در ادبیات سیاسی از نافرمانی مدنی با تعابیر دیگری مانند مقاومت مخفی، مبارزه منفی، مبارزه بدون خشونت، مقاومت ملایم، نافرمانی عمومی و عدم اطاعت از حکومت یاد میشود (نظرپور، 1386: 2). از جمله مصادیقی که میتوان از آنها به عنوان اولین مصادیق در حوزه نافرمانی مدنی نام برد، مبارزات گاندی برای استقلال هند، تلاشهای مارتین لوتر کینگ در آمریکا، نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی برای رفع تبعیض نژادی، حرکتهایی که پس از جنگ ویتنام در آمریکا رخ داد و بسیاری از مبارزات در اروپا همچون مبارزه مخالفان استفاده از انرژی هستهای در آلمان است (رحمانی و مختاری، 1394: 90).
همچنین مطابق با الگوی اندیشمندان غربی به ویژه ساموئل هانتینگتون فروپاشی حکومت کشورهای غیروابسته به آمریکا، بویژه کشورهای بلوک شرق سابق و انقلابهای رنگین در حال حاضر از مصداقهای نافرمانی مدنی میباشد (نظرپور، 1386: 2). اندیشه نافرمانی مدنی با ویژگیهایی همچون عدم خشونت، مسئولیتپذیری و محدودیت، دربردارنده ظرفیتی است که نظریه سیاسی لیبرالیسم تلاش میکند با تمسک به آن، به بحرانهای نظری خود خاتمه دهد. بنابراین اندیشه سیاسی غرب برای برون رفت از بحران موجود در سنت لیبرالی و ارائه راهکاری برای ایجاد هماهنگی در مبانی این آموزه سیاسی، نافرمانی مدنی را پیشنهاد کرده است و همچنان در باب آن تأمل میکند (رحمانی و مختاری، 1394: 95).
تعاریف متعددی از سوی اندیشمندان پیرامون نافرمانی مدنی بیان شده است که در این میان به سه مورد از آنها اشاره میشود:
- ماریا ژوزه فالکونی تلا نافرمانی مدنی را چنین تعریف میکند: عمل آگاهانه، عمدی، عمومی و جمعی شکست یک عرف قانونی که معمولاً با استفاده از ابزار و روشهای صلحآمیز با اتکا به اصول اخلاقی صورت میپذیرد و مجازات ناشی از آن نیز پذیرفته شده است (Falcon Y Tella, 2004: 305).
- رکس مارتین در پاسخ به پرسشی درباره چیستی نافرمانی مدنی این تعریف را از کنش معطوف به نافرمانی مدنی ارائه می دهد: سرپیچی عمومی از فرمان یک نهاد سیاسی عالی به این منظور که آن فرمان ناعادلانه، غیر اخلاقی، متناقض با قانون اساسی یا متضاد با منافع عمومی است (Martin, 1970: 126). در این تعریف مارتین از نافرمانی مدنی دو ویژگی بارز است:
- نخست عمومی بودن؛
- معطوف به هدف بودن (آگاهانه بودن) (معینآبادی و محرابپناه، 1396: 807).
- جان رالز نیز که از اندیشمندان معروف نئولیبرال است نافرمانی مدنی را حرکتی علنی، مسالمتآمیز، وجدانمندانه و با این حال اقدام سیاسی خلاف قانونی میداند که معمولاً با انگیزه ایجاد تغییر در قانون یا سیاستگذاریهای حکومت انجام میگیرد (رالز، 1393: 369).
البته ضروری نیست که معترضان همان قانونی را نقض نمایند که با آن مخالف هستند، بلکه ممکن است قوانین دیگری را نقض نمایند (Gebh, 2013: 3). نافرمانان مدنی قانون را نقض مینمایند؛ بدین منظور که عدم مشروعیت برخی تصمیمات را پررنگ نموده و برای اصلاحات ایجاد انگیزه نمایند (Pozen, 2015: 1). اصطلاح «Civil» که در فارسی معادل «مدنی» را برای آن برگزیدهاند، از یکسو به مفهوم شهروندی بازمیگردد؛ به این معنا که معترض به عنوان عضوی از اجتماع و نظام سیاسی دست به اعتراض زده است؛ بنابراین انگیزه سیاسی- اخلاقی، رفتارهای خلاف قانون را که صرفاً بر اساس منافع شخصی صورت میگیرند از نافرمانی مدنی جدا مینماید و نشان میدهد که هدف نافرمانی مدنی حداقل در عرصه نظری، نگرانی برای کل جامعه است. از سوی دیگر، مدنی بودن نافرمانی، دلالت بر درک مشخصی از عدم خشونت دارد (Gebh, 2013: 3-4).
