تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
محمد کشاورز بیضایی، مولف کتاب «حافظ و گفتمان‌های اجتماعی و تاریخی»: نیازهای جامعه به حافظ در عصر هوش مصنوعی/ لسان‌الغیب صدای اجتماعی دوران خویش/ هنر و ادبیات یکی از اشکال و تجلی تاریخ یک ملت است محمد کشاورز،‌ مولف کتاب «حافظ و گفتمان‌های اجتماعی و تاریخی» معتقد است که حافظ از معدود شاعرانی است که صدای اجتماعی عصر خویش را با همه‌ فراز و فرودها و پیچیدگی‌هایش دریافته و در اشعارش انعکاس داده است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی به نقل از ایبنا؛ ۲۰ مهرماه مصادف با بزرگداشت حافظ شیرازی است. در این روز با برپایی برنامه‌های فرهنگی و هنری بسیاری از حافظ‌پژوهان و حافظ شناسان به بررسی اشعار و اندیشه‌های این شاعر شناخته شده جهانی می‌پردازند.محمد کشاورز بیضایی مولف کتاب «حافظ و گفتمان‌های اجتماعی و تاریخی» در این گفت‌وگو که به مناسبت یادروز حافظ شکل گرفت به بررسی تعلقات و اندیشه‌های اجتماعی و سیاسی این شاعر قرن هشتم در قرن حاضر که سده بیست و یکم است و هوش مصنوعی پا به همه عرصه‌ها گذاشته، پرداخت. - اساساً با وجود فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی انسان امروزی آیا به مشاهیری چون حافظ نیاز دارد؟ بی­‌تردید، هوش مصنوعی توانمندی‌ها و ظرفیت‌های بالایی را در حوزه‌هایی نظیر صنعت، کشاورزی و پزشکی، ایجاد کرده و بخش­ قابل­ توجهی از خطاها و نقص‌­های انسانی را مرتفع کرده است. با این‌همه باید در نظر داشت خلق و آفرینش اثر هنری، فرایندی پیچیده، رمزآلود و آمیزه‌ای از الهام و صنعت است. فرض ما از الهام، مکاشفه و در دل انداختن است و منظور از صنعت، هنر ساختن، پرداختن و شکل‌دادن. الهام در وادی شعر و هنر، سراغ کسانی را می‌گیرد که آماده‌ استقبال و پذیرایی باشند. این پذیرایی جز با تحصیل، استحاله و درونی‌شدن آموزه‌های فردی و اجتماعی، مطالعه و عمیق‌شدن شاعر در پدیده‌های طبیعی، اجتماعی و فرهنگی که وی را احاطه نموده است، امکان‌پذیر نیست. در واقع آمیزه­ای از عوامل و عناصر از قبیل کنش‌مندی هنرمند در برابر رویدادها و پدیده‌­ها، محاط بودن مکانی و زمانی هنرمند با توجه به آداب و رسوم خاص زمانی و جغرافیایی، ظرفیت شهودی و الهامی، فضائل اخلاقی، روحیه حقیقت‌جویی، کمال‌جویی و عدالت‌گرایی و به طور کلی استحاله آموزه‌­های فردی و اجتماعی در روح و ضمیر هنرمند، در آفرینش اثر هنری تأثیری غیرقابل‌­انکار دارد. افزون بر موارد فوق، هرگونه معرفت و فهمی اصولاً، زمان‌مند و تاریخی است و طرح افکنده‌ حافظ، ماحصل دنیای تاریخی، زمان‌مندی و در عین‌حال خودفهمی اوست. تعلّق حافظ به خانواده‌ای بنام و مذهبی، از برداشتن قرآن و مأنوس بودن با این کتاب آسمانی به‌عنوان منبعی فیاض و الهام‌بخش، تهذیب نفس، مطالعه و تعمّق در متون تاریخی، چون: شاهنامه، در کنار واقع‌­بودگی، محاط بودن در جغرافیای تاریخی و فرهنگی فارس، همچنین زیستن در عصری برزخی، بینابینی و آشفته، امکان‌ها و ظرفیت‌های ویژه‌ای را در شکل‌گیری پیش‌فهم‌های بینش تاریخی و هنری و در غایت آفرینش شعری وی ایجاد
