تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, مبانی علوم انسانی اسلامی, مشروح خبرها
شماره : 17937
تاریخ : ۱۷ تیر, ۱۳۹۹ :: ۹:۴۹
درس خارج/ آیت الله سید احمد خاتمی آیت‌الله خاتمی/ فقه بیماری‌های مسری8: حکم سوزاندن میت کرونایی/ سوزاندن میت مسلمان بی حرمتی به آن است حرق و سوزاندن میت مسلمان بی حرمتی به آن است. باید ممانعت کنند و نگذارند میت مسلمان را بسوزانند و اگر نتوانستند ممانعت کنند تکلیفی بر عهده آن‌ها نخواهد بود.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیت‌الله سید احمد خاتمی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس «فقه بیماری‌های مسری» به بررسی مسائل فقهی بیماری کرونا ویروس پرداخت که در ادامه خلاصه متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

تکفین میت کرونایی

سوال- هل یجب تکفینه بالاثواب الثلاثه و ما اذا لم تسمح السلطات بفتح الکیس الذی یغطی به لیکفن بها؟ آیا بیمار کرونای باید به سه لباس کفن کرد؟ و در صورتی که مسئولان اجازه تکفین میت کرونایی را ندهند تکلیف چیست؟

مشهور بین فقهای شیعه وجوب تکفین میت به اثواب ثلاثه است. سید یزدی در عروه می‌فرماید: و يجب تكفينه بالوجوب الكفائي رجلا كان أو امرأة أو خنثى أو صغيرا بثلاث قطعات- الأولى المئزر و يجب أن يكون من السرة إلى الركبة و الأفضل من الصدر إلى القدم الثانية القميص و يجب أن يكون من المنكبين إلى نصف الساق و الأفضل إلى‌ القدم الثالثة الإزار و يجب أن يغطى تمام البدن.(1)

تکفین میت مسلمان واجب کفایی است. فرق نمی‌کند میت مسلمان مرد، زن، خنثی و یا طفل صغیر باشد. اخبار در حکم آن مستفیض هستند، یک فقیه در حکم مخالفت نکرده است. معنی وجوب کفایی این است که خداوند می‌خواهد میت مسلمان کفن بشود و اگر یک نفر اقدام به آن کند از دیگران ساقط می‌باشد.

کفن میت مسلمان باید با سه قطعه باشد. قطعه اول مئزر به معنی لنگ است. واجب است لنگ از ناف تا زانو باشد. بهتر است از سینه تا قدم میت باشد. قطعه دوم، پیراهن که از شانه‌ها تا ساق باشد و مستحب است تا قدم‌های میت باشد. قطعه سوم إزار است که تمام بدن میت را بپوشاند. این مقدار از کفن میت مسلمان، معروف بین فقهای شیعه است.

لکن به سلاّر- سالار بن عبد العزیز دیلمی- نسبت داده شده، یک قطعه در تکفین میت کفایت می‌کند. فالواجب: توجيهه إلى القبلة: يجعل باطن قدميه إليها و وجهه تلقاها. و تغسيله مرة بماء القراح، و تكفينه بقطعة واحدة.(2)

دلیل مشهور بیست و یک روایت است. در برخی روایات به یک قطعه و در برخی دیگر به دو قطعه تکیه شده است. ولی این‌که باید سه قطعه باشد روایت محمد بن مسلم دلالت بر آن می‌کند.

وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ إِنَّمَا‌ الْكَفَنُ الْمَفْرُوضُ ثَلَاثَةُ أَثْوَابٍ وَ ثَوْبٌ تَامٌّ.(3)

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ يُونُسَ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْكَفَنُ فَرِيضَةً لِلرِّجَالِ ثَلَاثَةُ أَثْوَابٍ وَ الْعِمَامَةُ وَ الْخِرْقَةُ سُنَّةٌ وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَفَرِيضَتُهُ خَمْسَةُ أَثْوَابٍ.(4)

وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي‌ جَعْفَرٍ ع قَالَ: يُكَفَّنُ الرَّجُلُ فِي ثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ وَ الْمَرْأَةُ إِذَا كَانَتْ عَظِيمَةً فِي خَمْسَةٍ دِرْعٍ وَ مِنْطَقٍ وَ خِمَارٍ وَ لِفَافَتَيْنِ.(5)

