طبق آخرین آمار در حدود ۱۰ درصد جمعیت کشور ما را سالمندان تشکیل میدهند و با توجه به اینکه دهه ۶۰ ما کمتر از ۲۰ سال دیگر به سن سالمندی میرسند، در آینده نزدیک، ایران با سونامی سالمندی مواجه خواهد بود. بهعبارتدیگر با توجه به عدم ارائه خدمات خاص اجتماعی برای سالمندان در حال حاضر، درصورتیکه کشور بر اساس سیاستهای موجود قدم بردارد، بهطورقطع در آینده با پدیده سونامی سالمندی مواجه خواهد شد؛ زیرا هرچند سالمندی مساوی با بیماری یا ناتوانی نیست؛ ولی بههرحال شیوع انواع بیماریها در این دوره افزایش مییابد. از طرف دیگر گروهی که به سن بازنشستگی میرسند، دارای معضلات خاص خود ازجمله مشکلات اقتصادی، مباحث مرتبط با سلامتی و مسائل مربوط به مراقبت از ایشان هستند.
شایانذکر است اغلب سالمندان در حال حاضر دارای چند فرزند میباشند؛ اما با توجه به روند نزولی آمار ازدواج و فرزند آوری، جامعه در آینده با سالمندان تنها و یا تکفرزندی مواجه خواهد بود؛ لذا پیشبینی میشود، مشکلات ناشی از بحث مراقبت از سالمندان در آینده نسبت به امروز چندین برابر خواهد شد.
نکته حائز اهمیت دیگر، مواجهه دولت با کاهش نیروی کار جوان در آینده کشور است. بهعبارتدیگر نسبت سرباری امروز به نسبت سالهای آتی رشد سریعتری خواهد داشت.
بنابراین تمامی این موارد باعث میشود که به سالمندی بهعنوان یک سونامی و بحران در کشور، توجه خاص شود. لازم به ذکر است امروز که ۱۰ درصد جامعه ما را سالمندان تشکیل دادهاند، ضریب اشغال تخت بالایی را به نسبت جمعیت خود دارا میباشند، حال با افزایش این درصد و عدم تدبیر بهموقع مسئولان، بیمارستانها و مراکز خدمات پزشکی درمانی بهطورقطع در آینده با مشکلات عدیدهای روبرو خواهند شد؛ چراکه مدتزمان تصرف تخت بیمارستانی توسط یک جوان بیمار نسبت به یک سالمند، بسیار کوتاهتر است. از طرف دیگر زمانی که یک سالمند وارد بیمارستان میشود، مشخص نیست که بتواند از بیمارستان مجدداً به خانه بازگردد و یا زندگی او به روال سابق برگردد و کاملاً وابسته است.
اینیک تصویر کلی است. در حال حاضر کار خاصی برای سالمندان انجام نمیپذیرد و هنوز برنامهریزیهای صحیحی برای تکتک ابعاد زندگی این افراد وجود ندارد. این مسئله نیاز به یک عزم ملی دارد؛ چراکه حرکت برمدار موجود، موجب وخامت اوضاع در یک دهه آینده خواهد شد.
نکته بااهمیت دیگر اینکه در بحث مراقبت از سالمند در منزل، در حال حاضر اغلب سالمندان ما ساکن در منزل بوده و فرزندان ایشان بهنوعی خدمت فوق را ارائه میدهند؛ اما در آینده و با افزایش مسئله تکفرزندی و تجرد قطعی، بهطورقطع جامعه از این بعد دچار معضل خواهد شد؛ بنابراین مراقبتهای فامیلی کاهش شدیدی خواهد یافت و جامعه نیازمند فرمال کِر خواهد بود. ایشان کسانی هستند که عضو خانواده فرد سالمند نبوده؛ اما از سالمندان مراقبت میکنند.
