تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, جامعه و فرهنگ, عرصه فرهنگ و تربیت, گزارش, مشروح خبرها
شماره : 36356
تاریخ : ۱۹ دی, ۱۴۰۲ :: ۱۱:۳۳
در نشست علمی «هویت به مثابه گرانیگاه پژوهش‌های اجتماعی» مطرح شد؛ هویت به مثابه گرانیگاه پژوهش‌های اجتماعی/ علوم انسانی، خواه‌ناخواه، ریشه در هویّت دارد و بی‌تاریخ و بی‌فرهنگ نیست/ اسلام معرفی‌کننده یک هویت فراملیتی و غیرسرزمین  و غیرنژادی است به مناسبت هفته پژوهش هم اندیشی با موضوع  «هویت به مثابه گرانیگاه پژوهش‌های اجتماعی» روز یکشنبه مورخ ۱۲ آذرماه توسط پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.


به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در این هم اندیشی علمی آقایان حجت‌الاسلام علی ذوعلم، مهدی جمشیدی و حجت‌الاسلام مسعود اسماعیلی به عنوان ارائه دهنده حضور داشتند. دبیری علمی این کرسی نیز بر عهده دکتر سیدحسین فخرزارع بود.

در ابتدا جناب آقای مهدی جمشیدی، عضو هیأت عملی گروه فرهنگ‌پژوهی در سخنانی با عنوان «حضور هویّت در حوزۀ علوم انسانی» گفت: مسأله این است که چگونه می‌توان هویّت را در ساختار درونیِ علوم انسانی وارد کرد و از علوم انسانیِ کنونی – که نسبت مثبت و همدلانه‌ای با هویّت ما ندارد – عبور نمود. علوم انسانی، خواه‌ناخواه، ریشه در هویّت دارد و بی‌تاریخ و بی‌فرهنگ نیست، بلکه هر سنخ و صنفی از علوم انسانی، ریشه در جهان‌بینی خاصی دارد و آغشتۀ به هویّت و معنا و ارزش است. بااین‌حال، غلبه و سیطرۀ علوم انسانیِ غربی، اجازۀ تولّد و تحقّق به علوم انسانی‌های دیگر را نمی‌دهد و جز خودش را معتبر و موجّه نمی‌انگارد. این انحصارگرایی که به عرصۀ علم راه یافته است، مسیر حرکت علوم انسانیِ اسلامی را تنگ و دچار چالش کرده است. براین‌اساس، ما نیز باید راهی برای حضور و حیات هویّت‌مان در علوم انسانی بیابیم و به این واسطه، هم علوم انسانیِ اسلامی را بارور و مبسوط کنیم و هم به مسأله‌های واقعی و اینجاییِ خودمان بپردازیم.

وی در ادامه تأکید کرد: به نظر می‌رسد که می‌توانیم از طریق بازخوانی تجربۀ نیروها و جریان‌های سکولار در علوم انسانی، رفتار نظری آنها را مهندسی معکوس کنیم و سازوکارهایی را در این باره بیابیم. روشنفکری سکولار، هم در زمینۀ «فهم هویّت» و هم در زمینۀ «تدبیر فرهنگ»، تجربه‌های طولانی و تاریخی دارد و ادبیات وسیعی را تولید کرده که امروز، به کار طراحیِ چگونگی مواجهۀ ما می‌آید. در واقع، باید تجربۀ عینیِ جریان معارض را در زمینۀ پژوهشگری در علوم انسانیِ تجدّدی، مطالعه کرد و اضلاع و انحناء مدخلیّت پنهانی ِ هویّت را در ساختار درونیِ علوم انسانی‌شان یافت. در مقام فهم هویّت، نیروهای روشنفکری بر روی دین‌شناسی سیّال و شناور تأکید می‌کنند و بر این باور هستند که باید از جزمیّت‌ها و قطعیّت‌ها در حوزۀ دین‌پژوهی پرهیز کرد. به‌این‌ترتیب، آنها اراده‌ها و خواسته‌ها و تمام شرایط بیرونی و معرفتی و نامعرفتی را آنچنان در مرحلۀ فهم هویّت دخالت می‌دهند که حاصل، چیزی جز مجموعه‌ای از گزاره‌های مبهم و مناقشه‌برانگیز نخواهد بود؛ درحالی‌که ما می‌توانیم از بیّنات و قطعیّات در زمینۀ هویّت دینی سخن بگوییم. از طرف دیگر، گاهی نیز هویّت ما آمیزه‌ای از سه هویّت ایرانی و اسلامی و غربی معرفی می‌شود و سپس ادعا می‌گردد که باید این هر سه را در کنار یکدیگر پذیرفت و در پی تغییر نبود و وضع طبیعی را دست‌کاری نکرد. روشن است که چنین رویکردی، اصلاح هویّتی و حرکت به سوی ایجاد هویّت همبسته و یکپارچه را مختل و نفی می‌کند و ما در وضع اختلال و تنش هویّتی، ساکن می‌نهد. گاهی نیز جامعۀ ایران از لحاظ هویّتی، در حال گذار از سنّت ایرانی و اسلامی به سوی تجدّد غربی انگاشته می‌شود و این امر به روندهای جهانی، پیوند داده می‌شود. برخلاف این موضع، ما بر این باور هستیم که ارادۀ عالم تجدّد به یکسان‌سازی هویّتی، تَرک برداشته و با ناکامی مواجه شده است و دیگر این‌گونه نیست که بتوان از یک تاریخ خاص و منحصربه‌فرد که سرنوشت همگان است سخن گفت. همچنین بخش عمده‌ای از نیروهای سکولار، نگاه تاریخی به هویّت دارند و از این جهت، از تقدّم تاریخیِ هویّت غیراسلامی بر هویّت اسلامی در ایران، اصالت اوّلی را نتیجه می‌گیرند و نوعی بیگانگی هویّتی را احساس می‌کنند. در مقابل، ما از دریچۀ فطرت به هویّت می‌نگریم و هویّتی را اصیل و معتبر می‌انگاریم که با اقتضاها و دلالت‌های فطری‌مان، تطابق یا تطابق بیشتر داشته باشد؛ هر چند از نظر زمانی، تأخیر داشته و ثانوی باشد. ملاک قضاوت، هویّتِ تاریخیِ اوّلی نیست، بلکه چه‌بسا این هویّت، مسخ انسان ایرانی باشد. براین اساس، هویّت ملّیِ ما مشتمل بر سه عنصر «عقبۀ تاریخی» و «اسلام» و «انقلاب» است و در این راستا، «نظام اسلامی» می‌تواند بهترین مایۀ همبستگیِ هویّتیِ ما باشد.

