به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، استاد علی فرحانی، در درس خارج فقه نظام های اسلامی که از سوی دبیرخانه مفتاح_اندیشه برگزار شد، روشی نوین در پاسخگویی به مسائل فرهنگی و اجتماعی را مورد بررسی قرار داد و گفت: یکی از مشکلات روشی که در تولید علوم انسانی وجود دارد، این است که عده ای به سراغ مطالعات و تولیدات کتابخانه ای محض می روند و ما حصل این تولیدات مباحث انتزاعی می شود که با نیازها و واقع فاصله دارد.
وی افزود: از طرف دیگر عده ای دغدغه مند وقتی می بینند که شیوه کتابخانه ای ما را به نتیجه مطلوب نمی رساند، می خواهند خود را به واقعیت میدان نزدیک کنند تا ماحصل کارشان مطابق با واقع شود. اما نتیجه تولیداتشان یک سری محتواهای سلیقه ای و بدون سیر منطقی است که نه بَیِّن است و نه مُبیَّن. تجربه نشان داده که این دست از تولیدات ممکن است که در یک برهه کوتاه تاریخی تسکینی ایجاد کند، اما نتوانسته پاسخ نهایی را ارائه دهد.
استاد فرحانی ابزار داشت: یک آسیب کلی هم که ما به آن مبتلا هستیم شتاب زدگی در رسیدن به نتیجه است. برای دقیق تر شدن بحث باید به این نکته توجه کرد که در حوزه تفکری غرب گام های برداشته شده به صورت بلندمدت بوده است؛ مثلاً شروع ماجرای حقوق زن مربوط به قرن ۱۶ و ۱۷ است. ویل دورانت می گوید که قصه زن در اروپا از زمانی شروع شد که عده ای از زنان را در کلیساهای کاتولیک در ایتالیا زنده زنده سوزاندند. که این ماجرا مربوط به قرن ۱۵ است که رفته رفته مباحث حول زن ادامه یافت و به انقلاب فرانسه رسید.
وی ادامه داد: در فرانسه کنش ها و واکنش هایی رخ داده تا این که در طی یک فرآیند طولانی مدت به تاسیس یک جریانی به نام حقوق زن رسیده اند. بعد از آن هم چند دست مطالعه تاریخی روی فضایی که آبستن ظلم به زن بوده گشته و آن مطالعات تجزیه و تحلیل شده و بر اساس آن نظام حقوقی خاصی تاسیس کرده اند و چون متن مقدسی به عنوان مرجع ندارند، نیاز ندارند که مثل ما این آنالیزها را به آن عرضه کنند و در نهایت نتیجه ای که با عقل خود به آن رسیده اند را اجرا می کنند. پس آن ها به حدی که ما گاهی شتاب زده عمل می کنیم، شتاب زده عمل نکرده اند و چندین قرن طول کشیده است تا به نتیجه برسند. البته عدم شتاب زدگی به معنای در گوشه حجره نشستن تحقیق کردن منتظر پدید آمدن یک علامه حلی بودن هم نیست. اما نمی توان از سیر مستقیم کار دست برداشت و این حلقات باید به هم متصل بشوند تا بر خارج منطبق شود.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم برای این موضوع دو چالش قائل شد و اضافه کرد: پس دو چالش صحیح داریم؛ یکی چالش انتزاعی بودن کارهای کتاب خانه ای با رویکرد علمی و بطیء که نام آن را کارهای از بالا به پایین می گذاریم. یکی هم چالش مراد ندادن فرآوردهی کارهای میدانی و به قرائت غربی رئال است که نام آن را کارهای از پایین به بالا می گذاریم و آفت محصولات تسکینی را برای ما به همراه داشته به شکلی که پاسخ مدتی به محیط مسئله تزریق شده و آرامشی را ایجاد می کند و پس مدتی اشکالاتش مشخص می شود و جامعه دیگر آن را نمی پذیرد و از آن عبور می کند.
وی یادآور شد: چالش ها درست است اما پاسخ به آن ها غلط بوده است. بر اساس بحث هایی که جلسه قبل داشتیم، معمولا کسانی که سیر از بالا به پایین را طی می کنند همان هایی هستند که فلسفه علم می گویند؛ کسانی که از مبانی شروع می کنند و یک جایی کارشان متوقف می شود. مثلا وقتی می خواهیم که روان شناسی اسلامی تولید کنیم، می گویند که اول باید انسان شناسی اسلامی را مورد بحث قرار دهیم که حرف درستی هم هست، اما در مقام عمل هیچ وقت به روان شناسی اسلامی نمی رسند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم گفت: گریزگاه مهم این قصه علم حقوق است. در حقوق چه اتفاقی افتاده است؟ اگر در اوضح و ابده علوم این اتفاق افتاده باشد که هنوز اسلامی نشده باشد، وای به حال بقیه علوم! حقوق چیست؟ نمی خواهم قرائت ادق ارائه بدهم. همین قرائت مشهور چیست؟ حقوق مجموعه قوانینی است که برای اداره انسان نوشته می شود و سعه آن در غرب احکام اجتماعی است. خود غرب می گوید که برای حوزه فردی قانون نداریم و منطق در حوزه فردی آزادی است.
