حجت الاسلام والمسلمین رفیعی معتقد است سلبریتیها به مباحثی ورود پیدا کردند که خطرناک است؛ ازدواج، اعتقادات، دین و مباحث تخصصی اجتماعی، مباحثی است که نیاز به تخصص دارد.
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجت الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی محمدی، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۴ هجری شمسی در شهر محمدیه از توابع شهرستان نایین به دنیا آمد، وی در سال ۱۳۶۲ وارد حوزه علمیه قم شد و دوره ۱۰ ساله مقدمات و سطوح عالی را در پنج سال گذراند و سپس در دروس خارج بزرگانی چون مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی شرکت نمود و در فلسفه تفسیر کلام، رجال و … از محضر بزرگان علمی حوزه علمیه قم نهایت استفاده را نمود . از طرفی وی توانست با راهیابی به دانشگاه پس از طی مراحل علمی در سال ۱۳۷۷ از رساله دکتری خود در رشته علوم قرآن و حدیث دفاع نموده و با رتبه عالی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شود.
ایرانی ها او را به عنوان خطیبی توانا با حافظه قوی در تاریخ و حدیث میشناسند و چهره اش برای بینندگان تلویزیون آشناست.
فعالیتها: علاوه بر سخنرانی مسئولیت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه سمنان و مدیریت گروه شیعه شناسی جامعه المصطفی العالمیه را برعهده داشته است و هماکنون عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه است، او همچنین دبیری همایش ملّی «صدف کوثر» را که هر سال برگزار میشود بر عهده دارد.
از وی آثار متعددی در قالب کتاب و مقاله به چاپ رسیده است که عمدتا در حوزه حدیث و تاریخ است. متن زیر گفتگویی با ایشان در رابطه با واکاوی موضوع سلبریتیهاست که تقدیم حضورتان میشود؛
عرصه فرهنگی سیاسی اجتماعی کشور با پدیده ای به اسم سلبریتی ها رو به رو شده چند سالی هست که این پدیده به شدت پاگرفته ما می خواستیم یک واکاوی عمیقتری نسبت به این موضوع داشته باشیم. آیا به موضوع سلبریتی ها باید به عنوان معضل نگاه کنیم یا به عنوان یک پدیده دو لبه میشود به آن نگاه کرد؟
اصولاً پدیدههایی که ما با آن مواجه هستیم بعضی ها کلا معضل و منفی است یعنی اساسا جنبه مثبت در آنها نیست، خب مسلم است که اینها را طرد میکنیم؛ اسلام هم با موضوعات این چنینی همین برخورد را کرد. رسول خدا که مبعوث شدند سه نوع مسئله در مقابلشان بود و سه جور برخورد با این مسائل داشتند؛ یکی برخورد انکاری یکی برخورد اثباتی یکی برخورد اصلاحی؛ برخورد انکاری در مورد چیزهایی بود که نمیشد آنها را قبول کرد، مثل بتپرستی، که اسلام به یک باره و در اولین گام با این پدیده مخالفت کرد.
موارد اثباتی هم چیزهایی بود که مورد پذیرش اسلام واقع شد مثل حرمت جنگ در ماه های حرام که در زمان جاهلیت جنگ در آنها حرام بود و اسلام هم که به دنبال صلح و اصلاح بود این قانون را تثبیت کرد. اصلاحی آن هایی بود که دولبه بودند در واقع اصل قانون خوب بود ولی اشکالاتی داشت که اسلام اول اشکالات را اصلاح کرد و قانون اصلاح شده را تایید کرد؛ مثل عده زن که در عرب جاهلی یک سال بود یعنی اگر زنی همسرش فوت می کرد تا یک سال باید عده نگه می داشت اسلام آن را به چهار ماه و ده روز تقلیل داد یا موضوع حج که اصلش خوب بود؛ ولی ایراداتی در نوع مراسمات حج جاهلی بود مثل عریان طواف کردن در کنار کعبه که اسلام آن را اصلاح کرد.
