تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
استاد میرخندان تبیین کرد؛ قلمرو شناسی فقه هنر؛ از «هنرهای زیبا و کاربردی» و «تفکیک فقه رسانه و فقه هنر» تا «نحوه تعامل فقیه و مسائل هنر»/ کسی که می‌خواهد در بحث فقه و هنر وارد بشود، خود باید هنر را بشناسد در مباحث هنری به نظر می‌رسد خود فقیه باید مثل عرف خاص موضوع را بشناسد، لذا کسانی که می‌خواهند در فقه هنر کار کنند باید بعضی مباحث فقهی عمومی و عام درباره هر رشته هنری را بداند، کار شاقّی نیست، شما اگر بخواهی فقه مؤثر و کارآمد و حضور داشته باشد و به یک معنا دور زده نشود که البته ریشه‌های غیر فقهی هم دارد، یک بخشش بحث فقه است که چه قدر واقعی و ملموس در عرصه حضور دارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی به نقل از اجتهاد، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر سید حمید میرخندان، عضو هیئت علمی دانشکده صداوسیما در نشست علمی «قلمرو شناسی فقه هنر» که با اساتید و محققان فقه هنر و رسانه، در مجتمع فقهی ائمه اطهار (ع) قم برگزار شد، با بیان اینکه گاهی عرصه‌های‌ فقه هنر، همپوشانی‌هایی با فقه رسانه پیدا می‌کند و در بعضی از مجامع دیده شده با هم عطف می‌کنند و تعبیر فقه هنر و رسانه می‌کنند، گفت: یکی از بحث‌های مهمی که اینجا وجود دارد تمایز بین این دو از یکدیگر است هرچند که در واقعیت بیرونی، یعنی در مصداق خارجی گاهی هنر با رسانه یکی می‌شود و مصداقاً این‌ها در هم می‌افتند.

وی در تعریف هنر بیان کرد: در فلسفه هنر بحثی مطرح است که هنر چیست و طبیعتاً ما اگر بخواهیم موضوع فقه هنر را معین کنیم چاره‌ای نیست جز اینکه درباره هنر و حدود آن بحث شود و به یک معنا موضعی و تعریفی ارائه گردد؛ اما اساساً درباره هنر تعریف ذاتی دادن کار درستی نیست و نمی‌شود تعریف ماهوی و ذاتی برای هنر داد. آنچه اینجا اجمالاً به‌عنوان یک مبنا برای ادامه بحث مطرح می‌کنم، اولاً هنر امر مصنوع است یعنی ساخته انسان است به این معنا با صنع و آفرینش انسانی سروکار دارد.

هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی

میرخندان افزود: هنر، شامل دو عرصه عمده هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی است و به‌تناسب این تقسیم، هنرهای زیبا، هنرهای غیرکاربردی هستند؛ هنرهای کاربردی یعنی اثری که در آن زیبایی به کار رفته و برای یک کاربردی در زندگی عادی و معمولی در بیرون از آن جهان اثر کاربردی دارند و از آن‌ها در زندگی استفاده می‌شود؛ اما هنرهای زیبا این‌طور نیستند. مثلاً فرشی که ما زیر پا می‌اندازیم بگوییم از طراحی استفاده شده و عناصر زیبایی در آن وجود دارد اما این فرش یک شیء کاربردی است، فرش با آن طرح و نقش زیبا بافته می‌شود برای اینکه ما از آن به‌عنوان زیرانداز استفاده کنیم؛ اما هنرهای زیبا از همین نوع مثل تابلوفرش است، تابلوفرش صرفاً برای خود زیبایی‌اش ساخته می‌شود، اینکه ما تابلو را بر دیوار بزنیم و از زیبایی تابلو فرش استفاده کنیم.

