احمد الفراک، استاد فلسفه در دانشکده مبانی دین، دانشگاه عبدالمالک سعدی در مراکش، مطرح کرد؛ساخت مدلهای اسلامی بدون کار رسانهای بی ثمر است! / نقش رسانهها در آگاهیبخشی و اصلاح اوهام در جهان اسلامدر حالی که جهان عرب و اسلام با عقبماندگی دست و پنجه نرم میکند، پیوند شوم و آشکاری میان حاکمان غرب و حکام برخی کشورهای اسلامی به وجود آمده تا از گسترش پروژههای دعوت اسلامی که ایدههای نوآورانه و تغییرطلبانهای ارائه میدهند و وعدههایی برای حال و آینده دارند، جلوگیری کنند.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، دکتر احمد الفراک، استاد فلسفه در دانشکده مبانی دین، دانشگاه عبدالمالک سعدی در مراکش، در یادداشتی برای منار الاسلام مطرح کرد؛
مقدمهای بر ماهیت رسانه
اگر کلمه "الإعلام " (رسانه) در زبان به معنای اطلاعرسانی و راهنمایی باشد، تعاریف معاصر آن نیز از این مفاهیم فراتر نمیرود. چرا که رسانه همچنان به معنای "انتقال پیامی خاص به گیرنده یا مخاطب با هدف قانع کردن او و تأثیرگذاری بر تصمیم و رفتار او" استفاده میشود. گاهی رسانه اینگونه تعریف میشود که "انتقال اطلاعات صحیح و مشخص به گروهی خاص، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، با استفاده از ابزارهای در دسترس و بیطرف، با هدف فراهم کردن اطلاعات کافی برای اظهار نظر و تصمیمگیری مخاطبان" [1].
هدف اصلی رسانه، انتقال اطلاعات صحیح در مورد موضوعات خاص است، به عبارت دیگر، جمعآوری حقایق، اخبار و نظرات و انتقال آنها از طریق ابزارهای مختلف رسانهای، با هدف آگاهسازی مردم و ارائه اطلاعات و واقعیتهای درست و حقیقی به آنهاست. این کار به منظور کمک به مخاطبان و هدایت آنها در تشکیل نظر درست نسبت به یک مسئله یا موضوع عمومی صورت میگیرد. صداقت در پیام رسانه به معنای انتقال واقعیت است، نه ساختن آن، چرا که فرآیند ایجاد و شکلدهی به واقعیت وظیفه شهروندی است که اطلاعات را دریافت میکند [2].
این اصل است، اما کار رسانهای به طور کلی بیطرف نیست، بلکه از فلسفهای که آن را چارچوببندی و هدایت میکند، الهام میگیرد. فلسفهای که اصول و ارزشهایی را به همراه دارد و به اخبار معنا و هدفی خاص میبخشد و آن را در خدمت یک مسئله مشخص در یک زمینه و تفسیر خاص قرار میدهد. فلسفه رسانه "چارچوب فکری است که جهتگیریهای فرآیند رسانهای و اهداف آن را تعیین میکند، و روش آن برای دستیابی به این اهداف را مشخص میسازد. این فلسفه معیار قضاوت درباره موفقیت یا ناکامی فرآیند رسانهای در یک جامعه است" [3].
فلسفه رسانه به طور کلی از دیدگاه خاصی درباره زندگی، جهان و سرنوشت نشأت میگیرد. به عنوان مثال، پیام رسانهای ممکن است حامل ارزشهای "فلسفه دنیوی" [4]، فردگرایی سکولار که از نظام اخلاقی لیبرال نشأت میگیرد، در قالب استانداردهای حرفهای و قوانینی باشد که کار رسانهای و روزنامهنگاری را تنظیم میکنند. این چیزی است که برخی آن را جهانبینی سکولار [5] مینامند. از سوی دیگر، ممکن است ارزشهایی با مرجعیت دینی، اجتماعی و فرهنگی جمعی (مانند جهانبینی یهودی، مسیحی، اسلامی یا سایر ادیان) را در خود داشته باشد.
