به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ در سلسله مباحثی با عنوان «اندیشههای راهبردی تهذیب و تربیت»، موضوع «جمعسپاری و مردمیسازی تربیت» توسط حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری معاون تهذیب و تربیت حوزه های علمیه مطرح می شود.
در بخشهای گذشته از ادله و مبانی مردمیسازی تربیت به مواردی اشاره شد. در این بخش نیز این بحث را پیمیگیریم:
حضور فعال در میدان تربیت؛ لازمهی اخلاق انقلابی و معنویت عصر امام خمینی
اخلاق و معنویتی که نسل جوان را آماده میکند تا بار انقلاب را به دوش کشد همان اخلاق انقلابی، تربیت حماسی و معنویت اسلام ناب محمدی است که جهان را تحت تأثیر قرار میدهد و جبههی کفر را تضعیف میکند و طواغیت جهان را به ستوه میآورد. همان غیرت توحیدی متعالی است که کفر و ظلم را در هیچ نقطهای از جهان تحمل نمیکند، همان روح مبارزه و خروش است که خداوندان زر و زور و تزویر را به زیر میکشد و در مقابل سلطهی کفار گرفتار تسلیم و وادادگی نمیشود.
الگوی این خودسازی معنوی و اجتماعی، شهدای صدر اسلام، شهدای کربلا، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و شهدای مقاومت هستند. و پیش از همهی آنها پیامبران و پیشوایان معصوم که تا آخرین نفس مقابل قدرتهای ظالم و غاصب مبارزه کردند و همگی به شرف شهادت نایل آمدند.
رهبانیت اسلامی فاصله گرفتن از جامعه و در کنج عافیت ذکر گفتن یا در گوشه محراب سر بر سجده نهادن و عبادت کردن نیست. رهبانیت اسلامی جهاد است.[۱] جهادی در وسط میدان جامعه که عابدان شب و شیرمردان روز برای پاکسازی ارض از لوث وجود فاسدان و ظالمان و برای تحقق ارادهی پروردگار بر عهده میگیرند. و مگر اوج اخلاق و انتهای معنویت، فانی شدن ارادهی بنده در ارادهی پروردگار نیست و مگر ارادهی پروردگار به چیزی غیر از این تعلق گرفته که پرچم توحید در سراسر جهان به اهتزاز درآید و مدیریت زمین یکپارچه در اختیار صالحان قرار گیرد:
وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ.[۲]
اسْتَعینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یورِثُها مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَه لِلْمُتَّقینَ.[۳]
وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ.[۴]
هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.[۵]
ارسال پیامبران، انزال کتابهای آسمانی و فرستادن هدایت، همه برای این بوده که دین حق و مکتب اهل بیت بر همهی مکاتب و ادیان جهان غالب شود و سرانجام جهان به دست متقین رقم خورد.
به یقین، این آیات حاکی از ارادهی تکوینی خدا نیست؛ اعلام ارادهی تشریعی پروردگار است که باید توسط مؤمنان محقق شود و البته محقق خواهد شد. صرفاً خبر نیست؛ انشاء فرمان و دستور تأسیس سبک زندگی اسلامی و الهی است که دانش اخلاق اسلامی باید مختصات آن را بیابد و عرضه کند.
پیامبر اکرم اصحاب خود را بر مدار این اخلاق و با این اندیشه، پرورده بود، یاران امام حسین علیه السلام چنین بودند و جوان دستپروردهی مکتب امام راحل نیز که در ۲۵ سالگی فرماندهی لشکر را بر عهده میگرفت همین گونه بار آمده بود.
حضرت امام; از این جوانان با تعبیر «فتح الفتوح انقلاب اسلامی» یاد میکردند و آنان را «بزرگترین دستاورد و بالاترین افتخار مکتب تشیع» میدانستند. رهبر انقلاب نیز با همین جوانها، مسیر مبارزه بعد از پذیرش قطعنامه را پیش بردند و صنایع دفاعی، هستهای، ارتباطی، اطلاعاتی، موشکی، نانو و سایر صنایع را در نبرد علمی پدید آوردند. اخیراً نیز به تشکیل دولت جوان انقلابی در همین راستا تأکید فرمودهاند.