بنابراین میتوان مؤلفههای اساسی در نافرمانی مدنی را اینگونه برشمرد:
- صلحآمیزبودن: تمامی مصادیق نافرمانی مدنی که در این بخش به آنها اشاره شد، در ویژگی عدم خشونت و مسالمتآمیزبودن با یکدیگر مشترک هستند. بر همین اساس نیز نافرمانی مدنی از پدیدههایی نظیر جنگ یا شورش که متضمن خشونت است تفکیک میگردد.
- آگاهانهبودن: نافرمانی مدنی به صورت سهوی و ناآگاهانه پدید نمیآید، بلکه مردم با انگیزههای مشخص و بنا بر اهدافی معین نافرمانی میکنند. این دلایل میتواند به ناعادلانهبودن فرمانهای حکومت، غیراخلاقی بودن آنها، تناقض آنها با قانون اساسی یا متضادبودن آنها با منافع عمومی بازگردد. انگیزه و هدف مردم نیز در این امر ایجاد تغییر در قانون یا سیاستگذاریهای حکومت است.
- عمومی و جمعیبودن: هدف نافرمانی مدنی حداقل در عرصه نظری، نگرانی برای کل جامعه است و به صورت عمومی و همگانی انجام میشود. این موضوع نافرمانی مدنی را از اقداماتی که برای اهداف شخصی انجام میگیرد یا تعداد محدودی در آن مشارکت میکنند متمایز میسازد.
- سرپیچی و نقض هنجاری: اقدام اساسی در نافرمانی مدنی نقض هنجارهایی است که از سوی حکومت تعیین شده است. در این زمینه شهروندان با سرپیچی از این هنجارها اعتراض خود را به نظام سیاسی مستقر اعلام میکنند و قابلیت اجرایی قوانین را به چالش میکشند.
بر اساس تعاریف فوق میتوان گفت نافرمانی مدنی با اعمال مجرمانه عادی که با انگیزه های خودخواهانه یا ناشی از عصبانیت یا ظلم یا جنون منجر به هنجارشکنی میشوند بسیار متفاوت است. همچنین با جنگ داخلی که طی آن یک گروه مشروعیت حکومت یا وجوهی از جامعه سیاسی را زیر سؤال میبرد و از این طریق هنجارشکنی میکند نیز فرق دارد. نافرمانی مدنی در خصوص کسانی صدق پیدا میکند که اقتدار سیاسی را آنچنان بنیادین (مشروعیت آن را) به مبارزه نمیطلبند. آنان نه برای خود و نه برای دیگران وظیفه پیجویی یک گسست یا تغییر قانون اساسی را قائل نیستند. آنان مشروعیت بنیادین حکومت و جامعه را پذیرفتهاند و نمیخواهند وظیفه شهروندی خود را کنار بگذارند، بلکه به دنبال انجام درست آن هستند (دورکین، 1381: 124). بنابراین نمیتوان هر نوع هنجارشکنی را نافرمانی مدنی دانست.
منابع
فارسی
- ثورو، هنری دیوید. (1394)، «نافرمانی مدنی» در نافرمانی مدنی، ترجمه و گردآوری غلام¬علی کشانی، تهران: انتشارات قطره، چاپ اول.
- نظرپور، مهدی. (1386)، «نافرمانی مدنی»، مجله حصون، شماره 83، پاییز 1386، صص 13-1.
- رحمانی، تورج؛ مختاری، علی. (1394)، «نافرمانی مدنی؛ ایدهای برای عبور از بنبست نظری لیبرالیسم»، دوفصلنامه علمی-پژوهشی پژوهش سیاست نظری، شماره 18، تابستان 1394، صص 100-79.
- معینآبادی، حسین؛ مهرابپناه، معین. (1396)، «شناسایی مصادیق نافرمانی مدنی در جنبشهای اجتماعی معاصر ایران»، فصلنامه سیاست، شماره 3، تابستان 1396، صص 819-805.
- رالز، جان. (1393)، نظریهای در باب عدالت، ترجمه مرتضی نوری، تهران: انتشارات مرکز، چاپ اول.
- دورکین، رونالد. (1381)، نافرمانی مدنی در حق و مصلحت، ترجمه محمد راسخ، تهران: انتشارات طرح نو، چاپ اول.
انگلیسی
- Falcon Y Tella, Maria Jose (2004). “Civil Disobedience and Test Case”, Ratio Juris 17 (3), 315-327.
- Martin, Rex (1970). “Civil Disobedience”, Ethics, 80(2), 123-139.
- Gebh, Sara, (2013), “Democratic Disobedience: A Different Justification for Civil Disobedience and Case of Anti-Abortion Activism in the U.S”, the New School for Social Research, American Political Science Association, Annual Meeting, Draft Version.
- Pozen, Jessica Bulman & Pozen, David E, (2015). “Uncivil Obedience”, Forthcoming Columbia Law Review, vol. 115.