به نظر شما پدیده «سلبریتی» کدام یک از اقسامی است که مطرح فرمودید؟
من فکر می کنم این پدیده سلبریتی ها از قسم سوم است. یعنی میتوان آنها را به عنوان یک مسئله اصلاحی مورد پذیرش قرار داد. سلبریتی ها در واقع شخصیت های پر سر و صدایی هستند که دائم دیده میشوند و مردم به همین دلیل به آنها اعتماد می کنند، حالا ممکن است یک ورزشکار باشد ممکن است یک هنرپیشه باشد حتی ممکن است یک عالم دینی باشد که در انظار مردم بسیار دیده می شود مثلا همین که کسی دائم در سمت خدا حضور دارد.
فرض کنید کسی که دائم به سمت خدا می آید و اعلام می کند و برای زندانی ها و یا برای فلان همایش یا برای فلان شخصیت پول جمع می کند و مردم ممکن است به اعتبار او پول زیادی برای این مسئله بدهند. حالا ممکن است این فرد شهیر در هر کسوتی باشد از بازیگر سینما گرفته تا عالم دینی؛ من به ذهنم میرسد که کار این افراد خوب است، برای اهداف خوب مثلا در حوادثی مثل سیل و زلزله زلزله میشود از اینها کمک گرفت تا مردم را به تحرک وادار کنند و مردم حضور پیدا کنند و کمک کنند، این چهره ها توان جذب و ایجاد تمایل دارند. الان گاهی که مثلا من برای سخنرانی به شهری میروم خود بانی آن جلسه میگویند اگر فلانی بیاید ده هزار نفر جمعیت برای او جمع می شود ولی ممکن است کسی با سوادتر از من باشد اما این مقدار جمعیت برای او نیاید بالاخره این شناخته شدنها تاثیر دارد. مثلا گاهی اوقات برای جمعآوری کمک برای زندانیان می گویند اگر فلان مجری مشهور یا فلان بازیگر در این همایش شرکت کنند افراد بیشتری شرکت میکنند و کمک های بیشتری جمع می شود این جنبه ها جنبه های مطلوب است این سخنران، شاعر، مجری و … در کنار هم بستر خوبی را برای کمک مردم فراهم می کند تا کارهای بزرگی انجام شود. اصل این کار خیلی خوب است.
اما نکته مهم این است که از اعتماد مردم نباید سوء استفاده کرد من به ذهنم میرسد که هیچ کدام از این سلبریتی ها نباید شماره حساب مستقیم بدهند و یا خود را محور حرکت قرار بدهند، بلکه باید فقط در تشویق مردم سهیم شوند؛ بالاخره در مملکت هر چیزی مسئولی دارد، صاحبی دارد اگر قرار است به زندانیان کمک کنیم بهتر است از طریق سازمان زندانها کمک کنیم، اگر قرار است برای زلزله پول جمع شود بهتر است از طریق مثلا کمیته امداد پول جمع شود، اگر قرار است برای آزادی زندانیان بدون جرم پولی جمع شود مثلا ستاد دیه را باید محور قرار داد؛ تا زمینه سوء استفاده و فساد پیش نیاید بالاخره ما همه بشری معصوم نیستیم و امکان خطا وجود دارد.
مسئله دوم این است که این سلبریتی ها باید دقت داشته باشند که برای اهداف نادرست از آنها استفاده نشود این خیلی مهم است مثلا یک زمانی فرض کنید در ایام انتخابات با اهداف نادرست آنها را به صحنه نکشاند و یا گاهی اوقات از عکس آنها و یا اسم آنها برای تبلیغ مواردی که مشکل دارد و با مسائل شرعی و اعتقادی یا رسوم و فرهنگ ما نمی سازد از این افراد سوء استفاده نشود، این دقت را باید خود سلبریتی ها بکنند در نظر داشته باشند که آنها در مقابل اعمالی که انجام می دهند مسئولند و گاهی مسئولیتشان بیش از دیگران است چون آنها یک چهره شناخته شده هستند که دیگران نسبت به حرفهای آنها دقت و نظر دارند.