مشکل اساسی ما در حال حاضر عدم آموزش صحیح اعضای خانواده در بحث مراقبتی از سالمندانشان است. بهبیاندیگر مواردی که تمایل به مراقبت دارند نیز، آموزشهای لازم را ندیدهاند؛ اما مسئله افراد فاقد فرزند، بهطورکلی متفاوت است. بهبیاندیگر دولت باید نیروهایی را در جامعه پرورش دهد که به سالمند خدمات رسمی ارائه دهند و این دو بحث، کاملاً مجزا است. نکته بعدی اینکه فرمال کِرها، بهصورت غیررسمی از سالمند مراقبت میکنند و با افزایش گرایش به سمت تکفرزندی بحث کسانی که بهصورت رسمی به مراقبت از سالمندان بپردازند، مطرح میشود.
مسئله بعدی وضعیت بازنشستگی سالمندان است. بیمهها باید حقوق بازنشستگی افراد را به آنها تحویل دهند؛ اما افزایش تعداد سالمندان، زمینهساز عدم همخوانی ورودی و خروجی بیمهها باهم خواهد شد؛ یعنی تعداد افرادی که حق بیمه پرداخت میکنند به نسبت سالمندانی که حقوق بازنشستگی از بیمه میگیرند، بسیار کمتر میشود. بدین ترتیب ورودی و خروجی بیمهها تعادل خود را از دست میدهند؛ لذا ممکن است صندوقهای بازنشستگی نتوانند حقوق نسل دهه شصتیهایی که الآن در حال پرداخت بیمه هستند را در دوره بازنشستگی ادا کنند.
بنابراین در صورت عدم ایجاد تغییر در این سیستم بهواسطه برنامهریزی منطقی و عملیاتی در این حوزه، یکی دیگر از معضلات بزرگ حاکمیت بحران بازنشستگی این افراد خواهد بود.
مبحث دیگر بحث نیروی کار است. وقتی جامعه به سمت سالمندی میرود، نسبت افراد جوانی که توانایی کاردارند به نسبت سالمندان، دائماً تغییر میکند و لذا نسبت سرباری جامعه بالاتر میرود. نسبت سرباری برابر است با مجموع افراد خردسالی که توانایی کار کردن ندارند و تعداد سالمندان، تقسیمبر جمعیتی که در سن کار هستند. افزایش تعداد سالمندان و کاهش نیروی کار حاصل از رشد نزولی جمعیت در کشور باعث بر هم خوردن تعادل این بالانس شده است؛ لذا نسبت سرباری ما دوباره بالا میرود و این مسئله یکی دیگر از معضلات و مشکلاتی است که سالمندی جمعیت با خود به همراه میآورد.
نکته قابلتأمل اینکه اگرچه افزایش آمار سالمندی و ازدیاد طول عمر بشر، یک موفقیت برای هر کشور و ملتی است؛ اما در صورت عدم برنامهریزی صحیح از طرف دولتمردان، این موفقیت میتواند به یک سونامی و بحران غیرقابلکنترل تبدیل شود.
بحران سالمندی به معنای انباشت مجموعهای از آسیبهای اجتماعی، روانی و جمعیتی حول سالمندی است. با توجه به اینکه طبق نتایج تحقیق حاضر، بخش مهمی از ایجاد یا تشدید بحران سالمندی ناشی از دست رفتن حمایتگرهای عاطفی و اجتماعی سالمند از جانب خانواده (مسائلی همچون مسائل مربوط به مراقبین، محدود شدن شبکه ارتباطی سالمند، بیفرزندی و کمفرزندی، رواج سالمند آزاری، دلسردی از وضعیت آتی حمایتهای خانوادگی، کاهش فرصت درگیری سالمند در روابط اجتماعی) است، به نظر شما چه اقدامات و راهکارهایی میتوان در حوزه خانواده انجام داد تا بتوان اثر مثبتی در این خصوص ایجاد کرد؟
هرچند ارتباطات گسترده شده است؛ اما در حوزه خانواده جهت بهبود وضعیت فعلی سالمندی میتوان کارهایی را انجام داد. یکی از مشکلات مهم سالمندان فعلی، بحران آشیانه خالی است. تشکیل زندگی مستقل فرزندان باعث دوری ایشان از والدین و تنهایی و انزوا آنها شده است.
