن است قانون گذار حکیم مردم را به سوی کسی سوق دهد که رقاص قهوه خانه و بازار و دوره گرد واهل امور ناپسند باشد؟! یا شخصی باشد که به امامان شیعه اعتقاد نداشته باشد؟! ……یا اهل فرقههای باطل باشد ولو مجتهد خوبی باشد؟!…اصلا فرض کنید عادل هم هست و ذره ای دروغ نمیگوید…بعد میگوید بنابراین آن چه از مذاق شارع بدست میآید، این است که شارع مقدس حتی به امام جماعت شدن چنین کسانی راضی نیست؛ با این حال درباره رهبری مذهبی مسلمانان، که از بزرگترین جایگاه اجتماعی برخوردارند، چه باید گفت؟!….من متن عربی آن را بخوانم: «ان المستفاد من مذاق الشرع، … نمیگوید مستفاد از یک روایت خاص، نمیگوید مستفاد از مذاق خاص، نمیگوید مستفاد از عقل، از اجماع از ضرورت فقه، میگوید مستفاد از مذاق شرع انور…عدم رضی الشارع بامامه من هو کذلک فی الجماعه ….اجازه نمیدهد یک دیوانه یک غیر عاقل، امام جماعت شود….فما ظنک بالزعامه العظمیالتی هی اعظم المناصب بعد الولایه؟!…
یک بزرگی به مذاق تمسک کرد برای یک مساله بسیار مهم ، و مذاق همین است مثل آقای خویی میخواهد بفرماید: این یک امر مجرب معلومیاست ولو با مراجعه به موارد مشابه و لو با مراجعه به ارتکاز مسلمانان یعنی مذاق میشود امر مجرب معلوم….یک مثال دیگری هم برای شما بزنم که هم با کاربستهای این نهاد آشناتر میشوید و هم با گستره استعمالش…یک بحثی است که در نکاح! در نزدیکی …نسب عرفی معیار است یا نسب شرعی؟….خیلی تفاوت میکند.کسی که از زنا متولد میشود، پدرا و مادرا میدانند این زنا است؛ این نسب شرعی که با پدر و مادر ندارد!؛ سوال این است که آیا پدر میتواند با دختر خودش که از طریق زنا حاصل شده، ازدواج کند؟!!آیا مادر میتواند با پسر خودش که از طریق زنا حاصل شده، ازدواج کند؟!! و یک سری کارهای دیگر …بحث ارث هم هست…بحث حضانت هم هست و همچنین بحث نفقه هم هست…آیا پدری که زانی است نفقه فرزند را باید بدهد؟آیا حضانت با پدر است؟آیا این پدر بر دخترش اگر خواست ازدواج کند، ولایت دارد؟ از آن ولایتی که پدرها بر دوشیزه رشید دارند؟نگاه کنید فرمایش آقای حکیم را ….ایشان میگوید: المستفاد من بعض الروایات و من مذاق الشرع الاقدس ان حرمه النکاح، والوطئ تابعه للنسب العرفی و ان التحریم النکاح، من الاحکام الانسانیه لا من الاحکام الشرعیه تعبدا ….میخواهد بگوید نمیتواند ازدواج کند….به پدر زنا کار هم گفته میشود عرفا دختر شماست، (لذا نمیتوانی با او ازدواج کنی) …این روزها به فرزند حاصل از زنا گفته میشود فرزند طبیعی در مقابل فرزند شرعی…
من با این تعبیر موافق نیستم چون وقتی به کار میرود خود عمل به نوعی طبیعی انگاری میشود.
آقای حکیم میخواهد بفرماید: از روایات و از مذاق شرع، بدست میآوریم که نکاح و نزدیکی و ازدواج چه اصل نکاح بدون نزدیکی و با نزدیکی ، اینها تابع نسب عرفی است….در محیط شارع اصلا نمیپذیرند که یک مرد زناکار با دختر خودش ازدواج کند…یا مادر زانیه با پسر خودش ازدواج کند…اصلا نمیپذیرند و اسم این را گذاشته اند مذاق….
در درس امروز اگر دقت کنید ما سه مطلب را بیان کردیم، اولا اشاره به تاریخ این نهاد کردیم که گفتیم در دو سده اخیر آمده است….
دوم رفتیم سراغ مذاق در لغت، و در کنارش کاربستی که فقها داشتند ، آقای خویی، آقای حکیم، اضافه کنید دیگران را … و سوم اشاره کردیم به کاربست مذاق که گفتیم در دو بخش عمده است؛ کاربست سندی، و کاربست تفسیری…اگر دقت کنید در کلام هم آقای حکیم وهم آقای خویی کاربست سندی است….یعنی اینها دارند سند فتوا قرار میدهند….در بحثهای آینده باید از مذاق برای تفسیر ادله استفاده کنیم.آن را هم مثالش را بعدا خواهیم گفت انشاالله…
اگر بخواهید مطالعه کنید، تحت عنوان مؤلفههای مورد وفاق فقیهان در مفهوم مذاق؛ سازکارهای دستیابی به مذاق شارع؛ و نسبت مذاق با مثل مقاصد و اینها که بحثهای سوم است که باید پیگیری کنید.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=24319
نظرات