به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی به نقل از پایگاه شبکه اجتهاد؛ چندی قبل به درخواست رئیس شورای سیاستگذاری مجمع عالی علوم انسانی اسلامی و موافقت رئیسجمهور، نشست منتخبی از اساتید اقتصاد اسلامی در محل ریاست جمهوری برگزار شد و صاحبنظران با حجتالاسلام دکتر سید ابراهیم رئیسی دیدار و در مورد مهمترین مسائل اقتصادی و راهکارهای بهبود وضع موجود بحث و گفتوگو کردند.(اینجا بخوانید)
پس از برگزاری نشست و بازتاب آن در رسانهها، حجتالاسلام دکتر محمدرضا یوسفی، دانشیار دانشکده اقتصاد دانشگاه مفید یادداشتی با عنوان «فقه و تحلیلهای علمی اقتصاد» ناظر به سخنان رئیسجمهور نگاشت. این مدرس خارج فقه حوزه علمیه قم معتقد است: روش بررسی علم فقه نیز بهرهگیری از روشهای عقلی، نقلی، زبانی با اتکاء از منابع در دسترس است در حالیکه علم اقتصاد بر روشهای تجربی متکی است. بنابراین فقه و علم اقتصاد دو علم کاملاً متمایز به لحاظ هدف، موضوع، روش و کارکرد هستند لذا انتظار از دانش فقه باید با توجه به نکات چهارگانه باشد در غیر این صورت باری بر دوش فقه گذارده شده که از تحملش خارج است و در نهایت به دلیل بر نیاوردن انتظارات به تخریب ذهنیت عمومی نسبت فقه منجر میشود.
از اینسو حجتالاسلام دکتر غلامعلی معصومینیا، مدیر گروه اقتصاد و بانکداری اسلامی دانشگاه خوارزمی و از یکی سخنرانان نشست اساتید اقتصاد اسلامی با رئیسجمهور، نقدی نوشت و این پرسش را مطرح کرد که کسانی که همت خود را مصروف به اثبات ناتوانی فقه در پاسخگویی به نیازهای جامعه امروز و بهویژه اقتصاد کرده و میکنند باید توضیح دهند که این همه اقتصاددان و دانشکده اقتصاد چرا نتوانستهاند تاکنون یک مدل بومی برای اقتصاد ایران که مبتنی بر روش علمی مورد نظر خود این آقایان است ارائه دهند؟ این استاد حوزه معتقد است: بخش عمدهای از هجومها از سوی داعیهداران لزوم طراحی مدلهای علمی به فقه صورت گرفته در حالی که در قسمت عمده برنامههای کشور تاکنون نظرات همین افراد مبنای سیاستگزاری بوده و متأسفانه ثمربخش هم نبوده است.
سپس دکتر یوسفی به نقد استاد معصومینیا پاسخ داد که در ذیل متن آن و نیز دو یادداشت اولیه را میخوانید.
محمدرضا یوسفی: جناب رئیسی در دیدار با گروهی از اساتید اقتصاد اسلامی بر چند نکته تأکید کردند ایشان در یکی از این خواستهها بیان کردند که «اجتهاد تمدن ساز باید به مسائل اقتصادی پاسخ دهد» این بیان، توقع پاسخگویی به مسائلی مانند تورم، بیکاری، رکود، کمبود سرمایهگذاری و مانند آن را از فقه دارند. پرسش این است که آیا چنین انتظاری قابل پذیرش است؟
چندی پیش نیز جناب رئیسی در ملاقات با مراجع تقلید درخواست کرده بود که حوزه علمیه قم برای مشکلات راهکار ارائه دهد. آیتالله شبیری در پاسخ بیان داشت که ما اهلفن نیستیم که درباره جرح و تعدیل مسائل نظر دهیم.
پرسش محوری این است که آیا از دانش فقه میتوان انتظار تحلیل و تبیین روابط بین پدیدههای اقتصادی و سپس توصیه و راهکار داشت؟ پاسخ آیتالله شبیری منفی است.
وظیفه فقه، بیان احکام عملی مکلفین است و وظیفه علم اقتصاد، تحلیل و تبیین چگونگی روند و نوسانات متغیرهاست. چرا تورم رشد میکند؟ چه عواملی بر رشد آن مؤثر بوده و سهم هر عامل چقدر است؟ روند تغییرات چگونه بوده و احتمالاً مسیر آینده این متغیر چگونه است و در نهایت اینکه چگونه و با چه ابزاری میتوان آن را مدیریت کرد؟
هدف علم فقه کشف احکام الهی است و هدف علم اقتصاد، تعادل بازارها در سطح اشتغال کامل (جامعه برخوردار و مرفه) است.
روش بررسی علم فقه نیز بهرهگیری از روشهای عقلی، نقلی، زبانی با اتکاء از منابع در دسترس است در حالیکه علم اقتصاد بر روشهای تجربی متکی است.