امروزه بحث تنهایی و انزوای ایزوله شده ازجمله معضلات سالمندان است؛ زیرا این افراد سابقاً شاغل بوده و از احترام اجتماعی برخوردار بودند؛ اما الآن بازنشسته شده، دیگر آن موقعیت را ندارد و حتی فرزندانشان نیز به سراغ زندگی خود رفته و ایشان تنها ماندهاند. از طرف دیگر نیز قشر جوان به حدی درگیر مسائل زندگی و کار خود هستند که بسیاری از اوقات فرصت کافی برای رسیدگی به والدین خود را ندارند. در این زمینه شبکههای اجتماعی و استفاده از اینترنت میتواند تا حدودی جایگزین بخشی از این تنهایی باشد؛ اما در این خصوص نیز اغلب سالمندان ما سواد استفاده از ابزار و امکانات جدید را ندارند.
دانشگاه سومین نسل سنی یا دانشگاه سالمندی یکی از راهکارهایی است که به نظر میتواند برای حل معضلات سالمندی اثربخش باشد. دانشگاه سالمندی یک محیطی است که در آن افراد سالمند دورهم جمع شده و میتوانند بر اساس نیازهایشان آموزش دریافت کنند. حتی ممکن است این نیاز تنها خروج از منزل و داشتن یک شبکه اجتماعی حقیقی باشد؛ یعنی یکسری دوست و همسنوسالی داشته باشد که بتوانند با یکدیگر گپ و گفت داشته باشند. اگرچه نام آن دانشگاه است؛ ولی لزوماً اینطور نیست که یک فضای رسمی آموزشی با آزمون باشد که منجر به مدرک دانشگاهی شود؛ بلکه میتواند فضایی باشد که هم منجر به توسعه شبکه اجتماعی سالمندان شده و هم آموزشهایی برحسب نیاز به آنها داده شود. بهطور مثال میتوان استفاده از دیوایسهای جدید و کار با کامپیوتر و مهارتهایی ازجمله باغبانی، بافتنی و کارهای هنری و دستی را جهت پر کردن اوقات فراغت به ایشان آموزش داد. همچنین در کنار این موارد میتوان در خصوص سلف کِر نیز به آنها آموزشهایی را داد. به دیگر معنا میتوان به سالمند آموزش داد که درصورتیکه بیماری خاصی ازجمله دیابت، چربی خون و یا قند دارد از چه تغذیهای برای مدیریت آن بهره ببرد. این مسائل بهطور غالب مدل مهارتی است و از این طریق میتوان بهنوعی آن خلأ را جبران نمود.
البته در کنار این موارد میتوان برخی از دورههای آموزشی را با حضور افراد جوانتر نیز برگزار نمود و یا در صورت تمایل اعضای خانواده فرد سالمند، آنها نیز میتوانند در کنارشان در آموزشها شرکت کنند.
بنابراین یکی از راهکارهای اساسی برای مدیریت مشکلات سالمندی، بحث راهاندازی این دانشگاههای سومین نسل سنی و یا دانشگاه سالمندی است که علاوه بر رفع تنهایی و انزوای سالمندان، به بازگشت آنها به جامعه نیز کمک شایانی خواهد کرد. مضاف بر آن در بسیاری از اوقات نیز میتوان مهارتهایی را به سالمندان آموزش داد که در دوره بازنشستگی بتوانند برای خود کسبوکاری داشته و از این طریق به مسائل اقتصادی آنها نیز کمک شود. همچنین از این منظر میتوان معضلات و مشکلات مربوط بهسلامتی ایشان و خود مراقبتی آنها را مدیریت نمود.
