عربستان سعودی در رقابت های میدانی منطقه ای نتوانسته بر سیاست های منطقه ای ایران فائق آید و به نظر می رسد ابزار قدرتمندی که بتواند ایران را در موضع ضعف قرار دهد در اختیار ندارد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، هادی ویسی، استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه پیام نور در مقاله «واکاوی چالش های ژئوپلیتیکی رابطه شورای همکاری خلیج فارس با جمهوری اسلامی ایران و تأثیر آن بر جهان اسلام» می نویسد: منطقه خلیج فارس خاستگاه و هسته مرکزی در جهان اسلام است. دو قدرت برتر جهان اسلام یعنی عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران در کرانه های شمالی و جنوبی این منطقه ژئوپلیتیکی واقع شده اند. رقابت و اختلافات ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکی این دو قدرت منطقه ای پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران آغاز شد و به تدریج بر ابعاد آن افزایش یافت.
وی ادامه می دهد: به لحاظ تاریخی روابط این دو واحد فضایی ـ سیاسی به سه دوره قابل تقسیم است که پیچیده ترین آن در دوره معاصر روی داده است. دوره نخست که همزمان با شکل گیری شورای همکاری و سال های آغازین انقلاب اسلامی ایران است با دوره جنگ ایران ـ عراق برابری دارد. در این دوره عربستان سعودی و همپیمانانش در شورای همکاری به دنبال کمک به عراق برای تضعیف بیشتر ایران و فرسایشی شدن جنگ و تضعیف قدرت ملی هر دو کشور عراق و ایران بودند. در دوره دوم در دهه ۱۹۹۰ علیرغم تلاش برای نزدیکی بیشتر دیپلماتیک ایران و کشورهای شورای همکاری به دلیل وجود چالش های ژئوپلیتیکی پایدار میان قدرت سیاسی کرانه شمالی و جنوبی خلیج فارس توفیق زیادی حاصل نشد. در دوره سوم که با شروع سال های نخست هزاره سوم آغاز شده است بیش از گذشته چالش های سیاسی، ایدئولوژیکی و ژئوپلیتیکی میان دو قدرت منطقه ای ایران و عربستان سعودی وجود دارد.
این استاد دانشگاه می نویسد: نتایج تحقیق نشان می دهد رقابت و تنش میان روابط ایران و عربستان سعودی بسیار عمیق، گسترده و پایدار است و به راحتی امکان مصالحه، اتحاد و همگرایی در منطقه ژئوپلیتیکی هسته مرکزی جهان اسلام وجود ندارد. بر این اساس همگرایی و اتحاد در جهان اسلام جایی که هسته مرکزی و قدرتهای جهان اسلام در مناقشه هستند بسیار بعید و دور از دسترس است و نمی توان چشم انداز روشنی را برای آن ترسیم کرد.
ویسی در ادامه مقاله خود نقش شورای همکاری خلیج فارس در روابط با ایران را مورد بحث قرار داده و تصریح می دارد: شورای همکاری خلیج فارس از آغاز در برابر جمهوری اسلامی ایران موجودیت یافت و به تدریج بر ابعاد رقابت و تنش میان دو واحد سیاسی به ویژه بین ایران و عربستان افزوده شد. در دهه نخست شکل گیری شورای همکاری رابطه این دو واحد سیاسی متأثر از جنگ ایران و عراق بود. این جنگ باعث شد تا عربستان سعودی در مشغولیت دو قدرت رقیب منطقه ای خود (ایران و عراق) بتواند ساختار امنیتی و سیاسی جدیدی را در چهارچوب شورای همکاری برای امنیت، قدرت و اتحاد بیشتر در میان کشورهای شبه جزیره عربستان(غیر از یمن) ایجاد کند.
