به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله علیرضا اعرافی، مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور در درس خارج «فقه روابط اجتماعی» به بررسی موضوع حب و بغض پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه میکنید؛
در پایه روابط مسلمانان و مؤمنان به دو مفهوم کلیدی در قرآن کریم اخوت و ولایت است. معانی مترتب بر ولایت که به شکلی مشترک لفظی بود را در ۵ معنا ذکر شد که با قرائن معنای چهارم برگزیده شد و در صورت تردید و اشکال به معنای سوم که به اخوت نزدیکتر است متمایل میشویم.
رابطه ولایت با محبت
اولیا به نحو تضمن یا التزام شامل محبت و دوستی است؛ این ولایت متقابل و متعامل که میان آحاد جامعه اسلامی برقرار شده یا در مفهومش محبت و دوستی آمده است کما اینکه در بسیاری از لغتنامهها آمده است و اگر آن هم نباشد قطعاً به دلالت التزامی نوعی محبت در هسته معنای ولایت نهفته است.
معنای مشترک لفظی در ولایت
مشترک لفظی گاهی معانی همعرض را میگیرد مانند کلمه عین به معنای چشم و چشمه و جاسوس. روشنتر از آن جایی است که در قبیلهها بدون اطلاع از هم، یکی در این معنا و دیگری به معنای دومی بکار ببرد و بعد وقتی که قبائل جمع شدند مشترک لفظی پدید میآید. اینجا تعدد معانی لفظ به شکل مشترک لفظی بر اساس یک پیوندی بین معانی نیست، این یک نوع اشتراک لفظی است؛ اما اشتراک لفظی بسیار رایجتر از آن است که لفظ بر اساس یک پیوند بین معنای دوم و اول آمده و معنای جدید پیدا کرده است، بدون اینکه معنای قبلی مهجور شود و معانی با یک محاسبه و پیوند پدیدار شده است. البته در ابتدا مجاز و بعد حقیقت میشود و از آن به معنای دیگر منتقل میشود.
حال مشترک لفظی نوع دوم بر دو قسم است: گاهی این لفظ معنای جدید پیدا کرد، بر اساس یک وجه مشابهت منتقل شده است اما در معنای جدید، معنای قبلی رنگ میبازد؛ گاهی دیگر به یک شکلی آن هست منتها با یک ملات بیشتر.
در کلمه اولیاء ضمن اینکه آن نظارت متقابل را شامل میشود درعینحال آن قرب و محبت را شامل میشود که از باب تضمن است و اگر اشکال شود به دلالت التزامی استناد میکنیم. همانطور که در مفهوم اخوت پایه را بر آیه ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ﴾ قرار دادیم، بعد آیات پیرامون آن را اشاره کردیم. آیاتی که به ولایت متقابل میان آحاد جامعه اسلامی اشاره کردهاند حجم بالاتری از آیات دارند که ولایت بین مسلمانان و غیر مسلمانان را نفی میکند مانند: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ﴾.
دو گروه آیات را در مقابل هم قرار بدهید معنای برجستهتری پیدا میکند؛ مانند: ﴿بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض﴾ و ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین﴾ همانطور که گروه آیات در برابر هم از باب علاقه تضاد و تقابل معنا میدهند؛ یک گروه دیگری هم هست که در سوره توبه هم آمده است: ﴿الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْض﴾ جایی هم درباره کفار «اولیاء» بکار میبرد؛ یعنی یک نوع ولایت باطلی را بین آنها قائل میشود. گاهی هم برای بیان باطل بودن ولایت کفار کلمه اولیاء را نمیآورد برای اینکه بفهماند که ولایت سطحی و غیر عمیق است و تعارض ندارد.
بنابراین، اولیاء و بعض به عنوان هسته مفهومی در روابط اجتماعی بین مسلمانان و مؤمنان باید با دو گروه دیگر آیات مقایسه شود: آیاتی که میگوید پیوندی با آنها نداریم و آیاتی که میگوید ولایت دروغین و نادرستی میان کفار و منافقین است.
اخبار یا انشای در آیه
نکته دیگر اینکه با توجه به آیه جمله خبریه است یا انشائیه که ۵ احتمال در ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ﴾ گفتیم و همان مباحث در اینجا تکرار می شود؛ یعنی؛
۱- انشای حکم تکلیفی باشد، یعنی باید به همدیگر اعمال ولایت کنند.
۲- انشای حکم وضعی باشد.
۳- اخبار محض است.
۴- اخبار مستلزم یک انشا باشد.
۵- همزمان خبر و انشا باشد (تکلیفی و وضعی).
سومین آیه در بحث حب و بغض
قرآن کریم در سوره انفال آیه ۷۲ میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیر﴾.