تفکیک فقه رسانه و فقه هنر

وی فصل بعدی ارائه خود را به موضوع «تفکیک فقه رسانه و فقه هنر» اختصاص داد و بیان داشت: اگرچه هنرها به یک نوعی ذیل رسانه‌ها می‌گنجند و هنر رسانه محسوب می‌شوند ولی رسانه یک مفهوم بسیار عامی است که شامل امور هنری و غیر هنری می‌شود. مثلاً روزنامه یک رسانه است اما رسانه‌ای است که جنبه هنری ندارد؛ بنابراین فقه رسانه یا فقه هنر این عرصه‌ها را شامل نمی‌شود، مثلاً شبکه‌های اجتماعی،‌ رسانه‌های جدیدی که الآن داریم آن‌هایی که جنبه هنری ندارند داخل در بحث فقه رسانه می‌شوند. در اینجا ما یک رسانه‌هایی داریم که نه هنر و رسانه هستند، نه هنر محض هستند بینابین هستند.

عضو هیئت علمی دانشکده صداوسیما ادامه داد: رسانه تلویزیون در بعضی قالب‌ها یا فرمت‌ها کاملاً هنری است. مثل قالب‌های داستانی، فیلم سینمایی که از تلویزیون پخش می‌شود سریال، مجموعه، تله‌فیم، تله‌تئائر، این‌ها قالب‌های برنامه هستند که کاملاً هنری هستند و از قواعد زیبایی شناسی که در هنر از آن بحث می‌شود در اینجا وجود دارد. تلویزیون امر بینابینی است یعنی بعضی قالب‌هایش مثل مسابقات، مثل برنامه‌های گفتگومحور، مثل دعای کمیل، مثل سخنرانی مذهبی، مثل بسیاری از برنامه‌های مستند، مستندهای سیاسی، این‌ها غیر هنری هستند و آن‌هایی که هنری هستند محدود هستند.

وی سپس به تبیین قالب‌های داستانی پرداخت و ابراز داشت: قالب‌های داستانی قالب‌هایی که قصه تعریف می‌کنند و داستان به مفهوم خاص هنری‌اش یعنی امر تخیلی. (نه به معنای امر واقعی مثل داستان حضرت یوسف.) آن قالب‌هایی که داستان به معنای امر هنری یعنی امر تخیلی در آن‌ها به کار می‌رود این‌ها را می‌توانیم بگوییم که هنری هستند؛ بنابراین وقتی ما می‌خواهیم از فقه تلویزیون صحبت کنیم احیاناً برخی‌ از مباحث تلویزیون ذیل فقه رسانه می‌گنجد و برخی ذیل فقه هنر. اگر عنوان را عنوان عام بگیریم یا به‌جای فقه سینما بگوییم فقه فیلم، این عرصه‌های داستانی و هنری تلویزیون را هم شامل می‌شود. این به یک معنا تفکیک آن دوتا عرصه فقه رسانه و فقه هنر هست.

طرح‌واره فقه هنر

این مدرس فقه هنر در بخش دیگری از سخنان خود به تبیین طرح‌واره فقه هنر پرداخت و گفت: این گفتگوها قرار است طرح‌واره‌ای باشد و طبعاً حرف آخر نیست. چون فقه از افعال مکلفین بحث می‌کند (ولو در سطح نظام هم فقه را مطرح کنیم) به نظر می‌رسد که خود عنوان هنر این قابلیت و ظرفیت را دارد که مباحثی که ذیل هنر و رسانه و فیلم هست همه را بیاوریم و اینجا بحث بکنیم. مثلاً فرم، زیبایی جهان ساخته، جهان مصنوع را بحث کنیم؛ حتی در بحث تولیدکنندگان فیلم در بحث سازمان بحث‌هایی که مطرح است می‌توانیم اینجا بحث‌ها را مطرح کنیم تهیه‌کننده، کارگردان، عوامل فیلم، سرمایه‌گذار فیلم و پخش فیلم و بحث‌های فقهی که در این عرصه‌ها مطرح هست، این‌ها در همان حوزه فقه هنر این ظرفیت وجود دارد که از این‌ها بحث بشود. فقه هنر، این خودش ظرفیتی دارد که در بحث‌‌های فقهی، چیزی از مباحث فقه رسانه را در عرصه سینما فروگذار نمی‌کند یعنی این ظرفیت هست که به یک نوعی آن مباحث همین‌جا مطرح بشود. حتی بحث‌های مخاطب.

