به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ تولیدات علمی حوزه و تناسب آن با حجم انتظاراتی که از این نهاد میرود، بحث مهمی است که هر ازگاهی به بهانههای مختلف مطرح میشود؛ یکبار به بهانه بودجه دولتی حوزههای علمیه و بار دیگر، به بهانهای دیگر. در این میان، برخی تولیدات علمی حوزه را بسیار پایین و در صفر میدانند و در مقابل نیز پارهای، تا آنجا پیش میروند که حوزه امروز را به لحاظ تولیدات علمی، یکی از بینظیرترین حوزههای طول دوران تشیع میانگارند. در این خصوص با حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر ترابی شهرضایی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم گفتگویی صورت گرفته و شاخصههای تولید علم و ابتکار علمی در حوزههای علمیه با وی به بحث گذاشته شده است. مدیر مدرسه فقه و حقوق مجتمع امین جامعۀالمصطفی، ضمن انتقاد به برنامهریزی حوزه برای طلاب، یکی از عوامل افت علمی در حوزه را اشتباه بودن روش تعلیم و تعلم دانست. مشروح این گفتگو بهقرار زیر است:
* آیا حوزه نسبت به زمان مرحوم آخوند به لحاظ تولید نظریات بدیع، با روند کاهشی مواجه بوده است؟
گاهی بر فقه و اصول جمود میکنیم و فکر میکنیم که در زمان شیخ اعظم انصاری رحمهالله و مرحوم آخوند، آخرین درجات بدیع اصول گفتهشده و هر چه میشد در فقه و اصول فکر کرد، فکر شده است. این تصور نادرست است. بله، مرحوم شیخ اعظم انصاری تغییرات شگرفی در اصول ایجاد کرد و همچنین مرحوم آخوند، فلسفه را در اصول فقه داخل کرد، ولی این تصور که کسی پس از این دو، نتوانسته است ابتکار جدیدی را به علم اصول اضافه کند درست نیست.
چیزی که در حوزه، بد جاافتاده این است که شخصی را قدیس میکنند و بعد هر کس خواست در مقابل این قدیس، حرفی بزند، مورد هجمه واقع میشود. بعضی حس میکنند در مقابل آن شخص، هیچ هستند و درک و فهم او را ندارند. این قدیس درست کردن که کسی جرئت نکند یک کلمه حرف بزند، کار اشتباهی نیست.
این بزرگان را چنین بزرگ کردهایم که اگر کسی کوچکترین نقدی داشته باشد، جرئت مطرح کردن نداشته باشد. ابتکاراتی که مرحوم خویی و مرحوم امام و بعدازاین دو بزرگوار، مرحوم شهید صدر در مباحث فقهی و اصولی داشتهاند، بسیار زیاد است و از اموری بود که قدما زیر بار آن نمیرفتند ولی امروز بهعنوان یک قول مطرح است. مثلاً آیا سیره عقلا حتماً باید متصل به زمان معصوم علیهالسلام باشد تا دلیل باشد؟ امروز دیگر این حرفها مطرح نیست. خیلیها میگویند اگر شارع امروز بود او هم همین فکر را میکرد. مثلاً در معاملات جدیده که سیره عقلایی بر آن دلالت دارد، این سیره، متصل به زمان معصوم علیهالسلام نیست؛ اما میگویند اگر شارع هم همین الآن بود، بر طبق همین سیره عمل میکرد و لذا سیرههای مستحدث هم حجت است.
راحتترین راه برای معاملات و مبادلات، همین روش بانکداری است. آیا اگر شارع الآن بود، با این روش مخالفت میکرد؟ آیا هنوز هم باید از طلا و نقره برای مبادلات استفاده کرد؟ یعنی اگر شارع الآن باشد، اسکناس را قبول ندارد؟ معاملات الکترونیکی و دیجیتالی که الآن در بازار مطرح است، مورد تائید شارع نیست؟ اینکه سیره عقلا در خصوص محدوده همان زمان معصوم علیهالسلام باشد، قابلپذیرش نیست. امروز فقه باید به معاملات جدید، پاسخگو باشد. لذا خیلی از مسائل جدید که امروز پیش میآید و مسائل مستحدثه را جواب میدهند، بیانگر پیشرفتهای علمی حوزه است؛ اما این پیشرفتها بهطوری نیست که مجموعه حوزه، جواب بدهد.
