به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، استاد محمد عشایری در سومین جلسه مدرسه تابستانه منهاج که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه و با همکاری مدرسه تخصصی فقه امام کاظم(ع) برگزار گردید، در روش شناسی اجتهاد به جمعبندی مطالب مربوط به مدرسه مرحوم وحید بهبهانی پرداخت و در اینباره ۷ نکته را بیان کرد؛
۱- گرایش به اجماع و شهرت به عنوان یکی از ادلهی اربعه: در این مکتب ممکن است بدون استناد به هیچ دلیلی از کتاب و سنت و عقل و صرفاً با اتکاء به اجماع، فتوا صادر شود. از بیانات وحید بهبهانی مشخص میشود که برای این گرایش انگیزه درونی و بیرونی داشته است. وی به حجیت اجماع اعتقاد قلبی داشته است. همچنین به متقدمان به دلیل قرابتی که به عصر معصومین داشتهاند اعتماد داشته و بر این باور بود که متقدمین از تمام مبانی روایات اطلاع همهجانبه داشتهاند. همچنین در صدد ابطال مبانی، روشها، آثار و پیامدهای مدرسه محقق اردبیلی بود.
۲- گرایش به ارتکازات اصحاب به عنوان یک قرینهی ظهورساز برای ادله نقلی و به عنوان قرینهی شکنندهی ظهورهای بدوی به وجود آمده: وحید بهبهانی در بسیاری از آثار فقهی خود در مسائل مختلف استدلال و استظهار میکند و به حکمی میرسد اما میگوید کلمات اصحاب چیز دیگری است لذا از استظهار خودم دست برمیدارم. دلایل وی برای اهمیت ارتکازات گذشتگان عبارت است از؛ اطلاع همهجانبه از همهی مبانی روایات، استقامت و سلامت فهم آنها، خِبرویّت و مهارت آنها، نزدیکی روزگار آنها به روزگار امامان معصوم (ع)، پاکی درون و تقوای آنها که باعث شده خداوند عنایت ویژه به ایشان داشته باشد و دور بودن ذهن آنها از قوانین اجتهادی و اصولی ما که موجب عرفیتر شدن ذهن و درک بهتر روایت توسط آنها شده است.
این روش خوبیهایی دارد و میتواند انسان را از خطا مصون نگه دارد اما به دو نکته در باب این روش باید دقت شود. نخست، برخی از فقهای نزدیک به معاصر گفتهاند اگر از مشهور تبعیت کنیم به احتیاط نزدیکتر است. این سخن، سخن دقیقی نیست. ما وقتی به احتیاط نزدیکتر هستیم که تحفّظ علمی بر واقع داشته باشیم و ممکن است تمام مشهور با هم اشتباه کرده باشند و فهم شاذّی که به ذهن ما آمده صحیح باشد. این چنین مبناسازی برای مشهور، دقیق نیست. صرف کثرت با احتیاط قرین نیست. بنابراین نحوهی گرایش به مشهورات را باید مبناشناسی کنیم و آن مبانی را نقد کنیم. دوم، روش وحید بهبهانی با تمام خوبیهایی که دارد جلوی خلاقیت و نوآوری را میگیرد. باید مرز خلاقیت و نوآوری را معلوم کنیم.
۳- ضروری انگاشتن گزارههای فقهی اجماع بنیان: البته چنین نیست که ایشان تمام گزارههای فقهی اجماع بنیان را ضروری میدانند بلکه به صورت موجبه جزئیه صحیح است.
۴- نقد شدید جریان محقق اردبیلی و فیض کاشانی که به کلمات اصحاب بیاعتنا بودند.
۵- عرفیانگاری فهم متن و نقد روشهای تدقیق محور در تحلیل متن: وحید بهبهانی اصرار دارد که متن باید عرفی تحلیل شود و جای دقتهای عقلی در فهم متن نیست. وی معتقد است ذهنی که ریاضیاتی یا کلامی و فلسفی است نمیتواند متن را بفهمد و استظهارات فقهی کند. وحید بهبهانی بیان میکند که ذهن کلامی مناسب فقه نیست.
