عدالت مسأله اول جوامع
مسأله عدالت در تمامی جوامع به عنوان مسأله اوّل از اهمیّت فراوانی برخوردار است. از این رو، غالباً ملتها برای عدالت تلاش میکنند و حاکمان جوامع وعده عدالت میدهند و مشروعیت حاکمیّت خویش را در گرو ایجاد عدالت تعریف میکنند. به طور طبیعی نظام اسلامی نیز حساب ویژهای روی مسأله عدالت باز کرده است و به همین دلیل عدالت را از اساسیترین ویژگیهای رهبر جامعه اسلامی برشمرده است.
سخن گفتن از عدالت به معنای پر کردن خلأ و برطرف کردن معضل و برون رفت از یک مشکل است. طبیعی است که مسأله عدالت در عرصههای مختلف ظهور و بروز پیدا میکند و بنای عدالت بر حل مشکل در هر یک از این عرصههاست. برای این مقصود، باید در مرحله قبل، عدالت در هر عرصه را متناسب با آن حوزه تعریف کرد. در ذیل عرصههای مختلف عدالت به طور اجمال ذکر میشود.
معانی مختلف عدالت
- عدالت به عنوان نقطه مقابل «ظلم» تفسیر میشود که در این صورت عدالت در قالب مفهومی عدمی(فقدان یک شیء) تعریف میشود؛ عدالت یعنی اینکه چه چیزی نیست.
- عدالت در مقابل «فسق» است؛ فسق عبارت است از ارتکاب اموری که خلاف موازین شریعت اسلامی است. در اینجا آن چیزی که مورد ظلم واقع میشود شریعت است؛ توضیح مطلب آن است که ظلم انسان میتواند در راستای ظلم به خویشتن[۱]، جامعه، دین، خدا و امام باشد که بالطبع سطح ظلم در هر یک از این موارد متفاوت خواهد بود. گاهی اوقات انسان با ارتکاب اعمالی که در اسلام مورد نهی قرار گرفته است، شریعت و خداوند متعال را مورد ظلم خویش قرار میدهد: «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیم»[۲] یعنی صرف باور اینکه خداوند دارای شراکت دارد ظلم به خداست و به دلیل آنکه متعلّق این ظلم، خداوند متعال است، بدترین نوع ظلم به شمار میآید.
- عدالت در مقابل «جور» است؛ عدالت در این معنا ضرورتاً به معنای یک نوع رفتار نیست. در ادبیات فقهی مراد از «حاکم جائر»- در مقابل حاکم عادل- حاکمی است که غصب منصب امامت کرده است نه اینکه عمل ظالمانهای انجام داده و در حق شخص یا اشخاص خاصی ستم کرده باشد. طبیعی است که در اینجا ظلم به امام و جایگاه امامت صورت میگیرد.[۳]
- عدالت در مقابل «ظلم» است؛ در اینجا ظلم به معنای انجام رفتار تبعیض آمیز، فسادزاست که میتواند در عرصههای مختلف مانند سیاست، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ و … صورت پذیرد.
عنوان همایش بین المللی «عدالت برای همه، ظلم برای هیچ کس» اقتضا دارد از بحثهایی که ناظر به حوزه عدالت به معنای «ملکه» است اجتناب شود و از اختصاص مبحث عدالت به حوزههای شخصی دوری شود. حتّی ممکن است گفته شود مفهوم عدالت در مقابل جور نیز متناسب با این مقام نیست بلکه مطلوب آن است که مراد از عدالت در اینجا را عدالت در مقابل ظلم بدانیم. بنابراین در صورت بازتعریف مفهوم عدالت در حوزه حاکمیت و اجتماع، وجهه دیگری پیدا میکند که از آن میتوان با عنوان «قسط» یاد کرد؛ قسط به معنای عدالت در عرصه اجتماع و جامعه است که رویکرد فراگیر یافته و نیاز به «اقامه» دارد. طبیعتاً محور بحث، اقامه عدل و قسط در حوزه جامعه و برای توده مردم است. از طرف دیگر، ممکن است بحث عدل در مقابل جور مطرح شود؛ زیرا بستر عدالت اجتماعی(عدالت به معنای قسط) از خاستگاه حاکم عادل صورت میگیرد و غالباً حاکم جائر به دلیل ظلمی که به خدا و امام روا میدارد، معلوم نیست که نسبت به حقوق مردم عدالتورزی داشته باشد. از این رو، در ادبیات دینی برای حاکم اوصافی برشمرده شده است که حاکم معصوم به عنوان بالاترین مرتبه عدالت در نظر گرفته میشود؛ زیرا وی از عدالتی برخوردار است که امکان خطا در آن راه ندارد. در مرحله پائینتر، حاکمانی قرار دارند که با وجود امکان خطا، اقدام عامدانه برای رفتار اشتباه ندارند بلکه از روی ملکه و به صورت عادت، عمل خویش را بر موازین عادلانه انجام میدهند.