این آیه شریفه مهاجرین را که در مکه ایمان آوردند را به عنوان گروه اول بیان میکند و ﴿وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا﴾ که مقصود انصار و استقبال کنندگان از مهاجرین در مدینه گروه دوم هستند، سپس میفرماید ﴿أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ و بعد میفرماید: ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ﴾ یعنی یک گروهی هم بودند که مهاجرت نکردند و فرمان پیامبر را اطاعت نکردند که افراد محدودی بودند نسبت به آنها ولایت را نفی میکند نه مطلقاً. ﴿حَتَّى یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ﴾ این آیه ولایتی را که در آیه قبل داشتیم را بیان نمیکند.
اولیای اول که در آیه آمده است ولایت غنیتر و درجه راقیه از آن ولایت عامه بین مسلمانان است این یک درجه خاصی از ولایت قرار داده که متفاوت از ولایت قبلی است. همانطور که اخوت عامه وجود دارد؛ ولی اخوتها به معانی و درجات خاص داریم: از اخوتی که با عقد اخوت پیدا میشود تا اخوتهایی که بر اساس ویژگیهای اخلاقی و روحی میان افراد قویتر میشود و بعد اخوتهای خاصه پیدا میشود. در ولایت هم همینطور است. بعد ۵ قانون متفرع بر آن را در ولایت ذکر کرد، آن ولایت بین جامعه اسلامی پخش شده است؛ اما این آیه در ابتدا ولایت خاصه را ولایتی میداند که مهاجر و انصار پای دین ایستادند و به فرمانهای رسول خدا در مکه و مدینه کامل عمل کردند؛ در حدی که بعضی گفتهاند این ولایت خاصه مبنای ارث بردن مهاجر و انصار بود و بعد با آیه ﴿وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْض﴾ نسخ شد.
برد مفهومی آیه نسبت به ارث نسخ شده است و نسخ مطلق نداریم بعد از آن هم اولیاء بعض دارد یک ولایت خاصه را میگوید بین دو گروه برجسته و ممتازی که پای دین و همه چیز ایستادند، الان هم وقتی میگوییم مسلمانان اولیای هم هستند یک ولایت عامه است که همه را میگیرد ولی یک ولایت خاصهای هم داریم که در محور مقاومت اخص میشود به آنهایی که از اعتقادات قویتر و سالم و کامل برخوردار هستند.
اینها درجات ممتاز ولایت و مراتب راقیه ولایت در این آیات آمده است یا نسخ نشده است اگر هم نسخ شده فقط میگوید که اولیاء در آن یک توارث هم بود که با آیه بعدی نسخ شده و الا آن قرب و محبت و پیوند میان مهاجر و انصار پای کار بین آنها و بقیهای که بیرمق بودند و توجهی به مسائل نداشتند یا منافقین نیست.
بنابراین، تفاوت این آیه با آیه قبل در ولایت خاصه است که در آن محبت خاصه و روابط خاصه هست و پیوندها و همیاری که در آن ولایت عامه بود اما اینجا خاص و برجستهتر آن است. پس این دو آیه هر کدام به یک بخش اشاره دارند اولی همان ولایت مشترکه و دومی به ولایت خاصه مربوط است.
در ادامه آن قرآن میفرماید: ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ﴾ تخصیص میزند و میگوید درعینحال از ولایت خاصه نیست حال اگر همینهایی که در مکه مورد هجوم قرار گرفتند و مهاجرت نکردند شما باید آنها را یاری کنید. عین این است که فلسطینی که اهل سنت هستند را باید یاری کنیم آنها با اینکه به لحاظ اعتقادی در جهات ولایت با ما اختلاف دارند. ﴿مِنْ شَیْءٍ﴾ یعنی همان ولایت خاصه که در اینجا گفتیم اما اگر استنصار کردند به یاری آنها بشتابید؛ زیرا اولیای عامه که در سوره توبه بود اینجا هم هست زیرا خدا و پیامبر و معاد را قبول دارند منتها آن همت و حمیت لازم برای آن مهاجرت بزرگ را نداشتند.
روشن است که مهاجرت از مکه به مدینه، راهبرد بزرگی بود و یک فداکاری فوقالعاده هم میطلبید که معلوم نبود آینده چه میشود، تمام علقههای اجتماعی را کنار میزند این کار سختی بود و لذا بعضی هم تن به آن ندادند درعینحال عقیده آن را داشتند و منافق و کافر نبودند منتها عاصی بودند که عاصی هم بسیار است.
چهارمین آیه در بحث حب و بغض(آیه مودت)
خداوند در سوره مریم آیه ۹۶ میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا﴾ خداوند برای مؤمنان مودتی به صورت کلمه نکره قرار میدهد.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=14939
نظرات