امروزه در زبانشناسی بیان میکنند که تفسیر دقیق و قابل دفاع، تفسیری است که با گذر از معانی محتمل متن به سوی معنای متعین متن اتفاق بیفتد. در نگاه آکادمیک این نکته لازم است. یعنی اگر کسی از برداشتی از متن دفاعی دارد باید بتواند احتمالات دیگر را به مثابهی معنای متعین، ابطال کند.
۶- عرفبنیان بودن قواعد اصول در مکتب وحید بهبهانی: وی عباراتی دارد که به نظر میآید ایشان معتقد است هر آنچه از علم اصول موجود است باید به عرف بازگردد. برخی عبارات وحید بهبهانی به گونهای است که چنین به ذهن میرسد ولی علم اصول را قبول ندارد.
۷- تقویت مبانی اجماع در قالب دانش اصول فقه: غیر از کتاب جواهر و ریاض که تجسّد و تبلور فقه اجماع بنیان وحید بهبهانی است، کتاب کشف القناع یکی از مهمترین رکنهای اصولی مدرسه وحید است را با قالب اصولی تبیین میکند.
مکتب شیخ انصاری
استاد عشایری در بخش دوم سخنان خود مکتب شیخ انصاری را مورد بررسی قرار داد و گفت: پس از مدرسه محقق اردبیلی و مدرسه مرحوم وحید بهبهانی با یک انقلاب علمی توسط شیخ اعظم انصاری مواجه میشویم. مکتب شیخ را میتوان نگاه اصلاحگرایانه و گزینشی نامید. به بیان دیگر شیخ انصاری بخشی از روشهای اجتهادی وحید بهبهانی و دیگر مکاتب پیش از خودش را اصلاح کرده و برخی را کلاً کنار میگذارد و به برخی از روشهای بهبهانی طابق النّعل بالنّعل عمل میکند.
وی افزود: شیخ انصاری مانند وحید بهبهانی که نسبت به مدرسه محقق اردبیلی بشرط لا بود، نمیباشد. چه بسا اگر شیخ انصاری ظهور نمیکرد، ما همچنان که سراغ مدرسه اخباریون نرفتهایم، سراغ مدرسه محقق اردبیلی نیز نرفته بودیم. مسیری که وحید بهبهانی در نقد مکتب محقق اردبیلی طراحی کرده بود مسیر منزویکننده بود. در واقع بهبهانی در پی این بود محقق اردبیلی را چنان ابطال کند که اخباریون را ابطال کرده است. شیخ انصاری، نظر وحید بهبهانی در باب اخباریون را پذیرفته است اما در باب مدرسه محقق اردبیلی نظر دیگری دارد. شیخ انصاری آنچنان به تمام مکاتب پیش از خود حتی مکاتب پیش از محقق اردبیلی و اخباریون به صورت جدی نظر کرده که گویی از مدرسه وحید بهبهانی که از نظر تاریخی به آن تعلق دارد خارج شده و تمام تاریخ فقه را زیر نظر دارد.
جایگاه روشها و دادههای علّامه حلّی در مکتب شیخ انصاری
این استاد حوزه با بیان اینکه معمولاً فقها یک نفر را بزرگ خود میدانند و به او اعتماد بیشتری دارند، تأکید کرد: فقیهِ الگو و ترازِ مدّ نظر شیخ انصاری علّامه حلّی است. وی علّامه حلّی را واحد کالألف میداند و وقتی میگوید نص و فتوا فلان مطلب را تأیید میکند، منظور وی فتوای علّامه حلّی است. نقطه عزیمت شیخ انصاری در فقه در غالب موارد، علّامه حلّی است. این نکته را از برخی مطابقتها میان شیخ و علّامه میتوان فهیمد. علامت دیگری که نشاندهندهی اعتقاد زیاد شیخ انصاری به علّامه است جایگاه علّامه در اجماعپژوهیهای شیخ انصاری است.
