تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, عرصه حکمرانی, گزارش, مديريت, مشروح خبرها, مهم ترین خبر صفحه اول
شماره : 38480
تاریخ : ۲ مهر, ۱۴۰۳ :: ۱۳:۵۹
سیداحسان رفیعی علوی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، مطرح کرد؛ تحول در مفهوم حکمرانی با ورود علوم رفتاری / تحلیل مفهومی فقه حکمرانی و شمولیت آن در مدیریت جامعه عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) ضمن اشاره به ماهیت حکمرانی، توضیح داد: تعریف سنتی از فقه نسبت به مقوله حکمرانی شمولیت دارد و در لایه هنجاری، می‌توان بین حکمرانی و فقه ارتباط برقرار کرد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از خبرگزاری ایکنا؛ نشست ماهیت فقه حکمرانی با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین سیداحسان رفیعی علوی، رئیس دانشگاه باقرالعلوم(ع) امروز اول مهرماه در مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(ص) برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانیم؛

یکی از موضوعات پربسامد، مسئله حکمرانی است. بعد از اینکه علوم رفتاری در علوم انسانی جایگاه خاصی پیدا کردند توجه به حکمرانی جدی‌تر شد. تا قبل از پیدایش دانش‌های حوزه حکمرانی، اینطور گفته می‌شد که حکومت یک اقتدار از بالا به پایین است که از طریق ساختارها و ابزارهای حاکمیت در جامعه مردم اعمال می‌شود. بعد از اینکه علوم رفتاری پیچیدگی‌های تصمیم‌گیری در حوزه عمومی را نشان داد آموزه‌های علوم رفتاری ما را به اینجا رساند که حاکمیت یک اقتدار از بالا به پایین نیست؛ از اینجا حکمرانی شروع شد.

کار من موضوع‌شناسی دقیق مفهوم مدرن حکمرانی است. در تحقیقات ایرانی حکمرانی متنوع فهمیده می‌شود. حکمرانی بین خطوط اعمال اقتدار مقتدر و مقتدرعلیه است. مثلا در خانواده به عنوان صاحب قدرت باید چطور قدرتم را اعمال کنم تا مشکلات خانواده حل شود. این تعریف حکمرانی خانواده است.

همانطور که عرض کردم حکمرانی به نحوه اعمال اقتدار عمومی می‌پردازد یعنی یک قدرتی چگونه اعمال شود که کیفیت اعمال قدرت منجر به نتیجه مطلوب و کارآمد شود. این می‌تواند در بخش خصوصی باشد، می‌تواند در حوزه عمومی باشد و هر دو مهم است و با هم در ارتباط هستند. مثلا اینکه مرد چطور بر خانواده اعمال اقتدار می‌کند در حوزه خصوصی است. بحث بنده در حوزه حکمرانی سیاسی مطرح است، یعنی جایی که اقتدار حوزه عمومی را بر شهروندان در جامعه سیاسی اعمال می‌کنید. حکمرانی خوب می‌گوید چطور اقتدار بخش عمومی اعمال می‌شود که بهینه و مطلوب اعمال شود. پس ما درباره آن بخش از حکمرانی سیاسی صحبت می‌کنیم که باید بهینه عمل کند. این حکمرانی چند لایه دارد؛ یک لایه توصیفی است، زمانی که توصیف می‌کند اعمال قدرت عمومی در جامعه سیاسی چطور دارد اتفاق می‌افتد.

ما در حکمرانی با پایان دانش‌های علوم انسانی مواجه هستیم و به جایی می‌رسیم که علوم رفتاری معنا پیدا می‌کنند. جایی که تمام دانش‌ها کمک می‌کنند بگویند یک فرآیند اعمال اقتدار سیاسی چگونه می‌تواند بهینه باشد. توصیف از همه دانش‌ها استفاده می‌کند، از جامعه‌شناسی استفاده می‌کند، از نظریات حقوق عمومی استفاده می‌کند، از نظریات علوم سیاسی استفاده می‌کند تا به شما بگوید دارد چه اتفاقی می‌افتد. شما دارید نتیجه اعمال قدرت را در بیرون می‌بینید. مثلا الآن نرخ هزینه یک ساعت آموزش بخش عمومی در ایران معادل برخی کشورهای کاملا توسعه‌یافته است. گران‌ترین و باکیفیت‌ترین آموزش را آلمانی‌ها دارند. یک ساعت آموزش ما با آموزش آنها یک قیمت تمام می‌شود. همان پول را می‌دهیم ولی چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟ وقتی شما توصیف می‌کنید یک قسمت از دانش حکمرانی را استفاده می‌کنید. 