متکفل این بحثها چند نفرند که تعدادشان از انگشتان دست تجاوز نمیکند. اگر به این لحاظ باشد که حوزه پاسخگوی نیاز روز است و اسم این را پیشرفت بگذاریم، در این صورت حوزه جوابگو است و روزبهروز، هم در فقه و هم در اصول، سؤالهای جدید مطرح میشود و حوزه نیز پاسخگو است؛ اما اگر بدنه حوزه که همان قشر سنتی حوزه است را بسنجیم، باید گفت که حوزه واقعاً افت کرده است؛ چون همین چندنفری هم که میتوانند به مسائل مستحدثه و مشکلات امروز پاسخگو باشند و در فقه و اصول فکر نویی دارند، خودشان کارکردهاند، نه اینکه حوزه آنها را اینگونه تربیتکرده باشد.
ایکاش حوزه آیندگان را برای فقه معاصر تربیت میکرد. البته آقای اعرافی، برنامهای دارد که بحث از فقه فردی به فقه حکومتی تبدیل شود. همینکه میخواهیم فقه حکومتی را مطرح کنیم، ایدهای برای تمام مسائل مستحدثه است. چون قبلاً حکومت دست ما نبود ولی الآن که به دست ماست، نیاز داریم که یک بازنگری در فقهمان داشته باشیم، از طهارت تا دیات. مخصوصاً الآن که بحبوحه کمآبی داریم، باید فقه مصرف را تعیین تکلیف کنیم. باید تنظیم شود که چگونه باید مصرف کرد تا در آینده کمبود آب نداشته باشیم یا درختان را چگونه آبیاری کنیم تا با کمبود آب مواجه نشویم.
فقه حکومتی باید روابط مکلفین با دنیا و آنچه در آن هست را تنظیم کند؛ ولی بدنه حوزه که فقه سنتی است، واقعاً عقب است. همه اساتید حوزه باید پاسخگوی مسائل جدید باشند. همانطور که بر جواهر الکلام مسلط هستند، باید بر مسائل مستحدثه و پاسخ آن نیز مسلط باشند.
بنابراین ازاینجهت که روزگار ما، روزگار پرمسئلهای است و حوزه ولو تعداد اندکی پاسخگو هستند، حوزه در حال پیشرفت است؛ اما از این لحاظ که این تعداد انگشتشمار را کنار بگذاریم و بدنه حوزه را نگاه کنیم، باید گفت در حوزه، افت علمی داریم. یکوقت پای درس مرحوم شیخ و مرحوم آخوند، بالای هزار مجتهد نشسته بودند؛ اما از کسانی که امروزه در درسهای خارج شرکت میکنند، چند نفر مجتهدند؟ باید اندیشه و چارهای کرد. باید از فقه سنتی دستبرداریم و یک جهش روبهجلو داشته باشیم و یک رنسانس علمی در حوزهایجاد کنیم.
* مراد شما از ابتکارات علمی چیست؟ اگر کسی سه اشکال را به چهار اشکال تبدیل کند، ابتکار است؟
متعدد کردن اشکال، ابتکار نیست. در کتب قدما هم موجود است. ابتکار در دو چیز است. یکی اینکه بتوانند مشکلات را جواب بدهند؛ یعنی از همین روایاتی که مربوط به عصری است که وسایل امروزی نبوده است، از لابهلای کتاب و سنت، جواب مسائل و مشکلاتی که امروز موردنیاز بشر است را بدهیم. این ابتکار است. در قدیم که هیچیک از اسباب تمدن، موجود نبوده است، سؤالاتی که از معصومین علیهمالسلام، صورت گرفته، مطابق با همان زمانه بوده است. از طرفی معتقدیم که دین تا قیامت، جاودانه است و معتقدیم که «لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» و معتقدیم که اهلبیت هر آنچه را لازم بوده فرمودند، حال یا بهصراحت یا به ظهور یا به ایماء و اشارات. صراحت، مخصوص همان دوره است اما ایماء و اشاراتی که در روایات وجود دارد، میتواند پاسخگوی مسائل امروز باشد.
