دکتر مهدی علیزاده، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ابتدای این نشست عنوان کرد: مباحث درباره موضوع نشست یعنی «گونهشناسی تأثیرات اخلاق وحیانی بر تابآوری و ارتقای کارکردهای خانواده در عصر حاضر» در قالب دو بخش ارائه خواهد شد؛ نخست خاستگاه پدیدهها و جریانات خانوادهستیز و پیامدهای این جریانات بر زیست خانوادگی و دوم گونههای مقاومسازی خانواده با تأکید بر مقاومسازی درونزا. مدرنیته منشأ تمام جریاناتی است که به صورت چراغخاموش در حال خانوادهزدایی هستند. برخی از پژوهشگران مطالعات غربشناسی، مدرنیته و مدرنیسم را بعد از وقوع رنسانس به وجوه نرم و سخت اطلاق میکنند؛ وجوه نرم زیر عنوان مدرنیته و حوزه سخت تجدد که بیشتر شامل عرصههای تکنولوژیک و تمدنی میشود را زیر عنوان مدرنیسم نام میبرند. منظور از مدرنیته در ادامه این نشست هم حوزه سخت و هم حوزه نرم است. موج نخست مدرنیته که از قرن هجدهم شروع شد و تا اوایل قرن بیستم ادامه یافت در حقیقت تجدد خام و خودشیفته بود که آن را به نوعی میتوان تجدد افراطی نام نهاد و تجدد ناخودآگاه به ذات خود قلمداد کرد چرا که خودآگاهی نسبت به ذات و پیامدهای خود نداشت. افراطی بودن موج نخست مدرنیته به این سبب بود که تصور میکرد دوره متافیزیک به اتمام رسیده است و همه آنچه که آنها زیر عنوان جریانات پوزیتیویستی، شبه علم برمیشمردند مثل دین، معنویت و ... منقضی شدهاند. در موج نخست مدرنیته، کیش علمپروری تا حد علم پرستی بالا گرفت؛ سپس این افسانه مطرح شد که دانش و ایدهآل پیشرفت و توسعه میتواند جای همه چیزهای خالی را پر کند و همه آرمانهای انسان را به ارمغان بیاورد؛ عدهای هم به این افسانه دل بستند. در موج دوم مدرنیته اتفاقاتی افتاد که واقعیتهای عالم به صورت عریان به رخ این دلدادگان کشیده شد؛ در این برهه در تاریخ غرب بشریت با تراژدیهای بزرگ جنگ اول و دوم رو به رو شد، حمامهای خون به راه افتاد که مثالی در تاریخ نداشت، تنها در طول یک جنگ چهار ساله حدود 20 میلیون نفر کشته شدند و جنایتهای فجیع و بیسابقه اتفاق افتاد. در کنار این موارد سرخوردگیهایی در زندگی فردی آنان به وجود آمد که ناشی از زندگی صنعتی بود، بروز افسردگیها و پوچگراییها در بین مردم سبب شد مدرنیته مقداری متواضعتر شود، اکنون با مدرنیته تعدیل شده و البته سازمان سافته روبهرو هستید که خود را در قالب نهادهای اجتماعی بازتاب میدهد و صورتبندی میکند؛ حقوق، آموزشوپرورش، سیاست، اقتصاد و سایر مواردی که قابل سازمان یافتن هستند به سیستم تبدیل میشوند. از سال 1970 ورود به موج سوم مدرنیته اتفاق افتاد که از آن به عنوان پساتجدد، مدرنیته تمرکززدایی شده، مدرنیته تنوعگرا، مدرنیته رها شده از کمند کلانروایتها و مدرنیته متأثر از فناوریهای پرقدرت نوین نام میبرند.