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمَيِّتُ يُكَفَّنُ فِي ثَلَاثَةٍ سِوَى الْعِمَامَةِ وَ الْخِرْقَةِ يَشُدُّ بِهَا وَرِكَيْهِ لِكَيْلَا يَبْدُوَ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ وَ الْخِرْقَةُ وَ الْعِمَامَةُ لَا بُدَّ مِنْهُمَا وَ لَيْسَتَا مِنَ الْكَفَنِ.(6)

وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ إِنَّ أَبِي كَتَبَ فِي وَصِيَّتِهِ أَنْ أُكَفِّنَهُ فِي ثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ أَحَدُهَا رِدَاءٌ لَهُ حِبَرَةٌ وَ ثَوْبٌ آخَرُ وَ قَمِيصٌ قُلْتُ وَ لِمَ كَتَبْتَ هَذَا قَالَ مَخَافَةَ قَوْلِ النَّاسِ وَ عَصَّبْنَاهُ بَعْدَ ذَلِكَ بِعِمَامَةٍ.(7)

وَ عَنْهُمْ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ بَدْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَلَّامٍ أَبِي عَلِيٍّ الْخُرَاسَانِيِّ عَنْ سَلَّامِ بْنِ سَعِيدٍ الْمَخْزُومِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّ عَبَّادَ بْنَ كَثِيرٍ قَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فِي كَمْ ثَوْبٍ كُفِّنَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ فِي ثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ ثَوْبَيْنِ صُحَارِيَّيْنِ- وَ ثَوْبٍ حِبَرَةٍ وَ كَانَ فِي الْبُرْدِ قِلَّةٌ.(8)

بنابراین مضمون این چند روایت وجوب کفن با سه قطعه است و موجب اطمینان می‌شود. لذا است که مشهور قائل به آن شده‌اند. اما نسبتی که به سلار در جواهر الکلام ج4 ص159 داده شده، نسبت درستی است. دلیل سلار بر کفایت یک قطعه روایت زراره که در آن تعبیر به «او» شده و سلار از آن تخییر را فهمیده است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ وَ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ جَمِيعاً عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع الْعِمَامَةُ لِلْمَيِّتِ مِنَ الْكَفَنِ هِيَ قَالَ لَا إِنَّمَا الْكَفَنُ الْمَفْرُوضُ ثَلَاثَةُ أَثْوَابٍ أَوْ ثَوْبٌ تَامٌّ لَا أَقَلَّ مِنْهُ يُوَارَى فِيهِ جَسَدُهُ كُلُّهُ فَمَا زَادَ فَهُوَ سُنَّةٌ إِلَى أَنْ يَبْلُغَ خَمْسَةً فَمَا زَادَ فَمُبْتَدَعٌ وَ الْعِمَامَةُ سُنَّةٌ وَ قَالَ أَمَرَ النَّبِيُّ ص بِالْعِمَامَةِ وَ عُمِّمَ النَّبِيُّ (وَ بَعَثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ نَحْنُ بِالْمَدِينَةِ وَ مَاتَ أَبُو عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءُ وَ بَعَثَ مَعَنَا بِدِينَارٍ فَأَمَرَنَا بِأَنْ نَشْتَرِيَ حَنُوطاً وَ عِمَامَةً فَفَعَلْنَا).(9)

سند روایت

شیخ طوسی از استاد خود شیخ مفید نقل می‌کند، او از جعفر بن محمد بن قولویه، مقبره او در کاظمین کنار شیخ مفید است. سعد بن عبد الله قمی اشعری است. علی بن حدید ضعیف است ولی ابن ابی نجران ثقه است بنابراین روایت صحیحه است.

دلالت روایت

امام علیه السلام فرموده‌اند «انما الکفن المفروض ثلاثة اثواب او ثوب تام»، ظاهر روایت تخییر بین اقل و اکثر است. بنابراین معنای روایت این‌گونه می‌شود، واجب در کفن سه قطعه است که یکی از آن‌ها باید شامل جمیع جسد باشد یا کفن یکی باشد که شامل جمیع جسد است. ولی تخییر بین اقل و اکثر معقول نیست.