وی اضافه می کند: تعارض ایدئولوژیک با ایران و تلاش برای ظاهر شدن در جایگاه رهبریت جهان عرب از سوی عربستان سعودی باعث شد تا از ماه های نخست جنگ این کشور به همراه همپیمانان خود در شورای همکاری کمک های پیدا و پنهان زیادی را به رژیم بعث کنند. هر زمان که ارتش عراق در موضع ضعف و شکست در برابر ایران قرار می گرفت این همکاری ها تشدید می شد اما آنان احساس می کردند که پیروزی صدام حسین در جنگ می تواند موازنه قدرت در جهان عرب و به ویژه کشورهای عربی جنوب غرب آسیا را به هم بزند و خطر عراق قدرتمند برای شورای همکاری کمتر از پیروزی ایران در جنگ نیست؛ بنابراین با توجه به فرصت ها و تهدیدات جنگ ایران ـ عراق برای شورای همکاری سران این شورا خواهان جنگی بودند که در وهله اول نتیجه جنگ طرف پیروز و شکست خوردهای نداشته باشد و دوم این که جنگ بتواند توان، امکانات و قدرت دو کشور ایران و عراق را به عنوان دو قدرت رقیبت برای شورای همکاری تضعیف سازد. ازاین رو از نگاه سران شورای همکاری در آن زمان مادامی که دامنه جنگ به کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس کشیده نشود جنگ فرسایشی میان عراق و ایران در راستای منافع شورا بود.
این استاد دانشگاه توضیح می دهد: شورای همکاری در دوره جنگ تحمیلی اگرچه در برخی نشست ها و اجلاس مواضع ضد ایرانی به طور علنی آشکار کرد اما همه اعضای شورا نگاه واحدی به موضوع جنگ ایران و عراق نداشتند. این موضوع در نیمه دوم جنگ(چهار سال پایانی جنگ) بیشتر نمایان شد. کشورهای امارات متحده عربی به دلیل پیوندهای تجاری گسترده با ایران و کشور عمان به دلیل منافع مشترک اقتصادی و امنیتی در تنگه هرمز سعی در بی طرفی در جنگ داشتند در حالی که کشورهای کویت و عربستان سعودی حمایت آشکار از عراق در پیش گرفته بودند. سیاست بحرین و قطر حمایت نسبی غیر آشکار از عراق بود.
وی ادامه می دهد: در دوره دوم یعنی در سال های پس از جنگ ایران و عراق و دهه پایانی سده بیستم اگر چه دو واحد سیاسی تلاش کردند به یک دیگر نزدیک شوند و روابط سیاسی و دیپلماتیک را گسترش دهند اما چالش های سیاسی ریشه دار و عمیق و تعارض های ایدئولوژیکی و مناقشات ارضی و مرزی میان ایران و اعضای شورای همکاری چیزی نبود که به آسانی و با رفت وآمد چند مقام عالی رتبه سیاسی حل و فصل شود. در این دوره علیرغم بهبود روابط ایران با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس اما همچنان چالش های بزرگی پیش رو عادی سازی این روابط وجود داشت که مهم ترین آن ها عبارت بودند از:
۱ – از ابتدای دهه ۱۹۹۰م، سران شورای همکاری در بیانیه های اجلاس سالانه خود بر تعلق جزایر سه گانه(ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک) به امارات متحده عربی تأکید و نسبت به حاکمیت ایران بر این جزایر اعتراض داشتند. این در حالی است که ایران این جزایر را جزء لاینفک قلمرو سرزمینی و حاکمیت خود می داند و اقدام شورای همکاری را خلاف قوانین بین المللی و حسن همجواری می داند.
۲ – ایران با نگرش به این که دشمن اصلی جهان اسلام رژیم اشغال گر قدس است مخالف روند صلح اعراب و اسرائیل در این دوره بود.
۳ – ایران با نگرش به این که امنیت منطقه ای خلیج فارس باید به دست دولت های محلی خلیج فارس ایجاد و تأمین شود مخالف هرگونه دخالت و حضور قدرت های فرامنطقه ای در خلیج فارس است. این در حالی بود که حمله عراق به کویت زمینه افزایش بی سابقه حضور نظامی ایالات متحده در خلیج فارس را فراهم کرد. این حضور بی سابقه با حمایت کشورهای عضو شورای همکاری و با در اختیار قرار دادن برخی از فضای کشورهای عضو به نیروهای نظامی ایالات متحده تسهیل و تشدید شد. عقد قراردادهای دوجانبه و تمرین های نظامی مشترک میان ایالات متحده و تعدادی از کشورهای عضو شورای همکاری عامل دیگری بر ایجاد حس بی اعتمادی و نارضایتی بین ایران و شورای همکاری شده بود.