*«پیامدها در سطج فردی» نخستین لایه تأثیرات مدرنیته بر خانواده است
وی در تشریح تأثیرات مدرنیته بر خانواده بیان کرد: رهآورد سه موج مدرنیته که بر انسان و جامعه انسانی گذشته است در مختصات کنونی مورد بحث قرار خواهد گرفت و به زمانهای قبل اشاره نخواهد شد. تأثیرات مدرنیته بر خانواده را در سه لایه میتوان برشمرد؛ لایه نخست تأثیرات عمیق پیامدها در سطح فردی است که بر آحاد انسانها و شهروندان بر جای مانده است. در سطوح هستیشناختی و هویتی عمیق انسان، «افسون دنیازدگی و غفلت از ریشه هستی انسانی» نخستین پیامد مدرنیته بود. مدرنیته در سطح هستیشناختی حجاب غلیظی را پیش روی ذهن و ضمیر انسان نهاد و او را از ریشه برید؛ این اتفاق پدیدههایی در سطح امیال، هیجانات، شناخت، کنش و رفتار انسان به دنبال داشت که متخصات روانی، رفتاری و نگرشی انسان مدرن در این روزگار را شکل میدهد؛ لذتطلبی و در لحظه زیستن یکی از این پدیدهها است که سازه مرکبی از مؤلفههای مختلف از جمله هیجانخواهی، شادیطلبی، فرهنگ مصرفزدگی و آرامشطلبی بی دردسر و منفعل است. دومین پیامد «افراط در فردگرایی» است که با عنوان «اَتُمیزه» نیز از آن یاد شده است. در تفکر فردگرایی فقط خود انسان برای خودش مهم است، سیستم و جامعه نیز فرد را به رسمیت میشناسد و همچنین انواع جمعگرایی اعتقادی، قومی، دینی، نژادی، خویشاوندی و ... که در دنیای سنت به شدت محترم و پرتأثیر بود به محاق میرود و به نوعی به رسمیت شناخته نمیشود. سومین پیامد «تنوعخواهی و تنوعطلبی» است که به نوعی با لذتطلبی تلازم دارد. تنوعخواهی به معنای به رسمیت شناختن تکثر یا همان پلورالیزم است که مرجعیتزدایی معرفتی، ارزشی و اجتماعی را نیز به همراه آورد. از دیگر شاخصهای پیامد مدرنیته در لایه حیات فردی مسئله «بدنمندی» است یعنی توجه ویژه و خاص به بدن که با ذائقه خاصی به لحاظ زیباییشناختی همراه است و در صنعت، زندگی و سبک زندگی بسیار مهم شده است؛ این مسئله ابتدا تنها برای زنان مهم بود ولی اکنون مردان را نیز درگیر کرده و بخش قابل توجهی از زندگی مدرن را در بر گرفته است. سوداگری و فرهنگ رقابت در بیشینهسازی کارآمدی و مالاندوزی مسئله بعدی است که کلاسها، دورهها و فوق برنامههای متنوعی در این راستا وجود دارد تا فرد به کمک آنها به خلاقیت و کارآمدی حداکثری برسد و بتواند به ثروتاندوزی دست یابد. مواردی که مورد اشاره قرار گرفت شاخص ارزشهای انسان عصر کنونی است که همگی پیامدهای لایهها و مؤلفههای نرم و سخت مدرنیته است و انسان را متأثر ساخته است.