نموده است. از این رو  بعید به نظر می‌رسد هوش مصنوعی بتواند آثاری اصیل و منبعث از تهذیب نفس، حالات شهودی و هنری انسان، بر بستری از عوامل جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی خلق کند. اگر هم خلقی صورت بگیرد تصنعی، مکانیکی و فاقد اصالت است. -چرا حافظ را باید شاعری سیاست‌پیشه بدانیم؟ اصلاً این گونه می‌پرسم آیا حافظ سودای بیان سیاسی در اشعارش داشته است؟ هنر و ادبیات یکی از اشکال و تجلی تاریخ یک ملت است و رشد آن در هر جامعه منبعث از شرایط سیاسی، و فرهنگی آن جامعه است. در هر دوره‌ای گفتمان‌ها یا نظام‌های قدرت خاصی مسلط هستند و رویدادهای تاریخی بر حسب آن گفتمان‌ها بازتفسیر می‌شوند. متون ادبی و فرهنگی هر دوره یا از این رژیم متأثر هستند و آن را قوام می‌بخشند، یا خیال دگرگونی و تغییر آن را در سر می‌پرورند. شعر حافظ با وجود داشتن زبان عارفانه و عاشقانه، تجلی­‌گاه رندانه تقابل و تعامل قدرت و هنر در معنای عام و شعر در  معنای خاص آن است. لازم به ذکر است حافظ خود نیز با عناصر و عوامل حکومتی در حشر و نشر بوده و حتی از عطیه و حقوق سلطانی و دیوانی بی‌بهره نبوده است. وی در طول زندگی خود با اوضاع و منش‌های اجتماعی و سیاسی متفاوتی مواجه بوده است. در دوران شاه ابواسحاق اینجو و شاه‌شجاع مظفری با  خوشدلی که منتج از کنش‌مندی سیاسی و تساهل این حاکمان بوده مواجه بوده است، در دوره امیر مبارزالدین مظفری با زمانه‌ای فتنه‌انگیز و محتسبی تیز و سخت‌گیر. طبعاً این شرایط بر نوع کنش‌مندی حافظ در اشعارش تأثیر گذاشته است. به طور کلی حافظ در مواجهه با سیاست و حکومت به برخی مبانی و الگوهای ایران‌شهری و به عبارتی دیگر متون «سیاست‌نامه‌نویسی» ایرانی، نظیر شاهنامه فردوسی و نامه تنسر، همچنین مبانی و متون تذکره­ای اسلامی در امر سیاست، نظر داشته و آن را در برخی از اشعارش نشان داده است. وی به فراست دریافته که هیچ جامعه­‌ای بی­‌وجود نهادهای سیاسی و قدرت، قادر به تحقق نیازهای اولیه و ثانویه­‌اش نیست؛ لذا وی با وقوف بر وجوب و الزام نهاد قدرت و کارکردهای امنیتی و فرهنگی آن در جامعه، اقدام و مساعی برخی از سلاطین و وزیران زمانه­ در استقرار عدالت، امنیت و شریعت، از ساختار سیاسی قدرت تجلیل به عمل‌آورده و تعامل و همراهی خود را با آن نشان داده است. حافظ با عنایت به این مسئله در برخی موارد در قالب مدح و در خلال برخی اشعارش، بر آن است که با آوردن خصلت­‌های نیک و منتسب کردن حاکمان به آن، همچون همشهری خود سعدی شیرازی، هم از شدت ظلم حاکمان بکاهد و هم آنان را به عدالت­‌ورزی و رعیت­‌دوستی که ضامن بقای یک جامعه است، ترغیب و تشویق کند. وی که در عالم واقع و عینی واجد محدودیت­‌هایی است و کاری نمی­‌تواند از پیش ببرد در عالم زبان این خواسته را مطمح‌­نظر خود قرار می‌­دهد و با وقوف بر توانمندی‌های بالقوه­ زبان شعر اهتمام به تحقق آن می ورزد. مانند شعر:
