تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, مبانی علوم انسانی اسلامی, مشروح خبرها
شماره : 16530
تاریخ : ۳۰ اردیبهشت, ۱۳۹۹ :: ۹:۴۵
آیت الله خاتمی در درس خارج فقه بیماری‌های مسری/کرونا آیت‌الله خاتمی/ فقه بیماری‌های مسری3: حکم نماز و وضو کادر درمان در ایام کرونا/ اگر شرایط وضو و تیمم فراهم نشود، حکم نماز چیست؟ پرستاران اگر به هیچ وجهی نتوانند لباس مخصوص خود را تعویض کنند در نتیجه نتوانند وضو یا تیمم بگیرند. به هر حال اگر شرایط وضو و تیمم برای پرستاران فراهم نشد. حکم آن نیز حکم فاقد الطهورین است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت‌الله سید احمد خاتمی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس «فقه بیماری‌های مسری» به بررسی مسائل فقهی بیماری کرونا و حکم نماز و وضوی کادر درمان پرداخت که در ادامه خلاصه متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

خلاصه جلسه گذشته

سخن پیرامون مسایل مربوط به کرونا بود. برخی مسائل مربوط به احکام تکلیفیه و برخی مربوط به احکام وضعیه هستند. مسائل احکام تکلیفیه مانند: وضو و نماز بیماران کرونایی بود. گفتیم، مانند دیگر بیماران هستند اگر توانست وضو می‌گیرد و اگر نتوانست، باید تیمم کند. سوالی که در این رابطه مطرح می‌شود. اگر بیمار کرونایی نتوانست و یا فرصت وضو گرفتن یا تیمم کردن را نداشته باشد؛ حکم او مصداق فاقد الطهورین می‌شود.

مسئله دیگر وضو و تیمم پرستاران خدمتگذار است. اگر به هیچ وجهی نتوانند لباس مخصوص خود را تعویض کنند در نتیجه نتوانند وضو یا تیمم بگیرند. در جلسه گذشته گفتیم این بخش مربوط به مدیران بیمارستان‌ها می‌شود یعنی شرایط نماز خواندن آن‌ها را فراهم کنند، مدیران بیمارستآن‌ها این را یکی از مراحل و اقدامات درمان بیماران برای پرستاران تقلی بشود. به هر حال اگر شرایط وضو و تیمم برای پرستاران فراهم نشد. حکم آن نیز حکم فاقد الطهورین است.

در فقه حکم فاقد الطهورین بیان شده محقق حلی می‌فرماید: من عدم الماء و ما يتيمم به لقيد أو حبس في موضع نجس قيل يصلي و يعيد و قيل يؤخر الصلاة حتى يرتفع العذر فإن خرج الوقت قضى و قيل يسقط الفرض أداء و قضاء و هو الأشبه.[1] کسی که آب و آنچه که بشود با آن تیمم بکند را نداشته باشد. بخاطر این‌که در مکان نجس پاهای او را بسته یا حبس کرده باشند. محقق می‌فرماید یک قول این‌که نماز را با بدون طهارت می‌خواند و بعد از وقت قضاء بکند.

قول دیگر تا زمان رفع عذر و تمکن از احد الطهورین نماز را به تاخیر بیندازد. اگر تا آخر وقت تمکن حاصل نشود. با خروج وقت قضای آن را بخواند. قول سوم، - نظر مشهور و محقق حلی است- اگر مکلف فاقد الطهورین بشود اشبه این است که وجوب اداء و قضای نماز ساقط می‌شود.

صاحب جواهر می‌فرماید: و تبعه عليه جماعة ممن تأخر عنه كالعلامة في جملة من كتبه، و المحقق الثاني و غيرهما.[2] بنابراین محقق حلی طرفدار سقوط نماز اداءً و قضاءً است. سید یزدی در عروه و کثیری از بزرگان هم نظر با او هستند؛ می‌فرماید: (مسألة 7): فاقد الطهورين يجب عليه القضاء ، و يسقط عنه الأداء و إن كان الأحوط الجمع بينهما.[3] ادای نماز واجب نیست ولی قضای آن واجب است گرچه احوط جمع بین این دو داشته باشد یعنی هر طور می‌تواند حتی بدون طهارت نماز را اداءً بخواند و بعد از این‌که متمکن از وضو شد قضای آن بجا بیاورد. تعبیر به مشهور فقهاء و مشهور متاخرین شده است که این نظر را برگزیده اند. ابتدا نظر مشهور را مطرح می‌کنیم.