ویسی دوره سوم را اینگونه تشریح می کند: در دوره سوم یعنی دو دهه آغازین هزاره سوم رابطه شورای همکاری و به ویژه عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران بسیار پیچیده و غامض تر از دوره های قبل است. به گونه ای که علاوه بر پایداری چالش های دوره دوم جنگ سردی میان دو قدرت جهان اسلام یعنی ایران و عربستان سعودی در مقیاس منطقه ای به وجود آمده است که نظام ژئوپلیتیکی منطقه مرکزی جهان اسلام را تحت تأثیر قرار داده است. مهم ترین ویژگی های ژئوپلیتیکی میان شورای همکاری و ایران در این دوره عبارت اند از:
۱ – در این دوره شاخص ها و مناسبات ژئوپلیتیک جنگ سرد یا ژئوپلیتیک ایدئولوژیک میان دو قدرت منطقه ای ایران و عربستان سعودی در منطقه جنوب غرب آسیا حاکم است. آنان این منطقه را به قلمروهای نفوذ خود تقسیم کرده اند. هر یک از آن ها قلمروهای ژئوپلیتیکی را برای خود تعریف کرده اند و سعی در به چالش کشیدن قدرت رقیب و محدود کردن حوزه نفوذ رقیب دارند.
۲ – آنچه را که ایران «کشورهای محور مقاومت»(ایران، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین) می نامد، پیوستگی جغرافیایی از ایران تا سواحل دریای مدیترانه تشکیل می دهد که در حوزه علایق ژئوپلیتیکی ایران قرار دارد اما مخالفان جمهوری اسلامی ایران آن را «هلال شیعی» می دانند که ایران با اندیشه ژئوپلیتیک شیعی در بخش سنتی جهان عرب نفوذ کرده است. عربستان با ادعای رهبری در جهان عرب در تلاش برای تأثیرگذاری و نفوذ در کشورهای عربی هلال شیعی است و ایران با حمایت خود از جنبش مردمی بحرین و حوثی های یمن به دنبال نفوذ در قلمرو ژئوپلیتیکی عربستان است.
۳ – در گفتمان ژئوپلیتیک ایدئولوژیک منطقه ای نظریه هلال شیعی در راستا پروژه ایران هراسی وشیعه هراسی در منطقه و جهان است. بر اساس واقعیت های میدانی آن طوری که گفته می شود شیعیان در یک منطقه هلالی شکل که به صورت یکپارچه باشند قرار نگرفته اند. سوریه یک کشور اهل سنت است و شیعیان این کشور به عنوان علویان جمعیت حداقلی هستند( ۱۳ درصد جمعیت سوریه) که در مورد شیعه بودن آن ها اختلاف نظر زیادی وجود دارد بنابراین این کشور یک کشور شیعی محسوب نمی شود. وجود گروه های اهل سنت در عراق، سوریه و لبنان و همچنین گروه های مسیحی در این کشورها برخلاف واقعیت های نظریه هلال شیعی است. جنبش حماس و ساکنان باریکه نوار غزه کاملاً سنی مذهب هستند.
۴ – به نظر می رسد عربستان سعودی و مخالفان جمهوری اسلامی ایران ریشه تغییر موازنه ژئوپلیتیکی منطقه ای به نفع ایران را باید در قدرت بومی ایران و حمایت این کشور از دولت های مقاومت جست وجو کنند. بر این اساس نظریه هلال شیعی و ژئوپلیتیک شیعه گرا نمی تواند تحولات منطقه ای را به خوبی توضیح دهد.
۵ – باید توجه داشت که ایدئولوژی انقلابی با آرمان های جهان نگری ایران که ماهیت ضداستکباری دارد خواهان رویارویی با عربستان سعودی و شورای همکاری نیست اما به دلیل آن که شورای همکاری هم پیمان غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا در منطقه است و عربستان سعودی به عنوان کشور متمول و مدعی که درصدد گسترش حوزه نفوذ خود و رهبری در جهان اسلام و جهان عرب است با جمهوری اسلامی ایران دچار تضاد منافع شده و در مقابل ایران ایستاده است.
۶ – قدرت نظامی بومی ایران و به ویژه قدرت موشکی و پروپاگاندای ایران هراسی به ویژه در پرونده هسته ای ایران باعث شد تا کشورهای شورای همکاری و به ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی بر اساس گفتمان ژئوپلیتیک جنگ سرد و ایدئولوژیک به رقابت تسلیحاتی با ایران بپردازند. در این راستا قراردادهای بسیار هنگفتی با ایالات متحده آمریکا، انگلیس و فرانسه برای تأمین تسلیحات پیشرفته هوایی و زمینی منعقد کرده اند که علاوه بر تقویت بنیه نظامی و امنیتی خود منافع دولت های غربی را تأمین می کنند.