*پدیده ناشی از مدرنیته در حوزه نقشآفرینی و مدل رفتاری اعضا خانواده
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اذعان کرد: در لایه دوم، تأثیرات مدرنیته بر سطح خانواده قابل بررسی است. در حوزه نقش آفرینی اعضا خانواده و مدل رفتاری اعضا میتوان 10 پدیده ناشی از مدرنیته را مشاهده کرد؛ نخست اینکه مدرنیته باعث کاهش حضور زن در خانه شده است و نقش مادری و مدیریت خانه تضعیف شده است. دوم اینکه به دنبال کاهش حضور زن در خانه، حضور اجتماعی زن پررنگ شده، زن به عرصههای کسب درآمد کشیده شده و استقلال نسبی مالی پیدا کرده است. سومین مسئله گسترده شدن روابط اجتماعی زن به دلیل توسعه حضور زن در جامعه است که در دنیای سنت قبل از تجدد به این اندازه نبود. اکنون گوناگونی حضور زن در عرصههای مختلف موجب بسط پیدا کردن لبه ارتباطی زن با اقشار، اصناف، گروهها، جمعیتها و افراد مختلف شده است. چهارمین مورد کاهش اقتدار مرد در خانه است. جریانهای مطالبه حقوق زنان و احیا حقوق آنان، استقلال مالی نسبی که زنان پیدا کردهاند و افزایش سطح سواد و مهارت زنان سبب شده است که مدل خانواده از نمونه مردسالار فاصله بگیرد و در نتیجه اقتدار مرد در خانواده کاهش پیدا کند. با توجه به اینکه جامعه به سمت صنعتی شدن پیش رفته است، کارهای یدی به معنای کارهای سخت دوران سنتی خیلی کمتر شده، ابزار کار به شدت رشد کرده، قوانین حمایت از حقوق کارگر توسعه یافته و منابع دیگری مانند اشتغال زن برای درآمدزایی خانواده ایجاد شده همگی سبب شده است که مرد اوقات فراغت بیشتری داشته باشد و اینگونه نباشد که مثل گذشته تمام هم و غمش کار کردن باشد. مورد ششم کاهش مرجعیت معرفتی و ارزشی والدین در روابط طولی و عمودی خانواده است. اگر روابط خانواده به سطح عمودی و افقی تقسیم شود، روابط همسران با یکدیگر و روابط خواهران و برادران با یکدیگر راوبط افقی است و روابط نسلی والدین-فرزندی هم روابط طولی است. در پی ضعیف شدن مرجعیت معرفتی والدین در خانواده، به لحاظ توصیفی فرزندان تمایل به شناخت دنیا از زاویه دید و روایت والدین ندارند و آن را به رسمیت نمیشناسند و همچنین کمتر به گفتههای پدر و مادر اعتنا میکنند، به لحاظ هنجاری نیز اینکه چه کاری درست، چه کاری غلط، چه سبک زندگی کردن خوب و چه سبک زندگی کردن بد است مرجعیت به خارج از خانواده و مسند پدر و مادری منتقل شده است.
دکتر علیزاده ادامه داد: هفتمین پدیده ناشی از مدرنیته این است که خانوادهها کوچک شده و با ظهور خانوادههای اتمی مواجه هستید. خانواده گسترده به این معنی که سه نسل از یک خانواده با هم زندگی کنند فروپاشیده است و به ندرت میتوانید ببینید که پدربزرگ و مادربزرگ در یک خانه، زیر یک سقف و در یک سیستم زندگی در کنار نوههای خود زندگی را سپری کنند. هشتمین مسئله کاهش جمعیت و اُفت فرزندآوری است؛ امروز خانوادهها به تک فرزندی یا دو فرزندی مبتلا شدهاند. هشتمین مسئله گسست ارتباطات میاننسلی و اختلال در انتقال سنتها است؛ وقتی رابطه نزدیک پدربزرگها و مادربزرگها با نوهها از بین رفته است، انتقال سنتها دچار اختلال شده است در حالیکه پیش از آن انتقال سنتها در یک شبکه مویرگی در تمامی لحظههای زندگی صورت میگرفت. نهمین مسئله کاهش اهمیت شغل و پیشه خانوادگی است؛ در جهان سنت فرزندان به حرفه و شغل پدر خود به عنوان یک فرصت نگاه میکردند و برای فراگرفتن آن میکوشیدند و به این ترتیب پیشه خانوادگی رایج بود ولی این مسئله امروز رنگ باخته است و یا به صورت خیلی محدود و کمرنگ در جوامع کوچکتر وجود دارد. دهمین پدیده مدرنیته گسست عاطفی و کمرنگ شدن انس اعضا خانواده به دلیل کاهش شناخت آنها نسبت به یکدیگر و همچنین کاهش سپری کردن زمان مشترک با همدیگر است؛ در شرایطی که پدر و مادر بیرون از خانه هستند فررزندان برای گذران وقت با انواع سرگرمیهای بیرون خانواده با همسالان خود اقدام میکنند که طی دو دهه اخیر یک رقیب بسیار سرسخت به نام فضای سایبر نیز به آنها اضافه شده و توجه تمام اعضا خانواده را به خود جلب کرده است. اعضا خانواده زیست دوم خود را در فضای مجازی بر اساس علاقهمندیهایشان اختصاصیسازی کردهاند و به دنیاهای موازی و بیگانه کشیده شدهاند، در پی این اتفاق وقت کمتری را با اعضا خانواده میگذرانند و در نتیجه شناختشان نسبت اعضا خانواده خود و همچنین ارتباط عاطفی و اُنس آنان نسبت به یکدیگر کمتر شده است.