«فتحالفتوح انقلاب اسلامی اینهاست. پیشرفت واقعی این است که جوانهای ما، نخبگان ما نسبت به آینده احساس مسئولیت کنند؛ برای خودشان دیدگاه تعریف کنند؛ برای کشور آیندهای را تصویر کنند و مجسم کنند و احساس کنند و این احساس را اظهار کنند؛ که آمادهاند برای رسیدن به این آینده تلاش کنند».[۶]
با توضیحاتی که در بند گذشته آمد معلوم میشود که مسئلهی اصلی در بیانهی گام دوم انقلاب، صرفاً و اساساً اخلاق و معنویت نیست. مسئلهی اصلی «ورود نسل جوان به عرصه نیازهای انقلاب و مسئولیتهای بزرگ اجتماعی» است؛ البته برای این منظور باید ظرفیتهای ایمانی و اخلاقی و آمادگیهای معنوی او را افزایش داد. آیا دستگاه کهن اخلاق و معنویت ما، چنین آورده و محصولی دارد؟ آیا نمونههای برجسته و شاگرد اولهای نظامات معروف اخلاقی و معنوی همین ویژگیها را کسب کردهاند؟ آیا سیر و سلوک معنوی در حلقات تربیتی، عمار و ابوذر و مالک و حبیب و صیاد و چمران و مطهری و بهشتی و سلیمانی تحویل میدهد؟ آیا سلوک ذیل شخصیت امام خمینی; با سیر و سلوک معنوی پیش از عصر اقامهی دین متفاوت نیست؟ آیا حلقهی ذکر و مناجات و عبادت عارفان، توان پرورش شیران شبشکن و موحدان مجاهد تمدنساز را دارد؟ آیا دانش اخلاق و معنویت اسلامی خود را برای ارائهی الگوی تربیت معنوی انقلابی آماده کرده است؟
بیشک اخلاق عصر اقامهی دین از جنس حماسه و جهاد و اقدام و قیام است و فاصلهی مجاهدان و قاعدان فاصلهای بس فراوان است. خودسازی در خلأ و معنویتورزی در کنج حجره و حصار مدرسه پایدار و ماندگار نیست و ایمان و قداست در عزلت و فارغ از مسائل اجتماعی ثمرهی قابل توجهی ندارد. باید در میدان حوادث و در رویارویی با مسائل و در فشارها و تلاطمات اجتماعی و در متن شرایط محیطی و اقتضائات میدانی و تزاحمات موضوعی از مسیر خودسازی به جامعهسازی و تمدنسازی و تحقق دغدغههای ولیّ جامعه رسید.[۷] این مکتب تربیتی امام راحل و رهبری معظم و بلکه مکتب تربیتی اصیل اسلامی است؛ تربیت انقلابی و اجتماعی و سلوک جمعی تمدنساز که میان معنویت و خدمت یا تزکیه و انجام مأموریت تاریخی جمع میکند و خودسازی در دل جامعهسازی و جامعهسازی برای خودسازی را روش خود میداند.
ثمرهی خودسازی، جامعهسازی و تلاش برای تمدنسازی و خدمت به انسانها است و این سیر نیازمند تربیت در مقیاس راهبر تربیتی است؛ بنابراین تقویت انقلاب و خدمت به جامعه، از اهداف تربیت و تهذیب است. رهبر انقلاب در این باره فرمودهاند:
«اگر دیدیم در حوزههای علمیه، شورِ علمی هست، اما این شورِ علمی و کار علمی، خلأهای نظام را چنان که باید، پر نمیکند، باز باید به مسئله تهذیب توجه کنیم. برای اینکه اگر اخلاق و تهذیب نفس در حوزهها باشد و صفای نفس ناشی از آن پیدا شود، هر کلمهای که خوانده شود، باید به نفع مردم و جامعه باشد»[۸]. «معنویت یعنی مسیری که انقلاب با او حفظ میشود، تقویت میشود، تلألو پیدا میکند و آن در حصار درس و کلاس بهدست نمیآید».[۹]
بنابراین تلاش برای ایجاد محیط انسانی و خلق جامعهی الهی یکی از عوامل تربیتی است و همهی طلاب باید بتوانند تبیین روشنی از معنویت تمدنساز داشته باشند. طلاب جوان باید گفتمان تربیت را در حوزه و در جامعه به پا کنند و مدارس علمیه را به کارگاههای حل مسائل معنوی و اخلاقی در ساحتهای اجتماعی تبدیل سازند.