وی افزود: ناقل اجماعی که علّامه باشد با اجماعهای دیگر برای شیخ انصاری متفاوت است. برداشتی که امروزه غالب اساتید و طلاب از نحوه مواجهه شیخ با اجماع دارند این است که آشفتگی در کتاب مکاسب وجود دارد اما یکی از نکاتی که در نحوهی تعامل شیخ با اجماعها و روش او در تحصیل اجماع مهم است، توجه به مُجمِعین میباشد. اجماعی که یکی از مُجمِعین آن علّامه حلّی باشد با اجماعی که یکی از مخالفین آن علّامه باشد، نزد شیخ انصاری بسیار متفاوت است. به صورت کلی میتوان چنین گفت که شیخ انصاری به دادههای محتوایی، فرمی و روشی علّامه حلّی اعتماد خاصی دارد. این بدان معنی نیست که شیخ انصاری صد درصد مقلّد علّامه حلّی است. وی در مواردی علّامه را نقد میکند.
جایگاه محقق اردبیلی و شاگردان وی در فقه شیخ اعظم انصاری
استاد عشایری با تأکید بر اینکه با دقت در تمام آثار و لوازم شیخ انصاری به تحقیق میتوان گفت فقه محقق اردبیلی در فقه ایشان دوباره احیا شده است، در ادامه به برخی از نشانههای دالّ بر این مهم اشاره کرد؛
۱- تأیید دادههای محقق اردبیلی و استفاده از آن در فقه، پس از بایکوت شدید آن در مدرسه وحید بهبهانی: کثیراً در مکاسب و آثار دیگر شیخ انصاری نقل قول وجود دارد و به وسیلهی آن نظر خود را تأیید میکند.
۲- نقد محترمانهی دیدگاههای فقهی محقق اردبیلی در موارد متعدد و بدون تعابیر گزنده: تعابیر در مورد محقق اردبیلی در مدرسه مرحوم وحید که در صاحب جواهر به عنوان نمونه مطرح شد، بسیار گزنده بود.
۳- ارجاع برداشتهای محقق اردبیلی به ارجاعهای صحیح مدّ نظر خودش: شیخ در برخی موارد میگوید: «لعل المقدس الأردبیلی أراد ما ذکرناه.»
۴- ترجیح دیدگاه اردبیلی بر دیدگاه برخی از اعضای مدرسه وحید بهبهانی در بعضی موارد. تا روزگار شیخ انصاری سخنان مقدس اردبیلی الوسوسه فی الفقه خوانده میشد اما در زمان شیخ این نامعادله برعکس شده و شیخ به سخنان همان کسی که به محقق اردبیلی وسوسهگر فقه میگفت، نسبت وسوسه میدهد و به حرف جماعتی که محقق اردبیلی نیز بین آنها است ارجاع میدهد.
تدقیق در نگاه فقهی وحید بهبهانی و شیخ انصاری
استاد حوزه گفت: یکی از تمایزهای فقه مرحوم بهبهانی این بود که از تدقیق و دقت نظر پرهیز میکردند و پرهیز میدادند اما شیخ انصاری اینگونه نیست. شیخ در استظهارات، دقیقاً در مواردی که وحید بهبهانی از دقت پرهیز میداد، دقیق است و اعمال دقت میکند. شیخ انصاری بر خلاف وحید بهبهانی در استظهارات دِقّی عمل میکند. البته در برخی موارد نیز عرفی عمل میکند. به تعبیر دقیقتر باید گفت که شیخ انصاری در استظهارات گاهی دِقّی نیز عمل میکند، مانند؛
۱- فرقگذاری میان مفهوم و مصداق: در چندین مورد در مکاسب محرّمه شیخ فتوایی را به دلیل خلط میان مفهوم و مصداق رد کرده است.
۲- تدقیق روششناختی در قلمرو مرجعیت عرف: شیخ معتقد است عرف، مفهوم را داده است لذا در مفهومگیری باید عرف را معیار قرار دهیم اما در تطبیق بر مصداق بحث روششناختی دارد.