*«پیامدهای اخلاقی» سومین لایه تأثیرات مدرنیته بر خانواده است
وی اضافه کرد: در لایه سوم تأثیرات مدرنیته بر سطح خانواده، پیامدهای اخلاقی گریبان خانواده را گرفته است. در پی بروز پیامدهای لایه دوم اتفاقاتی در سطح منشی و رفتاری روابط اعضا خانواده رخ داده است. پیامدهای لایه سوم در دو سطح روابط همسران و همچنین روابط والدین-فرزندی برررسی میشود؛ در سطح روابط همسران مشاهده میشود که میزان وفاداری زوجین دچار اُفت شده است. در بررسی آماری کلان بدون در نظر گرفتن زوجهای موفق، خانوادههای سالم، خانوادههای پایدار و زندگیهای کارآمد که خردهجمعیتهایی را در مجموعه مرجع تشکیل میدهند، به طور کلی در نگاه آماری کلان این اتفاق در زیست خانوادگی دهکهای قابل توجهی رخ داده است. علاوه بر کاهش سطح وفاداری زوجین، فرهنگ عفاف و حیا نیز دچار آسیب شده و ساییدگی پیدا کرده است و میزان خودداری از ارتباط گرفتن با بیگانگان برای زنان و مردان یا مظاهر و شاخصهای احساس شرم و خجالت، حریم قائل شدن و خجالت کشیدن دچار تغییراتی شده است. دختران امروز با مادران خود متفاوت هستند و نسبت به مسائلی راحت هستند که نسل قبلی راحت نبودند. کاهش سطح اعتماد نیز در روابط زوجین مشاهده میشود، اعتماد دوجانبه زوجین دچار فرسایش و ریزش شده است. گستردگی لبههای ارتباطی زنان و مردان و همچنین کاهش شاخصهای رفتاری فرهنگ عفت و حیا سبب کاهش اعتماد زوجین نسبت به یکدیگر شده است. برانگیختگی هیجانی، تنوعطلبی مردان و زنان را به دنبال آورده است و همه زیر پوست شهر این مسئله را حس میکنند. کاهش سطح صداقت مسئله دیگری در لایه اخلاقی روابط زوجین و ناشی از مدرنیته است که افزایش پنهانکاری، افزایش دو رویی و افزایش دروغگویی را نیز به همراه داشته است. صداقت وجودی، صداقت رفتاری، صداقت گفتاری و صداقت عاطفی بین زوجین پایین آمده است. مواردی که مورد اشاره قرار گرفت از منظر آسیبشناختی اخلاقی میتواند مورد تمرکز و بررسی قرار گیرد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: در سطح دوم یعنی روابط والدین- فرزندی در لایه سوم که شامل پیامدهای اخلاقی تأثیرات مدرنیته بر خانواده میشود، کمرنگ شدن و بیارزش شدن هویت خانوادگی قابل بررسی است؛ در کنار بحران هویت ملی و بحران هویتی دینی دچار کمرنگ شدن هویت خانوادگی نیز مشاهده میشود، البته کشورهایی وجود دارند که از ترکشها و موجهای مدرنسیم بیشتر در امان ماندهاند به همین دلیل افتخارات اجدادی و هویت خاندانی و عشیرهای هنوز در آن جدی است مانند کشور عراق در همسایگی ایران که همچنان دارای مؤلفهها و برجستگیهای بیشتری از یک جامعه سنتی است؛ در خوزستان که در لبه مرز ایران و عراق قرار دارد نیز هنوز زندگی عشیرهای، درجه چسبندگی به عشیره و بزرگ شمردن مقام شیخ عشیره وجود دارد ولی این مسئله در عراق خیلی بیشتر به چشم میخورد. هر چه جامعه به