میرخندان اظهار کرد: در تحریرهای معنای محتوای پیام رسانه‌ای یکی از شیوه‌هایی که خیلی متداول است نشانه‌شناسی روی تهدید کیفی رسانه‌ها است، پیام‌های ارتباطی و رسانه‌ای، یعنی نشانه‌شناسی بسیار پرکاربرد است، همین نشانه‌شناسی در سینما و فیلم هم دارد کار می‌کند؛ بنابراین به نظر می‌آید که در این هنر و رسانه‌ها، ما می‌توانیم بحث فقه فیلم را خیلی واسع و موسّع ببینیم طوری که عرصه‌ای از بحث‌های مربوط به سینما را در حوزه فقه فروگذار نکند و پوشش بدهد. ولی رسانه این‌طور نیست و این ظرفیت را ندارد چون رسانه بیشتر وسیله ارتباطی برای انتقال معناست و رسانه کاری با تخیل و بحث‌های زیبایی و زیبایی‌شناسی ندارد.

نحوه تعامل فقیه و مسائل هنر

این محقق فقه هنر در بخش سوم سخنان خود به نکته‌ای مهم اشاره داشت و گفت: برای شناختن مسائل فقه و هنر خوب است بین کارشناسان هنری و کسانی که کار فقاهتی می‌کنند، جمعی تشکیل بشود و از طریق این جمع مسائل فقه هنر استخراج شود. به یک تعبیری مسئله از شما، کار فقهی و اجتهاد فقهی از ما. این یک شیوه است. شیوه دیگر این است که او بگوید من الآن مسئله‌ای دارم شما می‌گویید فقه اجازه نمی‌دهد که خانم‌ها روسری‌‌شان را بردارند. می‌خواهم این خانم را نشان بدهم آیا کلاه‌گیس می‌تواند بگذارد؟ راه‌های مندوحه‌ای هست برای این مساله؟ راهی وجود دارد که بشود حل کرد؟ یعنی راه دوم مسئله از کارشناسان هنری و پاسخ از فقیه باشد.

وی ادامه داد: راه سوم، ما بگوییم در حوزه‌هایی مثل فقه و هنر، شما به عرف رجوع کنید. بگذارید این‌طور تعبیر کنم کسی که کار فقاهتی بخواهد بکند خودش چه قدر در موضوع ورود بکند؟ شما می‌خواهید کسی که کار فقاهتی می‌کند، انگشت پایش هم خیس نشود یعنی آن کنار بایستد و از دور آن‌هایی که در آب هستند به آن‌ها بگوید که شما بیایید برای من طرح موضوع کنید طرح مسئله بکنید و من فقاهت می‌کنم. به نظر می‌رسد اینطورر فقاهت صائب نیست، یعنی آن‌جوری که باید جوانب فقهی آن پدیده و آن رشته هنری دیده نمی‌شود. وقتی‌که مسئله را به یک فقیهی به گونه خاصی توضیح می‌دهید یک جواب می‌گیرید، وقتی طور دیگری توضیح می‌دهید، احیاناً نتایج و جواب‌ها و احکام مختلف می‌گیرید.

میرخندان تأکید کرد: کسی که می‌خواهد در بحث فقه و هنر وارد بشود، خود باید هنر را بشناسد؛ لکن با توجه به عرصه‌های گسترده‌ برای هر فقیهی مقدور نیست که همه رشته‌های هنری را بتواند به لحاظ شناخت مسائل و موضوعات ورود بکند. یا کسی که می‌خواهد موسیقی یا فقه سینما درس بدهد، چه قدر باید به موسیقی و سینما آشنا باشد؟ البته تردیدی نیست که کسی که می‌خواهد در عرصه موسیقی کار فقهی بکند لازم نیست مثل موسیقی‌دان برود موسیقی کار بکند، نت‌خوانی، سبک‌ها و مقام‌ها را بلد باشد، تاریخ موسیقی و بحث‌‌هایی که موسیقی دارد همه را بداند ولی آن مقدار که باید بداند چه قدر باید باشد؟ به نظرم آن کار خود فقیه هست. اگر فقیه بدون آگاهی لازم ورود پیدا بکند البته نتیجه ضعیف و خیلی کم‌فائده است، آن‌وقت فقه نمی‌تواند در عرصه اجتماعی حضور پیدا بکند.