اوصاف حاکم جامعه در روایات رضوی
بحث ما از یک جهت مربوط حاکم عادل در مقابل حاکم جائر است و به همین دلیل امام رضا علیه السلام در بسیاری از موارد سخن از حاکم و ویژگیهای مطلوب وی به میان میآورد. در دیدار صوفیه با امام رضا علیه السلام وارد شده است که آنان بر امام علیه السلام نسبت به پوشیدن لباسهای تمیزش اشکال کرده و آن را غیرمناسب با مقام امامت میپنداشتند. از دیدگاه آنان مناسب مقام امامت پوشیدن لباسهای ژولیده و مندرس بود. امام رضا علیه السلام در پاسخ میفرماید: حضرت یوسف پیامبر و پیامبرزاده بود اما با این وجود دیباجی که با طلا آراسته شده بود میپوشید و در مجالس آل فرعون شرکت میکرد اما چیزی از موقعیت وی کاسته نشد. آن حضرت تذکّر میدهد که نباید از امام انتظار داشت که لباش ژولیده بپوشد بلکه باید از امام مطالبه نسبت به قسطورزی و اقامه عدل در جامعه مطالبه کرد. بحث لباس به تناسب شرایط زمانی است که اگر جایگاه بود مناسب با جایگاه بپوشد و در غیر این صورت مانند مردم عادی رفتار کند. مهم آن است که امام علیه السلام مرتکب حرام نشده و رعایت حلال و حرام کند همچنانکه مهم است که امام اقامه قسط در جامعه کند.[۴] امام علیه السلام در همین عبارت محدود تأکید بر عدالت اجتماعی و تحقق آن در جامعه میکند.
مسأله جامعه اسلامی در دوران امام رضا علیه السلام
با گستردگی حاکمیت اسلامی در اقصی نقاط عالم در زمان امام رضا علیه السلام توقّع عمومی تحقق عدالت در تمامی نواحی حاکمیّتی و برخورداری مردم از یک بهرهمندی متناسب است. به دلیل آنکه جلوه خارجی اوصاف یک حاکم به مردم سرایت مییابد و مردم از آن بهرهمند میشود، تحقق عدالت اجتماعی از حاکم عادل به عنوان مسأله اصلی این دوران تلقّی میشود. امام علیه السلام در سخنی دیگر با برشماری برخی اوصاف برای حاکم، رفتار از روی عدل و انصاف را از جمله شرایط حاکم یک جامعه دینی میداند: «أَنْ یَکُونَ عَالِماً بِالتَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ فَیُحَاجَّ أَهْلَ التَّوْرَاهِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ أَهْلَ الْإِنْجِیلِ بِإِنْجِیلِهِمْ وَ أَهْلَ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِمْ وَ أَنْ یَکُونَ عَالِماً بِجَمِیعِ اللُّغَاتِ حَتَّى لَا یَخْفَى عَلَیْهِ لِسَانٌ وَاحِدٌ فَیُحَاجَّ کُلَّ قَوْمٍ بِلُغَتِهِمْ ثُمَّ یَکُونَ مَعَ هَذِهِ الْخِصَالِ تَقِیّاً نَقِیّاً مِنْ کُلِّ دَنَسٍ طَاهِراً مِنْ کُلِّ عَیْبٍ عَادِلًا مُنْصِفاً حَکِیماً رَءُوفاً رَحِیماً حَلِیماً غَفُوراً عَطُوفاً صَدُوقاً بَارّاً مُشْفِقاً أَمِیناً مَأْمُوناً رَاتِقاً فَاتِقاً»[۵]. در سخنی دیگر امام علیه السلام عصمت را از شرایط حاکم میشمارد: «فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِه»[۶] مراد از عصمت در این فرمایش یعنی آنکه عمل حاکم به گناه و خطا منتهی نمیشود.