این موضوع را جیمز کری (James W. Carey)، محقق آمریکایی، در کتاب خود Communication as Culture (ارتباط، نوعی فرهنگ) [6] تأیید کرده است؛ او بیان میکند که زمینههای دینی و فرهنگی مسیحیت هستند که موضوعات و اخلاقیات رسانه و ارتباطات در غرب را شکل میدهند. با این وجود، بین این مرجعیتها و فرهنگها مجموعهای از ارزشها، قوانین و استانداردهای اخلاقی و حرفهای مشترک وجود دارد.
پیامرسانی رسانه بین اخلاقمداری و ایدئولوژی:
بدون شک، جهان امروز شاهد سلطه گسترده لیبرالیسم در تمامی جنبههای زندگی فکری، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، محیطزیستی و نظامی در سراسر جهان، چه در شرق و غرب، شمال و جنوب است. در حالی که جهان عرب و اسلام با عقبماندگی دست و پنجه نرم میکند، پیوند شوم و آشکاری میان حاکمان غرب و حکام برخی کشورهای اسلامی به وجود آمده تا از گسترش پروژههای دعوت اسلامی که ایدههای نوآورانه و تغییرطلبانهای ارائه میدهند و وعدههایی برای حال و آینده دارند، جلوگیری کنند. این پیوند در تلاش است تا از نظر نمادین و مادی جلوی گسترش این پروژهها را بگیرد و در عین حال، سلطه سیستمهای سیاسی بر حکومت و سرکوب مردمی که از ظلم، فقر، بیسوادی و تفرقه رنج میبرند، ادامه یابد.
در این شرایط – همانگونه که بر همه آشکار است – رسانه به وضوح در تحریف کلمات از جایگاه خود، دستکاری اطلاعات و وارونه کردن حقایق، و حتی ساخت "حقایق" جعلی و پوشالی نقش داشته است. این اقدام با نیت کاملاً ایدئولوژیک انجام میشود که از دیدگاه جانبدارانهای نشأت میگیرد و به نفع تأمینکنندگان مالی و کسانی که امور آن را مدیریت میکنند، خدمت میکند. این در حالی است که رسانههای جهانی ادعای پایبندی به آنچه که "اخلاقیات حرفهای رسانه" یا همان "دیونتولوژی" (La déontologie) مینامند، دارند.
در میان این فرایند رسانهای عظیم که شرکتهای بزرگ آن را هدایت میکنند، چه در چارچوب آنچه به نام "رسانه آزاد" (لیبرال) خوانده میشود و چه در قالب "رسانه هدایتشده"، محتوای کارهای رسانهای به روشهای کنترلشده وفادار باقی میماند و تنها به صورت ظاهری به استانداردهای بیطرفی رسانهای پایبند است. اما در واقعیت، این رسانهها به منافع افرادی که از نظر مالی، سیاسی و ایدئولوژیک نفوذ دارند، خدمت میکنند. به عنوان مثال، شرکتهای رسانهای، مطبوعات و رادیو، به ویژه رسانههای تصویری، از طریق تبلیغاتی که سرمایهداران برای کالاهای خود انجام میدهند، تأمین مالی میشوند. تبلیغات بر اساس تحریک امیال پست انسانی بنا شده است. در صفحه نمایش، زنان برهنهای را میبینید که کالاها را مینوشند، میپوشند یا از آنها استفاده میکنند. با این روشها، به عموم مردم بلیتهای بختآزمایی فروخته میشود، مشروبات الکلی و کالاهای سمی و مُدهای زودگذر جذابیت پیدا میکنند. و این مردم عادی هستند که از جیب خود، سلامت و اخلاقشان هزینه این دروغهای رنگارنگ را میپردازند. این تبلیغات اکنون به بخش اساسی از چرخه اقتصاد مصرفگرایانه و حرکت دیوانهوار آن تبدیل شده است؛ حرکتی که هیچ مرزی نمیشناسد [7]. و همچنان ادامه دارد تا واقعیتی خیالی بسازد که واقعیت حقیقی را بپوشاند.