ابتکار دوم مربوط به روش تعلیم و تعلم است. سابقاً طلاب، مراجعه به کتاب میکردند ولی امروز، میتوانند از مقالاتی که در سرتاسر دنیا هست، استفاده کنند و درسشان را قوت ببخشند. همچنین میتوانند از وسایل و ابزار جدید برای تعلیم و تعلم استفاده کنند؛ مثلاینکه از ویدئو پروژکتور استفاده کنند. درسها را منظم کنند و از پاور پوینت استفاده کنند. حتی میتوانند از این اسباب مجازی و سامانهها استفاده کنند کما اینکه در دنیا از این روشها بهصورت آنلاین استفاده میشود تا کسی که نمیتواند در کلاس شرکت کند و با قم، فرسنگها فاصله دارد، بتواند از درسها بهرهمند شود و محقق شود. باید تعلیم و تعلم را بهروز کرد. بعضی از درسها چندین سال است که تکرار میشوند.
مثلاً بحث طهارت که مطرح کردن آن در دوره حاضر، دور از شأن حوزه است، لذا باید بحث طهارت را به صورت روزآمد مطرح کرد. در بحث عبادات، مباحثی مثل مسجد را نیز باید به گونه دیگری مطرح نمود. الآن مثلاً در یک آپارتمان، طبقه هشتم را مسجد قرار میدهند. حال حکم طبقههای پایین و طبقههای بالا چگونه میشود؟ مثلاً در مسجدالحرام که محیط آن را توسعه دادهاند، کیفیت اتصال نماز جماعت، چگونه است؟ این مسائل مستحدثه را باید پاسخگو باشیم. لذا کیفیت تعلیم و تعلم و سازماندهی درسها باید بهروز شود. خیلی از درسها هست که ممکن است هیچکس تا آخر عمر، به آن احتیاج پیدا نکند، مثل بحث منزوحات بئر؛ از این مباحث نباید در حوزه سخن گفت. از طرفی باید خیلی از مسائل جدید وارد فقه شود.
* دلیل ماندگار شدن متونی مانند کفایه الاصول و رسایل و مکاسب بهعنوان متن درسی حوزههای علمیه چیست؟ آیا دلیل، صرف قوت علمی این کتابهاست یا فقدان کتب جایگزین یا مقاومت درونی زعمای حوزه در مقابلتغییر؟
یکی از دلایل باقی ماندن این کتب، بیش از حد بزرگ کردن مؤلفین آنهاست. این تصور که کسی در رتبه و پایه اینها وجود ندارد، باعث ماندگاری کتب این بزرگواران شده است. این مسئله باعث شده که این کتب در رتبهای باقی بمانند که گویا بعد از کتاب الله و سنت ائمه (ع)، این کتب نیز قابلتغییر نیست.
علاوه بر این، اساتید با این کتابها عادت کردهاند و حاشیه و شرح برای این کتب زیاد نوشتهشده است و لذا این کتابها، لقمه آماده است؛ و الا اگر بگوییم حلقات شهید صدر در حوزه خوانده شود، پذیرش آن برای برخی اساتید دشوار است؛ زیرا ایشان عباراتی را بهکاربرده که فهم معنای آن بسیار مشکل است، چون بر اساس اسلوب جدید نگاشته شده است؛ لذا اساتید از تدریس آن تحاشی دارند. از طرفی حوزه از مکالمه عربی هم تهی است. اگر مکالمه عربی، درست شد و طلاب بر مکالمه عربی روز مسلط شدند، آنوقت میشود کتابهای قدیمی را کنار گذاشت و کتابهای جدید را مطرح کرد؛ اما چون ما از مکالمه عربی به دوریم و از زبان روز عربی، محرومیم، کتابهایی که بر اسلوب عربی جدید نوشتهشده است را نمیپذیریم.
نکتهی دیگر این است که معاصرین، برای خودشان ارزش قائل نیستند. مثلاً حضرت آیتالله سبحانی کتابهای جایگزین بر رسایل و کفایه نوشتهاند؛ ولی در حوزه جا نمیافتد؛ چون تصور این است که آقای سبحانی در حد مرحوم شیخ و مرحوم آخوند نیست. یک باور اشتباهی که از همه این موارد مذکور بدتر است و در ذهن اساتید هست این است که اگر کتاب، مغلق باشد، فهم طلبه را بالا میبرد، درحالیکه علم امروز، عکس این را ثابت کرده است. مغلق بودن کتاب، نشاندهنده عمق نیست، بلکه مطلب باید عمیق باشد. از آنوقتی که در دنیا، رنسانس اتفاق افتاد و مطالب را ساده کردند تا همه بفهمند، اختراعات و نوشتهها زیاد شد.