وی ادامه داد: برای حوزه فردی اخلاق را مطرح میکنند و در تفاوت اخلاق و حقوق گزاره های حقوقی را الزام آور و گزاره های اخلاقی را غیرالزام آور میدانند. سپس این سوال مطرح می شود که این قانون برای اداره حداقلی است یا حداکثری؟ غرب در پاسخ می گوید که ما به این دوگانه قائل نیستیم و کارکردی و نتیجه گرا نگاه می کنیم. قانون برای حفظ فرم اجتماع است و در ورای آن آزادی است. پس در حوزه اجتماعی هم آزادی جاری است و با قانون قید می خورد.
استاد فرحانی با طرح این پرسش که فقه چیست؟ بیان داشت: برنامه سعادت بشر من المهد الی اللحد است. اشکال می کنند که چرا فقه را حداکثری می کنید؟ این نشان می دهد که ما خودمان به مفاهیم خودمان حساسیت پیدا کرده ایم و این در نتیجه همان بحث جلسه قبل است که گفتیم ما در حاشیه غرب هستیم. چرا می گوییم فقه من المهد الی اللحد است؟ بر اساس نگاه کلامی ما غرض اصلی فردی است و نه جمعی. یعنی همان که وقتی ما را در قبر می گذارند به شکل فردی عقاب و ثواب به ما می دهند. اما ما اجتماعی بالطبع هستیم و اجتماع باید هموار شود تا بتوانیم به سعادت خود برسیم. پس حیث اجتماعی حیث طفیلی جهت فردی است و نه اصالی.
وی افزود: شهید مطهری در کتاب جهان بینی توحیدی سه نوع انسان را مطرح می کنند: ماتریالیستی، ایده آلیستی و رئالیستی. سپس بیان می فرمایند که فرض کنید که به دنبال عدالت باشیم و آن را در جامعه محقق کنیم که غایتی اجتماعی است. حالا در حریم فردی خود چه خواهیم کرد؟ به پوچی خواهیم رسید. انسان این مدل که مدل ماتریالیستی است، مرغ بی بال و پری است که زنجیرها را به وسیله عدالت از پای خود باز کرده است، ولی پر پرواز ندارد. انسان مدل ایده آلیستی هم به دنبال سعادت بشر است ولی با جامعه کاری ندارد و مرغی است که بال و پر دارد، ولی زنجیرها را از پای خود باز نکرده است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم تأکید کرد: اسلام به اجتماع هم نگاه دارد، ولی نگاه اسلام به اجتماع درجه دو است و نه درجه یک. امام(ره) در اوج این که به دنبال حکومت است و آن را مهم تر از چه و چه می داند، می فرمایند که عدالت غرض میانی است و آلیت دارد، برای اینکه انسان را به سعادت برسانیم. ما با این نگاه قانون الزام آور داریم ولی نه فقط برای اجتماع. زیرا هدف ما این نبود که صرفا اجتماع را به شرایط پایدار برسانیم. لذا فقه ما من المهد الی اللحد است و تا سلول های زندگی فردی هم نفوذ می کند. نماز واجب است و حتی اگر تک و تنها و در بیابان هم باشیم، باید بخوانیم.
وی خاطرنشان کرد: دیدیم که فقه اسلامی تمام حوزه اجتماعی را هم در بر می گیرد. پس در نگاه اسلامی حقوق در برابر فقه نداریم. فقه یک مجموعه احکام است که بخشی از آن حقوق در معنایی که غرب می گوید، می شود. ما در اول انقلاب هنوز فقه را با زبان حقوق بازپروری نکرده بودیم و با نگاه رئال شش حقوقدان و شش فقیه در شورای نگهبان قرار دادیم که در آن زمان درست بود، ولی نباید تا به امروز امتداد می یافت. این حوزه جایی است که قطعا در فقه برای آن حرف داشته ایم و مانند جامعه شناسی، روانشناسی و… نیست.