تأیید آنچه که گفته شد، طه عبدالرحمن تحت عنوان "تلویزیونسازی واقعیت" مطالبی را مطرح میکند. منظور او این است که "تماشاگر مستقیم هیچ ارتباط واقعی با واقعیت ندارد. واقعیتی که تلویزیونسازی واقعیت ادعا میکند آن را به او میرساند یا او را به آن متصل میکند، یک واقعیت دادهشده و مستقیم نیست، بلکه یک واقعیت ساختهشده و واسطهای است. نهایتاً این تلویزیون میتواند تصورات و تخیلاتی از واقعیت ایجاد کند؛ و این تصورات و تخیلات بازسازی واقعیت هستند. هر بازسازی از واقعیت مستلزم جدا شدن از آن است، چه این جدایی نزدیک باشد، همانند تصور، یا دور باشد، مانند تخیل. بر این اساس، تماشاگر مستقیم در حقیقت کسی است که خیال میکند حقیقت در جایی است که در واقع وهم وجود دارد، و واقعیت در جایی است که خیال وجود دارد، و ارتباط در جایی است که در واقع جدایی است." [8]
به همین دلیل است که بسیاری از تحقیقات علمی و مطالعات میدانی – که بر اساس نتایج آنها تصمیمات بزرگ سیاسی و اجتماعی اتخاذ میشود – برای اهداف سیاسی یا اطلاعاتی استفاده میشوند تا حقایق را تحریف کرده یا آنها را در جهت اهداف غیراخلاقی به کار گیرند. مانند "انجام نظرسنجیها و مطالعاتی که هدف آنها تطبیق دادن شهروندان و شناخت راههای کنترل بر آنها است، و بررسی میزان تأثیرگذاری رسانههای خارجی بر فکر و احساسات آنها، و در نهایت، این مطالعات به هیچ دستاورد علمی باارزشی نمیرسند، مگر به اندازهای که منافع و اهداف نهادهای خارجی را که آنها را تأمین مالی میکردند، خدمت کنند." [9] همه اینها برای کنترل مردم، تسلط بر غذا و معیشت آنها، شکلدادن به سلیقههایشان، و تبدیل آنها به مصرفکنندگان حریص است. این همان سیاست "ایجاد نیاز برای مصرفکننده" [10] است.
اگر رسانه شکلی از ارتباط مؤثر در جامعه است و توانایی زیادی در تأثیرگذاری بر مخاطب، بازسازی آگاهی او و ترسیم دیدگاههای آیندهاش بر اساس ابزارهای فنی و پایههای معرفتی که از آنها نشأت میگیرد، دارد [11]، امروز مسلمانان با دو ظلم بزرگ مواجه هستند: اول، ظلم بینالمللی خارجی که با دوگانگی رفتار میکند؛ از یک سو ادعا میکند که دارای ارزشهای اخلاقی والا و جهانی است، و از سوی دیگر، در عمل پشت به این ارزشهای انسانی مشترک همچون حق، عدالت و خیر میکند. این قدرتها به خاطر منافع خود، حقوق و منافع دیگران را نادیده میگیرند و برای دستیابی به اهدافشان هر وسیلهای را توجیه میکنند، افسوس. دوم، ظلم داخلی که نتوانسته است توسعهای ایجاد کند که مردم را از بند رها کند و در دنیایی که تنها به قدرتمندان گوش داده میشود، جایگاه خود را پیدا کند.
برخی میپرسند: آیا راهی برای خروج از این آلودگی رسانهای وجود دارد؟ آیا میتوان در جهانی زندگی کرد که از روح ارزشهای والا منحرف نشود، جهانی که در آن عدالت برای تمام ملتها و مردم محقق شود؟
با وجود اینکه رسانههای غالب امروزی از تواناییها و مهارتهای بیحد و مرزی برای هدایت مردم، شکلدهی به افکار آنها، وارونه کردن حقایق و تحریف اطلاعات برخوردارند و در حال حاضر مشغول ربودن ذهنها، دزدیدن قلبها و تحقیر عواطف انسانی هستند، جهان در آستانه پذیرش الگوهای جدید تمدنی قرار دارد. در این میان، امت مسلمان، پس از تحمل سختیها و مصیبتهای ناشی از تفرقه و وابستگی، برای آیندهای جدید آماده میشود؛ آیندهای که در آن، غبار سالها و قرنها را از تن خود میزداید، خود را از زنجیرهای ظلم و فتنهها رها میسازد و به سوی آیندهای نویدبخش و تحقق الگوی جدیدی از خلافت گام برمیدارد. این امر، به وعده الهی در پیروزی مستضعفان و به ارث بردن زمین از سوی آنان، در برابر مستکبرانی که در زمین طغیان و فساد کردهاند، ایمان دارد. تاریخ بشریت نیز پر از نمونههایی از این گونه تغییرات است.