شیخ طوسی روایت را با «او» و مرحوم کلینی با « واو» نقل کرده است. چون ذکر الخاص بعد العام است اشکالی ندارد. مانند فیها فاکحةٌ و نخلٌ و رمانٌ که نخل و رمان جزء فاکحه و میوه هستند. بلکه در بعضی نسخ تهذیب «او» است و بالاتر اصلا در برخی نسخ «او ثوب ٌ تامٌ» نیست و فقط «ثلاثة اثواب» است.

در اتنساخ‌هایی که در قدیم می‌نوشتند او با واو نزدیک بودند، بنابراین «او» یا « واو» نقش تعیین کنده‌ای در حکم ندارد. اگر اصرار به تفاوت نقل‌ها شود نقل کلینی مقدم بر نقل شیخ طوسی می‌شود. بنابراین جای شک و شبهه نیست که کفن سه قطعه است. این حکم وجوب کفن با سه قطعه است.

اما در مورد میت کرونایی در جاهایی که نگران انتشار ویروس هستند و توجه به مسائل شرعی نمی‌شود، اجازه تکفین داده نمی‌شود و فقط میت را در کیسه قرار می‌دهند و دفن می‌کنند. در چنین مواردی اگر امکان داشته باشد(اجازه بدهند) از روی کیسه کفن شود، باید از روی کیسه کفن کنند. اضافه بر آن در روایات وجوب تکفین گفته شده، اما این‌که حتما باید بین بدن میت و کفن حائلی مانند کیسه نباشد اشاره‌ای به آن نشده است.

اگر امکان تکفین با یک قطعه باشد به دلیل قاعده میسور- ما لایدرک کله لا یترک کله- با همان یک قطعه کفن کنند. گر چه فرض عدم امکان تکفین در روایت گفته نشده ولی سید در عروه متعرض آن شده است. و إن لم يتمكن من ثلاث قطعات يكتفى بالمقدور و إن دار الأمر بين واحدة من الثلاث تجعل إزارا و إن لم يمكن فثوبا و إن لم يمكن إلا مقدار ستر العورة تعين و إن دار بين القبل و الدبر يقدم الأول‌.(10)

سید می‌فرماید اگر بین سه قطعه فقط امکان کفن با یک قطعه باشد با إزار کفن کند و اگر آن هم ممکن نباشد با ثوب کفن کند و اگر به مقدار ستر عورت ممکن باشد به همان اکتفا کند و اگر فقط امکان کفن کردن قُبُل باشد نیز به آن اکتفا کند. فلسفه کفن در روایت فضل بن شاذان برای این است که عورت او مکشوف نشود، لذا جناب سید می‌فرماید اگر فقط به مقدار عورت یا قبل باشد باید آن را کفن کند.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّمَا أُمِرَ أَنْ يُكَفَّنَ الْمَيِّتُ- لِيَلْقَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاهِرَ الْجَسَدِ وَ لِئَلَّا تَبْدُوَ عَوْرَتُهُ لِمَنْ يَحْمِلُهُ أَوْ يَدْفِنُهُ.(11)

یکی از مراجع تقلید درباره میت کرونایی همین فتوا را داده است «یجب تکفینه بالاثواب الثلاثة و لو من فوق الکیس و لو لم یتیسر تکفینه بها جمیعاً فلیکفن بالمتیسر منها کالازار الذی یغطی تمام البدن.»

حنوط میت کرونایی

سید یزدی درباره وجوب حنوط می‌فرماید: و هو مسح الكافور على بدن الميت يجب مسحه على المساجد السبعة و هي‌ الجبهة و اليدان و الركبتان و إبهاما الرجلين و يستحب إضافة طرف الأنف إليها أيضا.(12)

مرحوم حکیم می‌فرماید حنوط عبارت از کافور است و تحنیط، مسح کافور بر بدن میت است. مسح به معنی مالیدن کافور بر مواضع سبعه است، نه گذاشتن کافور بر بدن. مقداری بر پیشانی و بر کف دو دست او و مقداری بر دو زانو و بر دو انگشت ابهام پا و مستحب است روی بینی و زیر بغل و دیگر مفاصل بدن مانند باطن قدم و هر موضعی که رایحه کریه داشته باشد. زمان حنوط بعد از غسل است، آری قبل تکفین و بعد از غسل جایز است.

