به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت الله احمد عابدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در پانزدهمین جلسه درس جهاد و دفاع با بیان این که در بحث جهاد نخست باید مبانی مطرح شود تا بتوان به وسیله آنها، اصول را استخراج کرد، بیان داشت: پس از استخراج اصول، نوبت به طرح مسائل و احکام جزئی جهاد میرسد.
وی افزود: یکی از مبانی جهاد، مبانی انسان شناسی، خداشناسی و هستی شناسی است. در مبانی انسان شناسی باید مطرح شود که بنای دین کُشتن زیاد آدم هاست و یا بالعکس کُشتن کم آدم هاست. وقتی این بحث روشن شد متوجه می شویم با اسیر و زخمی چگونه باید برخورد کنیم.
آیت الله عابدی اضافه کرد: متأسفانه برخی به آیه «مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرَى حتَّى یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ» استناد کرده و گفته اند باید در جنگ تعداد بیشتری را کُشت. اکنون داعشی ها نیز همین دیدگاه را دارند. برخی نیز براساس «فَلا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» می گویند در جنگ نباید تعداد زیادی را کُشت. این مسائل جزو مبانی انسان شناختی است. فردی که می گوید «اَلْخَلْقُ کُلُّهُمْ عِیَالُ اَللَّهِ» به یک نوع درباره جهاد نظر می دهد و فردی که می گوید «هر کس غیر مسلمان است دشمن خداست و باید او را کُشت» به گونه دیگر نظر می دهد.
وی درباره مبانی خداشناسی نیز تصریح کرد: یهودی ها و صهیونیست ها می گویند مهم ترین صفت خدا «شدید الانتقام و شدید العذاب» بودن است در حالی که مسلمانان مهم ترین صفت خدا را رحمان و رحیم بودن بیان می کنند. این نوع نگاه در مسائل فقهی بسیار تأثیرگذار است. نگاه داعشی نیز مانند نگاه صهیونیست هاست به همین دلیل می گویند خدا شدید الانتقام است. مسیحیت نیز می گوید مهم ترین صفت خدا پرسونالیتی بودن است. این ها مبانی خداشناسی است.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم تأکید کرد: به جز مبانی انسانشناسی و خداشناسی، مبانی هستیشناسی نیز داریم. مبانی هستیشناسی مسیحی – صهیونیستی نسبت به دنیا این گونه است که می گویند «تمام دنیا، شهر لعنتی است چون در دنیا گناه شده و جایی که گناه شده باشد به خدا بی احترامی شده، از این رو عالم پست است.» در حالی که نگاه امیرمؤمنان(ع) درباره دنیا این است که می فرمایند «دنیا مسجد اولیای خداست» این ها مبانی هستی شناسی است.
وی یادآور شد: نتیجه نگاه هستی شناسی مسیحی – صهیونیستی چیست؟ به میزانی که در تاریخ اروپا جنگ بوده در هیچ کجای دنیا این قدر جنگ نبوده و تعداد کشته های جنگ ها در اروپا نیز نسبت به سایر جاها بیشتر است. برای نمونه در عرض ۲۰ سال ۲ جنگ جهانی راه انداختند که ۷۵ میلیون نفر در آن جا – اروپا – کشته شدند. در حالی که نبی اکرم(ص) در زمان نبوت خویش ۷۲ جنگ داشتند ولی تنها ۱۰۰۰ و خورده ای کشته داشتند. روایت نیز می فرماید «وقتی امام زمان(عج) ظهور می کنند بیشتر از جد بزرگوارشان کشته نخواهند داشت.»
آیت الله عابدی یادآور شد: امام صادق(ع) می فرمایند «امیرمؤمنان(ع) جنگ را شروع نمی کرد تا ظهر شود… وقتی جنگ عصر شروع شود زود شب می شود و تعداد کشته ها کاهش می یابد. همچنین وقتی شب زود فرا برسد افرادی که می خواهند فرار کنند بتوانند فرار کنند.» از این کلام امام(ع) مشخص می شود که بنا بر کم کُشتن است. امام حسین(ع) نیز حاضر نشدند جنگ را شروع کنند. در جنگ تحمیلی نیز ما درباره این موضوعات بحث می کردیم و حتی مشخص می شد وقتی تعداد شهدا از فلان میزان بالا رفت باید جنگ را ادامه نداد.
وی افزود: در بابی آمده «در جنگ نباید زنان، افراد زمینگیر، نابینا، پیرمرد، مجنون و کودکان را کشت مگر این که به جنگ بیایند.» این باب نشان می دهد که بنا بر کم کُشتن است. روایت دیگر می فرماید «پیامبر(ص) هرگز شب به کسی حمله نکرد.» روایت صحیح السندی نیز تأکید می کند که اگر دشمن مسلمانان را در جنگ ملاقات کردید به یکی از سه چیز دعوت کنید. اگر آن ها پذیرفتن شما هم بپذیرید و از جنگ دست بکشید. اول، دعوت کنید مسلمان شوند اگر پذیرفتن با آن ها جنگ نکنید. همچنین دعوت کنید از دارالکفر به دارالاسلام مهاجرت کنند. دوم، اگر هجرت را نپذیرفتند با آن ها مانند اعراب مسلمان برخورد کنید. سوم، اگر این دو مورد را نپذیرفتن به آن ها بگویید باید جزیه بدهید و قانون را بپذیرید. اگر گفتن جزیه نمی دهیم با آن ها جنگ کنید ولی نه این که بکشید بلکه با آن ها جنگ کنید تا به جای امنشان برسانید.» این روایت نیز نشان می دهد که در مواجه با دشمن آن ها را نکشید.
