به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق محمدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج «فقه پزشکی» به بررسی احکام پیوند اعضا پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
بحث ما راجع قطع عضو و پیوند آن به بدن انسان بود، یکی از دلیلهایی که میشود برای حرمت بیان کرد و باید نقد و بررسی کرد حدیثی است از طلحه بن زید که سندش را بررسی کردیم و حدیث موثق است. عبارتی که به آن استناد میشود این است ذیل روایت این است «إِنَّ اَلْجَارَ کَالنَّفْسِ غَیْرَ مُضَارٍّ وَ لاَ آثمٍ.» همین چند تا کلمه محل بحث ماست وجوهای برای این عبارت وجود دارد.
وجه اول: این است که جار به معنای همسایه باشد، غیر مضار اسم مفعول باشد و خبر دوم ان باشد، معانی این چنین میشود که همسایه مثل نفس انسان است و غیر مضار است. یعنی چه: یعنی نباید بر او ضرر وارد شود که به معنای اسم مفعول است. ما به غیر مضار کار داریم بنابراین مستفاد از این روایت این باشد که همسایه مثل نفس انسان بر او ضرر وارده نشود، یعنی همچنان که نباید بر نفس خود ضرر وارد کنیم کما هو المستفاد در روایت هم چنین نباید بر همسایه ضرر وارد شود.
نکتهای که در وجه اول است این است که جار را تشبیه کرد به نفس. پس مشبه به نفس ماست، آن مشبه انسان است، آن وقت باید حکمی که در مشبه به است مفروغ عنه باشد. مشبه به که نفس است مفروغ عنه یعنی در آن هیچ شبههای نیست.
دنبال این هستیم که بگوییم ضرر بر نفس حرام است، این روایت میگوید جار مثل نفس میباشد و ضرر بر او وارد نشود. پس معلوم میشود ضرر وارد کردن بر نفس حرام است که جار را به او تشبیه میکنیم، یعنی از ابتدا از این روایت بدست میآید حرمت ضرر بر نفس بعد جار را تشبیه به نفس کرد.
وجه دوم: جار به معنای مجار باشد(یعنی پناه داده شده) غیر مضار اسم مفعول باشد، منتهی حال واقع بشود، یعنی غیر مضار را منصوب بخوانیم. اگر اینجوری باشد یعنی میگوییم ان جارکالنفس غیرمضار، معنا این میشود شخص پناه داده شده هم چون خود انسان است. در حالتی که نه زیان بر او وارد شد و نه گناهکار باشد و نه عاصم باشد. این جار به معنای مجاور نیست به معنای پناه داده شد.
ان قلت: این معنا چه ربطی به روایت دارد و چه ارتباطی با بحث پیوند اعضاء است.
کدام احتمال ربط به بحث ما دارد؟ کدام ارتباط با بحث ما ندارد؟ قبل از اینکه من این نکته را عرض کنم بحث ما راجع این بود؛ آیا ضرر بر نفس جایز است یا نه؟ در این روایت برخی از احتمالاتی که گفته شد ارتباط به بحث ما دارد. مثلا وجه اول، کاملا مرتبط با بحث ماست. بحث ما این بود حرمت ضرر بر نفس و از روایت بنابر وجه اول استفاده میشود که ضرر بر نفس وارد کردن حرام است.
اگر این جا کسی بگوید که نهی نداریم شما حرمت را از کجا فهمیدید،جوابش این است که حرمت که فقط از نهی استفاده نمیشود خیلی از موارد این گونه است که جمله خبریه در محل انشا است. مثلا از حضرت سوال میکند اگر کسی فلان کار را انجام داد چه کار کند. حضرت میفرمایید یغتسل، جمله خبریه است، اما در مقام انشا وجوب است. اینجا (ان الجار کالنفس غیر مضار) این غیرمضار جمله خبریه است، ولی از آن انشاء حرمت استفاده میشود.
قلت: روایت در رابطه با جهاد و قتال با کفار است پس بنابراین در هر قتالی و جهادی هم یک سری پناهنده و یک سری پناه پذیر میشوند، پس ارتباط با حدیث دارد.
وجه سوم: این است که جار به معنای مجیر باشد، یعنی پناه دهنده و غیر مضار. در واقع اسم فاعل باشد، پس مضار در این وجه سوم میشود اسم فاعل و بعد هم حال واقع شود، یعنی جار به معنای مجیر، غیرمضار حال و اسم فاعل.
معنایش این میشود پناه دهنده مثل نفس انسان میباشد، در حالتی که نباید رساننده ضرر و نه گناهگار باشد. منتها این جا یک عبارتی در تقدیر است، یعنی غیر مضار فی حق مجار، فی حق مجار در تقدیر است. پس معنا این میشود یعنی پناه دهنده مثل نفس انسان ضرر رساننده نباشد(فی حق مجار) در حق پناهنده، کسی که پناه میدهد نباید ضرری بر پناهنده وارد کند.
نکته: بعضی از این وجوه را مجلسی اول و مجلسی دوم بیان کردند. منتها اینها را جمع آوری کردیم و از خودمان هم اضافه کردیم.
وجه چهارم: جار به معنای مجیر باشد و غیر مضار اسم فاعل نباشد، اسم مفعول باشد و حال هم باشد، معنایش این میشود جار که به معنای مجیر باشد پناه دهنده مثل نفس خودتان است در حالتی که لایورد علیه ضرر که به معنای اسم مفعول باشد.
