به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ حجت الاسلام والمسلمین زیبایی نژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده در نوشتاری عنوان کرد؛
هیچکس در داخل کشور به بعضی از ابعاد کنترل جمعیت نپرداخته است. یکی از این ابعاد، بُعد تربیتی است. اصطلاحی به نام بُعد خانوار داریم که به معنای تعداد متوسط اعضای خانوار است. ما در کشور، ۲۵ میلیون خانوار و ۸۰ میلیون جمعیت داریم، پس بُعد خانوار تقریباً ۷/۳ است؛ یعنی هر خانوار از یک زن و شوهر و ۷/۱ بچه تشکیل شده است.
برای اینکه جمعیت کشور ثابت بماند و کم نشود، هر خانواده باید ۱/۲ بچه داشته باشد؛ به این دلیل که حتماً از یک مادر، یک مادر زاده بشود. تعداد متولدین زن کمتر از مرد است و تقریباً ۱۰۰ به ۱۰۴ است. اگر ۱/۲ بچه متولد بشود، مطمئن میشویم که حتماً یکی زن است؛ ولی اگر عدد ۲ باشد، ۹/۰ آن زن است؛ لذا مادران جایگزین نمیشوند و جمعیت نمیتواند ثابت بماند. الآن میزان باروری ما، زیر خط جانشینی (۱٫۲) است و علیالقاعده جمعیت ما باید کم شود، ولی این اتفاق نیفتاده است؛ زیرا میزان مرگومیر ما پایین است.
هرم جمعیتی ما در دهة ۶۰، مثلثی بوده است و تعداد افراد در قاعدة آن که سن کمتر است، بیشتر بوده است و در سنین بالاتر، تعداد کمتر میشده است. در این دهه، متولدین زیاد بودهاند و مرگومیرها کم بودهاند؛ اما در سال ۹۰، هرم جمعیتی، پنجضلعی شده است که تراکم جمعیت آن بر روی ۳۰ تا ۳۵ سالهها است. اکنون هنوز رشد جمعیت داریم، ولی این رشد کم شده است. زمینههای رشد منفی جمعیت از اوایل ۱۳۸۰ شروع شده که نرخ رشد جمعیت، به زیر خط جانشینی آمده است. ۲۰ تا ۳۰ سال آینده، واقعاً به رشد جمعیت منفی خواهیم رسید. مشکل ۲۰ سال آیندة ما این است که هرم جمعیت ما برعکس هرم دهة ۶۰ خواهد شد. در اصطلاح روانشناسی به جامعهای پیر گفته میشود که جمعیت بالای ۶۵ سال آن به ۱۲ درصد برسد. جمعیت بالای ۶۵ سال ما ۱۰ درصد است. این مباحث در حالی طرح میشود که ایران، زمانی از جوانترین کشورها بود.
متولدین دهة ۶۰، مشکل مدرسه و بعد دبیرستان و دانشگاه و کار داشتهاند. از حالا به بعد، با دختران میانسال (۴۰ سال به بالا) مواجه هستیم. این مشکل چگونه اتفاق میافتد؟ چند سال پیش میگفتند که تعداد مردان کمتر از زنان آماده به ازدواج است، درحالیکه تعداد متولدین زن کمتر از مرد است. این موضوع به دلیل سن ازدواج است. هر مردی (به طور متوسط) با زنی چهار تا پنج سال کوچکتر از خودش ازدواج میکند. پس پسر متولد سال ۶۵ با دختر متولد سال ۷۰ ازدواج میکند. ما در دهة ۶۰، رشد ۲/۳ درصدی جمعیت را داشتهایم که افزایش چشمگیری نسبت به قبل داشته است. برای دختران این دهه، مردانی بزرگتر وجود ندارد که باعث ماندن دختران و بهوجودآمدن این مشکل میشود. این قضیه در آینده عکس خواهد شد و ما شاهد مردان مجرد خواهیم بود که البته بابت وجود اختلاف در تعداد موالید دختر و پسر، این مشکل مقداری کمرنگتر خواهد بود.
موقعی که بُعد خانوار کم میشود، به این معنی است که تعداد فرزندان در خانواده کم میشود؛ یعنی کمفرزندی، تکفرزندی و بیفرزندی به وجود آمده است. این اتفاق، یک اثر اخلاقی در مناسبات جنسی به وجود میآورد. این اثر فقط در یک مقاله از یک دانشمند غربی موردبحث قرار گرفته است. سن شورمندی دختر، ۱۸ تا ۴۰ سالگی است. در جامعة سنتی، دختر در این سن فرزند دار میشود و انرژی او صرف این فرزند میشود.
اگر این انرژیها مصرف نشود، تراکم انرژی به وجود میآید که باعث مطالبة جنسی میشود؛ ولی با فرزند دار شدن دیگر مسئلة جنسی برای او مسئلة اصلی نیست و ذهنش نیز به سمت تربیت و نگهداری فرزند میرود. همچنین، شخص را در جامعة سنتی بااخلاق مبتنی بر خویشتنداری جنسی میتوان کنترل کرد؛ اما در وضعیت کنونی که سن ازدواج تا ۲۶ سالگی به تأخیر افتاده است، مشکل وجود دارد. در این سالها، شورمندی جنسی هست؛ اما فرصت ازدواج برای رفع نیاز وجود ندارد یا اینکه دختر انتخاب نمیکند.
بعد از ازدواج، به طور میانگین چهار سال فاصله بین ازدواج و فرزندآوری نیز وجود دارد و بعد آن نیز به تکفرزندی روی میآورد. در این مدت، شورمندی خانم وجود دارد؛ اما راه مصرف برای این انرژی وجود ندارد. در چنین جامعهای نمیتوان زن را باتکیهبر اخلاق مبتنی بر خویشتنداری مهار کرد. در این حالت، اخلاق مبتنی بر تساهل جنسی موردبحث قرار میگیرد و زن میخواهد میدانداری جنسی کند. مرد که سن ازدواجش بالا برود یا اینکه ذهنش درگیر مسائل خانوادگی نباشد نیز همین را میخواهد. این موضوع باعث افزایش خیانتهای خانوادگی میشود.
انتهای پیام/