یکی از آسیبهای تشدیدکننده بحران سالمندی کمبود مراقبین و پیدایی مسائل اجتماعی - روانی مراقبین است. چگونه میتوانیم با اینگونه مسائل مواجهه مؤثرتری داشته باشیم؟
مشکل کمبود مراقبین و پیدایش مسائل اجتماعی – روانی ایشان، با افزایش جمعیت سالمندی چندین برابر خواهد شد؛ زیرا سالمندان نسلهای جدید غالباً تکفرزند و یا بدون فرزند بود و لذا تقسیمکاری جهت مراقبت از سالمندان در میان نخواهد بود. در حال حاضر وزارت بهداشت با حمایت WHO، یکسری دورههایی برای آموزش مراقبین غیررسمی، یعنی اعضای خانوادهای که میخواهند از سالمند مراقبت کنند، تدوین کرده است که طی آن با زبان ساده به مراقبین خانواده آموزش میدهند.
لذا یکی از کارها، آموزش و مدیریت مشکلات و معضلات مربوط به سالمندان به خانوادههای ایشان است. بحث دیگر مراقبت اینفورمال است که باید برای آن برنامهریزی کرد. امروزه شرکتهای مختلفی افرادی را جهت مراقبت از سالمند به منازل ایشان اعزام میکنند درحالیکه آنها آموزشهای لازم را ندیدهاند. مراقبت از سالمند هم چون سایر گروههای سنی نیست؛ زیرا سالمند مجموعهای از مشکلات را باهم دارد و در بسیاری از اوقات تداخل این مشکلات باهم، مدیریت را بسیار سخت میکند؛ بنابراین یکی از اقدامات اساسی، آموزش مراقبین اینفورمال در قالب برگزاری دورههای رسمی است. وزارت بهداشت باید به ایشان بهصورت مفصل آموزش دهد و برای این منظور میتواند از شبکههای اجتماعی نیز بهره ببرد؛ البته برخی دورهها را وزارتخانه آماده کرده که اینها هنوز واریال نشده است؛ یعنی این آموزشها باید در سطح گسترده و در جامعه توزیع شود تا افراد بدانند که چه عملکردی داشته باشند.
در این زمینه صداوسیما باید نقش خود را بهخوبی ایفا نماید؛ زیرا جامعه به برنامههای خاص سالمندی نیاز دارد. بهعنوان نمونه رسانه ملی شبکه کودک و نوجوان دارد؛ اما با توجه به اینکه کشور ما به سمت پیری جمعیت در حال حرکت است؛ لذا طراحی شبکههای اختصاصی برنامههای سالمندی لازم و ضروری به نظر میرسد تا از این طریق بتوان محتواهای موردنیاز و علاقه این قشر را به ایشان انتقال داد. از سوی دیگر وزارت بهداشت باید دورههای آموزشی خاص مراقبین فرمال و افرادی که بهطور رسمی حرفه اشان مراقبت از سالمند است را برگزار کند.
نکته حائز اهمیت دیگر اینکه یکی از نیازهای بارز کشور ما در بحث مراقبت از سالمند، بحث متخصصین طب سالمندی است. امروز کشور ما با معضل اساسی توقف در بحث طب سالمندی مواجه است. بهعبارتدیگر نهادهای آموزش عالی، طب سالمندی را چند دوره آموزش دادند؛ اما به دلایل نامعلوم آموزش این رشته را متوقف کردند که این امر میتواند بحران برانگیز باشد؛ زیرا در حال حاضر و با آمار سالمندان موجود، کشور با کمبود متخصص مواجه است و بهطورقطع با رشد فزاینده آمار سالمندان در دو دهه آینده با مشکلات عدیدهای مواجه خواهد شد. بهبیاندیگر اگر مسئولان از همین امروز آموزش نیروهای متخصص طب سالمندی را با سرعتبالا آغاز نمایند، مسلماً در آینده کشور بازهم با کمبود متخصص مواجه خواهد شد.
این رشته به جهت تضاد منافعی که با برخی از رشتهها داشت، متوقف شد؛ اما بهطورقطع راهاندازی مجدد آن میتواند بسیار کمککننده باشد. آنها باید مباحث را فوق تخصصی کنند؛ ولی پاسخ سالمندان را فوق تخصصها به نسبت متخصصین سالمندی، بسیار سختتر میتوانند بدهند و به هر دو قشر نیاز مبرم وجود دارد. به دیگر معنا افزایش جمعیت سالمندی ما زیاد و زمان محدود است.