وجه پنجم: این است که جار اصلا نه به معنای همسایه باشد نه به معنای پناهنده و پناه دهنده باشد، بلکه به معنای اجاره دهنده، غیر مضار اسم مفعول باشد و حال هم از مجیر باشد، یعنی جاربه معنای مجیر باشد، نه به معنای پناهنده بلکه به معنای اجاره دهنده باشد.
معنا این میشود اجاره دهنده، مثل نفس انسان حقوق او حفظ شود ضرر برحقوق او وارد نشود، و هم چنین اجاره دهنده گناه کار نباشد. یعنی اجاره دهنده از یک طرف حقوق او رعایت شود و از یک طرف عاصی و گناه کار نباشد.
یعنی چه: یعنی اگر ظلم کرد و عاصی بود و احکام اجاره بر او به طور کامل صدق نمیکند، یعنی به هر حال اجاره دهنده ظلمیکرد، کاری انجام داد نسبت به فعلش از احکام اجاره بهره نمیببرد.
ان قلت: این معنا چه ارتباطی به روایت دارد. میتوانیم بگوییم چون بحث روایت، بحث قتال است و جهاد، بحث اجاره و اجاره دهنده برمیگردد به پناهندگان و پناه دهندگان، یعنی در واقع ارتباط آن ارتباط مستقیم نباشد ارتباط غیر مستقیم دارد.
ان قلت از این معانی که گفته شد، کدام ارتباط با بحث ما دارد، کدام ارتباط با بحث ما ندارد.
قبل از اینکه من این نکته را عرض کنم، بحث ما راجع ضرر بر نفس، آیا ضرر بر نفس جایز است؟ در این روایت برخی از احتمالات که داده شد ارتباط به بحث ما دارد، مثلا وجه اول کاملا مرتبط به بحث ماست، زیرا بحث ما حرمت ضرر بر نفس بود و از این روایت بنا بر وجه اول استفاده میشود که ضرر برنفس وارد کردن حرام است.
نکته: حالا اگر کسی متوسط حوزه باشد بگویید این جا نهی نداریم شما حرمت را از کجا فهمیدید؟ جواب واضح است حرمت فقط از نهی استفاده نمیشود، گاهی و خیلی از موارد این گونه است که جمله خبریه در محل انشا است. مثلا از حضرت سوال میکند که اگر کسی فلان کار را انجام داد، چه کار کند. حضرت میفرمایند: یغتسل، یغتسل جمله خبریه است. اما در مقام انشا وجوب است، اینجا ان جارکالنفس غیر مضارجمله خبریه است اما ازآن انشا حرمت استفاده میشود. پس وجه اول با بحث مرتبط است که ضرر وارد کردن برنفس حرام است.
ان قلت: وجوهی که ذکر شد خیلی از آنها خلاف ظاهر است. فقط وجه اول ظاهر در روایت است و ممکن است کسی بگوید دو وجه ظاهر روایت است. ممکن است کسی بگویید وجه اول و وجه دوم ظاهر روایت است.
قلت: جواب میدهیم این گونه نیست که فقط وجه اول ظاهر در روایت است و در واقع بحث راجع به احتمالات در روایت است که بعید نیست نباشد و البته ابتدا همه احتمالات را بیان کنیم و بعد وجوه در محتمل الظهور را بیان نماییم.
اولا: کلمه جار معنای همسایه میتواند باشد هم پناهنده، هم به معنای پناه دهنده. حالا ممکن است شما بگویید به معنای اجاره دهنده خلاف ظاهر است اما به سه معنا میشود، همسایه، پناهنده، پناه دهنده.
ثانیا: تنها وجه اول در پرونده احتمال ظهور وارد نمیشود، بلکه به عنوان مثال، وجه سوم چرا محتمل نباشد. وجه سوم این است که جار به معنای پناهنده باشد و معنا این باشد که پناهنده مثل نفس انسان ضرر رساننده نباشد، پناهنده مثل نفس انسان غیر مضار است. یعنی ضرر دهنده ضرررسان نباشد این هم محتمل است.
فقط وجه اول محتمل است، وجه دوم و سوم اگر بخواهیم مثلا بگوییم کدام از این محتملات میشود به آن اعتماد کرد میگوییم وجه اول، وجه سوم، بعد وجه دوم اینها محتمل است. وجه چهارم، این بود جار به معانی مجیر، غیر مضار حال و اسم مفعول، یعنی پناهنده مثل نفس انسان، مثل نفس است در حالتی که لایورد علیه ضرر. بنابراین میخواهیم بگوییم فقط وجه اول محتمل نیست وجوهی دیگری هم محتمل است.
نتیجه: به این روایت نمیتوانیم برای حرمت ضرر بر نفس استفاده کنیم. یعنی بعضی از محتملات است که به بحث ما ارتباطی پیدا نمیکند، مثل احتمال چهارم. احتمال چهارم که گفتیم جار مثل نفس است، در حالتی که لایورد علیه ضرر.
بنابراین اگر بخواهیم این روایت را جمع کنیم میگوییم نمیتوانیم به این روایت بر حرمت به ضرر یعنی به نفس تمسک کنیم، بلکه باید به یک روایت دیگر استناد کنیم به جهت اینکه احتمالات وجود دارد اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=18553
نظرات