یکی از مسائلی که امروز ما در موضوع سلبریتی ها با آنها مواجه هستیم این است که میبینیم طایفه سلبریتی ها در هر مسئله ای اظهار نظر میکنند از مسائل دینی گرفته تا مسائل اجتماعی و سیاسی که گاهی این حرفها با مبانی دینی یا منافع ملی سازگاری ندارد در واقع آنها از این حریم که شما ترسیم کردید خیلی فراتر رفته، مثلا ما اخیراً مصاحبه ای را از خانم بازیگری دیدیدم که در آن مصاحبه رسماً بیان میکرد که انسان می تواند برای ارضاء نیاز جنسی خودش راهی به غیر از ازدواج را پیش بگیرد! ورود این افراد به این مسائل به نوعی تبدیل به معضل اجتماعی شده است به نظر شما آیا می توان راهی در پیش گرفت که همانطور که شما ترسیم کردید از خوبی های این قشر استفاده شود و نکات منفی آن کنترل شود؟
همانطور که من نمی توانم در حوزه تخصصی این افراد دخالت کنم این افراد هم نباید در حوزه های تخصصی که به آنها مرتبط نمیشود دخالت کنند. مثلا در وادی هنر و تئاتر من نمیتوانم به عنوان یک روحانی در مسائل هنری تئاتر نظر بدهم به دلیل اینکه من تخصص این کار را ندارم؛ البته مسائل شرعی و مسائل فقهی تئاتر را می توانم مورد بحث و بررسی قرار دهم، اما در مورد مسائل هنری آن به هیچ وجه نمیتوانم دخالت کنم من نمیتوانم به صورت کلی بگویم تئاتر در کشور نباشد، بالاخره هر کاری متولی دارد و متولی معمولا متخصص آن کار است، ممکن است کسی مثلا از روی ناآگاهی بیاید بگوید که حوزه علمیه را تعطیل کنید فلان کتاب درسی باشد یا نباشد ما به طلبه احتیاج داریم یا نداریم اما متخصص این کار نباشد؛ کسی می تواند در این حوزه نظر دهد که متخصص باشد در آن طرف قضیه هم دقیقا همین طور است.
من در خاطر دارم یکی از شخصیت هایی که در حوزه بین الملل فعالیت میکرد و در وزارت امور خارجه قرار داشت که در حال حاضر پیرمرد بازنشسته است، میگوید امام راحل زمانی من را احضار کرد و از من پرسید می خواهم نامه ای برای یکی از سران کشورها بنویسم، شاید آن کشور شوروی بوده است، به نظر شما تیتر این نامه را چگونه بنویسم؟ چه ایرادی دارد یک کسی مثل امام خمینی که در اوج قله علمی قرار دارد در مورد یک موضوع تخصصی مثل روابط بین الملل از کسی سوال کند، قرار نیست همه متخصص همه چیز باشند و قرار نیست همه در همه مسائل نظر بدهند.
جریان سلبریتی ها اگر می خواهند در جایگاه خود مورد احترام قرار گیرند باید بدانند که حوزه هایی هست که خط قرمز است برای آنها و نباید در آن وارد شوند، همانطور که بعضی چیزها برای روحانیت خط قرمز است و بعضی از مسائل هم برای کارمندها یا بازاریها چون خط قرمزها را تخصصها مشخص میکند. از قدیم هم گفتهاند همه چیز را همگان دانند. در حال حاضر مگر رهبر معظم انقلاب مشاوران متعددی ندارند؟ این مشاورها کارشان چیست کارشان این است که در اموری که تخصصی است بررسی و تحقیق میکنند و نظری را مطرح میکنند که معمولا نظر متخصص مورد قبول ایشان واقع میشود.
الان سلبریتی ها به مباحثی ورود پیدا کردند و این ورود خطرناک است بحث ازدواج، بحث اعتقادات، بحث دین، مباحث تخصصی اجتماعی اینها مباحثی است که نیاز به تخصص دارد و ورود پیدا کردن افراد غیرمتخصص مخصوصا انسانهای سرشناسی که مورد توجه عموم مردم هستند می تواند خطرناک باشد هیچ کشوری، هیچ دینی و هیچ آیینی به افراد اجازه ورود این چنینی نمی دهد.