۷ – کشورهای عضو شورای همکاری هم پیمان ایالات متحده و تا حدودی زیادی تابع و وابسته به سیاست های ایالات متحده در منطقه هستند. از این رو تحلیل رابطه اعضای شورای همکاری با ایران بدون در نظر گرفتن سیاست های ایالات متحده کامل نیست. فراز و فرودهای رابطه شورای همکاری با جمهوری اسلامی ایران تا حدود زیادی تابع قبض و بسط سیاست های آمریکا در قبال ایران بوده و تنش موجود در روابط ایران و آمریکا بر روابط ایران با همسایگانش نیز سایه افکنده است.
استاد دانشگاه در جمع بندی این بخش از صحبت های خود تأکید می کند: در مجموع در سال های اخیر در پی موفقیت های ایران در سوریه، عراق و لبنان و حل پرونده هسته ای باعث گشایش های ژئوپلیتیکی و افزایش وزن ژئوپلیتیکی ایران شده و منافع شورای همکاری و به ویژه عربستان سعودی را به خطر انداخته است. ناکامی های ژئوپلیتیکی عربستان سعودی در این کشورها و همچنین تداوم بحران یمن و پایداری جنش مردمی بحرین باعث شده است تا عربستان سعودی به دنبال ایجاد چالش های ژئوپلیتیکی جدید برای ایران باشد که نمونه اخیر آن حمایت از استعفای سعد حریری نخست وزیر لبنان به بهانه دخالت ایران در لبنان و پیروی حزب اﷲ از ایران بود.
وی همچنین اذعان می دارد: برخلاف دوره های قبل که ساختار ژئوپلیتیکی منطقه خلیج فارس در سه ضلع قدرت ایران، عراق و شورای همکاری بود در دوره جدید ساختار نسبتاً دو وجهی پیدا کرده است. به گونه ای که سواحل شمالی خلیج فارس متشکل از دو کشور بزرگ و پرجمعیت منطقه یعنی ایران و عراق با محوریت ایران یک ضلع و کشورهای شورای همکاری در سواحل جنوبی با محوریت عربستان سعودی ضلع دوم مناسبات امنیتی و رقابت های قدرتی را تشکیل داده اند.
ویسی می نویسد: عربستان سعودی که در رقابت های میدانی منطقه ای نتوانسته بر سیاست های منطقه ای ایران فائق آید سعی در استفاده از اقدامات و فشارهای نهادهای بین المللی شورای همکاری، اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی علیه ایران شد. با تلاش های بی وقفه دولت سعودی و همراهی کشورهای ضعیف و وابسته به حمایت های مالی عربستان ایران به بهانه دخالت در کشورهای عربی یا حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران بارها محکوم شد اما این اقدامات از انتشار بیانیه و محکومیت ایران فراتر نرفت و به نظر می رسد که عربستان ابزار قدرتمندی که بتواند ایران را در موضع ضعف قرار دهد در اختیار ندارد.
استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه پیام نور در پایان مقاله خود چنین جمع بندی می کند: مناسبات سیاسی و ژئوپلیتیکی دو طرف کرانه شمالی و جنوبی خلیج فارس در دوره جدید از جنس تقابل و رویاروی آشکار و کامل است. به گونه ای که در این دوره مناسبات ژئوپلیتیکی میان دو قدرت جهان اسلام از جنس ویژگی های ژئوپلیتیکی جنگ سرد منطقه ای و نظام ژئوپلیتیک ایدئولوژیک است که دامنه رقابتی آن تقریباً در سراسر غرب آسیا فرا گرفته است. رقابت و میدان داری ایران و عربستان در تحولات ژئوپلیتیکی منطقه ای باعث گسیختگی فضای ژئوپلیتیکی و تقسیم قلمروهای ژئوپلیتیکی در درون هسته مرکزی جهان اسلام شده است. از این رو رابطه رقابتی و پرتنش میان شورای همکاری و به ویژه عربستان سعودی با ایران تأثیر بسیار شگرف منفی بر اتحاد منطقه ای و جهان اسلام گذاشته است. به نظر می رسد که تا زمانی که روابط ایران و عربستان سعودی از حالت تنش و منازعه خارج نشود صحبت از اتحاد جهان اسلام سخنی گزافه است.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=6096
نظرات