رسالت ویژه طلبگی؛ حضور در مقیاس هدایتگری و راهبری
آنچه تا کنون گفته شد چه بسا شامل همهی جوانان باشد. علاوه بر اینها به رسالت اجتماعی و مسئولیت طلبه نیز باید توجه کرد. طلبهی آرمانی و ایدهآل، طلبهای است که در عین اتصاف به فضل علمی و مکارم اخلاق فردی دارای ۱. نگاه روشنی به رسالتهای اجتماعی حوزوی خود، ۲. روحیهی قیام لله و ایجاد تغییر در محیط پیرامونی و ۳. کارآمدی و عقلانیت همراه با شجاعت و خطرپذیری باشد؛ بنابراین طلبه همان گونه که وظیفهی تهذیب نفس دارد باید میداندار تهذیب و تربیت و راهبر اجتماعی باشد و برای این منظور به فرصت رشد و تجربه نیاز دارد. طلبه باید در تراز راهبر جامعه و امام جماعت تربیت شود و مربی یا مدیر گردد. چنین مطلوبیتی تربیت خاص خود را میطلبد و نیاز به تمرین و ممارست دارد. حضرت امام زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعهی بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی و مدیر و مدبر بودن را علاوه بر خلوص و تقوا و زهد، برای یک مجتهد واقعی، شرط میدانستند.[۱۰] سؤال مهم این است که در حین تحصیل طلبگی چگونه و چه زمان این توانایی در طلبه پدید میآید؟ آیا در زندگی طلبگی، حیات تشکیلاتی و جمعی ضروری نیست؟ به خوبی روشن است که رشد جامع طلبه بدون حضور در عرصهی خدمت اجتماعی خصوصاً در قالب جمعی ممکن نیست. تنها در میدان عمل است که ظرفیت کارگزاری و بلوغ مدیریتی پدید میآید.
حقیقت آن است که تهذیب و تربیت تنها با تلاش اساتید و مسئولان حاصل نمیشود و طلاب در مقام سربازان تربیت میبایست به کمک فرماندهان و مسئولان آمده و در بستر ساخت سنگرهای تهذیب و تربیتی در مدرسه یا همان برنامههای تهذیبی تربیتی مدارس، برای نقشآفرینیهای اجتماعی در آینده مشق راهبری تربیتی کنند؛ زیرا «اقامهی دین» به عنوان رسالت اصلی حوزه با تحقق عملی تمام شاخصهای اسلام ناب و مکتب امام محقق میشود. از جمله مهمترین این شاخصها «مردمسالاری دینی» و حضور مسئولانهی مردم در ساحتهای گوناگون جامعهسازی است. طلاب انقلابی که رسالتشان بسیج مردم و راهبری معنوی و تربیتی جامعه است تنها فرصتی که برای این مهم دارند دوران تحصیل در مدرسه است که میبایست با مشق تعاون تهذیبی در مدرسه، خود را برای بسیج ارادههای مردمی و راهبری معنوی جامعه آماده سازند.
مردمیسازی تربیت؛ چگونگی
برای مردمیسازی تربیت چه باید کرد؟ چگونه و با چه قالبها و موضوعاتی میتوان عموم طلاب را به صورت حداکثری به میدان نقشآفرینی برای تحول تربیتی و تهذیبی آورد؟ ظرفیتها و امتیازات طلاب در کمک به تهذیب و تربیت در مدارس چیست؟ با چه راهبردی میتوان طلاب را برای نقشآفرینی تربیتی در تمامی ساحات تربیتی ورزیده کرد؟ چه کنیم که طلاب در مدارس علمیه به پا خیزند و به حرکت درآیند؟
بیگمان مردمیسازی در این نوشته، یک طرح نیست. یک ایدهی کلان، یک راهبرد کلی و یک نگرش حاکم است که میتواند الهامبخش دهها طرح اصلاحی و ارتقایی برای بخشهای مختلف جامعه، دانشگاه و حوزههای علمیه باشد تا فرایند تربیت را فراگیر و به اصطلاح مردمی کند؛ بنابراین به شکل بخشنامهای و دستوری نمیتوان آن را اجرا کرد؛ بلکه باید نسبت به آن معرفتزایی، فرهنگسازی و اقناع داشت؛ به این ترتیب نباید انتظار داشته باشیم قالبهای اجرایی و برنامهی کامل عملیاتی آن ریزبهریز معلوم یا دیکته شود؛ زیرا اولاً تحدید مدیریتی و تدوین بستهی کامل کار، قدرت تدبیر و امکان تصمیمگیری و مشارکت را از زیرمجموعه سلب میکند و طبعاً با مردمیسازی منافات دارد. ثانیاً به اقتضای شرایط، مناطق، زمینهها و مشکلات، متفاوت است؛ اما به هر حال برخی از چارچوبهای کلی و نمونههای پیشنهادی را برای تأسیس و تصویر درست این حرکت لاجرم باید نشان داد.
به شکل عام، اگر مسئولان بخواهند مردمیسازی کنند، باید امور زیر را پیگیری نمایند:
- اجازه، فرصت و میدان دادن به مردم [در اینجا یعنی طلاب] در کار سازندگی و اصلاح اجتماعی[در اینجا مشارکت در فرایند تربیت]؛
- ایجاد این گفتمان در بین طلاب و تشویق و ترغیب آنان؛
- پدید آوردن زمینههای فعالیت اجتماعی و حمایت از مشارکت آنان؛
- واسپاری مسئولیت به طلاب و گروههای طلبگی؛
- پدید آوردن تشکلها و کارگروههای طلبگی.[۱۱]
علاوه بر نگرشسازی و انگیزهبخشی، توفیق طلاب در نقشآفرینی تربیتی، مرهون ایجاد میدان است. تعریف میدان و ایجاد نقشهای فراوان برای نقشآفرینیهای تربیتی طلاب در قالبها و موضوعات متنوع خصوصاً با تسهیل در کار گروهی میتواند تمامی سطوح استعدادها و تنوع دغدغههای طلاب را پوشش دهد و به میدان آورد.
