به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله محمدمهدی شبزندهدار از اساتید برجسته حوزه در درس خارج فقه معاصر به بررسی سیره متشرعه پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه میکنید؛
قاعده لوکان لبان
بحث دیگری که عنوان فرمودند «المناقشه فی القاعده» خب در امر رابع گفتیم که اگر هر دو طرف قیاس؛ هم ملازمه، هم نفی تالی با حجت باشد این قاعده حجت است و نتیجه حجت خواهد بود اما قد یقال که این قاعده حجت نیست یعنی اگر توجه به یک خصوصیاتی بکنیم ما قطع به ملازمه پیدا نمیکنیم یا اطمینان به ملازمه پیدا نمیکنیم یا حجتی بر آن ملازمه قائم نمیشود. چرا؟ چون به دو جهت.
جهت اول نقض است که ما اموری داریم که اینها مبتلی به همگانی بوده است و حالا هم هست ولی در ازمنه بسیار بیشتر و فراوانتر در عین حال حکم آن اختلافی بوده روشن نشده. پس این که میگویید اگر یک چیزی همگانی بود، مبتلی به همه بود این ملازمه دارد با این حکمش روشن بشود؟ نه چنین چیزی نیست..
جواب حلی این است که ظروف ائمه علیهم السلام یک ظروف ویژهای بوده که مثل وجود تقیه و تدبیراتی که ائمه علیهم السلام به کار میگرفتند برای این که شیعه محفوظ بماند در آن کشاکش روزگار آن زمانها شیعه محفوظ بماند، شناخته نشود از کید اعداء و دشمنان و این ها محفوظ بمانند، از بین نروند شیعیان و به طور کلی شیعه از صفحه روزگار محور بشود که یکی از تدابیری که ائمه علیهم السلام به کار گرفتند این است که اختلاف در قول و فتوا برای آنها ایجاد کنند.
فلذا در روایات هم هست که ما گاهی به یکی میگوییم، یک عده ای میآیند سؤال میکنند میگوییم این واجب است، به یک عده میگوییم که حرام است. تا اینها معلوم نشود که اینها طایفه واحده هستند، اینها یک مذهب دارند. میگوید نه اینها با آنها ربطی ندارند آنها میگفتند واجب است، مثلاً آنها میگفتند نمازجمعه واجب است، میرویم پهلوی اینها، اینها میگویند حرام است، مگر اینها میشود مذهبشان واحد باشد.
برای این که اینها شناخته نشوند این «إنّ اختلاف امتی رحمه» یکی از معانی آن همین است، صاحب حدائق فرموده برای این است که با این اختلاف ما شما را حفظ کردیم که شناخته نشوید که شما فئه واحده هستید، اهل مذهب واحده هستید. فلذا است با توجه به این ولو امر مبتلی به باشد اما ممکن است که بله خود ائمه عمداً دو جور، سه جور جواب داده باشند. پس این که لو کان لبان به خاطر این که یک جواب باید باشد همگانی بوده نه، این اشکالی است که حالا میشود.
عادت ائمه علیهم السلام، منهج عملیشان و طریقه و روششان در بیان احکام این گونه نبوده که به صورتی که واضح بگردند حکم در هر مسأله ای برای طائفه امامیه بگویند. نه خیلی جاها توی لفافه ذکر کرده اند، خیلی جاها خلاف واقعه اصلاً گفتند للتقیه، حالا یک وقت للتقیه از یک دشمنی یعنی به این معنا که احکام این مخلاف عامه میشده طبق آنها فرمودند، گاهی نه، حتی ممکن است توی عامه هم نباشد ولی همان طور که صاحب حدائق فرموده علی ما ببالی برای این که اختلاف بین شیعه بشود و دشمنان نفهمند که اینها همه یک طائفه واحده هستند و همه اینها تابعین ائمه علیهم السلام هستند میگویند خب ائمه یا وجوب را گفتند، یا حرمت گفتند دیگر، اینها که دارند میگویند حرام است، آنها که دارند میگویند واجب است، آنها که دارند میگویند مستحب است پس معلوم میشود اینها همهشان از امام صادق نگرفتند، دور امام صادق نیستند، امام صادق که چند جور حرف نمیزند. اینها این جوری حساب میکردند دیگه.
مسأله تدریجیت بیان
احکام، یعنی یک احکامی واقعاً بوده ولی این ها را نفرمودند. کم کم ائمه در طول دویست و اندی سال فرمودند. بعضی چیزها هم هنوز شاید نفرمودند که حضرت حجت سلام الله علیه که ظاهر شدند بیان بفرمایند. این که یک مرتبه احکام را، بخواهند همه احکام را با هم میفرمودند و مردم تازه مسلمان شده یا هنوز به دین عادت نکرده یک مرتبه مواجه بشوند با این همه احکام، فرار میکردند اصلاً از دین.
البته فقیه در احکام الهی و احکام دین حق تصرف ندارد، بیاید به عنوان دین یک حکمی جعل بکند، یا یک حکمی جعل شده باشد یک قید به آن بزند یا بیاید نسخ کند، این نه. بله به عنوان خود ولیّ امر میتواند به عنوان خودش امر کند، مثل پدر به فرزندش امر میکند که این کار را انجام بده، حق امر و نهی در حوزه مباهات پدر دارد حتی در حوزه واجبات هم دارد، بگوید همین نمازی که بر تو واجب است من امر میکنم بخوان، اگر نخواند دو تا گناه کرده بنابراین که بگوییم اطاعت پدر الزم است، هم اطاعت خدا را نکرده هم اطاعت پدرش را نکرده مخصوصاً اگر موجب عقوقش بشود. اما فقیه هم میتواند به عنوان این که مدیر جامعه است امر بکند، بگوید مالیات بده، بگوید عوارض باید بدهد، بگوید این زمین را نباید بفروشی، بگوید این کار را نباید بکنی. بله اینها دیگر امر آن فقیه میشود، مادامی هم که او… .
ولی خدا امر اینها را موضوع حکم قرار داده، گفته اگر ولیّ امر گفت منِ خدا میگویم واجب است اطاعت بکنید. همان جور که فرموده اگر بابایت گفت، خدا امر پدر را بنابر مسلک عده ای موضوع حکم خودش قرار داده گفتی وقتی پدرت گفت این کار را انجام بده، منِ خدا دارم میگویم اطاعتش کن. آن جا هم میفرماید منِ خدا میگویم وقتی فقیه گفت این کار را بکن، منِ خدا میگویم واجب است اطاعتش بکنی. پس بنابراین ما اگر به حرف فقیه گوش بکنیم اطاعت امر خدا را میکنیم، میگوییم خدا فرموده است به حرف او، به عنوان ولیّ امر و اداره کننده جامعه باید گوش کنید.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=15151
نظرات