به نظر شما با این مسئله چه باید بکنیم؟
باید فضایی آماده شود تا اینگونه افراد بیایند و نظر خود را با متخصصین در میان بگذارند و اگر نظر آنها دچار اشکال و خدشه است به آنها گفته شود و با استدلال نظرشان رد شود خیلی از اینها وقتی در چنین فضایی قرار بگیرند و نظر استدلالی را بشنوند از نظر خود برمیگردند، مثلاً اگر در مورد همین مسئله ازدواج این نظرها در یک جمع تخصصی مطرح شود و بیان شود که چرا ما در چارچوب دین اجازه نداریم از هر طریقی غرائض خودمان را ارضا کنیم؛ یقینا آن طرف مقابل اگر منصفانه به بحث وارد شود قانع میشود و از بیان نظر خود صرف نظر می کند، نباید قبل از طرح با یک کارشناس بیایند و این گونه در فضای مجازی حرفی را بزنند و شبهه ای را به جامعه القا کنند.
مشکل کشور ما این است که همه اظهار نظر میکنند و فضای ذهنی جامعه را به هم میریزند من به شدت با اظهار نظر شخصیت های این چنینی در مواضع غیرتخصصی مشکل دارم و صلاح نمی دانم. سلبریتیها در حوزه تخصصی خودشان می توانند نظر دهند، در مواردی که مشکلی پیش می آید مثل سیل، زلزله می توانند ورود پیدا کنند و مردم را تشویق کنند تا کمک خوبی جمع شود، اما در حوزههای تخصصی به نظرم اظهارنظر این ها می تواند لطمه بزند این افراد بهتر است در حوزههای تخصصی خود مثل هنر و ورزش اظهار نظر کنند.
علل پا گرفتن جماعت سلبریتی ها چیست؟ و چرا در بعضی از دورهها این جماعت اینقدر پر رنگ در صحنه حضور پیدا میکنند و در هر مسئله اظهار نظر میکنند و میتوانند در فرایند سیاسی و اجتماعی تاثیر گذار باشند، اما در بعضی از ادوار سیاسی اینها به حاشیه رفته و جایگاه خود را از دست میدهند؟ نقش حکومت و جریانهای سیاسی در این زمینه چیست؟
در ارتباط با بحث نقش پررنگ و کمرنگ سلبریتی ها که در سوال اشاره شد طبیعتا نمیشود نقش مسائل سیاسی را نادیده گرفت؛ مثلا میبینیم کاندیدایی که می خواهد بیاید برای انتخابات مقید است با دو نفر از همینها بیاید برای ثبت نام، او می خواهد در پرتو حضور سلبریتی ها رای مردم را جذب کند و یا حتی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر دیدیم که بعضی از کاندیداها ناخواسته مواجه شدند با این گونه چهره ها.
به نظر میرسد جریان به سلبریتی ها در این بخش دوم سوال یک جریان ابزاری است و بعضی افراد ممکن است احساس کنند از این طریق میتوانند یک پایگاه مردمی و سیاسی و یا یک جایگاهی را پیدا کنند که البته بی تاثیر هم نیست، مثل همان سوال قبل نمی شود کاملا رد کرد و نمی شود کاملا اثبات کرد، اگر این حرکت سلبریتی ها یک حرکت عالمانه و آگاهانه باشد، اشکالی ندارد؛ مثلاً چه اشکالی دارد که کسی مثل مرحوم آقای سلحشور(که چون از دنیا رفته اند اسمشان را می آورم) یک باوری دارد، یک اعتقادی دارد به یک کاندیدایی، این آدم آدم خوبی است آن کاندیدا هم آدم خوبی است هدف هم هدف خوبی است چه اشکالی دارد که این حضور پیدا کند و آن هدف را ترویج کند؟! این در واقع شناساندن به مردم هست و نه مردم را به عبارت دیگر فریب دادن و لطمه زدن به باورهای مردم؛ اما اگر جریان سلبریتی در جریان های سیاسی تبدیل بشود به یک جریان عوام فریبی، به نظرم صلاح نیست. طبیعتا جریانهای سیاسی هم به دنبال جذب آرا و نظر مردم هستند و اینها میتواند ابزاری باشد ولی میتواند هم مثبت باشد و هم منفی.