وارثان این آینده، مسلمانانی خواهند بود که شرطهای لازم را محقق سازند؛ شرطهایی که محور کتب و نبوتها بوده و شامل ایمان صادق و تجدیدشونده و عمل صالح مداوم است. اگر آنان از حکمت ملتهای دیگر استفاده کنند، از آنچه خدا برای مردم آسان کرده و در اختیارشان گذاشته بهره گیرند، و نسبت به دسیسهها و نقشههای شومی که علیه آنها طراحی شده است آگاه باشند، میتوانند پیشرو و پیشتاز باشند و جایگاه بالایی به دست آورند. اگر با تلاش همگانی و بصیرت به این راه قدم بگذارند، به لطف الهی موفق خواهند شد. بهویژه با آشکار شدن جنبههای پنهان حکومتهای غربی برای ملتهای خودشان، و باور بیشتر مسلمانان به این نکته که راهی جز رهایی و ایجاد یک جامعه با عزت، کرامت و برتری وجود ندارد، زیرا در ساختارهای ضعیف و شکننده کنونی هیچ عظمتی نمیتوان یافت. برخی از این ساختارها فروپاشیدهاند، برخی دیگر در حال سقوط هستند و برخی نیز حتماً توسط سیل سنت الهی در میان قومهای ظالم نابود خواهند شد. و تو هرگز در سنت الهی تغییر نخواهی یافت.
وظیفه رسانهای: بین سستی و عمل
اگر در میان رسانهایها افرادی هستند که تنها با کلمات بازی میکنند و به خودنمایی و پرگویی میپردازند، و همچنین افرادی که حرفهای و دقیق عمل میکنند، تنها نشان دادن مظالم، حسرت خوردن بر گذشته پرافتخار یا انتظار برای رهایی و جلب ترحم دیگران، آن هم با درماندگی، کافی نیست. بلکه وظیفه ما آمادهسازی تجهیزات رسانهای است؛ باید بیاموزیم، برتری پیدا کنیم، مسیر خود را اصلاح کنیم و ابزارهایمان را بهروز کنیم تا اهداف و چشماندازمان برای آینده روشن شود. آیا باید وجودمان را به شکایتهای کسانی که از تلاش ناتوانند و از دور به نظاره نشستهاند، وابسته کنیم؟ یا اینکه همت خود را بالا برده و به مقابله با چالشهای بزرگ در این میدان شلوغ بپردازیم؟ آیا باید فقط بنشینیم و انتقاد کنیم، یا اینکه آستینها را بالا بزنیم و آماده شویم؟ آیا ناتوان باشیم یا به پیروزی دست یابیم؟
در حالی که دیگران از رسانهها به شکلی دیوانهوار استفاده میکنند و با دانشی ساختگی و منظم ذهنها را پر میکنند و آنها را به مسیری هدایت میکنند که به نفع آنهاست، تا دیدگاه خود را نسبت به زندگی، انسان، جهان، گذشته، حال، آینده، خیر و شر به دیگران القا کنند. آنها تودهها را با فرهنگ، ایدئولوژی و هدف خاصی بسیج میکنند تا به جهانیان بگویند: "تمدن یعنی غرب، زندگی یعنی مادیگرایی، آینده یعنی نزاع، اسلام یعنی تروریسم، و جنگها یعنی آزادیبخشی". سپس، برخی از روشنفکران ما هم به دنبال آنها رفته و ندا میدهند که باید با میراث اسلامی و عربی خود قطع ارتباط کنیم تا به میراث دیگران بپیوندیم، چرا که در آن راه نجاتی از عقبماندگی است؛ همان عقبماندگی که تکنوکراتهای برتر به ما نسبت میدهند و ما نیز خود به آن اعتراف میکنیم.
