به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از خبرگزاری مجتمع؛ اسماء سید خلیل، نویسنده و پژوهشگر مصری مسائل اجتماعی و فرهنگی در یادداشتی مطرح کرد؛
جنبش فمینیسم که در واکنش به تبعیض علیه زنان در غرب شکل گرفت، در پی از میان برداشتن تفاوتهای میان زن و مرد است و تلاش میکند حقوق زنان را گسترش دهد و مدعی عدالت و برابری در جامعه است، بیآنکه به همین اندازه حقی برای مردان قائل شود. خواستههای این جنبش دامنهی گستردهای دارد؛ از مطالبهی برخی حقوق بیشتر برای زنان گرفته، تا تغییرات عمیق در ساختار جامعه و مفاهیمی که نقش زن و مرد را تعریف میکنند. فمینیسم در اوایل قرن نوزدهم و پس از دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی اروپا که با عصر روشنگری و انقلاب فرانسه آغاز شد، پدیدار گشت.
این جنبش در طول تاریخ خود چهار مرحله را پشت سر گذاشته که به آنها «موج» گفته میشود. موج اول بر حق رأی زنان، حق آموزش و دسترسی به حقوق قانونی تمرکز داشت؛ موج دوم که در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ شکل گرفت، بیشتر بر حق اشتغال زنان، حق سقط جنین و برابری در فرصتها تأکید میکرد؛ موج سوم در دهه ۱۹۹۰ پا به عرصه گذاشت و موضوعاتی چون خشونت علیه زنان، هویت جنسی و برابری برای اقلیتهای جنسی را مطرح کرد؛ و موج چهارم که در زمان حاضر جریان دارد، بیشتر به چالشهایی میپردازد که مانع تحقق اهداف این جنبش در فضای دیجیتال و شبکههای اجتماعی شدهاند.
افکار فمینیستی از اوایل قرن بیستم به دنیای اسلام نیز راه یافت و پس از استقلال کشورهای اسلامی، گروههایی فمینیستی با جسارت بیشتری پدیدار شدند که خواستار بازنگری در عرفهای رایج و حتی متون دینی بودند. این جریانها در آن زمان از سوی حکومتهای سیاسی تقویت میشدند و هنوز هم در فضای شبکههای اجتماعی، برخی از آنها صدا و پیروان خود را حفظ کردهاند.
مهمترین ایدههای فمینیسم
جنبش فمینیسم صرفاً یک دعوت ساده به برابری زن و مرد نیست؛ بلکه انقلابی است علیه سرشتی که خداوند برای انسانها قرار داده و تلاشی برای کنار زدن بسیاری از ارزشها و ساختارهای اجتماعی و دینی. از جمله مهمترین باورهای این جریان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-
شکستن نظام پدرسالار: فمینیسم خواهان برچیدن قوانین و رویههایی است که حق سرپرستی، ارث و امتیازات مدنی را برای مردان محفوظ میدارد و به دنبال تغییراتی ریشهای در فرهنگ، اجتماع و سیاست است؛ تغییراتی که بنیان خانواده، آموزش و دیگر ساختارهای اجتماعی را نیز دربرمیگیرد.
-
بازتعریف زنانگی: این جریان با محدود کردن معنای زنانگی به ملاکهایی همچون ظرافت، مهربانی، فرمانپذیری و زیبایی جسمی مخالف است و آزادی کامل در بیان هویت جنسی (از جمله گرایشهای همجنسگرایانه) را زیر شعار «آنگونه باش که خودت میخواهی، نه آنطور که جامعه از تو انتظار دارد» ترویج میکند.
-
کنار زدن محدودیتهای پوشش: فمینیسم خواهان آزادی زن در انتخاب نوع لباس است و با هرگونه اجبار در پوشش —چه به بهانهی حجاب، چه به نام عفاف یا پیروی از دین— مخالفت میکند و حتی این دیدگاه را که پوشش زنان میتواند توجیهکنندهی آزار جنسی باشد، بهکلی رد میکند.
-
رد نقش مادری: از نگاه فمینیسم، مادر شدن نباید وظیفهای تحمیلی باشد. این جنبش بر برابری کامل زن و مرد در مسئولیت تربیت فرزندان تأکید میکند و بر این باور است که بچهدار شدن و مادر بودن یک انتخاب است، نه یک اجبار فرهنگی، دینی یا اجتماعی.
-
مالکیت زن بر بدن خودش: این اندیشه بر آزادی زن در تصمیمگیری دربارهی بدنش تأکید میکند، از جمله در روابط احساسی و جنسی، پذیرش همجنسگرایی و حتی تغییر جنسیت. برخی از شاخههای فمینیسم چیزی به نام «تجاوز درون ازدواج» را محکوم میکنند و گروههایی نیز اساساً با خودِ نهاد ازدواج مخالفاند.
