عدالت از مفاهیم مهم و تحقق آن از آرمانهای بزرگ انسانی است. توسعه نیز یکی از مقاصد مهم و تحقق آن از اهداف بزرگ جوامع امروزی محسوب میشود. امروزه تحقق این دو هدف مهم از آرمانها و آرزوهای جدّی جوامع به شمار می رود. درباره نسبت بین عدالت و توسعه با حجتالاسلام دکتر غلامعلی معصومینیا، عضو هیأت علمی دانشکدهی اقتصاد دانشگاه خوارزمی و عضو شورای سیاستگذاری مرکز راهبردی اقتصاد مقاومتی حوزه گفتگویی صورت گرفته که در ادامه مشروح گفتگو را میخوانید:
* معنای توسعه چیست و چه نسبتی با عدالت دارد؟ مشخصات جامعهی توسعهیافتهاسلامی چیست؟
توسعه، مفهومی غربی است به این معنا که در ادبیات اقتصادی غرب مطرح شد و بهطور طبیعی وقتی غربیها مفهوم توسعه را مطرح کردند، بهعنوان مفهومی متناسب با مبانی مکتبی، فکری و فلسفی خود مطرح کردند. در ادبیات اقتصادی علاوه بر مفهوم توسعه، مفهومی بهنام «رشد» داریم. رشد بهمعنای افزایش مستمر تولیدات (داخلی و خارجی) یعنی میزانی که در طول زمان، هر سال نسبت به سال گذشته تولیدات افزایش پیدا میکند. به این درصد افزایش، رشد میگویند. مثلاً اگر تولید امسال ما ۱۱۰۰ واحد پولی باشد و ارزش آن سال گذشته ۱۰۰۰ واحد بوده باشد، رشد ما در اینجا ده درصد میشود؛ یعنی ۱۱۰۰ منهای ۱۰۰، تقسیمبر ۱۰۰۰، ضرب در ۱۰۰ که میشود ۱۰ درصد. اما توسعه در ادبیات اقتصادی مفهومی فراتر از رشد است؛ توسعه فقط رشد تولیدات و محصولات نیست؛ بلکه فرآیندی است که همراه با رشد محصولات شاخصهای دیگر هم رشد میکند و بالاتر میرود و رشد تدریجی پیدا میکند و به سمت شدن حرکت میکند و در ابعاد فکری، فرهنگی، رفتارهای مردم، ارزشهای جامعه اثر میگذارد. اینکه گفته شد که مفهوم توسعه مفهومی غربی است؛ یعنی مبانی آنها مانند دموکراسی، اومانیسم و تفکر غربی پیشرفت کند. توسعه؛ یعنی تمام ابعاد جامعه مهیا باشد و زمینهساز تحقق آن اهداف شود. در یک کلمه جامعه از حیث اقتصادی، فرهنگی و از جهات مختلف بهسمت تبدیلشدن به یک جامعهی پیشرفتهی مدرن به مفهوم غربی آن (که ارزشهای آنها حاکم است) تبدیل شود. فرهنگ مردم، رفتار مردم، اخلاقیات مردم، آزادی امیال، آزادی خواهشها، پیشرفت در آداب اجتماعی و… را شامل میشود. مثلاً شامل آزادی به معنای غربی آن یعنی رعایت قوانین هم میشود؛ در برخورد مؤدبانه با یکدیگر، نیز در قوانین راهنمایی و رانندگی. پس مفهوم توسعه، مفهوم جامعی است که برخی از عناصر آن خوب هستند و برخی از آنها تابع فرهنگ غربی هستند. غربیها ارزشهایی دارند که در جامعه تحقق پیدا میکند حتی شامل لذّتهای نفسانی هم میشود و معنویت بهمعنایی که مدنظر ما است جزو معنای توسعه به مفهوم غربی آن نیست. اینکه مردم به آموزههای وحیانی نگاه داشته باشند، در این مفهوم جایگاهی ندارد؛ یعنی جامعه درصورتی توسعه یافته است که توسعهی اقتصادی و رفتار اجتماعی مردم درست باشد؛ در حالیکه در فرهنگ ما صرف وجود این دو معیار جهت توسعهیافتگی کافی نیست.