مجموع سخنان امام علیه السلام حاکی از آن است که مطلوب، تحقق عدالت در جامعه و امتداد یافتن آن در سطح اجتماع و بهرهمندی آحاد مردم است. طبیعی است که حاکم جامعه در صورت برخورداری از اوصاف مزبور، عدالت در عرصه جامعه ظهور و بروز پیدا میکند: « مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ وَ حَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ فَهُوَ مِمَّنْ کَمَلَتْ مُرُوَّتُهُ وَ ظَهَرَتْ عَدَالَتُهُ وَ وَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ وَ حَرُمَتْ غِیبَتُهُ.»[۷] عدالت به معنای فراگیری که به واسطه آن در مقام عمل کسی مورد ظلم واقع نخواهد شد.
عدالت و جامعه جهانی
امروز جامعه جهانی در تمامی ابعاد آن نیازمند عدالت است. منطق پیشینی عدالت ممکن است در برخی موارد با برقراری مساوات تحقق یابد همانگونه که امروزه سخن از مساوات در برخی ساحات مانند تساوی در جنسیت به میان آورده میشود. اما سؤال اساسی آن است که آیا میتوان عدالت را به تساوی در تمامی حوزهها تقلیل داد؟ یا اینکه عدالت دارای منطق پیشینی است که لزوماً به معنای تساوی نخواهد بود بلکه باید الزامات هر جنس و اقشار مختلف مردم را باید در نظر گرفت.
جامعه مهدوی که قصد فتح جامعه جهانی و اقامه عدل و داد در سراسر عالم هستی- بنا بر تصریح امام رضا علیه السلام- را دارد، زمانی تحقق خواهد یافت که اولاً: معیار برای عدالت وجود داشته باشد. ثانیاً: عدالت در حوزه فردی، اجتماعی و حاکمیّتی سریان داشته باشد یعنی حاکم عدالت به معنای جور نداشته باشد و عدالت به معنای قسط در جامعه حاکم باشد و در نهایت به واسطه اقامه عدل و قسط، جامعه میتواند برای ظهور جامعه مهدوی آماده شود تا در این جامعه رویکرد حداکثری برای دین و شریعت حاکم شود.
[۱] . البته ظلم انسان به نفس ضرورتاً به معنای «معصیت» نیست همچنانکه تعبیر«ظَلَمتُ نَفسِی» که در مضامین ادعیه از لسان ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده است به معنای معصیت نیست بلکه به معنای آن است که من جسم و نفس خود را در جایی قرار دادم که اگر در جای دیگری قرار میدادم شاید مطلوبتر بود. استفاده نکردن از فرصت بهتر اگر چه میتواند به معنای ظلم به نفس باشد اما به معنای معصیت نیست.
[۲]. لقمان: ۱۳
[۳] . مرحوم نائینی در بحث مشروطه، بر این باور است که مشروطه باید صورت گیرد؛ زیرا در حکومتهای جور چند نوع ظلم صورت میگیرد: ظلم به خداوند متعال، ظلم به امام و ظلم به مردم. از طریق مشروطه تنها میتوان ظلم به مردم را منتفی ساخت اما ظلم به خدا و مردم امری ناگزیر است.
[۴] . مکارم الاخلاق: ۹۸: دَخَلَ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ ع فَقَالُوا لَهُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ أَنْکَرُوا عَلَیْکَ هَذَا اللِّبَاسَ الَّذِی تَلْبَسُهُ قَالَ فَقَالَ لَهُمْ إِنَّ یُوسُفَ بْنَ یَعْقُوبَ ع کَانَ نَبِیّاً ابْنَ نَبِیٍّ ابْنِ نَبِیٍّ وَ کَانَ یَلْبَسُ الدِّیبَاجَ وَ یَتَزَرَّرُ بِالذَّهَبِ وَ یَجْلِسُ مَجَالِسَ آلِ فِرْعَوْنَ فَلَمْ یَضَعْهُ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا یُذَمُّ لَوْ احْتِیجَ مِنْهُ إِلَى قِسْطِهِ وَ إِنَّمَا عَلَى الْإِمَامِ أَنَّهُ إِذَا حَکَمَ عَدَلَ وَ إِذَا وَعَدَ وَفَى وَ إِذَا حَدَّثَ صَدَقَ وَ إِنَّمَا حَرَّمَ اللَّهُ الْحَرَامَ بِعَیْنِهِ مَا قَلَّ مِنْهُ وَ مَا کَثُرَ وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْحَلَالَ بِعَیْنِهِ مَا قَلَّ مِنْهُ وَ مَا کَثُر
[۵] . الخرائج و الجرائح، ۱: ۳۵۰
[۶] . کافی(الاسلامیه)، ۱: ۲۰۳، ح۱.
[۷] . عیون اخبار الرضا علیه السلام، ۲: ۳۰، ح۳۴.