نقطه پیوند فقه و حکمرانی در لایه هنجاری

وقتی توصیف کردید نقش عوامل را بازشناسی می‌کنید و به تبیین می‌پردازید. آخرین مرحله مرحله‌ای است که تجویز می‌کنید یعنی بایدها و نبایدهایی را در سطوح مختلف خلق می‌کنید. پس حکمرانی توصیف می‌کند، تبیین می‌کند و تصمیم هنجاری می‌گیرد. ما اینجا به فقه نزدیک می‌شویم.

دانش فقه دانش اعتباری تجویزی است و در این لایه با دانش حکمرانی درگیر می‌شویم. در ماهیت فقه حکمرانی چند نظریه وجود دارد؛ بعضی می‌گویند سراغ قواعد فقه برویم و آنچه در قواعد فقه است می‌تواند برایمان اصول حکمرانی باشد. عده‌ای از اندیشمندان معتقدند فقه حکمرانی یک مطالعه ناشناخته است. اولا باید ببینیم چه معنایی از حکمرانی با چه معنایی از فقه قابل جمع است. برخی معتقدند فقط فقه سیاسی می‌تواند با حکمرانی جمع شود. پس این دو ایده درباره فقه حکمرانی وجود دارد و ما هر دو تا ایده را می‌خواهیم نقض کنیم.

ما یک تعریف از فقه داریم که تعریف سنتی و مشهور فقه است و عبارت است از: علم به احکام شرعی فرعی از ادله تفصیلی. این تعریف چه نسبتی با بحث ما دارد؟ آیا تعریف فقه شمولیت به حکمرانی دارد یا ندارد؟ فقهای ما گرچه وقت استنباط حکم، شرایط اعمال حکم را در خلأ فرض می‌کنند ولی هنگام تفریع فروع، شرایط را اعمال می‌کند. بنابراین مسائل فقه حکمرانی کیفیات عقل عملی در تصمیم فقهی هستند. شما درباره این صحبت می‌کنید عقل عملی اقتضائاتی دارد که وقتی شما می‌خواهید اقتضائات را در پدیده فقهی اعمال کنید یک محدودیت‌هایی برای شما به وجود می‌آورد که باید اعمال کنید. کیفیات عقل عملی همان عناوین ثانویه است.

پس اگر قرار باشد بگوییم معنای فقه حکمرانی چیست پاسخ این است اولا باید مشخص کنیم حکمرانی چیست، ثانیا فقه با تعریف مشهورش شمولیت دارد.

انقلاب امام خمینی(ره) در موضوع، حکم و ادله فقهی

در ادامه نشست حجت‌الاسلام و المسلمین محمدعلی رنجبر، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) به عنوان ناقد سخن گفت که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

ما در فقه یک موضوع داریم، یک حکم داریم و یک ادله‌ای که حکم را برای موضوع اثبات می‌کند. امام بزرگوار قبل از آنکه انقلاب سیاسی کنند یک انقلاب در فقه و هر سه ساحت موضوع، حکم و ادله به وجود آوردند. تراث علمی به یادگار مانده از مکتب فقهی امام خمینی راجع به اصل حکومت و ویژگی‌های حکمران خوب است ولی راجع به حکمرانی حکمران خیلی تحقیقات خوبی انجام نشده و هنوز جا دارد. خصوصا اگر متوجه باشیم امر سیاسی به غایت پیچیده و درهم تنیده با امر اجتماعی است و اینطور نیست که حکومت‌ها اقتداری داشته باشند و حکمران دستوری بدهد. خیر؛ یک رابطه در هم تنیده شکل گرفته است. 

من راجع به انقلابی که امام در حکم و موضوع و ادله ایجاد کردند و ما مبتنی بر آن انقلاب، باید قصه حکمرانی را پیگیری کنیم توضیح می‌دهم. وقتی تاریخ فقه و فقاهت را بررسی می‌کنیم موضوعات به شدت خرد هستند و در گذشته ما با فقه استفتایی مواجه بودیم یعنی طرف استفتا می‌کرد و فقیه فتوا می‌داد. هر چه از عصر اهل بیت(ع) و غیبت فاصله گرفتیم مسئله‌ها جدیدتر شد. وقتی مسئله‌ها جدیدتر شد هنوز ما با استفتا مواجه بودیم و خود فقیه، موضوعی تولید نمی‌کرد. هرچه از عصر ائمه فاصله گرفتیم مسئله‌ها مستحدثه و جدیدتر شد لذا فقها سراغ اصل رفتند تا با اصول عملیه تکلیف مکلفین را تعیین کنند. 

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.