مقام معظم رهبری فرمودند: ما باید به جای مفهوم توسعه، مفهوم پیشرفت را جایگزین کنیم و مفهوم پیشرفت شامل فرهنگ دینی، اعتقادی، بلوغ اجتماعی افراد، رعایت حقوق یکدیگر، وضع مالی مناسب و شرایط مادی ما میشود؛ یعنی علاوهبر اینکه جامعه از لحاظ بُعد مادی در شرایط خوبی باشد باید ارزشهای الهی نیز حاکم باشند؛ معنویت حاکم باشد و نگاه به غیب و اعتقاد به خدا و آخرت حاکم باشد. جامعهی مطلوب اسلامی این جامعه است؛ یعنی دو بُعدی است هم پیشرفت در بُعد مادی و هم پیشرفت در بُعد معنوی. ما میتوانیم جامعهی پیشرفتهی اسلامی را در کتاب و سنت در قسمتهای مختلف ببینیم از جمله در روایاتی که وضعیت زمان ظهور را به تصویر میکشد که بسیار توصیفات زیبا و قشنگی در توصیف جامعهای که امام زمان (عج) در آن حضور دارند ارائه میکند. وقتی ما به امام زمان سلام میدهیم، میگوییم: سلام بر بهار روزگار بشر؛ یعنی روزی که بشر به بهار و به شکوفایی میرسد. ویژگیهایی که روایات بیان میشود این است که مردم از طرفی در رفاه بهسر میبرند و نیاز مادی ندارند، حقوق یکدیگر را رعایت میکنند؛ مثلاً در روایات ظهور داریم وقتی که امام ظهور میکنند، ناودانهای موجود در معابر عمومی را برمیدارند تا مردم اذیت نشوند و از طرف دیگر مردم بهمرحلهای از بلوغ میرسند که امام اعلام میکنند که هر مقدار از مال و ثروت بخواهید نزد من است؛ ولی هیچ فردی برای گرفتن پول و ثروت به امام مراجعه نمیکند. در واقع جامعهی پیشرفتهی اسلامی یعنی رفاه معقول و رفاهی که همراه با حاکمیت شهوات و غرایز انسانی نیست؛ بلکه همراه با عقلانیت و معنویت است. در چنین جامعهای مردم به استغنای نفس رسیدهاند؛ بههمین خاطر هنگامیکه امام میفرمایند بیایید پول و ثروت دریافت کنید مراجعه نمیکنند؛ اما ما میبینیم که امروزه حتی ثروتمندان برای کسب ثروت بیشتر بسیار حرص و طمع میورزند. در توسعهی غربی این مسائل معنا و مفهومی ندارد؛ اینها ویژگیهای جامعهی توسعهیافتهی اسلامی است که در روایات داریم که در زمان ظهور از طرفی هیچ نیازمندی پیدا نمیشود و از طرف دیگر آن رفاه، رفاه مستانه و غافلانه نیست؛ بلکه رفاه عاقلانه است؛ یعنی مردم از حد خود تجاوز نمیکنند. در جامعهی توسعهیافتهی غربی عقلانیت به معنای عقلانیت ابزاری است. درک و فهم مردم از عقلانیت صرفاً استفاده از عقل در جهت رفاه و رشد مادی است. به دلیل اینکه در سیستم غربی رقابت بیرحمانه حاکم است، آزادی اقتصادی همراه با رقابت بیرحمانه، بهطور طبیعی میبینیم که عدهای مرفه میشوند و حقوق دیگران و عدالت پایمال میشود؛ ولی در جامعهی پیشرفتهی اسلامی همه به حقوق خود رسیدهاند و آرامش دارند و این آرامش واقعی است.