هسته مدرنیته و ترکشهای آن نزدیک میشود هویت خانوادگی کمرنگتر میشود و در کنار آن بیارزش شدن هویت ملی و دینی بیشتر خودنمایی میکند. بیارزش شدن هویت ملی در ایران بیشتر در بین متولدان دهه 90 به بعد و در سایر کشورها در بین متولدان دو دهه اخیر رویت میشود. در جریان کلان جهانی شدن، با جامعه شبکهای مواجه هستید که روی محور این شبکه بسیاری از پیوندهای منطقهای و محلی گسسته شده یا در حال گسست است؛ همافزایی و همگراییهای جدیدی روی سیناپسهای نقطههای عصبی این شبکه با همگراییهای فرامنطقهای، فراملی، فراخونی و فرانسبی در حال شکلگیری است، بر این اساس احساس همدلی بین دو نوجوان در دو کشور مختلف که فعالیت مجازی مشابهی دارند خیلی بیشتر است تا رابطهشان با کسی که تفاوت سنی با آنان دارد. صنعت فرهنگ همه افراد را به طور یکسان آماج پیامهای یکسان قرار داده که این پیامها برای خوش آمدن به ذهن مخاطبان وجوه اشتراک وسیعی دارند و سبب شدهاند که خزانه فرهنگ ملی کشورهای مختلف با چالش جدی مواجه شود.
دکتر علیزاده عنوان کرد: به لحاظ اخلاقی و ارزشی در روابط والدین-فرزندی شاهد پیامدهای مختلفی ناشی از مدرنیته هستید از جمله کاهش اطاعت و حرفشنوی فرزندان از والدین، کاهش حرمت و احترام جایگاه والدین نسبت به گذشته، کاهش دلسوزی برای والدین، پنهانکاری و صداقت نداشتن فرزندان در رابطه با والدین در جوامعی که هنوز در مجموعه ارزشهای مدرن استقرار نیافتهاند مانند ایران، بیتعهدی و بیتفاوتی نسبت به سرنوشت، مصالح و منافع خانواده، عبور از ارزشهای دینی، زیستی و قومی والدین و اُفت ارزش روابط خویشاوندی.
*نبض مقاومسازی خانواده در مرحله نخست باید در درون خانواده بزند
وی در خصوص مقاومسازی خانواده و گونههای آن تصریح کرد: دو نوع مقاومسازی را میتوان در ارتباط با خانواده در نظر گرفت؛ نخست مقاومسازی درونزا و دوم مقاومسازی برونزا. مقاومسازی درونزا بر ظرفیتهای درون خانواده و ساز و کارهای حیات خانواده تکیه دارد و بر بالا بردن تابآوری خانواده تأکید دارد ولی مقاومسازی برونزا بر امکانها، ابزارها و ظرفیتهای بیرون از خانواده تأکید دارد. در مقاومت برونزا فعالسازی عوامل بیرونی در چرخه حکمرانی خانواده مطرح است؛ حکمرانی خانواده در چرخه حیات کامل از دیوارهای درون خانواده شروع میشود و تمام ظرفیتها و امکانهای دارای نقش اجتماعی را در بر میگیرد. در حکمرانی سه بخش متمایز وجود دارد؛ نخست بخش رسمی یا حاکمیت است و مورد دوم و سوم که بخش غیر رسمی هستند شامل بخش خصوصی و مردم میشود که عدهای نام جامعه مدنی را بر آن مینهند. عدهای بر این باور هستند که برای کمک به توسعه کارکردهای کمرنگشده خانواده و بالا بردن تابآوری خانواده نیاز است که از بیرون خانواده به آن کمک کرد و به جلو حرکت داد که در اینجا حمایتهای دولتی، پشتیبانی مردمی و همچنین همیاری بخش خصوصی قابل ترسیم و