در حالی که ما سرگرم تقلید از امور بیهوده هستیم و در پی اوهامی میدویم که توسط نظامهای سیاسی خلق شدهاند، نظامهایی که تنها دغدغهشان حفظ قدرت، جلوگیری از کاهش ثروت و تداوم وابستگی خود است. فتنهای ماندگار در میان ما حاکم شده است که در آن مشکلات پیچیده و مردم نادیده گرفته شدهاند. در این وضعیت، باید پیش از آنکه دیگران را مقصر بدانیم، مسئولیت آنچه بر سرمان آمده را خود بپذیریم. چون ما هم مردمی از مردم جهانیم، پس چه چیزی ما را به این حد از وابستگی و حقارت در میان ملتها رسانده است؟ آیا این همان بهترین امتی است که برای مردم پدید آمده است؟ یا اینکه برتری ما بسته به اعمال و دستاوردهایمان است، نه به ادعاها و شکایاتمان؟
با صدا، کلمه و تصویر، پیام آنها با دقت کامل به مردم میرسد، پیامهایی که در ذهن و دل کسانی که از خدا غافل شدهاند و از دستورات و نهی او رویگردان هستند، رسوب کرده است. آنها که از برتری نظامی خود لذت میبرند و به قدری کر شدهاند که حتی نمیتوانند حجت معترضین یا دلیل قانعکننده را بشنوند. این افکار مسموم با حیلهگری هالیوودی به جان مردم نفوذ میکند، باورهایشان را به لرزه درمیآورد، اعتقاداتشان را متزلزل میکند و آنها را نسبت به دین و آیندهشان دچار شک و تردید میکند. به آنها گمراهی و پوچی را زیبا نشان میدهد، افکارشان را پر از اصطلاحات فریبنده میکند و فرهنگشان را تحریف میکند. آنها را از هدایت و دین حق به سوی غفلت و فراموشی معنا منحرف میکند، زیر لوای عقلانیت سختگیر، عینیت علمی و آیین مدرنیته و پسامدرنیته. کلمات، مفاهیم و تصاویر خواندهشده، شنیدهشده و دیدهشده از طریق تکنولوژی چاپ، رنگها، کارگردانی، بازیگری، فصاحت گوینده، مهارت نویسنده، داستان هنرمند، موسیقی، سرمایه تجار دروغ و استراتژیهای دستگاههای حکومتی به مردم میرسند. از میان این هیاهوی پرحرارت، اندیشه اسلامی باید سربلند شود، باید از میان لایههای متراکم فلسفه الحاد، بیبندوباری لیبرالها، و هرجومرج بیخردان عبور کند و بر ایدئولوژیهای انقلابی ناسیونالیستی و سوسیالیستی که به اسلام توهین میکنند، با آن دشمنی دارند، یا آن را به نفاق میستایند، غلبه کند.
از شکایت تا دستاورد
یکی از ویژگیهای زمان معاصر این است که فاصلهها بسیار کوتاه شده و ارتباطات بین نقاط مختلف جهان به حدی رسیده که هر خبری میتواند در کسری از ثانیه از یک نقطه به نقطه دیگر در زمین از طریق ماهوارهها منتقل شود. در هر خانه ابزارهای دریافت پخشهای تصویری و صوتی وجود دارد و هر کسی با یک رادیو میتواند به این پخشها گوش دهد. دشمنان ما از این دستگاهها که تولید و تجارت آنها را در اختیار دارند و فراتر از درک ما آنها را توسعه میدهند، برای جاسوسی از ما، تخریب اعتبار ما، تغییر افکار ما و تأثیرگذاری بر مردم ما از طریق اخبار ساختگی، تبلیغات تجاری و وسوسههای دائمی استفاده میکنند. آنها رسانهها را به عنوان ابزار جنگ به کار میبرند و آژانسهای خبری و شرکتهای تبلیغاتی به عنوان قلعههایی برای حمله به ما عمل میکنند.
