به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله عباس کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری و جامعه مدرسین حوزه علمیه در گفتوگویی فقهِ «مبارزه با استکبار» ابواب و مسائل را مورد بررسی قرار داد که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
مراد از استکبار چیست؟
مراد از استکبار، نظام سلطه و اقتدار ظالمانهای است که با ظلم و جنایت و تجاوز به حقوق انسانها و غارت و علو و برتریطلبی و امتیاز طلبی و هیمنه و فساد بر روی زمین تلاش میکند که ملتها و جوامع را تحت استیلای خود قرار دهد و اقتدار ظالمانه خود را رسمیت ببخشد.
فقه مبارزه با استکبار دارای چه ابوابی است و در چه ابوابی از فقه میتوان آن را جستجو کرد؟
کلمه استکبار و مستکبرین و مقابله مستکبرین با مستضعفین و مقابله مستضعفین با مستکبرین ریشه در فرهنگ مبارزات انبیا و دشمنان آنها دارد و بلندترین و مهمترین درسهای قران کریم مربوط به مقابله حضرت موسی و فرعون است که فرعون نماد استکبار و فساد فیالارض است. حضرت موسی نماد مبارزه با استکبار و مبارزه با مفسدین فیالارض است.
فصل زیادی از آیات قرآن به داستان حضرت موسی و فرعون پرداخته است. غلبه حضرت موسی بر فرعون، مقابله مستکبرین و مستضعفین است که در سوره قصص از همین فرهنگ استفاده کرده است؛ آنجا که خداوند در مورد ویژگیهای استکباری فرعون طبق آیه چهار سوره قصص میفرماید: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» به این معنا که فرعون علو و هیمنه در روی زمین و قدرتطلبی را از آن خود میدانست و مردم را به استضعاف کشانده بود؛ بهطوریکه یک عدهای را میکشت و عدهای را زنده نگه داشته و فساد میکرد. درنهایت خدا میفرماید: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»؛ اراده خدا بر این قرار گرفته که مستضعفین در روی زمین پیروز شده و امام شوند و به آنها در مقابل مستکبرین قدرت داده شود.
هدف از ذکر این مطلب که در سوره قصص آمده است این است که مطلب فوق ریشه قرآنی دارد و در صدر اسلام هم مقابله اصلی و حرکت اصلی پیامبر اکرم (ص) در مقابل مشرکان قریش یک نوع مقابله مستضعفین و مستکبرین بود. مشرکین قریش نماد استکبار و طاغوت و فساد و ظلم و جنایت و غارت بودند و پیامبر (ص) بر مبنای توحید و کرامت انسان آمد که انسانها را نجات دهد.
باتوجه به این ریشه قرآنی زمانی که در فقه بحث جهاد را مطرح میکنیم منظور جهاد فی سبیل الله است. در حقیقت این جهاد دعوت به خدا برای ریشه کردن ظلم و جنایت و از بین بردن طاغوت و فساد و مقابله با استکبار است. جوهره اصلی جهاد فی سبیل الله، مقابله مستکبرین و مستضعفین است. نام فقهی مستکبرین در قرآن کریم، طاغوت، ظالم، مفسد، مجرم و مفسد فیالارض است و ریشه فقهی مقابله با مستکبرین در فرهنگ جهاد فی سبیل الله نهفته است. اگر بخواهیم آیات و روایات جهاد فی سبیل الله را بحث کنیم، فلسفه این جهاد درواقع حاکمیت توحید و حاکمیت بندگی خدا برای ریشهکن کردن استکبار است. لذا موقعی که از مسلمانان سؤال میکنند که فلسفه جهاد چیست میگویند: «لیُخرِجَ عِبادَهُ مِن عِبادَهِ عِبادِهِ إلى عِبادَتِهِ…»: برای اینکه بندگان خدا از بندگی انسان به سمت بندگی خداوند سوق داده شوند. در روایات اهلبیت هم هست که مردم را از ولایت طاغوت به ولایت الله سوق بدهند و از طواغیت نجات بدهند. بابی که در فقه برای مبارزه با استکبار اختصاص داده شده است، باب جهاد فی سبیل الله است.