شایانذکر است جمعیت کشورهای توسعهیافته در طول یک قرن، به سالخوردگی تبدیل میشود؛ اما در کشور ما این پروسه در مدتزمان ۲۰ سال محقق میشود و لذا زمان برنامهریزی ما بسیار کمتر از آنها است. کشور ما علاوه بر محدودیتهای حاصل از منابع مالی به لحاظ زمانی نیز با محدودیتهای زیادی درباره این مسئله مواجه است؛ بنابراین یکی از راهکارها راهاندازی مجدد رشته طب سالمندی است.
فرصت تعامل و درگیری اجتماعی سالمند با اعضای خانواده و خویشان بهمرورزمان محدودشده است که در پیدایی آسیبهای روانی بحران سالمندی نقش مؤثری دارد، به نظر شما در این خصوص چهکاری میتوان انجام داد؟
خانوادهها در جامعه امروز با معضلات و مشکلات فراوانی ازلحاظ درگیریهای شغلی و اقتصادی مواجه هستند. بهگونهای که در برخی موارد زن و شوهر برای تأمین مخارج زندگی، مجبور به دو شیفت کار میباشند. هرچند در اینگونه موارد برای خروج از مشکل به فرهنگسازی نیاز است و میتوان از عملکرد کشورهای موفق در این زمینه الگوبرداری نمود؛ اما باید بر اساس شرایط موجود در جامعه و مشکلات موجود در بین جوانان کشور واقعبین بود. بهطور مثال کشور ژاپن بهعنوان پیرترین کشور دنیا، خدمات داوطلبانهای را برای سالمندان برنامهریزی نموده و همچنین از دوره دبستان برنامههایی را در جهت آموزش رفتاری دانش آموزان با پدربزرگها و مادربزرگها در سیستم آموزشی خود تعبیه کرده است. آنها این اقدامات را در راستای فرهنگسازی انجام دادهاند؛ اما با توجه به حجم گسترده معضلات نسل جوان در کشور ما نمیتوان بهصورت شعاری پیش رفت و باید واقعبینانه با موضوع برخورد کرد.
راهکار اساسی در این خصوص، توانمندی سالمندان و محیا نمودن فضاهای آموزشی است. بهگونهای که بتوان خانوادهها را نیز بر اساس فرصتی که دارند، در این امر دخیل نمود؛ البته میتوان در جهت فرهنگسازی چگونگی ارتباط محترمانه و عاطفی را از دوران کودکی در آموزههای دبستانی وارد نمود.
نکته بعدی تفاوت زبانی نسل جدید و سالمندان است که میتوان این مسئله را نیز از طریق آموزشهایی در همان دانشگاه سالمندی تا حدودی برطرف کرد. به این صورت که میتوان سالمندان را با دیوایسها و ابزارهای مورداستفاده نسل جدید آشنا کرد تا بهنوعی بتوانند وارد دنیای آنها شوند. بهطور مثال میتوان به آنها چگونگی تماس تصویری را آموخت تا از این طریق با خانواده و دوستان خود ارتباط بگیرند و کمتر احساس دلتنگی داشته باشند.
بنابراین در وهله اول نمیتوان برای همه یک نسخه پیچید و یک راهکار داد و این مسئله به شرایط هر دو طرف بستگی دارد؛ اما درعینحال راهکارهای مختلفی در حوزه آموزش و فرهنگسازی وجود داد. بهعنوان نمونه صداوسیما میتواند با تولید محتواهایی چگونگی رفتار با سالمند و نحوه تعامل سازنده با ایشان را آموزش دهد؛ ولی مسئله اصلی مشکلات نسل جوان و فرصتهای محدودی است که باعث ایجاد موانع شده است والا در فرهنگ ایرانی و اسلامی ما تأکید، تأیید و آموزهها در خصوص احترام به سالمند و ارتباط با ایشان به میزان بالا وجود دارد و مردم ما نیز افراد بیتوجه و بیعلاقهای نیستند.