طه عبد الرحمن این آفات را به سه دسته خلاصه کرده است: تماشا، جاسوسی و افشای اسرار. تماشا به معنای نگاه کردن به تصاویر است که توهم حقیقت را ایجاد میکند اما در واقع مالکیت بر حقیقت نیست. تماشای تصاویر با هدف لذتبردن، شبیه به نگاه کردن به عیب دیگران از پشت پرده است و روشن است که این کار منجر به افشای عیوب، انتشار تصاویر ناپسند و نابودی حیا میشود. امروز مردم درگیر بیمعناییهایی شدهاند که پایان و محدودیتی ندارند و توجهشان به مسائل جزئی و بیاهمیت جلب میشود که هیچ پاسخی برایشان ندارند. هر روزنامه یا مجلهای که باز کنید، درباره جنایات سازمانیافته، فسادهای آشکار و سقوط ارزش زن به عنوان کالا صحبت میکند. زنها در تبلیغات، سینما و تلویزیون به عنوان ابزار فروش کالا و خود کالا مطرح میشوند.
اما شکایت کردن، ناله زدن و منتظر ماندن هیچ فایدهای ندارد، حتی بستن درها و شکستن دستگاهها نیز مانع این بلاهایی که خدا بر سر مردم این عصر فرستاده نمیشود؛ بلاهایی که سازمانهای بزرگ برای آنها منابع عظیمی اختصاص دادهاند و در آن از هنرها، تکنیکها و مهارتها به طرز خلاقانهای بهره گرفتهاند. خداوند میداند که چه اتفاقات دیگری در راه است. نصیحتهای واعظی که تحت کنترل قدرتهای حاکم است و سخنانش تحت نظارت قرار دارد، هیچ فایدهای ندارد وقتی دستگاههای بزرگ اطلاعات را زیبا جلوه داده و در یک چشم به هم زدن آن را به سراسر جهان میفرستند.
بنابراین باید دیدگاه و اهداف خود را تازه کنیم و وسایلمان را بازنگری کنیم. مردم در سطوح مختلف هستند و تواناییهایشان متفاوت است، همانطور که علایق آنها نیز متفاوت است. باید از هر دری وارد شد و به احوال، عادات و طبیعت افراد توجه کرد. نمیتوان همه مردم را به احسان وادار کرد که خاص اولیا است و نه به ایمان که مختص عدهای اندک در هر ملت است. در اینجا ضرورت دارد که از مطالعات اجتماعی و روانشناختی استفاده کنیم که ویژگیهای نسلها را در زمینههای روانی، مزاجی، ذهنی و اجتماعی به ما نشان میدهند تا بدانیم با چه کسانی صحبت میکنیم، چگونه و چه زمانی باید آنها را مخاطب قرار دهیم.
بنابراین، بر افرادی که در حال ساخت مدل اسلامی هستند، واجب است که در کنار وظایف فعلی و آیندهای که بر عهده امت اسلامی است، وظیفه رسانهای خود را نیز به درستی انجام دهند. این کار باید با تهیه یک فلسفه رسانهای هدایتشده، دیدگاه استراتژیک هدفمند و برنامههای عملی واقعبینانه که صداقت نیت، آموزش مهارت و کسب تجربه را در بر دارد، همراه باشد تا بتواند دیگران را آگاه کند و اوهام را اصلاح کند. این اقدامات باید مطابق با اخلاق عمومی و خصوصی اسلام باشد. نباید درگیر شیوع شایعات و تبلیغات دروغین شویم و نباید به تبعیت از غالبان و دروغگویان به حرفه تحریک و هیجانسازی بپردازیم.
شرافت دعوت اسلامی بر وسایل آن نیز تاثیر میگذارد. ابن قیم الجوزیه میگوید: «از آنجا که اهداف تنها از طریق اسباب و راههایی که به آنها منتهی میشود به دست میآیند، اسباب و راهها نیز وابسته به اهداف و تابع آنها هستند. بنابراین، وسایل حرام و گناه به اندازهای که به گناهان منجر میشوند و با آنها مرتبط هستند، ناپسند و منع شدهاند و وسایل طاعات و قربات به همان اندازه که به اهداف نیکو منتهی میشوند، دوستداشتنی و مورد قبول هستند. پس وسیله تابع هدف است و هر دو مقصود هستند، اما یکی مقصود اصلی و دیگری مقصود وسیلهای است.»