همه فقهاء در وجوب حنوط متفق القول هستند، فقط مقدس اردبیلی در وجوب آن توقف کرده است. محقق خویی می‌گوید کلام مقدس اردبیلی را ندیده. عدم وجوب به سلار نسبت داده شده ولی حق این است که سلار نگفته کفن واجب نیست، بلکه سلار صور مساله را گفته است. کسی که بعد از دنیا آمدن بمیرد- یعنی در رحم نمیرد- بر دو قسم است. یکی، کمتر از شش سال داشته باشد. دوم، بیشتر از شش سال داشته باشد. می‌فرماید اگر کمتر از شش سال داشته باشد کفن و تحنیط می‌شود. بنابراین نسبتی که به سلار داده شده درست نیست. دلیل آن روایتی است که وجوب حنوط در آن آمده است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكِنْدِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَنُوطِ لِلْمَيِّتِ فَقَالَ اجْعَلْهُ فِي مَسَاجِدِهِ.(13)

سند روایت

حُمید بن زیاد از مشایخ کلینی است او از عُمَد واقفیه است. حسن بن محمد کندی، بیست و نه روایت دارد. کشی او را توثیق کرده است. احمد بن حسن میثمی، هفتاد روایت دارد، او احمد بن حسن بن اسماعیل بن شعیب بن میثم تمار است. ثقة صحیح الحدیث معتمدٌ علیه. ابان بن عثمان از اصحاب اجماع است. درباره او گفته شده «کان من القادیسیة» که علامه حلی «کان من الناووسیة» خوانده است و گفته از فرقه ناوسیه است لذا به روایتی که تنها او نقل کند اعتماد نمی‌کند. در حالی که از ناووسیه نیست. به نظر می‌رسد این خبط نسخه است. عبد الرحمن بن ابی عبدالله، ثقةٌ هو و ابوه وجده.

دلالت روایت

امام علیه السلام در «اجعله فی مساجده» حکم و جای مسح حنوط را فرموده است. سوال شده است اگر وجوب حنوط ممکن نباشد. بدل دارد؟

س- اذا لم یتیسر تحنطیه بامساس مساجده السبعة بالکافور فهل له بدیل یعمل به؟

جواب- در روایات بدیلی برای کافور در صورتی که تحنیط ممکن نباشد، ذکر نشده است. در این صورت تکلیف دیگری بر عهده نیست.

سوزاندن میت کرونایی

س- در برخی بلاد غیر اسلامی برای جلوگیری از انتشار ویروس جنازه میت کرونایی را می‌سوزانند. اگر از اولیای میت مسلمان اجازه خواستند برای جلوگیری از انتشار ویروس میت کرونایی آن را بسوزانند آیا جایز است اجازه بدهند؟ و اگر بتوانند مانع سوزاندن بشوند آیا ممانعت لازم نیست؟

جواب- حرق و سوزاندن میت مسلمان بی حرمتی به آن است. باید ممانعت کنند و نگذارند میت مسلمان را بسوزانند و اگر نتوانستند ممانعت کنند تکلیفی بر عهده آن‌ها نخواهد بود. خداوند می‌فرماید: لایکلف الله نفساً الا وسعها. قدرت شرط عمومی تکفین است. بنابراین در تجهیز میت مسلمان ضوابط شرعی رعایت بشود.

انتهای پیام/

پی نوشت؛

1 - العروة الوثقى - جماعة المدرسین، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج2، ص62-63.

2 - المراسم العلوية في النبوية، الديلمي، الشيخ ابى يعلي، ج1، ص47.

3 - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص6، أبواب التکفین، باب2، ح2، ط آل البيت.

4 - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص8، أبواب التکفین، باب2، ح7، ط آل البيت.

5 - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص8، أبواب التکفین، باب2، ح10-9، ط آل البيت.

6 - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص9، أبواب التکفین، باب2، ح12، ط آل البيت.

7 - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص10، أبواب التکفین، باب2، ح13، ط آل البيت.

8 - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص11، أبواب التکفین، باب2، ح17، ط آل البيت.

9 - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص6، أبواب التکفین، باب2، ح1، ط آل البيت.

10 - العروة الوثقى - جماعة المدرسین، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج2، ص63-64

11 -  وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص5، أبواب التکفین، باب1، ح1، ط آل البيت.

12 - العروة الوثقى - جماعة المدرسین، الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، ج2، ص79.

13 - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص36، أبواب التکفین، باب16، ح1، ط آل البيت.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.