طراحی است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اذعان کرد: در اصول فقه آمده است که هر پدیده علتی دارد و علت تام هر پدیده از سه جزء یعنی مقتضی، شرط و عدم مانع تشکیل شده است که هر کدام از این سه جزء نباشد رویداد مورد نظر شکل نمیگیرد. آنچه که ظرفیتها، ساز و کارها و مؤلفههای حیات خانوادگی در درون خانواده است را میتوان جزء مقتضی در نظر گرفت؛ آنچه که در بیرون از خانواده وجود دارد و از اهمیت نیز برخوردار است حداکثر تأثیر آن بسترسازی است و به عنوان جزء برطرف کننده موانع میتوان در نظر گرفت. آنچه که برای مقاومسازی خانواده باید اتفاق افتد نبض آن در مرحله نخست در درون خانواده باید بزند. دوگانه عامل و ساختار را در بحث مقاومسازی خانواده میتوان بررسی کرد به گونهای که اعضا خانواده به عنوان عامل در نظر گرفته شوند و منطق زندگی و سبک زندگی به عنوان ساختار لحاظ شود؛ برای مقاومسازی خانواده باید هم به عامل و هم به ساختار توجه کرد. بزرگترین اتفاقی که به لحاظ هستیشناختی و عمق هویت انسانی در مدرنیته رخ داده بحث افسون دنیازدگی انسان است که انسان را از ریشه وجودی خود بریده و غافل کرده است. در جریان دوره نخست مدرنیته، جامعه با علمپرستی در حال مبتلا شدن به مادیگرایی و ماتریالیسم اعتقادی بود که بعداً تا حدودی این روند شکست خورد؛ امروز در مدرنیته متأخر اتفاق دیگری افتاده است یعنی حجاب غلیظ غفلت ذهن انسان را پوشانده است و او را دچار ساخته است.
*سه لایه بینش معنوی، انگیزش معنوی و کنش معنوی باید بر سبک زندگی خانواده اشراف پیدا کند
دکتر علیزاده بیان کرد: برای مقاومسازی خانواده در مقابل موجهای سهمگین زندگی الحادی مدرنیته متأخر و مفاسد اخلاقی، بحرانهای هنجاری و تضادهای ارزشی که به همراه دارد باید چهار اتفاق رخ دهد که لایه نخست بازسازی معنویتافزایی است؛ لایه دوم تحول معنوی-اخلاقی است که با عنوان دگردیسی معنوی-اخلاقی عامل و ساختار میتوان از آن یاد کرد که در مرحله اول نیازمند تحول معنوی-اخلاقی عامل در خانواده مسلمان است. در پارادایم و زیستبوم جامعه مسلمان، معنویت بر اخلاق تقدم دارد. منظور از اخلاق وحیانی که در این بحث درباره آن سخن گفته میشود اخلاق معنویتبنیان توحیدی است که از اخلاق سکولار و اخلاق مبتنی بر معنویتهای جدید فاصله میگیرد و خاستگاه آن معنویت توحیدی است. در دگردیسی معنوی-اخلاقی خانواده باید چند مسئله در مورد عامل اتفاق بیفتد که تحول معنوی-اخلاقی شکل بگیرد؛ معنویتافزایی، تغییر نگرش و بینشسازی معنوی از طریق انتقال مؤثر بینشهای عمیق معنوی به اعضا خانواده. مسائلی همچون بینشسازی، باورسازی، گفتمانسازی، توجه به عالم غیب، توجه به حقیقت رندگی دنیا به عنوان مزرعهای برای آخرت، تغییر نگاه به خانه به عنوان بستری برای رویش و سکویی برای پرواز، دیدن همسر به عنوان همسفر برای تکامل معنوی و دیدن