«نه  هر که  چهره   برافروخت  دلبری  داند/ نه  هر که آینه  سازد  سکندری داند/ نه هر که طرف کله کج  نهاد و تند  نشست/ کلاهداری  و آیین  سروری  داند/ به قدّ و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد/ جهان  بگیرد  اگر  دادگستری  داند». که راز تسخیر قلب‌­ها توسط پادشاه را، دادگستری و عدالت می­‌داند. یا در شعر: «شاه را به بود از طاعت صد ساله و زهد/ قدر یک ساعته عمری که در او داد کند»، زهد و عبادت شاه برای حافظ چندان موضوعیتی ندارد و آنچه موضوعیت می‌یابد عدل و داد پادشاه است. همچنین حضرت خواجه، همانند اغلب شاعران فارسی به برخی از مظاهر منفی حکومت، نظیر: ظلم، تزویر و ریای حاکمان تاخته، و تقابل خود را با هجمه علیه منصب نظارتی و سیاسی محتسب ـ که مصداق آن امیر مبارزالدین مظفری است - ابراز نموده است. - در بخش پنجم کتاب «کتاب حافظ و گفتمان‌های اجتماعی و تاریخی» به هراس و آسیب اجتماعی این شاعر پرداختید؛ چه هراس و آسیب اجتماعی در دوره حافظ با دوره کنونی همسان است؟ در تاریخ ایران، شعر معرف پرونده عظیم و درخشان روحی ما و محمول حوادث و مصائب اجتماعی و تاریخی عدیده و بی‌­شماری بوده است. سنگری که شاعران در حصار آن با ظرافت و مهارت خاص و قابل­ تحسینی پویایی اندیشه و فرهنگ ایرانی و اسلامی ما را حتی در تاریک‌­ترین و دشوارترین مقاطع تاریخی آن پاسبانی کرده‌اند. همان گونه که اشاره شد حافظ عمدتاً هر چند از منظری رندانه، قلندرانه و عاشقانه به هستی و پیرامون خود می‌نگرد؛ اما در خلال همین دیدن‌ها و نگره‌هاست که از پاره‌ای از هراس و آسیب اجتماعی زمانه­‌اش سخن به میان می‌­آورد. در واقع حافظ از معدود شاعرانی است که صدای اجتماعی عصر خویش را، با همه‌ فراز و فرودها و پیچیدگی‌هایش دریافته و در اشعارش انعکاس داده است. وی با طرح برخی آسیب‌ها و بحران‌های اخلاقی، اجتماعی و تاریخی و ارائه‌ راهکارهایی برای آن، خویشتن خلاق خویش را با همه‌ ابعاد در زمان‌ها جاری ساخته است. وی بر آن است که فلک را سخت بشکافد و طرحی نو دراندازد. از این رو با وقوف به آسیب‌ها و بحران‌های اخلاقی و اجتماعی زمانه‌اش از قبیل ریا، فقدان امنیت، بی­‌اعتمادی، بدعهدی، بداخلاقی و چیرگی رذیلت بر فضیلت، این دسته از مفاهیم را به شکلی ایضاح و غیرایضاحی و به‌منظور آگاهی‌بخشی در شعر وارده نموده و نسبت به آن واکنش نشان داده است. آسیب‌­ها و بحران­‌هایی که البته در هر  دوره­‌ای می تواند به اشکال مختلف خود را نشان دهد و جامعه را از حیث اجتماعی و فرهنگی آسیب­‌پذیر کند. در این میان اخلاق و معنویت اصلی­‌ترین پارادایم تعالی و پویایی فرهنگ و تمدن بشری و در تقابل با آن بی اخلاقی و دوری از معنویت، عامل تلاشی و تنزل تمدن‌­ها در همه ادوار بوده است. در این میان شعر حافظ در عین پرداختن و مقابله با رذائل اخلاقی زمانه و اشاره به آسیب‌­های فردی و اجتماعی آن، به طرز هنرمندانه‌­ای اخلاق و معنویت را به عنوان عاملی اساسی در پویایی جامعه، در کانون توجه خود قرار داده است.
انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.