بنابراین علم فقه و علم اقتصاد از جهت موضوع، روش، هدف و کارکرد از یکدیگر متمایز هستند و القاء این انتظار از فقه که راهحلهای اقتصادی ارائه دهد ناشی از بیتوجهی به تفاوتهای یادشده بوده، میتواند به تخریب بیشتر ذهنیت عمومی نسبت به فقه بینجامد زیرا چیزی از آن توقع میرود که در حیطه آن نیست.
البته فقه با بیان احکام میتواند بر رفتار انسانهای متدین اثر گذارد و در صورت گستردگی آن، بر موضوع مورد مطالعه در علم اقتصاد نیز اثرگذار باشد. همچنین در کشور ما که قوانین نباید مخالف شرع باشند، فقه در ریلگذاری حرکتی جامعه مؤثر بوده و در این صورت، کارکردهای آن از منظر علم اقتصاد قابل تحلیل و بررسی است؛ به عبارت دیگر این دو علم متمایز با یکدیگر تعامل خواهند داشت.
نکته دیگر در بیان جناب رئیسی، تعبیر اجتهاد تمدن ساز است که این تعبیر مدتی است بر زبان برخی جاری شده است؛ اولاً هنوز این مفهوم در مرحله جنینی به سر میبرد و در محافل علمی حوزهها مورد نقد و بررسی جدی قرار نگرفته است تا تولد آن را شاهد باشیم. از این رو توقع از یک عنوان بزرگ و مبهم که در مراحل ابتدایی خود است تا پاسخ پرسشهای نظام بسیار پیچیده ایران را بدهد به نظر منطقی نمیرسد.
غلامعلی معصومینیا: تبیین نقش فقه در اقتصاد و پاسخ به پرسشها خارج از این مجال بوده و نیاز به نشستهای علمی متعدد دارد.
یک اشتباه بزرگ محدود دیدن دائره فقه و استنباط فقهی به تعیین تکالیف فردی مکلفین است. قسمت عمدهای از ظرفیت فقه هنوز هم بهدرستی تبیین نشده است. از خدمات ماندگار شهید صدر این بود که با ارائه روشی جدید چگونگی استنباط قواعد کلی و زیربنایی اقتصاد را به ما آموخت. در سال ۹۶ در مشهد به برخی بازخوانیهای قواعد و اثر آن در نظام سازی اقتصادی اشاره شد، خدا رحمت کند مرحوم دکتر نظرپور فرمودند جالب است و باید این کار را دنبال کنیم. این آخرین جمله آن دوست عزیز به بنده در این عالم خاکی بود.
در صورت ضرورت اشاره به برخی استنباطهای نظاممند و ارتباط با سیاستگذاریهای اقتصادی خواهد شد. اینکه علم اقتصاد رایج مبتنی بر ارزشهای غربی است از سوی بسیاری از متفکران غربی مانند جون رابینسون هم مورد تائید است. قسمت عمده راهحلهای علمی این اقتصاد در ساختاری ارائه میشود که مبتنی بر آن ارزشهاست. علاوه بر اینکه شرایط ویژه کشورهای غربی هم در مدلها نقش محوری داشته و دارد. مدل رکودی کینز در شرایط کاملاً ویژهای ارائه شد که نسبتی با شرایط ما ندارد و همچنین عمده مدلهای دیگر. به گفته مایکل تودارو یکی از اشتباهات کشورهایی مانند ایران عمل به نسخههایی است که آنها بر اساس شرایط کشورهای خود طراحی کردهاند.
کسانی که همت خود را مصروف به اثبات ناتوانی فقه در پاسخگویی به نیازهای جامعه امروز و بهویژه اقتصاد کرده و میکنند باید توضیح دهند که این همه اقتصاددان و دانشکده اقتصاد چرا نتوانستهاند تاکنون یک مدل بومی برای اقتصاد ایران که مبتنی بر روش علمی مورد نظر خود این آقایان است ارائه دهند؟ بنده سالها اقتصاد کلان رایج و بسیاری دروس اقتصاد را تدریس کردهام، عمده این متون یا ترجمه است و یا مونتاژ! این نه افتخاری برای ما است و نه مشکلی را از ما حل میکند. دارد.
برحسب نقل یکی از هم لباسهای شیفته علم اقتصاد در یکی از دانشگاههای غربی در مورد برخی مسائل علم اقتصاد با همین ادبیات رایج سخن میگفت، یکی از اساتید حاضر گفته: اینها را خودمان بلدیم، شما از اسلام بگویید!
کجا به فقه عمل کردهایم و نتیجه مطلوب حاصل نشده است؟ بخش عمدهای از هجومها از سوی داعیهداران لزوم طراحی مدلهای علمی به فقه صورت گرفته در حالی که در قسمت عمده برنامههای کشور تاکنون نظرات همین افراد مبنای سیاستگزاری بوده و متأسفانه ثمربخش هم نبوده است.