عضو هیئت علمی دانشکده صداوسیما با بیان اینکه در مباحث هنری به نظر می‌رسد خود فقیه باید مثل عرف خاص موضوع را بشناسد، ابراز کرد: کسانی که می‌خواهند در فقه هنر کار کنند باید بعضی مباحث فقهی عمومی و عام درباره هر رشته هنری را بداند، کار شاقّی نیست و چاره‌ای هم نیست؛ یعنی شما اگر بخواهی فقه مؤثر باشد و کارآمد باشد و حضور داشته باشد به یک معنا دور زده نشود که البته این دور زدن ریشه‌های غیر فقهی هم دارد، یک بخشش بحث فقه است که فقه چه قدر واقعی و ملموس در آن عرصه حضور دارد و بایستی این اتفاق بیفتد.

جایگاه فقه هنر

میرخندان در آخرین بخش ارائه خود را به تبیین جایگاه فقه هنر پرداخت و اظهار کرد: اساساً فقه باید به یک نظام جدیدی تن بدهد؛ یعنی این تقسیم سنتی فقه که قرن‌هاست وجود دارد کافی نیست. باید فقه از اساس، یک تبویب جدیدی پیدا کند. پیشنهاداتی هم شده بر اساس نظام‌ها. مثل آن بچه‌ای می‌ماند که به یک معنا بزرگ شده حالا این لباس قدیمی گنجایش او را ندارد. واقعیت این است که عرصه‌های فقه به خاطر عرصه‌های جدید، تحولات اجتماعی و مدنی و نهادهایی که به وجود آمده دیگر آن تبویب پاسخگو نیست و ظرفیت ندارد، باید متحول و بزرگ‌تر و جامع‌تر بشود. گستره‌اش بیشتر بشود. حالا ما وارد آن بحث نمی‌شویم و مورد بحث ما نیست که حالا فقه هنر کجا می‌گنجد، در فقه فرهنگ می‌گنجد، یا جای دیگر،‌ به آن نمی‌خواهیم بپردازیم؛ و هنوز هم بحث به این معنا جمع‌بندی قاطع و قطعی نشده که ما بگوییم فقه هنر آنجا خواهد بود.

این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به این مطلب که اگر بخواهیم وارد فقه هنر بشویم و خود فقه هنر را به یک معنا تبویب بکنیم، آیا می‌توانیم یک طرح‌واره‌ای برای این تبویب قائل باشیم یا نه؟ گفت: یکی از شکل‌هایی که می‌شود مطرح کرد همان چیزی است که بعضی از فضلا مثل آقای علیدوست در مقاله‌ای برای همایش فقه هنر ارائه دادند. آنجا یک بحث عمومی دارند درباره اینکه دیدگاه اسلام درباره هنر چه هست؟ از نظر فقهی ما درباره هنر چه بگوییم؟ ایشان یک اصلی بنا می‌کند و بعد می‌گوید حالا فراتر از آن اصل به استحباب هنر می‌رسیم و اینجا حکم استحباب هنر را می‌دهد. فکر می‌کنم که این بحث اساساً کمتر فقهی است دلیلش هم این است که اساساً فقه متکفل طرح بحث در این عرصه نیست که اگر بخواهیم یک جایگاهی برای هنر و زیبایی قائل بشویم در منظومه تفکر اسلامی، هنر کجا قرار می‌گیرد؟

وی افزود: در مباحث مرحوم ‌آیت‌الله مصباح می‌دیدم ایشان عجیب دیدگاهی در مورد هنر دارد و عجیب روی هنر و زیبایی تأکید دارد و البته از آیات و روایات هم مثال می‌زند که خداوند خودش هنرمند است، اصلاً وقتی گفته می‌شود که خداوند خودش زیباست یعنی اصلاً هستی با زیبایی عجین است. شما وقتی اینجوری نگاه می‌کنید بحث‌های فلسفه هنری است. حوزویان متهم هستند که آقایان حوزوی با هنر نسبتی ندارند. چون نمی‌توانند هنر را نفی‌ کنند، چاره‌ای از آن ندارند. در دانشگاه هنر که می‌روید همینجوری هست و خارج از دانشگاه هنر هم همین هست. حالا وقتی شما فقه را که مطرح بکنید می‌گویند آقایان می‌خواهند با فقه چه بلایی بر سر هنر بیاورند؟ بنابراین به نظر من بحثی مانند این، بیشتر جنبه فلسفی دارد.