جمشیدی افزود: لایۀ دیگر که در آن می‌توان از تجربۀ نیروهای سکولار، استفادۀ معکوس کرد، لایۀ تدبیر هویّت است. در این لایه، نیروهای سکولار بر این باور هستند که جامعه، ذات موزائیکی و ماهیّت چندپاره دارد و تکه‌تکه است و ازاین‌رو، هیچ راهی برای تدبیر و طرّاحی هویّت وجود ندارد و مدخله‌ها و سیاست‌گذاری‌ها، فقط مقاومت اجتماعی می‌آفریند. آنها می‌گویند دخالت رسمی، موجب شکل‌گیری هویّت غیررسمی در برابر هویّت رسمی می‌شود  و به شکاف دولت-ملّت، دامن می‌زند. ازاین‌رو، دولت باید هویّت را به حال خویش رها کند  و دست تصرّف و تعدّی به سوی آن دراز نکند. در مقابل، نگاه اسلامی و انقلابی تأکید می‌کند که دولت اسلامی به سبب اسلامی‌بودنش نمی‌تواند از هویّت‌پرازی، صرف‌نظر کند، بلکه می‌کوشد هویّتی دینی را به امر غالب و ساختاری تبدیل نماید، اما در عین حال، در درجۀ اوّل به ایجاد تحوّل باطنی و تغییر خودجوش اهتمام دارد.

در ادامه آقای دکتر مسعود اسماعیلی رئیس پژوهشکده فرهنگ . مطالعات اجتماعی خاطرنشان کرد: ما هویت را در علوم اجتماعی در دو عرصه خرد و کلان مطرح می‌کنیم. و هویت انسانی نیز تابعی از گستره این موضوع است بدین معنا که هرچه هویت دارای ابعاد کلان و جهانی‌تر شود، هویت‌های در سطح خرد به آن سمت، سوق خواهند یافت واین معانی عموما خود را به طور فعال در متن و دایره پژوهش‌های اجتماعی قرار خواهد داد.

وی گفت: اسلام معرفی‌کننده یک هویت فراملیتی و غیرسرزمین  و غیرنژادی است که دائما انسان‌ را به فطرت و خدا ارجاع می‌دهد و آن هویت جهانی خود می‌تواند هویت‌های دیگر را نیز تقویت کند و ثمره این‌ها مسلما در تاملات فرهنگی و اجتماعی خود را نشان خواهد داد.

حجت‌الاسلام آقای علی ذوعلم نیز چنین بیان کردند که در پژوهش‌های اجتماعی باید دید چه مقوله‌ای گرانیگاه مباحث دیگر است که به عنوان محور می‌تواند اکثر یا همه مباحث را به خود ارجاع دهد؟ برای این‌که به این دغدغه پاسخ دهیم باید ببینیم صورت‌های بدیل آن چیست و چه مقوله‌ای در مقابل آن قرار دارد؟  این صورت‌های بدیل در ادبیات هریک از پارادایم‌ها متفاوت است مثلا در ادبیات سوسیالیستی و لیبرالی ثروت و قدرت گرانیگاه است ولی از زاویه نگاه اسلامی می‌بینیم هر امری در قبال هویت  انسان، به عنوان فرع و حاشیه قلمداد می‌شود. اما مهم این‌است که در مطالعات فرهنگی و اجتماعی امروزه از میان دو هویت اعتباری و حقیقی، هویت حقیقی مغفول واقع شده و بیشتر به سوی هویت‌های اعتباری و ادراکی که فرد خود رابا آن تعریف می‌کند رفته است. در نگاه انسان‌شناختی اسلام خلقت انسان بی‌هویت نیست و هویت انسان هویتی الهی است که نفخه الهی در اوست. اسلام سعی می‌کند دین به عنوان امری جامع و فراعصری همواره بسترسازی‌های لازم را برای این‌که این عامل صیرورت‌بخش انسانی فعال باشد و هویت‌های اعتباری به هویت حقیق سوق یابند، می‌کند. در پژوهش‌های اجتماعی نیز حتما باید این نگاه را داخل کنیم که فریفته و منفعل در برابر ادراکات و روایات برساخته موجود نباشد.

سپس اعضای دیگر نیز نقطه نظرات خود را در این‌باره اظهار کردندد و زوایای مختلف موضوع هویت را به خاطر اهمیت فوق‌العاده‌ای که در مطالعات فرهنگی و اجتماعی دارد، مورد بررسی قرار دادند و در پایان دبیر علمی جلسه از اعضای حاضر خواست سوالات خود را در این زمینه ارائه دهند که ارائه کنندگان بحث به پاسخ‌ پرداختند.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.