آیا مبارزه با استکبار درصورتیکه متضمن ضررهایی به کشور اسلامی مانند تحریم بشود نیز لازم و حتی جایز است؟
بحث مبارزه با استکبار برای نجات انسان و نجات بشریت است؛ یعنی تا زمانی که حاکمیت استکبار وجود دارد، عدالت و صلح در جهان محقق نمیشود. ما دیدیم و شاهد بودیم که جنگ جهانی دوم شکل گرفت و جامعه ملل را برای جلوگیری از جنگ شکل دادند. فاتحان منشور سازمان ملل را نوشتند و شورای امنیت، پنج عضو دائم را ایجاد کردند به این بهانه که جلوی جنگ و جنایت را بگیرند؛ اما از همان سال ۱۹۴۸ به بعد نهتنها جلوی جنگ و جنایت را نگرفتند، بلکه جنگها و جنایتها و ظلم به انسانها آنچنان ریشه دوانید که اسرائیل را بهعنوان یک عقده سرطانی در منطقه کاشتند. صلح بر پایه عدالت تنها در سایه مبارزه با استکبار محقق میشود و فلسفه جهاد فی سبیل الله مبارزه با استکبار است. انقلاب اسلامی هم برای مبارزه با طاغوت شکل گرفته است. طاغوت در ایران شکست خورد و استبداد داخلی از بین رفت. برای اینکه این انقلاب به اهداف خود برسد الآن بحث مبارزه با استبداد جهانی که نمادش در حال حاضر آمریکای جهان خوار است ادامه دارد و اگر حساب هزینه و فایده هم بکنیم، درواقع فایده مبارزه با استکبار فراوانتر از هزینه ناشی از مبارزه با استکبار است و هزینه سازش نیز بسیار بیشتر از هزینه مبارزه با استکبار است.
بعضیها منطق سادهای دارند که میگویند چون مبارزه با استکبار باعث میشود به مردم فشار بیاید و مردم ضرر بکنند، پس تسلیم شویم تا وضع درست شود. این یک منطق ساده لوحانه است. طبیعت استکبار، تداوم تجاوز و ستم و تداوم زورگویی است و تجربه هم نشان داده است که استکبار به حداقل اکتفا نمیکند و سازش راهحل نیست و کشورهایی که سازش کردهاند بیشتر ضرر دیدهاند؛ اما اگر منظور از ضرر یعنی فدا کردن جان و مال، اصلاً طبیعت جهاد، شهادت و فداکاری در راه خداست. چنانکه خداوند در آیه ۱۱۱ سوره توبه میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ». البته استراتژی جهاد فی سبیل الله به معنای توانمندسازی و ایجاد قدرت بازدارنده و مقابله با هیمنه استکبار است و به معنای نفی تعامل سازنده و گسترده با جهان نیست، بهاستثنای کشورهایی که نماد استکبار هستند که در حال حاضر امریکا و صهیونیسم بینالملل هستند. درواقع راهبرد جهاد فی سبیل الله هم در سیاست داخلی و هم در سیاست بینالملل به معنای تقابل با جهان نیست.
مسائل مهم فقه مبارزه با استکبار چیست؟
در رأس مسائل مهم فقه مبارزه با استکبار دشمنشناسی و شناخت خود مستکبرین است. در مرتبه دوم اولویتبندی جهاد مطرح میشود؛ یعنی پیامبر اکرم (ص) دشمنان خود را به چند دسته تقسیم کرده بودند: مشرکان قریش، یهود و مخالفان اطراف مدینه. ایشان اما تمرکز اصلیشان را بر فتح مکه و مقابله با مشرکین قریش کردند. در عصر حاضر هم امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری با استراتژی اینکه امریکا شیطان بزرگ است، مسئله اصلی فقه مبارزه با استکبار را مقابله با مکر و فریب امریکا میدانند. خود شناخت دشمن و مقابله با کید آن یک باب گستردهای در این خصوص است.
بُعد بعدی فقه مقاومت است. این اقتصاد مقاومتی و استحکام داخلی و توانمندسازی داخلی کشور، تحریم کالای خارجی و خودکفایی داخلی، ایجاد اقتدار بازدارنده و تولید قدرت و بهکارگیری آن برای تضعیف دشمن و خنثی کردن توطئههای آن، دفاع از میهن اسلامی توانمندسازی نظام اسلامی، حفظ حاکمیت اسلامی و ترویج گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمان توحید و بندگی خدا و کرامت انسان هم جزء شعب فقه مبارزه با استکبار هستند؛ یعنی درواقع ارائه منشور اسلام ناب محمدی بر پایه آموزههای اهلبیت و آشنا نمودن جهان جزء اولویتهای مهم فقه مبارزه با استکبار است.
آیا مبارزه با استکبار منحصر به دفاع از کشور خودمان در مقابل آن است یا شامل دفاع از کشورهای اسلامی در مقابل آن نیز میشود؟
بحث فقه مبارزه با استکبار جهت حفظ نظام اسلامی و سپس توسعه حاکمیت دین و دفاع از امت اسلامی و بازسازی امت اسلامی و تلاش برای احیای تمدن نوین اسلامی است؛ یعنی در فقه مبارزه با استکبار یک بُعد ایجابی و یک بُعد سلبی وجود دارد. بُعد ایجابی آن، امت سازی و تمدن سازی است و بُعد سلبی آن، مقابله با دشمن و تلاش برای حاکمیت نظام اسلامی است.
انتهای پیام/
منبع: اجتهاد
https://ihkn.ir/?p=13670
نظرات