۱. اضلاع فعالیت مردمی
جریان مردمی در صورت مطلوب خود سه وصف یا سه ضلع دارد: اول: احساس مسئولیت کردن و به میدان آمدن افراد؛ دوم: دغدغه متعالی و آرمان بلند؛ سوم: فعالیت گروهی.
میتوان این مطلوبیتها را به شکل مجزا و جداگانه دنبال کرد؛ مثلاً احساس مسئولیت و جوشش درونی را به شکل فردی و بدون وصف جمعی یا در یک فعالیت جمعی غیرآرمانی پدید آورد یا مهارتهای کار گروهی را در یک فعالیت غیرآرمانی مانند بازی فوتبال یا یک فعالیت اجتماعی نازل تمرین کرد. ما در اینجا تلاش میکنیم همین صورت مطلوب را بیان کنیم و از تلفیق احساس مسئولیت با دغدغه متعالی در یک سازهی گروهی مطلوبیت بیشتری را دنبال کنیم.
بنابراین صورت شایسته مردمیسازی این است که انسانها به شکل خودانگیخته و با احساس مسئولیت، در یک سازهی گروهی در راه خدا و به سوی آرمان بلند تمدنسازی اسلامی کاری کنند.
اول: احساس مسئولیت کردن و به میدان آمدن
اولین شرط حضور مردمی احساس مسئولیت و جوشش درونی است؛ یعنی کنار ننشستن و به انتظار نماندن؛ مصرفکننده، منفعل، بیخیال و تماشاچی نبودن، مایه گذاشتن و هزینهکردن بدون الزام حاکمیتی و وظیفهی ابلاغی، مشارکت داوطلبانه و آگاهانه بدون مسئولیت سازمانی و رسمی. توصیه به حضور مردمی توصیه به قیام و اقدام و عمل و جهاد و حرکت و پویایی است و از جوان یک عنصر دردمند، پردغدغه، حاضر در میدان، دستاندرکار، صحنهگردان، نقشآفرین، اثربخش، متعهد، رسالتمند و مسئول برای جامعه و دین میسازد.
دوم: آرمان و هدف متعالی
عنصر دوم در مردمیسازی این است که هدف این فعالیت، بزرگ، متعالی و ارزنده باشد. احساس مسئولیت کردن و غیرت نشان دادان در یک فعالیت کممایه یا نازل مانند بازیها، مفید نیست؛ یعنی این روح حمیت و جدیت و قاطعیت باید در میدان واقعی نه در برابر دشمن فرضی به کار آید.
تفکر اسلامی و شیعی برای این منظور آرمان بزرگ اصلاح جهان را پیشنهاد کرده و همه مؤمنان را به این عرصه مجاهدت فراخوانده است.[۱۲] مقوم شخصیت ایمانی درد اقامهی دین در سراسر عالم را داشتن و مخلصانه و مجاهدانه در حل مسایل آن کوشیدن است. منطق زندگی دینی منطق بسیج است؛ یعنی نصرت دین خدا و مایه گذاشتن و هزینه کردن برای اسلام؛ هزینه کردن مال و جان و توان و ذهن و استعداد و ذخیرههای انسانی برای حاکمیت اسلام در تمام شئون فردی و اجتماعی.
قرآن کریم از جمله دعاهای مؤمنان را درخواست غلبه بر جبههی کفر برشمرده است؛ «وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرینَ»؛[۱۳] یعنی هر انسان مؤمنی از ابتدای بلوغ باید در اندیشهی ریشهکنی کفر و اعتلای پرچم توحید باشد.
افق کار خیلی مهم است. ممکن است یک جمع تشکیل شود و از ظرفیت بیبدیل فعالیت گروهی در یک کار غیرمهم استفاده کند؛ مثلاً جمعی که در زمینهی یک هنر فعالیت و مباحثه میکنند اما کمکی به اهداف و مقاصد انقلاب اسلامی نمیکنند، آرمان ندارد و رسالت اجتماعی بزرگی را هدف نگرفته است.