نظر مشهور

علامه در منتهی المطلب[4] این نظر را انتخاب کرده و شهید در کتاب البیان[5] ، نیز این قول را انتخاب کرده است. مدارک الاحکام[6] و نیز فتوای سید یزدی را گفته است. بنابراین در دو مقام بحث می‌کنیم. البته احوط سید نیازی به دلیل ندارد؛ چون احتیاط مستحب است و الاحتیاط حسن علی کل حالٍ. مقام اول: چرا اداء ساقط است؟ مقام دوم: چرا قضاء نماز ساقط نیست؟

اما مقام اول: چرا اداء ساقط می‌شود؟ از صحیحه حلبی استفاده می‌شود که هویت نماز به طهور گره خورده است. اجزای نماز بر دو قسم است برخی واجب هستند اما جزو هویت نماز نیستند، مانند قرائت فاتحة الکتاب است- گر چه لا صلاة الا بفاتحة الکتاب- چون درباره کسی که قرائت را نمی‌داند می‌گویند هر مقدار از قرآن را بخواند کفایت از قرادت نماز می‌کند بنابراین قرائت فاتحة الکتاب جزو هویت نماز نیست. و دلیل دیگر بر این‌که وجوب قرائت فاتحه جزو هویت نماز نیست اگر قرئت فاتحه رافراموش کند.

قاعده لا تعاد شامل آن نمی‌شود به عبارت دیگر مشمول مستثنی منه آن می‌شود. و نیز شرط وجوب استقبال نیز جزو هویت نماز نیست گرچه لا صلاة الاّ الی القبلة وارد شده است. اگر مکلف قبله را پیدا نکرد به چهار طرف نماز می‌خواند و نماز او صحیح است. بنابراین برخی واجبات نماز گره خورده به نماز نیست و از روایات استفاده می‌شود برخی واجبات گره خورده به هویت نماز است. مانند طهور و رکوع و سجود.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الصَّلَاةُ ثَلَاثَةُ أَثْلَاثٍ ثُلُثٌ طَهُورٌ وَ ثُلُثٌ رُكُوعٌ وَ ثُلُثٌ سُجُودٌ.»{7}

سند روایت

سند این روایت به نظرما اعلایی است. اما علامه مجلسی می‌گوید این روایت حسنه است بخاطر ابراهیم بن‌هاشم است. با این‌که شیخ القمیین است چون نجاشی در رجال خود درباره او ثقةٌ نگفته لذا علامه مجلسی سند این روایت را حسنه می‌داند. البته تعبیر علامه مجلسی بخاطر ضعف ابراهیم بن‌هاشم نسیت بلکه براساس تقسیم بندی احادیت توسط علامه حلی، این روایت در زمزه روایات حسنه قرار می‌گیرد. و در هر صورت این روایت گرفتنی است. درجلسه گذشته گفتیم، حلبیون پنج نفر هستند چهار برادر به همراه پدرشان، همه محدث، ثقه واهل کوفه بودند. در روایات مراد از حلبی مطلق، عبید الله بن علی الحلبی است.

دلالت روایت

در روایت می‌فرماید نماز سه جزء اصلی دارد. که یکی از اجزاء طهور است. پاسخ به سوال این‌که این تعابیر در مورد دیگر واجبات نماز شده است مانند لا صلاة الا بفاتحة الکتاب و الا الی القبلة؛ این است که با کنار هم قرار دادن ادله دیگر معلوم می‌شود نماز گره به این واجبات نیست.

ان قلت: وارد شده« الصلاة لا تسقط بحال»، سقوط اداء و فتوا به سقوط نماز به معنی عدم وجوب آن است منافات به این تعبیر دارد.

قلت: اولاً این تعبیر در هیچ روایتی نیامده است. آری یک تعبیر دیگر وارد شده است اما این تعبیر در هیچ روایتی نیست. و آن تعبیر در روایت زراره وارد شده است.

«وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ النُّفَسَاءُ مَتَى تُصَلِّي فَقَالَ تَقْعُدُ بِقَدْرِ حَيْضِهَا وَ تَسْتَظْهِرُ بِيَوْمَيْنِ فَإِنِ انْقَطَعَ الدَّمُ وَ إِلَّا اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ وَ اسْتَثْفَرَتْ وَ صَلَّتْ فَإِنْ جَازَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ تَعَصَّبَتْ وَ اغْتَسَلَتْ ثُمَّ صَلَّتِ الْغَدَاةَ بِغُسْلٍ وَ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ بِغُسْلٍ وَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ بِغُسْلٍ وَ إِنْ لَمْ يَجُزِ الدَّمُ الْكُرْسُفَ صَلَّتْ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ قُلْتُ وَ الْحَائِضُ قَالَ مِثْلُ ذَلِكَ سَوَاءً فَإِنِ انْقَطَعَ عَنْهَا الدَّمُ وَ إِلَّا فَهِيَ مُسْتَحَاضَةٌ تَصْنَعُ مِثْلَ النُّفَسَاءِ سَوَاءً ثُمَّ تُصَلِّي وَ لَا تَدَعُ الصَّلَاةَ عَلَى حَالٍ فَإِنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ الصَّلَاةُ عِمَادُ دِينِكُمْ.{8}

سند روایت

روایت سه سند دارد. سند اول، روایت کلینی از احمد بن محمد بن عیسی است. سند دوم، از علی بن ابراهیم از پدرش است. سند سوم، از محمد بن اسماعیل که از مشایخ کلینی و از رجال بی واسطه کامل الزیارات است. محقق خویی ابتدا برای همه رجال کتاب کامل الزیارات قائل به توثیق عام بودند ولی قبل وفات از نظر خود برگشتند با اطلاعیه ای فقط رجال بی واسطه را قائل شدند. مراد از جمیعاً یعنی احمد بن محمد و ابراهیم بن‌هاشم و فضل بن شاذان از حماد بن عیسی نقل می‌کنند. که از اجلاء اصحاب امام کاظم علیه السلام است غریق الجعفة است. حریز بن عبد الله سجستانی است. و زراره بن اعین سنسن شیبانی است. این سه سند قابل اخذ است. اضمار در روایت هم مضر نیست چون مضمر زراره است.

دلالت روایت

راوی مساله درباره نفساء سوال می‌کند و امام علیه السلام جواب می‌دهند، ذیل روایت می‌فرماید« و لا تدع الصلاة علی حالٍ فان النبی قال الصلاة عماد دینکم» یعنی نفساء در هیچ حالی ترک نمی‌کند

ان قلت: شاید حکم اختصاص به نفساء دارد چون تعبیر به نفساء شده است

قلت: روشن است که فرقی بین نفساء و دیگران نیست. مضافاً به تعلیل در زیر معلوم می‌شود غیر نفساء هم نماز را در هیچ حالی نباید ترک کند. و مراد از این‌که نفساء نماز را در هیچ حالی ترک نکند یعنی به وظیفه خود عمل کند همچنانکه به وظیفه استحاضه عمل می‌کند.

بنابراین درست است که تعبیر« الصلاة لا تسقط بحال» در روایتی وارد نشده است ولی تعبیر «و لا تدع الصلاة علی حال» در روایت فوق وارد شده است. لذا چگونه می‌گوید نماز اداءً از فاقد الطهورین ساقط می‌شود.

پاسخ: بر نماز بدون طهور، نماز صدق نمی‌کند. چون هویت نماز گره خورده با طهور و رکوع و سجود است. بنابراین چون نماز صدق نمی‌کند لذا وجوب ادائی ساقط می‌شود. درنتیجه وجوب نماز ادائی تکلیف ما لایطاق می‌شود. اما به دلیل « اقض ما فات کما فات»، فوت صدق می‌شود، لذا قضای نماز واجب است. مانند صورتی که ملکف خواب بماند و اداءً نماز را نخواند صدق فوت بر او می‌شود باید قضای آن را بخواند.

انتهای پیام/

پی نوشت؛

1 - شرائع الاسلام- ط استقلال، المحقق الحلي، ج1، ص40.

2 - جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج5، ص234.

3 - العروة الوثقى - جماعة المدرسین، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج3، ص62.

4 - منتهی المطلب- مجمع البحوث الاسلامة، حلی علامة، حسین بن یوسف بن مطهر الاسدی ج3، ص73-74.

5 - البیان- عاملی، شهید اول، محمد بن مکی ص86.

6 - مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام – عاملی، محمدبن علی موسوی، ج2 ص242.

7 - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج6، ص310، أبواب الرکوع، باب9، ح1، ط آل البيت.

8 - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج2، ص373، أبواب الاستحاضه، باب1، ح5، ط آل البيت.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.