استاد فرحانی در ادامه بحث اصلی خود اذعان داشت: نگاهی از بالا به پایین داریم که عمدتا در رویکرد فلسفه علمی رخ می دهد که منتج نیست و در نقد رویکردهای غیر اسلامی متوقف می ماند. از طرف دیگر کسانی که نگاه از پایین به بالا دارند یک سری راهکارهایی ارائه می دهند که مُسکّن است ولی درمان نمی کنند. اما راه حل چیست؟ راه حل حکم الله است. امام(ره) می فرمودند ما شریعت در مقابل حقیقت در مقابل طریقت نداریم؛ ما فقه داریم. ما حتی اخلاق به این شکلی که بعضی می گویند، نداریم. ببینید که وقتی میخواستید اخلاق بنویسید، شد اخلاق ابن مسکویه. ما حتی اخلاق را با قرائت غربی آن نگاه می کنیم و می شود؛ علم غیرالزام آور. اسلامیِ ناقصش می شود اینکه شریعت پوسته طریقت و طریقت پوسته حقیقت است.
وی ادامه داد: اما امام(ره) می فرمودند که شریعت اول و آخر و ظاهر و باطن است. لذا در میان اسرارالصلاه در حاشیه به قولی که میگوید «برای حفظ حواس، سالک نماز را به جماعت نخواند» می فرمایند که این قاعده را درباره نماز مستحبی فرموده اند وگرنه نماز واجب باید به جماعت خوانده شود، حدالامکان. امام ملاک این حرف را در کتاب مصباح الهدایه می فرمایند. میفرمایند «چه شد که تو حالات درونی ات اقتضا کرد که نمازت را به جماعت نخوانی؟.»
استاد درس خارج حوزه علمیه قم اضافه کرد: این یعنی کسانی که کار اخلاقی را از بیرون به درون شروع می کنند و مثلا می گویند که می خواهم حالم بهم نخورد لذا به نماز جماعت نمی آید، غلط است. باید کاری کرد که از درون جوششی اتفاق بیفتد این می شود؛ استکمال این می شود؛ حرکت جوهری این می شود معنای اینکه نفس انسان ماهیت ندارد. می گویند که ادای آقای بهجت را در بیاور تا شبیه ایشان بشوی! این خلاف اسلام است و نفاق را پرورش می دهد. از داخل باید درست کنی و به بیرون بیایی. جهنم هم همین گونه است: «التی تطلع علی الافئده.»
وی یادآور شد: حال اگر کسی واقعا بالا رفت و شدن درونش اتفاق افتاد و به چیزی رسید، از او میپرسیم که آیا این اتفاق درونی باعث شد که بر خلاف معصوم به این نتیجه برسی که به نماز جماعت نروی؟ این غلط است. امام(ره) می فرمایند که این معنای پا جای پای معصوم نهادن در سلوک عرفانی است. امام(ره) این امر را به فقه می کشانند. میفرمایند «واکنش اتفاق درونی پیامبر در رکوع، سبحان ربی العظیم و بحمده بود. اگر تو به اینجا نرسیدی تعبد کن.» علامه در الولایه همین مطلب را می فرمایند. ایشان میفرمایند که هیچ رشحه ای از أنانیت در تو نباید باقی بماند. آن وقت می شوی امیرالمؤمنین که حال شبش را نوف بکّالی آن گونه نقل کرده و در روز هم معروف است که آن قدر نخل کاشت که اگر زنده می ماند کل جزیره العرب نخلستان می شد.
استاد فرحانی اظهار داشت: یا مثل امام صادق(ع) که ۴ هزار شاگرد داشت. تمدن از امام صادق(ع) به وجود آمده است سر منشأ تمدن و فقه اهل سنت و علوم تجربی و ریاضیِ آن از امام صادق به وجود آمده است و عده زیادی از شاگردانشان هم مردم عادی مثل چوپان و بقال و عطار و … بودند یعنی اهل ظاهر بودند. از آن طرف هم شاگردان عجیب و اهل باطن هم داشته اند. لذا دین را نباید ناقص مطرح کرد و فقط به یک بعد از آن تأکید کرد. وقتی دین شناس نباشیم و دین را ناقص مطرح کنیم آن وقت نتیجه هم نمی گیریم و فکر میکنیم دین چیزی در این زمینه نگفته و باید با عقل و تجربه مسئله خود را حل کنیم.
وی در نتیجه گیری سخنان خود بیان داشت: پس نه فقط از بالا به پایین بیاییم که انتزاعی باقی می ماند و نه تنها از پایین به بالا برویم که صرفا خاصیت تسکینی دارد. ما باید به شرع عمل کنیم. از علامه دو قرائت معروف است. یکی اینکه ایشان می فرمودند که ما اثر وضعی نداریم. عده ای دیگر می گویند که علامه می فرمودند که اثر وضعی داریم. علامه اصلا چنین بحثی ندارند. ایشان می فرمایند اگر فرضا شارع گفت که اصالت برائت جاری کن، استکمال تو در این است که برائت جاری کنی. اگر چشم برزخی ات هم به دلیل اثر وضعی آن بسته شد، رشد تو در آن بوده است. مجزی هم هست و قضا هم ندارد. امام خمینی(ره) برای تقیه قضا قائل نبودند.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=9377
نظرات