روح انقلابی مقصد را بزرگ و در ابعاد جهانی میبیند و به خردهفعالیتهای نه چندان مفید قناعت نمیکند. تفاوت انسان انقلابی با غیرانقلابی در این است که انسان انقلابی اسلام را در عرصه جهان میخواهد اما انسان غیرانقلابی یا اسلام فردی دارد و یا اسلام را محدود به محله و منطقه خود میبیند.[۱۴]
در واقع صرف اینکه شخص احساس مسئولیت کند و روحیهی حل مسئله داشته باشد و در یک قالب گروهی، فعال باشد کافی نیست. باید نظام مسائلی را که دنبال میکند و مشکلاتی را که حل میکند کاملاً در دستگاه کلان مسائل اجتماعی ولیّ جامعه باشد و همساز و همپای آن پیش رود. این جهتگیری مهم است که ولایت را شکل میدهد. پرداختن به مشغولیتهای نابجا و خردهمسائل کمفایده که در طرح کلان رهبری جامعه جا ندارد روا نیست و توصیه نمیشود.
یک حرکت مردمی میبایست به عنوان بخشی از یک جبههی بزرگ، نقشآفرینی داشته باشد و هماهنگ با نقشهی جامعتری باشد؛ نقشه جامعتری که علیالقاعده نقشهی ولیّ جامعه است و در آن اصول و قواعد و اولویتها تا حدودی مشخص میشود. جریانهای خودجوش آتش به اختیار و مردمی، هرچند در حرکت و فعالیت خود استقلال و آزادی دارند ولی میبایست با نقشهی کلان جبههی فرهنگی و تربیتی هماهنگ باشند وگرنه دچار تشتت، اختلاف، تهافت، غفلت از اولویتها، هدر رفتن ظرفیتها و… میگردند. «هماهنگی» در «شبکهی ولایت» شکل میگیرد؛ اجزا و اعضای یک مجموعه حول یک محور، هماهنگ میشوند و محورها حول محور بالاتر و همهی آنها حول محور اصلی یعنی ولیّ اجتماعی. و این گونه جبهه و به تعبیر مقام معظم رهبری «شبکه عظیم مردمی» شکل میگیرد.
بله؛ این گروهها اوایل از باب تمرین و یا کسب آمادگی و ورزیدگی از یک کار کوچک شروع میکنند و سنگ بزرگ یا لقمهی گلوگیر برنمیدارند؛ مثلا مسائل واقعی پیرامون خود در مدرسه را رصد میکنند و به سرانجام میرسانند؛ سپس این بار را سنگینتر میکنند؛ مثلاً در حل مسایل محله و شهر خود میکوشند؛ اما در نهایت باید به آن افق بلند نظر داشته باشند و خود را برای قرار گرفتن در سنگرهای کلیدی آماده سازند. باید بدانند که اسلام یک حقیقت جهانی و یک آیین بینالمللی است؛ بنابراین باید برای حاکمیت اسلام بر همهی زمین برنامهریزی کرد و به کارهای کوچک قناعت نورزید. به این ترتیب فرد از فردیت خارج میشود و در مسیر امامت قرار میگیرد.
راهبرد اجرایی این موضوع تعریف یک مدل پلکانی یا حرکت از ساده به مشکل است و البته تعریف الگوها و موضوعات متنوع برای پوشش تمام سطوح «استعدادها و توانها» و تمام انواع «علائق و دغدغهها» به این منظور کمک میکند؛ زیرا یکی از مهمترین علتهای عدم مشارکت در هر ساحتی، نداشتن تصویر کامل از تنوع نقشها آن هم مطابق با سطوح مقدورات و تواناییها است. تجربهی دفاع مقدس برای مدلسازی از «تنوع نقشآفرینیها» و «شبکهی عظیم مردمی» میتواند الهامبخش باشد. طبق فرمودهی رهبر انقلاب باید از تجربهی مشارکت متنوع مردم در دفاع مقدس الگوسازی کرد و با تنوع تعریف نقش، زمینهی مشارکت حداکثری و بروز استعدادها را فراهم ساخت.
«در دفاع مقدّس برای حضور مردمی یک مدلسازی جدیدی انجام گرفت. نحوهی حضور مردمی یک نحوهی شگفتآوری است و بر اساس این حضور، بُروز استعدادها [است] که حالا من مختصری دربارهی هر کدام از اینها عرض میکنم.