به نظر شما چرا در میان همین طائفه سلبریتی ها آنهایی که از تعهد کمتری برخوردارند جایگاه بهتری پیدا می کنند؟ اصلا این حرف را قبول دارید که جایگاه اجتماعی آنها بهتر است؟
این بر می گردد به فرهنگ عمومی جامعه؛ مثالی برای شما بزنم؛ در زمان شاه که ما دانش آموز بودیم برای بعضی ایام هفته رادیو ایران یک سخنرانی از آقای دکتر آیتی میگذاشت ، گاهی اوقات از آقای مطهری گاهی اوقات از آقای راشد تربتی می گذاشتند بعد یا قبل از آن هم یک برنامه خوانندگی از یکی از خواننده های معروف زن آن زمان میگذاشت؛ یک زمانی به دلیل بروز نقص فنی و یا دلیل دیگری هر دوی این برنامه ها قطع شد و چند روز پخش نشد، گفتند در آن زمان ۳۰ نفر زنگ زدند برای قطع شدن برنامه دکتر آیتی شکایت کردند و ۳۰ هزار نفر هم تماس گرفتند که چرا برنامه این خواننده زن قطع شده است، این چیزها طبیعی است، گرایش بیشتر به سمت این مسائل طبیعی است.
شما نگاه کنید گاهی ما به عنوان یک شخصیت سرشناس میرویم به یک شهری برای سخنرانی تازه ما را می شناسند و در رسانهها و تلویزیون ما را دیده اند مثلا ۳۰۰۰ نفر جمع می شود اما اگر یک خواننده به همان شهر بیایید ده هزار نفر جمع می شوند. این طبیعی است که جوان ها و افراد گرایش به مسائل این چنینی دارند چون اینها با میل انسان سازگاری دارد و نمی شود با آن مخالفت کرد و نمی شود آن را سرزنش کرد، طبیعی است که فضای بیشتری در اختیار آنها هست الان شما به من بگویید میزان بیننده برنامه های مناظره و گفتگو های علمی شبکه ۴ بیشتر است یا خندوانه؟ از آن طرف محتوای کدام بیشتر است؟ طبیعی است که بینندگان خندوانه بیشتر است بالاخره گرایش مردم به طنز بیشتر است.
من یک وقتی جایی می روم مردم می آیند عکس میگیرند امضا می گیرند خوب این برای ما زحمت است من یک وقتی با یکی از این بزرگان صدا و سیما صحبت میکردم او می گفت ما گاهی اوقات برای آوردن یک بازیگر به داخل صدا و سیما و یا یک جلسه و همایش او را به صورت مخفیانه می آوریم چون وقتی مردم او را می بینند همین حالتی که با شما دارند و چند هزار برابر نسبت به او دارند و می خواهند با او عکس بگیرند یا امضا بگیرند؛ این طبیعی است. الان برنامه زنده نود میآید روی آنتن می رود ما هم برنامه سمت خدا را زنده روی آنتن می بریم این یک رسالتی دارد آن یک رسالتی دارد. شما نباید توقع داشته باشید بیننده نود به بیننده سمت خدا برسد. ضمن اینکه این سوال را سوال درستی می دانم صلاح را در این می دانم که با این قصه نباید در افتاد و نمی شود برای آن راهکار پیدا کرد، یعنی این تغییر و تحول خیلی طبیعی است و نباید نگران بود، فقط باید سعی کرد افرادی را که غیر متعهد هستند حالا که اقبال عمومی به آنها هست در مسیر صحیح بیاوریم و آنها را رد نکنیم، نباید آنها را دور کنیم باید سعی کنیم آنها را به فضای دینی یا مسائل اجتماعی نزدیک کنیم.