۳- تدقیق در أخذ موضوعات ادلّه به نحو موضوعیت یا به نحو طریقیت: در برخی موارد بیان میشود که هر چند در روایت، این حکم بر این موضوع بار شده اما این موضوع آیا موضوعیت دارد یا طریقیت؟
۴- تدقیق در یافتن محتملات معنایی متن: شیخ در برخی موارد در یک عبارت چند احتمال مطرح میکند و در بعضی موارد به وسیلهی قرینهیابی توانسته از گرداب احتمالات خارج شود و در برخی موارد موفق نبوده است.
۵- چشمپوشی از تدقیق در مؤلفهشناسی مفاهیم لغوی با اکتفاء به یافتههای لغوی اصحاب به تقلید از مدرسه وحید بهبهانی: گاهی معنای اجمالی لغت را میدانیم اما تفاصیل معنای لغت برای ما در فتوا مهم است. اساساً یکی از چالشهای مهم لغت و فقه همین مسأله است و بدون دقت عرفی(نه دقت فلسفی) عناصر معنایی مشخص نمیشوند. شیخ در مکاسب این دقتها را به صورت کلی رها کرده و از مرجعیت اصحاب استفاده کرده است.
۶- استفاده از نگاه عرفی بجای نگاه دِقّی در اجرای استصحاب: در کتاب الطهاره به کسانی که در استصحاب بجای اینکه وحدت موضوع سابق و لاحق را عرفی بفهمند، دقّی فهمیدهاند، اشکال گرفته است. شیخ انصاری توجه دارد که علیرغم دقتگرا بودن، در برخی موارد از دقت استفاده نکند.
۷- مبناسازی در اصول و مبانی تفسیر قراردادها به وسیلهی إعمال دقت: شیخ در مورد شرطی که متعاقدین در متن قرارداد گذاشتهاند بحث دارد. شیخ انصاری در موارد بسیاری، به این صورت دِقّی قرارداد را تحلیل میکند و در برخی موارد بر اساس روح قرارداد و در برخی موارد بر اساس اطلاق لفظی قرارداد نظر میدهد. اینگونه دقتها، دقتهای پسندیده و مرسومی در تحلیل قراردادها است. بنابراین این تصور که چون وحید بهبهانی تدقیق در فقه را ناپسند میداند پس اساساً مکتب شیخ انصاری چون تدقیق دارد، ناپسند است، تصور صحیحی نیست.
۸- تدقیقهای شیخ در منطق استدلال(در غیر استظهارات): شیخ در کثیری از موارد یک قرارداد را تجزیه و تحلیل میکند و میگوید این یک قرارداد نیست بلکه چند قرارداد است و ترکیب اتفاق افتاده است. این کار نیازمند تدقیق است. این یکی از اقداماتی است که شیخ در منطق استدلال انجام میدهد.
۹- تجزیه مسألهی واحدنما به مسائل متعدد و پرهیز از مغالطه جمع مسائل در مسأله واحد: مانند روایتی که در آن یحیی ابن أکثم از امام جواد(ع) سؤالی در مورد صید کردن فرد مُحرم پرسید و امام(ع) این سؤال را به دوازده سؤال تبدیل کرد و پاسخ گفت. یکی از مواردی که شیخ در استدلالهای خود اعمال دقت میکند اینگونه مباحث است.
اجماع در نظر شیخ انصاری
استاد عشایری همچنین تأکید کرد: کثیراًما به شیخ ایراد گرفته میشود که اجماع را در رسائل رد کرده و در مکاسب پذیرفته است. شیخ انصاری در رسائل استفاده از اجماع را با دو قید ابطال کرده است. یکی اینکه اجماع ظنّی باشد. دوم اینکه از اجماع ظنّی برای اثبات حکم شرعی نمیتوان استفاده کرد. یعنی چنین اجماعی را نمیتوان در کنار کتاب، سنت و عقل قرار داد. شیخ در رسائل بیان میکند که هر چند بر اساس اجماع نمیتوان فتوا داد اما بر خلاف آن نیز به راحتی نمیتوان فتوا صادر کرد.