در مورد جناب آقای رئیسی هم نگرانی اصلی این است که همین غربگراها نقش محوری در سیاستگذاریها داشته باشند. این نگرانی در همان جلسه مستقیماً به ایشان گفته شد. انشاءالله ایشان به خاطر باور به ارزشهای اسلامی میدان را به صاحبنظران اقتصاد اسلامی و کسانی که بومی فکر میکنند بسپارند و مردم را که در حال تحمل عواقب راهحلهای ناموفق قبلی همین آقایان هستند نجات دهند.
روشن است که ما منکر استفاده از دستاوردهای علم اقتصاد نیستیم اما ضرورت دارد که این کار در چارچوب مبادی و اقتضائات ارزشی و بومی خود ما صورت گیرد.
محمدرضا یوسفی: فرمایش شما بر عدم امکان تفصیل مطالب کاملاً درست است لذا سعی میکنم به اشاره و اختصار مطالبم را بیان کنم. مدعای یادداشت من دو چیز است.
اول: فقه و علم اقتصاد دو علم کاملاً متمایز به لحاظ هدف، موضوع، روش و کارکرد هستند لذا انتظار از دانش فقه باید با توجه به نکات چهارگانه باشد در غیر این صورت باری بر دوش فقه گذارده شده که از تحملش خارج است و در نهایت به دلیل بر نیاوردن انتظارات به تخریب ذهنیت عمومی نسبت فقه منجر میشود.
دوم: اجتهاد تمدن ساز مفهومی نوپا بوده که باید فرایندهای معمول در یک علم را بگذراند.
با توجه به نکات فوق، مطالب حضرتعالی هیچکدام از دو مدعا را رد نمیکند. برخی توضیحات در ذیل خدمتتان عرض میشود:
۱. هر چند اعتقاد به کاستی فقه موجود بهعنوان فقه فردی پذیرفته شود و فقه اجتماعی و یا فقه نظام ساز را معتقد باشید اما باز هم به دلیل تفاوتهای چهارگانه با علم اقتصاد، باز علم فقه متفاوت از علم اقتصاد خواهد بود.
۲. شهید صدر سعی کرد فقه را زیربنای مکتب اقتصاد اسلامی معرفی کند چیزی که شما فقه نظام ساز مینامید اما چند نکته در اینجا وجود دارد روش ایشان هیچگاه در نزد حوزویان و حتی شاگردان خاصش مانند آیتالله حائری و مرحوم شاهرودی مقبول نیفتاد و تلاش برخی دیگر از شاگردانش برای دفاع و تصحیح نظر استاد نیز موفق نبوده است. بهعلاوه اینکه ایشان خود نیز در کتاب الفتاوی الواضحه به روش خویش پایبند نماند. بنابراین شما که این روش را مقبول میدانید خوب است در ابتدا ایرادات وارده را پاسخ دهید و یا به بازخوانی آن دیدگاه پرداخته و این نظر را تکامل بخشید. از این گذشته ایشان از دل فقه میخواست مکتب اقتصادی بسازد و این ربطی به علم ندارد لذا ایشان در اقتصادنا علم اقتصاد اسلامی را نفی میکند.
۳. اینکه حضرتعالی چند قاعده فقهی را بحث کرده و اثرات آن را بر نظام سازی اقتصادی نشان دادهاید بر فرض درستی کار، جای تقدیر دارد اما دو نکته را باید توجه داشت اول؛ انشاءالله این مطالب در محافل علمی طرح شده تا مورد نقد و بررسی قرار گیرد و انشاءالله زمانی از مقبولیت عمومی در محافل علمی برخوردار شود. دوم؛ این مطالب ربطی به علم اقتصاد که مورد بحث بنده بود ندارد. بحث نظام سازی مستقل از علم اقتصاد است.
۴. میان علم اقتصاد و نظریات طرح شده در آن تفاوت است. لذا نطریات جریان اصلی به معنای علم اقتصاد نیست. ابطال یک نظریه ابطال علم نیست چنانچه در علم فقه نیز میان علم فقه و نظریات فقهی باید تفکیک کرد. دخالت ارزشها و مخدوش بودن برخی پیشفرضهای جریان اصلی را نهادگرایان که چندین جایره نوبل را به خود اختصاص دادهاند بسیار قوی نقد کردهاند. لذا تحلیل روابط عینی با توجه به ساختارها و نظام ارزشی به معنای نفی علم اقتصاد نیست بلکه تقابل با جریان اصلی است. بر این اساس عقلانیت محدود و رضایتمندی در برابر، عقلانیت کامل و حداکثر نمودن مطلوبیت از دستاوردهای بسیار مهم نهادگرایی است که برای ما نیز قابل بهرهبرداری است. به نظر میرسد در فرمایش شما خلط میان نظریات علمی و مکاتب علمی با نفس علم شده است.
۵. در مواردی نیز حضرتعالی سخنان کلی بیان کردهاید و نتایج خاص گرفتهاید.
خداوند دوست مشترکمان جناب دکتر نظرپور را رحمت کند و هر دوی ما انشاءالله عاقبت به خیر شویم.
انتهای پیام/