مرحوم آقا ضیاء عراقی، فرموده بود کتابی از کفایه مغلقتر نیست؛ ولی کتاب مقالات الاصول را نوشت که از کفایه پیچیدهتر است. خدا به طلاب رحم کرد که آن کتاب جا نیفتاد. اما محاضرات و مصباح الاصول آقای خویی که یک دوره اصول است، بسیار سلیس و روان است و لذا مورد مراجعه طلاب قرار میگیرد.
اگر کتابها بر اساس علم روز، سلیس و روان باشد، مشکل حل میشود. دانشگاهها، هرچند سال، کتابهای خود را عوض میکنند، ولی ما اجازه نمیدهیم کتاب مکاسب که مال صد و پنجاه سال قبل است و مناسب با احکام آن موقع است، عوض شود. مدام میگویند امهات مسائل در این کتاب هست، در حالی که میتوان این قواعد را به صورت آسانتری نیز در اختیار طلاب قرار داد.
اساتیدی که مکرر، مکاسب را درس میدهند، ممکن است از مکاسب چیزی فهمیده باشند اما نوع طلاب اینطور نیستند. مکاسب کتاب درسی نیست. امروز باید کتابهای جدید نگاشته شود. در کتب جدید نیز ابتدا باید اهداف هر کتابی معلوم شود، بعد سؤالاتی که مجهولات ماست و بناست آن درس به آن پاسخ بدهد، معلوم باشد. درس هم باید بهگونهای باشد که بتواند این مجهولات را پاسخ دهد. اگر طلبه بتواند آن مجهولات را حل کند، میتواند مجهولات دیگری که در کتاب مطرح نشده را نیز جواب بدهد؛ اما مشکل طلاب ما در مکاسب و رسایل ارجاع ضمیر و فهم نکات در «فافهم» و حل مطالب شیخ است.
بعضی میگویند حوزه دویست فرهیخته دارد و به این تعداد هم افتخار میکنند. آیا حوزهای که هشتاد هزار طلبه دارد، فقط باید دویست نفر فرهیخته داشته باشد؟ آیا این کثرت مقالاتی که در مجلات چاپ میشود و معمولاً هم کپیبرداری است، باعث افتخار است؟ آیا اینهمه سرمایه، باید این مقدار نتیجه داشته باشد؟ اینکه خسران است. چرا نتیجه نمیدهد؟ چون کتب، بر اسلوب درسی نوشتهنشده است. اساتید هم چون عادت به این کتابها کردهاند و این کتابها قدیس هم شده و فکر میکنند اگر مطلب ساده باشد، طلاب بیسواد میشوند، حاضر نیستند دست از این کتابها بردارند. مثلاً چرا بهجای لمعه، تحریر الوسیله خوانده نشود؟ فتاوای امام، حداقل بهروز است و بعضی از شاگردان امام نیز با ایشان همنظر هستند و اگر کسی به آن فتوا عمل کند، مجزی است. چه لزومی دارد که ما جواهر را بخوانیم و منهاج یا مبانی تکمله المنهاج را نخوانیم.
چه اشکالی دارد که بهجای رسایل، مصباح الاصول مرحوم خویی را بخوانیم؟ باید همان کتاب را درسی کنیم و در ابتدای هر درس سؤالات را مطرح کنیم و در آخر درس هم سؤالات را مطرح کنیم تا طلاب بتوانند پاسخگو باشند و افراد محقق و مدقق پرورش پیدا کنند. یکوقتی نقل میکردند در یک محله اصفهان، چند نفر مجتهد وجود داشت، اما الآن در کل اصفهان، پنج نفر مجتهد نداریم. در اکثر دهات ایران، مجتهد وجود داشت؛ اما الآن چطور؟ باید نحوه تعلیم و تعلم را از نو برنامهریزی و ساماندهی کنیم. بحث مدرکگرایی در حوزه را نیز باید کنار گذاشت.
انتهای پیام/
منبع: اجتهاد
https://ihkn.ir/?p=10142
نظرات