لذا یک راهکار ثابت وجود ندارد و باید مجموعهای از راهکارها در کنار هم قرار بگیرد تا بتوان تا حدی معضلات را حل نمود.
تجویزات و راهکارهای پیشنهادی در رابطه با بحران سالمندی بایستی متوجه چه نیروها و نهادهایی باشد؟
بحث سالمندی بهنوعی مولتی فاکتور است؛ یعنی معضلات، مشکلات و بحرانهای سالمندی جز با یک عزم ملی حل نمیشوند. در حال حاضر سند ملی سالمندان در کشور وجود دارد و در این سند، نقش هر یک از ارگانها و سازمانها مشخصشده است؛ بنابراین برای حل این معضل نیاز است که علاوه بر وزارت بهداشت و وزارت رفاه، مجموعهای از این ارگانها و سازمانها در کنار هم قرارگرفته و هرکدام نقشی را ایفا کنند.
بهعنوان نمونه آن دسته از سالمندانی که ازنظر اقتصادی شرایط مناسبی ندارند، میتوانند زیرمجموعه کمیته امداد قرار بگیرند. صداوسیما میتواند مجموعه مباحث آموزشی مرتبط با سالمندی را به یک شبکه اختصاص دهد؛ چراکه صداوسیمای کشور ما یک رسانه ملی و دولتی است و میتواند برنامهای برای آگاهسازی جامعه و حتی مجموعهای از آموزشهای خاص جامعه را داشته باشد. NGO ها و سازمانهای مردمنهاد ازجمله بسیج میتواند در این زمینه بهخوبی نقش ایفا کند. مساجد ما میتوانند پایگاههای آموزشی برای بحث سالمندان باشند. همچنین سازمان گردشگری نیز در این خصوص میتواند کمک کند. با توجه به اینکه تمامی سالمندان زیرمجموعه سازمان بازنشستگی هستند؛ بنابراین این سازمان نیز نقش بسزایی را در رفع مشکلات مربوط به این حوزه بر عهده دارد. اگر تمامی سازمانها، همراستا باهم حول محور سند ملی سالمندی حرکت کنند و هر ارگانی بر اساس امکانات و اختیارات حوزه فعالیتی خویش، نقش خود را بهدرستی انجام دهد، بسیاری از معضلات موجود حل خواهند شد.
بهطور مثال، یکی از معضلات اساسی ما بحث فعالیت بدنی در سالمندی است. در این زمینه وزارت ورزش باید به جد وارد میدان شده و تدابیر لازم را اندیشیده و عملیاتی کند.
شهرداری میتواند باشگاههای ورزشی مخصوص به همراه مربی آموزشدیده سالمندی و وسایل مناسب سالمندی در شهرها ایجاد نماید. بهبیاندیگر هرکدام از ارگانها میتوانند در حوزه فعالیت خویش برای سالمندان مناسبسازی نموده، به مربیان آموزش دهند و فعالیتهایی داشته باشند.
بنابراین یک بسیج و عزم ملی نیاز است که هرکسی در راستای فعالیتهای خود بر اساس سند ملی سالمندان بتواند به وظایفش عمل کند تا شاید بتوان این بحران را بهنوعی مدیریت نمود.