بررسی دو ایده و دو پیشنهاد

میرخندان در مقام جمع‌بندی دو نظر فوق بیان داشت: الآن یک ایده‌ای هست که ما بحث‌های عمومی هنر داریم بدون اینکه هنوز وارد رشته‌های هنری بشویم یا به تعبیر آقای علیدوست وارد تعینات هنری بشویم و یک طرح دیگر این هست ضمن اینکه ما بحث عمومی فقه هنر را داریم، ما وارد رشته‌های هنری می‌شویم؛ بنابراین فکر می‌کنم که اگر قرار هست بحث فقهی درباره هنر بشود باید قاعدتاً وقتی گفته می‌شود فلان استاد بحث‌های فقه هنر می‌گوید باید منتظر باشیم که ایشان چه رشته هنری را قرار است بگوید. برای این هم دو پیشنهاد می‌شود کرد که قابل جمع هم هست.

۱- اینکه ما بیاییم رشته‌های هنری را در دسته‌بندی‌هایی که در هنر متداول است قرار بدهیم و اصطلاحاً فقه را در آن دسته‌بندی‌ها مطرح کنیم، یعنی بگوییم که ما در یک دسته‌بندی برای هنرها گفته می‌شود که ما هنرهای ادبی داریم شعر و ادبیات داستانی،‌ هنرهای نمایشی داریم (دراماتیک) که شامل سینما، رقص، تئاتر و این‌ها می‌شود. هنرهای تجسّمی داریم نقاشی و عکاسی و مجسمه‌سازی و این‌ها و هنرهای موسیقیایی داریم. حالا تعبیر موسیقیایی از آن می‌کنند که آواز را هم شامل می‌شود. هر چیزی که جنبه ملودیک، آهنگین یا به تعبیر عربی، لحنی دارد، این یک شکل تبویت برای فقه هنر است.

وی ادامه داد: اگر این تقسیم‌بندی برای ما این امکان را فراهم کند که یک سری مباحث فقهی ذیل هنرهای دراماتیک بماهو دراماتیک مطرح کنیم، این تقسیم‌بندی منطق دارد، یعنی کارآمد است یعنی ماقبل از اینکه بیاییم وارد تئاتر، سینما و رقص بشویم بگوییم یک سری مباحثی فقهیِ در بحث هنرهای دراماتیک هست. مثلاً همین بازیگری که اختصاص به سینما ندارد. اینکه این خانم با این آقا چه‌طور ارتباط برقرار کند. این کلمات که بین این‌ها رد و بدل می‌شود چه‌طور است؟ یا اینکه این‌ها زن و شوهر هستند اشکالی دارد این آقا دستش را به این خانم بزند؟ در واقع زن و شوهر واقعی نیستند به‌اصطلاح آن بحثی که عناوین فقهی در بعضی از بحث‌ها عناوین قصدی‌اند و غیر قصدی‌اند، ارتباط به‌قصد ندارد. شما بگویی اینجا قصد وقتی تغییر کرد اشکال ندارد، پس این‌جور تقسیم‌بندی اگر برای ما این امکان را فراهم بکند که یک سری مباحث عمومی فقهی درباره فقه هنرهای دراماتیک هنرهای نمایشی داشته باشیم این سزاوار است بعد وارد هرکدام از این رشته‌ها بشویم.

۲- یک طرح هم این است که ما از ابتدا بیاییم رشته‌های هنری را مطرح کنیم؛ ۷، ۸، ۹ رشته، تعدادش هم بسته نیست، احیاناً شکل‌های جدید هنرهای ترکیبی هم که به وجود می‌آید، بیاییم فقه را بر اساس رشته‌های هنری تعریف کنیم و بگوییم که ما یک فقه هنر به‌طور عام داریم و بعد فقه رشته‌های هنری.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.