استاد حوزه اذعان داشت: در تاریخ نیز نقل شده وقتی امیرمؤمنان(ع)، عمر بن عبدود را کشتند مشرکان ۱۰ هزار درهم برای پیامبر(ص) آوردند تا ایشان اجازه دهند که جنازه عمرو بن عبدود را ببرند. ولی حضرت(ص) فرمود «ما پول جنازه را نمی گیریم. پولتان برای خودتان و جنازه را هم ببرید.» یعنی پیامبر اکرم(ص) جنازه دشمن را نفروختند در حالی که مشرکان پول هم آورده بودند. این گونه مسائل به ما مبانی را نشان می دهد.
وی یادآور شد: در تاریخ آمده خالد بن ولید یکی از افرادی بود که در برخورد با مسلمانان قبیله جذیمه؛ عدهای از افراد بی دفاع آن قبیله را به قتل رساند و دستور داد که اسیران را هم بکشند و… وقتی که خبر به رسول خدا(ص) رسید، دست ها را به طرف آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خدایا! من از آن چه خالد بن ولید انجام داده است بیزارم. سپس علی بن أبیطالب(ع) را خواستند و به ایشان فرمودند «ای علی! نزد این قوم برو و نظر آنان را جویا شو و امر جاهلیت را زیر پا بگذار.» علی(ع) در حالی که اموال بسیار همراه داشت به طرف قبیله رفت، خون بها، خسارت اموال و… آن ها را نیز پرداخت نمود؛ علی(ع) بعد از اتمام کار از آن ها سؤال کرد: آیا خون بها و یا مالی مانده است که به شما پرداخت نکرده باشم؟ همگی گفتند: خیر. علی(ع) فرمود: باقی مانده این اموال را نیز به خاطر رعایت احتیاط از جانب رسول خدا(ص) در مواردی که شما از آن مطلع نشده اید می پردازم. سپس بازگشت و آنچه انجام داده بود به رسول خدا گزارش کرد.
آیت الله عابدی تأکید کرد: اکنون نیز وهابی ها رفتار خالد بن ولید را ملاک عمل خود قرار می دهند. در تاریخ طبری نیز وهابی ها نوشته اند «ما طرفدار یزیدیم و اگر حسین فرزند علی ابن ابیطالب هم باشد همان کار را می کنیم.» همچنین در تاریخ آمده معاویه لشگری به سفیان بن عوف داد و گفت هر کسی را ملاقاتی کردی که با نظر تو هم عقیده نبود، بکُش، هر روستایی که در مسیرت بود را تخریب کن. درخت ها را آتش بزن. ثروت ها را از بین ببر. خانه ها را خراب کن و… این نوع رفتارها در تاریخ، ملاک رفتار وهابیت است. حتی یکی از آن ها قسم خورده بود نهری از خون شیعیان علی(ع) را راه می اندازد. به همین دلیل ۳۰ هزار نفر از شیعیان را دستگیر کرد و به سربازان دستور داد که سرشان را بزنند. ولی چون خون به محض خارج شدن از بدن انسان سفت می شود نهر خون راه نیفتاد. یکی به او گفت با خون که نهر راه نمی افتد. او پاسخ داد من قسم خورده ام نهری از خون شیعیان علی راه بیندازم. به او پیشنهاد دادن حداقل مقداری آب به این نهر باز کن تا خون راه بیفتد و قسمی که خورده ای شکسته نشود. امروز نیز وهابیت همین کار را می کند.
وی اضافه کرد: سید قطب – اکنون وهابی های عربستان او را قبول ندارند چون یک جا می گوید تفکر وهابی ها به درد قبرستان می خورد، چون می گویند قبرستان را خراب کنید، سر قبر نروید و… – می نویسد «خیال نکنید معاویه و عمرعاص بر علی پیروز شدن چون اداره کشور و جنگ را بهتر می دانستند. این دو دستشان برای استفاده از هر سلاحی باز بود ولی علی دستش بسته بود چون اخلاقی که داشت نمی توانست هر نوع وسیله ای برای جنگ به دست گیرید. معاویه و عمروعاص از سلاح هایی مانند دروغ گویی، رشوه و… استفاده می کردند ولی علی به این چیزها نزدیک هم نمی شد. هیچ تعجبی نیست که آن دو پیروز شوند و علی شکست بخورد. این شکست علی از هر پیروزی بهتر است.» این ها نوع مبانی وهابیت است.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=10235
نظرات