با توجه به اینکه برخی از تجویزات، ماهیتی بنیادی و مقدم در زنجیره تجویزاتی محسوب میشوند و با تغییر این مجموعه از تغییرات، تغییرات مثبت بهصورت مستقیم و غیرمستقیم ایجاد میشود، به نظر شما بنیادیترین تجویز در این رابطه چه میتواند باشد؟
هرچند در خصوص بحث سیاستهای جمعیتی، راهکار فرزند آوری مقبول است و این امر کمک شایانی به جوانی جمعیت خواهد نمود؛ اما نکته حائز اهمیت این است که باید همزمان نسبت به برنامهریزی همهجانبه در خصوص مسائل سالمندان و افزایش فزاینده آمار ایشان تدبیر نمود. مسئله سالخوردگی جمعیت و کاهش رشد جمعیت یکطرف طیف است که برای تغییر این روند باید برنامهریزی دقیق، علمی و کارآمدی انجام داد؛ اما سمت دیگر این طیف برنامهریزی است که طی آن سالمند موجود فعال و اکتیو بوده و سربار جامعه نباشند؛ لذا سیاست حرکت تکبعدی در مسیر هدایت سرمایه به سمت فرزند آوری صرف و غفلت از امور سالمندان باعث افزایش دوچندان مشکلات و معضلات خاص سالمندی ازجمله سرباری ایشان خواهد شد.
پس در جهت حل مشکل سالخوردگی جمعیت، باید این مسئله را از دو طرف طیف بررسی نمود. از یکسو از طریق مشوقهای فرزند آوری، نیروی کار را افزایش داد و از طرف دیگر روی سالمندی اکتیو و فعال سرمایهگذاری نمود؛ اما نکته قابلتأمل اینکه در برنامه جمعیتی مصوب، بحث سالمندی و سالخوردگی جمعیت لحاظ نشده است. هرچند بحث افزایش جمعیت بسیار ضروری و مقبول است؛ اما در سوی دیگر باید برای بازنشستگی نیز تدبیری اندیشید. به این صورت باید تلاش شود تا جهت جلوگیری از بحران بازنشستگی، افراد بدون آموزش، وارد دوره بازنشستگی نشوند. آنها باید در طول مسیر، شیوه زندگی را بهصورت صحیح آموزشدیده باشند. همچنین وزارت ورزش باید برای فعالیت بدنی افراد فکری کرده باشد که در سنین سالمندی در بستر و وابسته نباشند؛ لذا راهکار اصلی تنها در پاسخ به افزایش جمعیت نهفته نیست؛ بلکه راهکار اساسی عملیاتی نمودن سند ملی است.
چه راهکارهای کوتاهمدتی برای کنترل بحران سالمندی یا تقلیل پیامدهای مرتبط با آن را میتوان پیشنهاد داد؟ لطفاً پیشنهادات خویش را در قلمروهای سهگانه ۱- نهادسازی (ساختار سازی)، ۲-سیاستگذاری و ۳-تغییرات رویکردی و روشی بیان فرمایید.
در سالمندی نباید به دنبال راهکار کوتاهمدت بود؛ زیرا راهکار کوتاهمدت بههیچعنوان پاسخ نمیدهد. مشکلات سالمندان به نحوی است که نیاز به برنامهریزی اساسی دارد. بهطور مثال ورشکستگی بیمههای بازنشستگی نیاز به ارائه راهکارهای اساسی دارد. یکی از راههای کوتاهمدت آن افزایش هزینه بیمه است؛ اما هیچکدام از راهکارها اینطور نیست که بتوان بهسرعت این بحران را حل نمود. بهعبارتدیگر بهترین راهکار توانمند نمودن سالمندان از طریق آموزشهای همگانی و عمومی جهت امکان مدیریت مشکلات خود میباشد. به نظر میرسد حل بحران سالمندی در کشور، نیازمند بسیج ملی است و این سریع الاجابهترین کاری است که میتوان انجام داد.
اما باید در هر بخشی نیز زیرساختها بهصورت اساسی اصلاح شوند. بهطور مثال در بحث درمان، با امکانات موجود بههیچعنوان نمیتوان پاسخگوی بحران پیش رو بود.
لذا کوتاهترین و سریعترین راه توانمندی سالمند در راستای مدیریت مشکلات خود و بسیج ملی میباشد؛ ولی اصولیترین راهکار عملیاتی نمودن سند ملیمان است. بهطوریکه هر سازمانی، برنامه خود و خدمتی که موظف است در قبال سالمند انجام دهد را دانسته و عمل کند.