-
توانمندسازی زن در بازار کار: این جریان بر خروج زن از خانه و استقلال اقتصادی او اصرار دارد و هر نوع قید و بند اجتماعی یا قانونی که مانع این مسیر شود را رد میکند. فمینیسم نمیپذیرد که آرزوی یک زن به مراقبت از شوهر، بارداری و تربیت فرزند محدود شود.
نتایج تفکر فمینیستی بر خانواده مسلمان
افکار فمینیستی تأثیرات پیچیدهای بر خانواده مسلمان گذاشته و باعث بروز چالشهایی در حوزه ارزشها و روابط اجتماعی شده است؛ چالشهایی که بیشتر حول نقش زن بهعنوان همسر و مادر و نقش مرد بهعنوان شوهر و پدر شکل گرفتهاند. اصرار فمینیسم بر برابری مطلق، بدون در نظر گرفتن تفاوتهای طبیعی زن و مرد، تعادل نقشها در خانواده را به هم میزند و زمینهساز اختلافات و بیثباتی در زندگی خانوادگی میشود.
از سوی دیگر، فمینیسم همواره زنان را تشویق میکند که بهطور مستقل و بدون درنظر گرفتن خانواده، تصمیم بگیرند؛ همین نگاه باعث افزایش آمار طلاق شده و تضاد میان هویت دینی و فرهنگی را درون زنان شدت بخشیده است. این شرایط، در نهایت تنشها را در درون جامعه نیز دامن زده است.
اسلام همواره به نقش تربیتی زن در خانواده بها داده و این مسئولیت را یک وظیفه اساسی میداند؛ چراکه خانواده سالم و متعادل، پایهی شکلگیری یک جامعهی نیرومند و صالح است. اما نگاه فمینیستی با زیر سؤال بردن این نقش، نهتنها این وظیفه را بیارزش جلوه میدهد، بلکه با تشویق زن به دنبال کردن خواستههای فردی، رد قوامت مرد و ترجیح تحصیل و شغل بر تربیت فرزندان، پایههای آرامش خانواده و جامعه را تهدید میکند.
در نهایت، فمینیسم نهتنها میان زن و مرد شکاف و ناهماهنگی ایجاد کرده، بلکه فشارهای روحی و اجتماعی سنگینی را بر خودِ زن تحمیل کرده است؛ فشارهایی که سایهی آنها زندگی خانوادگی را تیره و آسیبپذیر کرده است.
نگاه اسلام به فمینیسم
فمینیسم در تعارض با اصل بندگی خدا، تسلیم در برابر شریعت او و پیروی از دستورات الهی در آنچه فرمان داده و نهی فرموده، قرار دارد؛ همانگونه که خداوند میفرماید: «قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (انعام: ۱۶۲). بنابراین، فمینیسم نوعی سرکشی در برابر دین خدا و دعوت به داوری بر اساس قوانینی غیر از آنچه خداوند نازل کرده است، به شمار میآید.
اسلام قائل به برابری مطلق میان زن و مرد نیست؛ چرا که زن و مرد از نظر جسمی، روحی و عقلی تفاوتهایی دارند که خداوند متعال بر اساس حکمت خود آنها را با این تفاوتها آفریده است؛ همانطور که در قرآن آمده: «آیا کسی که آفریده است آگاهتر نیست، در حالی که او دقیق و آگاه است؟» (ملک: ۱۴).
اسلام به همکاری و همدلی میان زن و شوهر تأکید دارد، نه رقابت و زورآزمایی میان آنها، و هرگونه مطالبهای که با چارچوبهای شریعت در تضاد باشد — مثل آزادی پوشش یا رهایی از ارزشهای دینی — را نمیپذیرد. همچنین در اسلام، مسئولیت سرپرستی و مدیریت خانواده بر عهدهی مرد گذاشته شده است، که این موضوع با مفهوم «رهبری» در اندیشهی فمینیستی ناسازگار است.
در نتیجه، اسلام نه افکار افراطی و منحرف فمینیسم را میپذیرد و نه قائل به تغییر یا بازنگری در احکام شرعی است. در عین حال، اسلام حقوق گسترده و جایگاه شایستهای به زن داده است؛ از حق حیات، آزادی، کرامت انسانی و محافظت در برابر ظلم و خشونت گرفته تا حق آموزش، مالکیت، کار و درآمدزایی، ارثبری، انتخاب همسر، فرزندآوری، طلاق و حتی مشارکت در امور اجتماعی. همهی این حقوق در چارچوب توازن نقشها میان زن و مرد و بدون دامن زدن به نزاع و اختلاف میان آنها تعریف شده است.
نظرات