آیا ما در قرآن کریم و روایات به این مسئله اشاره داریم یعنی آیا در طول تاریخ انبیا و اولیا با این مسئله مواجه بوده اند و اگر بوده برخورد این بزرگواران با این جریان چطور بوده؟
در طول تاریخ هم ما افرادی را دیدیم که یا در حمایت و یا در مخالفت با انبیا و اولیا حرکت کردند؛ مثلاً حبیب نجار بلند می شود و می آید در انتاکیه(انطاکیه) از پیغمبری دفاع میکند و یا هارون بلند میشود از حضرت موسی دفاع میکند یا مومن آل فرعون از حضرت موسی دفاع میکند، داشتیم افرادی که از انبیا و اولیا دفاع کردند مثل سحره فرعون که از موسی حمایت کردند، با آن جایگاهی که در میان مردم و در نزد فرعون داشتند و یا حضرت حر در کربلا برای خودش یک شخصیت شناخته شده و پر هیاهو است، شخصیت مشهوری است افراد به او نگاه می کنند وقتی می بینند که یک کسی مثل او از سپاه ابن زیاد جدا شد برای آنها شک و تردید به وجود می آید و آنها سعی می کنند حقیقت را پیدا کنند.
البته جنبه منفی آن بیشتر بوده است؛ در زمان هر پیغمبری که مبعوث شد یک جریان بود به اسم “ملاء” یا جریان “مترفین” یا “مستکبرین” ابوجهل، ابولهبها، ابوسفیانها، عموی حضرت ابراهیم، پسر حضرت نوح، زن حضرت نوح و حضرت لوط؛ «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ»؛ اینها جریانهای بودند که در مقابل انبیا ایستادند و جایگاه اجتماعی داشتند و شناخته شده بودند پس انبیا هم با این جریان دست به گریبان بوده اند.
طبیعتاً با این جریان جوری باید برخورد کرد که مردم بدانند و آگاهی پیدا کنند یعنی درست است که این فردی که الان میلیون ها دنبالکننده در فضای مجازی دارد باید بیان شود که این آدم مشکلاتی دارد که نمی تواند الگو باشد در حد گفتن باید برای مردم روشنگری کرد و مردم باید بشناسند یعنی مردم باید بدانند دنبال چه کسانی راه افتاده اند.
به نظر شما چه راهکار عملی برای تغییر این فضا وجود دارد؟
تغییر این فضا نیازمند تدبیر و صبر است یکی از کارهایی که می توان انجام داد این است که ما نمونه و نسلی متعهد از سلبریتی ها را تربیت کنیم یعنی مثلا بازیگر متعهد، خواننده متعهد، ورزشکار متعهد، مثلا می توانیم در مقابل موسیقی های زننده و ناامید کننده موسیقی های خوب انقلابی اصیل و پر مفهوم داشته باشیم، این همان امر به معروف و نهی از منکر است؛ یعنی نمونه معروف را بیاوریم و جایگزین نمونه منکر کنیم.
باید جایگزین در اختیار مردم قرار بدهیم قرآن می فرماید«أَنِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاجتَنِبُوا الطّاغوتَ» یعنی اول معبودی برای مردم مشخص می کند و بعد طاغوت را از آنها می گیرد، پیغمبر در هر جا که میشد جایگزین بدهد اول جایگزین میداد بعد مدل منکر را می گرفت، اگر در جایی امکان آوردن جایگزین مستقیم نبود پیغمبر به صورت تدریجی عمل می کردند؛ مثل جریان شراب که چون نمیشد به یک بار شراب را از مردم بگیرید پیغمبر جایگزینی هم برای آن نمی توانست قرار بدهد شراب را به صورت تدریجی حرام کرد؛ اما در مسئله بت پرستی، پیامبر اکرم(ص) بت پرستی را یکباره حرام اعلام کرد چرا که به جای آن خدا را به مردم معرفی کرد و مردم با خلاء پرستش رو به رو نمی شدند.
انتهای پیام/
منبع: رسا
https://ihkn.ir/?p=6370
نظرات