نکته آخر اینکه در فرهنگ و دستورات دین ما توصیههای زیادی در خصوص بحثهای سالمندی و تکریم ایشان وجود دارد؛ لذا نهادهای فرهنگی و دینی میبایست نسبت به آموزش و فرهنگسازی در این حوزه علیالخصوص در میان قشر نوجوان و جوان فعالیت دوچندان داشته باشند. آنها باید به موضوعات پرداخته، محتواهایش را تولید کرده و در اختیار صداوسیما قرار دهند.
خلاصه راهکارها:
- نهادهای آموزشی، چگونگی نگهداری سالمندان در منزل را به خانوادهها آموزش بدهند.
- وزارت بهداشت در خصوص ساماندهی پرستارانی که در منزل به سالمندان خدمات رسمی مراقبتی ارائه میدهند، تدابیری بیندیشد.
- دولت با حمایت از صندوقهای بازنشستگی از ایجاد معضلات بزرگ بحران بازنشستگی در زمینه حقوق بازنشستگی سالمندان جلوگیری کند.
- نهادهای آموزشی در خصوص برگزاری دورههای متناوب آموزشی استفاده از شبکههای اجتماعی و ابزار و امکانات جدید به گروه سالمندان جهت کاهش حس انزوای ایشان تدبیر بیندیشد.
- وزارت بهداشت و مراکز آموزشی با برگزاری دورههای خاص برای آموزش مراقبین اینفورمال و غیررسمی که به پرستاری از سالمندان میپردازند، اقدامات اساسی انجام دهند.
- صداوسیما با راهاندازی شبکه اختصاصی سالمندی به تولید و پخش برنامههای مختص این قشر، مشتمل بر برنامههای آموزشی و تفریحی و خود مراقبتی همت گمارد.
- وزارت علوم با راهاندازی دانشگاه سومین نسل سنی یا دانشگاه سالمندی که طی آن افراد سالمند میتوانند بر اساس نیازهای خود آموزش دریافت کنند، علاوه بر رفع معضل تنهایی و انزوای سالمندان، به برگشت آنها به جامعه و ایجاد کسبوکار در دوره بازنشستگی به ایشان کمک کند.
- وزارت علوم و وزارت بهداشت نسبت به راهاندازی مجدد رشته تخصصی طب سالمندی در کشور اقدام نمایند.
- دولت از عملکرد سایر کشورهای دارای جمعیت سالمند ازجمله ژاپن در خصوص ارائه راهکارهای مفید و سازنده برای حل معضل بحران سالمندی الگوبرداری کند.
- مسئولان فرهنگی نسبت به فرهنگسازی در بین دانش آموزان دبستانی و دبیرستانی در خصوص ارائه خدمات داوطلبانه به سالمندان، اقدام نمایند.
- مسئولان بسیج و ائمه جماعات مساجد نسبت به ایجاد پایگاههای آموزشی برای سالمندان اقدام نمایند.
- سازمان گردشگری نسبت به ایجاد تورهای رایگان گردشگری سالمندان در جهت ارتقاء روحیه نشاط و امید به زندگی در ایشان همت گمارد.
- در راستای عملیاتی نمودن سند ملی سالمندی تمامی ارگانهای کشور حول این محور و در راستای یکدیگر حرکت کنند.
- وزارت ورزش و جوانان نسبت به افزایش باشگاههای ورزشی با تعرفه دولتی که دارای مربی آموزشدیده سالمندی و وسایل مناسب سالمندی باشند، اقدام کنند.
- در راستای حل معضل سالخوردگی جمعیت، دولت از یکسو، بر سیاستهای فرزند آوری و افزایش نیروی کار جوان و از سوی دیگر بر روی دوران سالمندی اکتیو و فعال سرمایهگذاری کند.
- وزارت بهداشت نسبت به افزایش تختهای بیمارستانی برای سالهای آتی برنامهریزی داشته باشد.
- نهادهای فرهنگی و دینی در حوزه فرهنگسازی احترام و تکریم سالمندان در جامعه، محتواهای مناسب را تولید و در اختیار صداوسیما قرار دهند.
انتهای پیام/