اوّلاً همهی آحاد ملّت ایران، آنهایی که مایل بودند در این عرصه شرکت کنند، هر که بود، هر چه بود، توانست در یک شبکهی زنده، کارآمد، داوطلبانه و پُرشور جای خودش را پیدا کند. فرض بفرمایید یک رزمندهی سیزده چهارده ساله که حالا مثلاً با دستکاری در شناسنامه موفّق شده بود خودش را به جبهه برساند، جایش مشخّص بود؛ یعنی میتوانست جای خود را پیدا کند، بیکار نمانَد؛ فرض بفرمایید که آب بیاورد، خبر ببرد، پیامرسان باشد و از این قبیل کارها. یک پیرمرد هفتادساله هم که میرفت جبهه، او هم همین جور؛ او هم میتوانست کار خودش را پیدا کند. توقّعی که از یک پیرمرد در جبهه وجود داشت، کاملاً مشخّص بود، معلوم بود؛ هیچ کس بیکار نمیمانْد؛ نه آن بچّهی سیزدهساله بیکار میماند، نه آن پیرمرد هفتادساله بیکار میماند. یا فرض بفرمایید یک دختر دانشآموز هشت نُه ساله، ده ساله -دبستانی- که میخواست در این کار، او هم شرکت کند، جای خودش را پیدا میکرد؛ برمیداشت نامه مینوشت به برادر رزمندهی ناشناس و این نامه را در بستههای غذایی و هدایای مردمیای که میفرستادند میگذاشت و میفرستاد. مکرّر اتّفاق افتاده بود که رزمنده در میدان جنگ فرض کنید که این بستهی غذایی را باز میکرد میدید یک نامه در آن هست، میخواند میدید بله، یک بچّهای، یک دختر هفت هشت سالهای، دهسالهای نوشته «برادر رزمنده! خسته نباشید، من دعایتان میکنم» و مانند اینها؛ یعنی یک دختربچّه هم میتوانست در اینجا حضور داشته باشد؛ یک بانوی محترم هم میتوانست با چرخ خیّاطیِ خودش، با وسایل طبخ خودش، با مربّاسازی خودش، با ترشی انداختن خودش، با نان پختن خودش، با لباس شستنِ خودش به پشت جبهه کمک کند… پزشک جرّاح مشخّصاً میتوانست آنجا حضور داشته باشد و حضور داشت و ما دیدیم. کاسب جزء، روحانی مسجد، کارگر کارخانه، شاعر و سرودخوان، راننده و صاحبکار و ریختهگر، کشاورز روستایی، کارمند اداری و انواع و اقسام گروههای مردمی میتوانستند در این «شبکهی عظیم مردمی»حضور پیدا کنند؛ این یک مدل جدید بود. این در دنیا هیچ سابقهای ندارد؛ هیچ جا ما [نمونهاش را] نه خواندهایم و نه شنیدهایم. [دربارهی] جنگهای فراوان، کتابهایشان، فیلمهایشان درآمده، ما هم خیلی از این قبیل چیزها را خواندهایم، مطالعه کردهایم [امّا] نمونهی چنین بسیج مردمی عظیمی اصلاً وجود ندارد. این مدل جدید بود؛ مدلسازی جدید که همه میتوانستند همکاری کنند، همه میتوانستند همافزایی کنند همه کمک میدادند».[۱۵]
سوم: سازهی جمعی و قالب گروهی
بحث از چگونگی مردمیسازی در واقع سازهکار مشارکت گرفتن و درگیر کردن مردم (طلاب) است و راهکار به حرکت انداختن ارادهها و به صحنه آوردن آنها و هنر واسپاری مسئولیت و ایجاد روح تعهد و رسالتمندی.
با این وصف تعاون و فعالیت گروهی، مهمترین زمینهی مردمیسازی است؛ یعنی برای مشارکت بخشیدن، فعالکردن و به جریان انداختن مردم، بهترین راهکار استفاده از قدرت شگفتانگیز جمع است. وقتی انسانها در جمع قرار میگیرند بیشترین انگیزش، انبعاث و شور را از خود نشان میدهند و ظرفیتهای فراوانی را به میدان میآورند. تشویق طلاب به فعالیتهای جمعی و تشکیل گروه و تشکلهای طلبگی مانند بسیج، هیئت، کارگروههای جهادی و همیاران تربیتی زمینهی حضور اجتماعی آنان را فراهم میکند و شور و نشاط و بالندگی را دامن میزند.[۱۶]
[۱] توجه داریم که رهبانیت اسلامی با رهبانیت سایر ادیان الهی تفاوتی ندارد و روش پیامبران در این جهت متفاوت نیست. رهبانیت عزلتنشین مسیحی نیز ساخته و پرداخته کشیشان مسیحی است نه رهنمود آسمانی عیسی روح الله: وَ رَهْبانِیهً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیهِمْ. عیسی مریم نیز برای انجام رسالت پرشور اجتماعی خود مردم را به یاری دین خدا در متن عینیت جامعه فراخواند: فَلَمَّا أَحَسَّ عیسی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (سوره آلعمران، آیه ۵۲) یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ کَما قالَ عیسَی ابْنُ مَرْیمَ لِلْحَوارِیینَ مَنْ أَنْصاری إِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَهٌ مِنْ بَنی إِسْرائیلَ وَ کَفَرَتْ طائِفَهٌ فَأَیدْنَا الَّذینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرینَ (سوره صف، آیه ۱۴).