* پیشرفت و عدالت چه رابطهای با هم دارند؟
در مورد اینکه در ادبیات رایج اقتصادی، توسعه مقدم است یا عدالت، بحثهای زیادی مطرح شده است. در اقتصاد غرب اگر جامعه از نظر اقتصادی رشد کند و آزادی اقتصادی بر جامعه حاکم باشد، آنقدر تولیدات زیاد میشود که خودبهخود همهی افراد از آن بهرهمند میشوند. بههمین خاطر در جامعهی آنها توسعه و رشد بر عدالت مقدم است. درمورد رشد بهمعنای اسلامی آن این مسأله به ذهنم میرسد که ما نباید بگوییم در اسلام پیشرفت بر عدالت مقدم است و نباید بگوییم پیشرفت همراه با عدالت است. از نظر اسلامی عدالت بر پیشرفت و رشد مقدم است و از این بالاتر عدالت مقدم بر همه چیز است حتی پیشرفت و اگر عدالت اجرا شود، پیشرفت خودبهخود تحقق مییابد. مهم این است که ما درست مفهوم عدالت و پیشرفت را بشناسیم، اگر عدالت را درست بشناسیم و واقعاً به این نتیجه برسیم که هدف اصلی، عدالت است و اگر هدف اصلی عدالت باشد، نمیشود که رشد و پیشرفت در جامعه نباشد. اگر عدالت در جامعه حاکم باشد همه چیز تحقق مییابد و این نیاز به تبیین دارد. بهنظرم کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی باید به جاانداختن این موضوع بپردازند.
روایت داریم که شهرها و ممالک به مانند عدلآباد نشده است؛ بزرگترین رشد، عدالت است؛ بزرگترین پیشرفت، عدالت است. اگر عدالت را بهمعنای دادن حق هر کسی تفسیر کنیم، اگر در جامعه به فرمایش شهید صدر، توزیع عادلانه صورت گیرد و حق هر کسی داده شود، مفهوم آن این است که اولاً آنچه از امکانات که وجود دارد نباید مفت و مجانی به کسی داده شود؛ ثانیاً هر کسی که بخواهد ثروتمند شود باید کار کند و با تلاش به آنچه میخواهد میرسد. بنابراین:
- یک سری حقوق طبیعی وجود دارد که خداوند آنها را برای همه قرار داده است و به همهی مردم تعلق دارند.
- اگر کسی بخواهد بیش از این حقوق طبیعی چیزی را بهدست بیاورد، باید در قبال آنچه بهدست میآورد به جامعه کار ارائه بدهد.
اگر قرار بر این شد که کسی بدون کار و تلاش حق ندارد به چیزی برسد، قطعاً همه کار و تلاش خواهند کرد و کسی هم بیشتر از کار و تلاش خویش چیزی بهدست نمیآورد. نتیجهی این امر پیشرفت است و پیشرفت خودبهخود همراه با عدالت خواهد بود چون عدالت مبنا است و کسی به ناحق نمیتواند ثروت و امکاناتی پیدا کند؛ هر کسی متناسب با تلاش خود به ثروت میرسد و هر کس خواهان رفاه بیشتر باشد باید تلاش کند. در چنین جامعهای همه تلاش میکنند و وقتی همه تلاش کردند جامعه پیشرفت میکند. در چنین جامعهای که مبنا عدالت باشد، روحیات مردم هم براساس همین مبنا شکل میگیرد؛ مردم تربیت میشوند که بدون عدالت نباید به چیزی برسند. در چنین شرایطی مردم از لحاظ روحی و روانی هم در آرامش هستند. بنابراین اگر عدالت باشد همه چیز است، هم رشد است و هم پیشرفت. البته عدهای که نیاز دارند و توان کار ندارند جزو وظایف حاکم اسلامی است که هزینهی زندگی آنها را تأمین کند. به نظرم اینکه قرآن میفرماید: هدف از ارسال رسل و انزال کتب این است که مردم قائم به قسط شوند؛ یعنی اینکه مردم خواهان عدالت باشند؛ مردم فراتر از عدالت چیزی نخواهند که این خود بالاترین عدالت و فرهنگ است. بنابراین عدالت مبنای همه چیز است. الآن در نظام سرمایهداری این رشدی که حاصل میشود، سرمایهداران بزرگ تودهی وسیعی را اجیر خویش کردهاند، سیستم اینطور طراحی شده است؛ حق عدهای به جیب دیگران میرود؛ آیا این عده راضی هستند؟! آیا این عدالت است؟ در این سیستم رشد همراه با ظلم است. شهید صدر میفرماید: در اقتصاد سرمایهداری مشکل اصلی را تولید میدانند و بنابراین همهی مدلهایی که در اقتصاد است دنبال تولید هستند؛ اما اسلام از ابتدا مشکل اصلی را توزیع میداند و اگر توزیع عادلانه باشد همه چیز حاصل است و بههمین خاطر است که میگوییم عدالت، هدف انبیاء و بعثت است.
* سپاسگزاریم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.