فرزند به عنوان امانت الهی باید به عنوان زاویه دید واقع شوند و به باور اعضا خانواده نفوذ کنند تا تندباد افسون دنیاطلبی نتواند خانواده را با خود ببرد. در مرحله بعد از معنویتافزایی باید اخلاق خانواده مورد توجه واقع شود، اخلاق سه لایه دارد؛ نخست تربیت منش اخلاقی است. دوم پرورش فضایل اخلاقی است که با برنامهریزی برای خودسازی اخلاقی، پرورش لشکر عقل و حذف لشکر جهل در مملکت وجود حاصل میشود. گام سوم آگاهی مؤثر از کدهای اخلاقی است. اگر اعضا خانواده به ویژه زوجین رفتار اخلاقی با یکدیگر داشته باشند زندگی خیلی زیبا میشود و تنشهای درون خانواده کاهش مییابد. مقولهای به عنوان اخلاق کاربردی وجود دارد که انسان را متوجه میسازد که چگونه وقتی در موقعیتهای خاص قرار میگیرد ارزشهای اخلاقی که در لایه اخلاق فضیلت مهم است به کدها و دستورالعملهای جزیی اخلاقی تبدیل شود. لایه چهارم مهارتافزایی در قضاوت، تشخیص و تصمیمگیری اخلاقی است. فرد نیازمند مهارت است تا بداند از کدهای اخلاقی که فرا گرفته است در بزنگاهها چگونه باید استفاده کند. مهارتهای اخلاقی در حوزه قضاوتها و تصمیمگیریهای اخلاقی بسیار مهم هستند و نیاز است مجموعههایی که در این زمینه برای فرهنگسازی مسؤولیت دارند بستههایی را فراهم کنند و به سراغ انتقال مؤثر و آموزش این مهارتها پیش بروند؛ مهمترین مهارتهای اخلاقی در این زمینه شامل مهارت همدلی، مهارت پذیرش نقش، مهارت اصلاح تصورات غالبی، مهارت چگونگی استفاده هوشمندانه از استعارههای مفهومی، بحث راستیآزمایی از تصمیمگیریهای اخلاقی، آزمایش عکسپذیری، آزمایش تأمینپذیری، آزمایش افکار عمومی و ... میشود؛ این موارد سبب کاهش خطاهای اخلاقی و کاهش دلزدگی در زندگی زوجین میشود.
وی تشریح کرد: بعد از عبور از عامل، نوبت به ساختار خانواده میرسد که بحث اسلامیسازی سبک زندگی و بازطراحی و بازمعماری سبک زندگی مطرح است. 15 عرصه سبک زندگی را میتوان برای خانواده نام برد که شامل سبک تغذیه، سبک پوشاک، سبک خواب، بیداری و استراحت، سبک زیبایی و مُد، سبک مسکنگزینی و مسکنآرایی، سبک بهداشت و سلامت، سبک معاشرت، سبک تفریح و سرگرمی، سبک مناسک دینی و دینورزی، سبک تحصیل و دانشاندوزی، سبک تفکر و اندیشهورزی، سبک معیشت، اشتغال، درآمدزایی و پسانداز، سبک معیشت و الگوی مصرف، سبک کنشگری اجتماعی و سبک کنشگری سیاسی میشود؛ این موارد هندسه کثیرالاضلاع سبک زندگی را تشکیل میدهند. در این بخش سه لایه یعنی بینش معنوی، انگیزش معنوی و کنش معنوی باید شکل بگیرد و بر سبک زندگی اشراف پیدا کند. اگر خانواده ساحتهای مختلف سبک زندگی خود را بر اساس معنویت و اخلاق بازطراحی کند قطعا با خانوادهای مقاوم رو به رو خواهید شد که به احتمال خیلی زیاد در برابر تهدیدات مدرنیته در عصر حاضر ضربه فنی نمیشود و حتی در صورت آسیب دیدن و پرداخت هزینه، پیروز از میدان بیرون میآید.