[۲] سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
[۳] سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
[۴] سوره قصص، آیه ۵.
[۵] سوره توبه، آیه ۳۳ و سوره صف، آیه ۹.
[۶] رهبر معظم انقلاب: ۱۲/ ۷/ ۱۳۹۱.
[۷] انسان بزرگ با موعظه و بخشنامه پدید نمیآید؛ با معرفت و حرکت و با ایمان و مجاهدت شکل میگیرد. انسان در مسیر تهذیب و خودسازی با نصرت خدا و نصرت ولی خدا رشد میکند، نه صرفاً با حضور در مجلس درس اخلاق. برادر گرامیام حجتالاسلام و المسلمین علی محمدی نوشته است: جز از طریق افعال و مناسک متناسب با تعبد، نمیتوان وارد مراحل توحید و سلوک الی الله شد و در مسیر رشد الهی قرار گرفت؛ بنابراین کسانی که میخواهند صرفاً از راه توجه و خلوت، مراتب توحید را بپیمایند، متوجه نیستند که در عینیت و در بستر محیطیِ خود، یا تحت ولایت اولیای الهی قرار دارند یا تحت ولایت طاغوت قرار میگیرند و این عینیت و بستر به حدی اثرگذار است که نه تنها توجه صِرف قلبی که حتی افعال فردی و شخصی نیز نمیتواند در برابر تبعات واقعی و اثرگذار درگیری وُلات الهی و طواغیت مصون بماند؛ بنابراین غفلت از بستر اجتماعی دینداری و پرستش خدای متعال که از طریق تبعیت از أُولیالامر و اولیای الهی واقع میشود، متغیر اصلی در تهذیب و سلوک الی الله است و از این روست که حکومت از احکام اولیه اسلام و مقدم بر سایر احکام است.
تا معاونت تهذیب حوزههای علمیه، اصل در تهذیب را فراهم آمدن محیطی عینی برای دفاع از اسلام و ولایت فقیه و حضور طلاب در صحنههای واقعی مقابله با تمدن مادی و دستیابی به تمدن نوین اسلامی قرار ندهد، نمیتوان انتظار خیز بلند و تحولی تربیتی و تهذیبی در حوزههای علمیه داشت.
البته ماجرا به اینجا ختم نمیشود و برای دفاع معقول از ایستادن در این موقعیتها و همچنین انگیزهبخشی به طلاب برای به جان خریدن ناملایمتها و سختیهای ایستادن در مواقف دفاع از اسلام و انقلاب، لازم است حوزه علمیه بتواند چه از بُعد جهانبینی و اعتقادی و چه از بُعد اخلاقی و ارزشی از این اقدامات پشتیبانی نماید. تا حوزه علمیه مباحث اعتقادی و کلامی و همچنین مباحث اخلاقی را برای طلاب ارتقا نبخشد، به نحوی که بتواند حضور در مواقف دفاع از انقلاب اسلامی در راستای تمدنسازی را هم توضیح کلامی بدهد و هم از ارزشی و اخلاقی بودن آن دفاع کند، نمیتوان به تحول تهذیبی در حوزه علمیه امید داشت.
اگر این سه رکن؛ بعنی «خلق موقعیت حضور در فرآیند تکاملی انقلاب اسلامی»، «پشتیبانی اعتقادی و کلامی از آن» و همچنین «تذکر و تواصی اخلاقی» شکل بگیرد، به نظر میرسد میتوان تحولی تهذیبی ـ تربیتی در حوزههای علمیه را متوقع بود، به نحوی که سرریز این تحول، عرصه علمی و دانشی حوزههای علمیه را نیز متأثر نماید و نشاطی علمی، در پاسخگویی به مسئلههای عینی انقلاب اسلامی فراهم آورد.
توضیح رابطه تحول اخلاقی و تحول علمی این است که نقطه شروع تحول در یک نهاد علمی، ارتقای صورتمسئلههای آن است و در نهادی مانند حوزه علمیه که تعهد درونی و التزام شرعی، قوام التزام و انضباط علمی آن است، اگر نتوانیم مسئلههای ناظر به اداره کشور و مدیریت همهجانبهی پیشرفت اسلامی ایرانی و نیل به تمدن نوین اسلامی را در سامانه کلامی و اخلاقی حوزههای علمیه تعبیه و بازخوانی کنیم، عملاً توفیق چندانی در ایجاد یک نهضت عمومی و فراگیر در حوزههای علمیه نخواهیم داشت.