وی افزود: این نکته به خوبی روش شیخ را بیان میکند. کسی که چنین مبنایی در فقه دارد، دانش فقه را تاریخمند میداند. کسی که قائل به تاریخمندی فقه است، باید بداند بزرگانی که بزرگی آنها در فقه قابل اعتنا است در این مسأله چه فتوایی دارند. بنابراین شیخ اولین کاری که در یک فرعی در مکاسب میکند این است که کلمات اصحاب را بیان میکند. دلیل این امر آن است که نتیجهی مبنایی که در اصول در آخر بحث اجماع اتخاذ کرده این است که فقه را یک دانش تاریخمند میداند. شیخ انصاری در روش فقهی خود فقه را یک دانش تاریخمند میداند که باید در فقه جستجو کند و اقوال و قائلین را ببیند.
شاخصهای مهم روشی در مدرسه فقهی قم و نجف
استاد حوزه در پایان سخنان خود به بررسی مدرسه فقهی قم و نجف پرداخت و گفت: بعد از شیخ انصاری در نجف اتفاقی افتاد که شاگرد مهم شیخ یعنی میرزای شیرازی ناچار شد از نجف به سامرا هجرت کند. در سامرا یک وضعیت فقهی وجود داشت. با حضور میرزای شیرازی در سامرا، اتفاقات جدیدی در آنجا رقم خورد. نکته مهمی که وجود دارد آن است که مرحوم میرزای شیرازی قبل از حضور در درس شیخ انصاری، در حوزه اصفهان مجتهد شده بود. برخی از اساتید میرزای شیرازی در مدرسه اصفهان از تربیتیافتگان مدرسه وحید بهبهانی بودند. بنابراین میرزا هم در حوزه اصفهان و هم در محضر شیخ انصاری درس خوانده و شاگردی تربیتیافتگان مدرسه وحید بهبهانی را کرده است. این شخص در سامرا منشأ اثر علمی میشود.
وی اضافه کرد: سامرا یک کانون علمی میشود که هم تفاوتهای روش آموزشی و هم تفاوتهای علمی و تئوریک دارد. شیخ عبدالکریم حائری، مرحوم نائینی و شیخ فضلاله نوری در مدرسه سامرا درس خواندهاند. در مدرسه نجف بعد از شیخ انصاری، زمام امور به دست آخوند صاحب کفایه افتاد. مرحوم اصفهانی، آقا ضیاء و نائینی شاگردان اصلی آخوند بودند. یعنی مرحوم نائینی هم در سامرا و هم در نجف درس خوانده است.
استاد عشایری بیان داشت: مرحوم بروجردی نیز در این حوزهها درس خوانده است اما از نظر تراز اجتهادی برساختهی مدرسه اصفهان است یعنی مُعظم درسهایش را در این مدرسه خوانده است. از نظر دلبستگیهای تئوریک شخصی نیز از علاقمندان محقق حلّی، علامه حلّی، فخر المحققین، شهید اول و شهید ثانی است یعنی به فقه مقارن دلبستگی دارد و به دادهها و روشهای دانشی اهل سنت توجه داشته است. شیخ عبدالکریم(از مدرسه سامرا) و مرحوم بروجردی(با برساختگی که در حوزه اصفهان داشته و تأثیراتی که از حوزه نجف گرفته و دلبستگیهایی که به فقهای پنجگانه داشته است) بعدها به یک نقطهی جغرافیای خاصی بنام شهر قم کشیده شدند.
وی ادامه داد: اصطلاحهای مدرسه نجف و مدرسه قم معروف است اما این تقسیم، یک تقسیم جغرافیایی نیست یعنی ممکن است بسیاری از شاخصهای مدرسه قم در فقه شیخ انصاری وجود دارد و بسیاری از شاخصهای مدرسه نجف در فقه شیخ انصاری نیست. بنابراین نباید چنین پنداشت که روش اجتهادی هر کسی تمام عمرش را در قم درس خوانده است، روش اجتهادی قمیون است. چنان که در مورد مدرسه نجف نیز چنین چیزی صادق است.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=12165
نظرات