به تعبیر دیگر، در نهادی مانند حوزههای علمیه که انگیزههای اصلی تحقیقی و ریاضیتهای علمی، بر اساس تعهد و وظیفهشناسی دینی شکل میگیرد، چارهای جز تبیین اهمیت و ضرورت مسئلههای ناظر به نیاز انقلاب اسلامی و تذکر به آن، در سامانههای اعتقادی و ارزشی وجود ندارد؛ البته این «تبیین» و «تذکر» همان طور که گفته شد میبایست مسبوق به ایجاد موقعیت جدید برای طلاب، برای مواجههی حضوری و بیواسطه با مسئلههای عینی و واقعی جمهوری اسلامی باشد، وگرنه صرف تبیین نظری و تذکر اخلاقی، بدون برخورداری طلبه از درکی اجمالی و حضوری، کار به جایی نخواهد برد و تحرک و تحولی را پدید نخواهد آورد.
[۸] رهبر معظم انقلاب در آغاز درس خارج، ۲۰ / ۶/ ۱۳۷۳.
[۹] همان.
[۱۰] ر.ک: صحیفهی امام، منشور روحانیت، ۳/ ۱۲/ ۱۳۶۷.
[۱۱] «با توجه به رویشهای معتنابه و جوششهای فراوان فعالیتهای فرهنگی در سطوح مردمی، خصوصاً جوانان مؤمن و انقلابی، دستگاههای فرهنگی نظام و در رأس آنها شورای عالی انقلاب فرهنگی باید نقش حلقات مکمل و تسهیلگر و الهامبخش را در فعالیتهای خودجوش و فراگیر مردمی عرصهی فرهنگ برای خود قائل باشند و موانع را از سر راه آنها کنار بزنند» (رهبر معظم انقلاب در حکم آغاز دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۶/ ۷/ ۱۳۹۳). «این مجموعههای خودجوش مردمی که کار فرهنگی میکنند – که الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعهی خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار میکنند، خودشان فکر میکنند، خودشان تلاش میکنند و کار فرهنگی میکنند – روزبهروز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاههای دولتی باید به اینها کمک کنند» (رهبر معظم انقلاب، ۰۱/۰۱/۹۵).
[۱۲] سوره انبیاء، آیه ۱۰۵. سوره اعراف، آیه ۱۲۸. سوره قصص، آیه ۵. سوره توبه، آیه ۳۳ و سوره صف، آیه ۹.
[۱۳] سوره آلعمران، آیه ۱۴۷.
[۱۴] برای انقلابی شدن باید عمل ناظر به نیازهای انقلاب را تمرین کرد؛ زیرا هر کاری توان متناسب با خود را پدید میآورد. تمرین رانندگی توان رانندگی را میافزاید و تمرین آشپزی توان آشپزی را. اگر بخواهیم جوان انقلابی تحویل دهیم باید به او اندیشه انقلاب اسلامی و تمرین عمل انقلابی بدهیم؛ بنابراین این کارگروهها اگر قرار باشد جوان را برای مسئولیتهای انقلاب آماده کند باید موضوعش یکی از دغدغهها و نیازهای انقلاب باشد. کارگروه فقه اللغه یا کارگروه آموزش زبان خارجی و یا هنرهای تجسمی گرچه در جای خود مفید است؛ اما به رشد انقلابی اعضایش ربطی ندارد. اگر بخواهیم انسان انقلاب اسلامی یا طلبه عصر انقلاب را پدید آوریم باید کارگروه ناظر به انقلاب اسلامی که در صدد حل مسئلهای از مسائل جامعه انقلابی است شکل دهیم؛ البته آن گروه ممکن است در مرحلهای از حرکت خود به آموختن زبان خارجی یا یکی از هنرهای تجسمی هم برای حل مسائل انقلاب احساس نیاز کند و به دنبال آن هم برود؛ اما افق نگاه او جامعهی اسلامی و تمدنسازی اسلامی است نه هنر برای هنر، علم برای علم و زبان برای زبان و نه مهارت برای ثروت، توانمندی برای رفاه بیشتر و مانند آن.
نمیتوان با خواندن اصول و منطق و فلسفه انقلابی شد. همان گونه که نمیتوان با تمرین رانندگی مکانیک شد. برای انقلابی شدن باید انقلابی شدن را تمرین کرد و در میدان حل مسائل انقلاب حضور داشت. باید برای خدمت به اسلام هزینه کرد و گوشهای از بار انقلاب را برداشت.
[۱۵] رهبر معظم انقلاب، ۳۱/ ۶/ ۱۳۹۹.
[۱۶] این کلیدواژهها را دربارهی کارهای جمعی باید به خاطر داشت: حلقات ایمانی، معنویت و تعالی جمعی، گروههای خودجوش جهادی، هستههای مقاومت، اجتماع القلوب، جمع مؤمنین.
https://ihkn.ir/?p=28693
نظرات