اگر وظیفه رسانه «رساندن اخبار صحیح، اطلاعات درست و حقایق ثابت به مردم است، به گونهای که آنها را در شکلدهی به یک نظر عمومی صحیح در مورد یک رخداد یا مشکل یاری دهد، به نحوی که این نظر به شکلی عینی، ذهنیت و تمایلات عمومی را منعکس کند» پس رسالت رسانهای ما نیز باید به اندازه رسالت نبوی پاک باشد، و تلاش کنیم که با اخلاق، اهداف و محتوای آن را به جهانیان برسانیم. رسالتی که وحدت میبخشد نه تفرقه، تسلی میدهد نه شماتت، یادآوری میکند نه غفلت. رسالتی که با شجاعت از حقی دفاع میکند که باطل را نابود میسازد، اما بدون عجله و شتاب. خداوند متعال فرموده است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، گروهی نباید گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها بهتر از اینها باشند؛ و نه زنان زنانی دیگر را مسخره کنند، شاید آنها بهتر از اینها باشند. و خودتان را مورد عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت یکدیگر را نخوانید. نام فسق پس از ایمان بسیار بد است، و هر کس توبه نکند از ستمکاران است.» (سوره حجرات، آیه 11).
رسالت رسانهای در آینده مسلمانان
رسانه ما بخشی از یک کل است، نه رسانه برای رسانه و نه صرفاً یک رسانه مثل بقیه رسانهها. بلکه رسالتی است که در اوج اسلام قرار دارد، یک رسالت تبلیغی عظیم برای چارچوبدهی، دعوت، ارتباط و پایداری. اگر مسلمانان موفق شوند و این رسانه را از اسارت لابیهای فساد و استبداد رهایی دهند – لابیهایی که غالب را با شمشیر و پول به عنوان پیام و امانت و هدف معرفی میکنند – این پیام میتواند به تمامی مردم جهان برسد و با آنها ارتباط برقرار کند. این یک پیام امیدبخش برای مسلمانان و همه جهانیان است؛ پیامی از اقناع، دعوت و دفاع نرم. روح این رسانه از قرآن کریم، که خود یک رسالت رسانهای است و خداوند با آن به انسانها و جنها خطاب میکند، گرفته شده است. مدل این رسالت از پیام جاویدان نبوت و حکمت حکیمان بهره میبرد و تجربه آن از مدرسه تخصص و تمرین مشترک بین ملل شکل میگیرد.
برتری ما – پس از تسلط بر آنچه که دیگران به آن مسلط هستند – در ارتباط دادن شهادت به غیب، دنیا به آخرت، هدایت انسان به حق، امر به معروف با معروف، و نهی از منکر با نرمی است. ما باید از نگاههای سطحی که باعث دلزدگی میشود پرهیز کنیم و مراقب باشیم که به خودستایی، استهزا و خطابههای حذفگرا گرفتار نشویم.
باید بازنگریهایی در سختگیریهای فقه قدیم انجام شود و فضایی برای سرگرمی، موسیقی، شعر و ادبیات کودک و خانواده باز شود. باید ذوق زیبا و کلام نیکو را ترویج دهیم. «اگر دلهای ما به خداوند و رسول او و کتاب او وابسته است، باز شدن ما به واقعیت، باز شدنی هدفمند و معنادار است. این باز شدن به آیات الهی در جهان است. ما جهان را یک حرکت آزاد و مستقل نمیبینیم، بلکه آن را در سیطره خداوند میبینیم. جهان برای ما تسخیر شده و از این منظر به ما وضوح بینش، استواری در قدم و سلامت در ارزیابی میدهد. هر کسی که خداوند را به عنوان رب و محمد (ص) را به عنوان رهبر خود بپذیرد، از خیمه جهاد، به گفتگو میپردازد و از حق دفاع میکند. اگر با دیگران از طریق بیان قرآن و برهان عقل گفتگو کند، از موضع کسی است که چیزی برای ارائه دارد و هیچ سیلی از رسانههای الحادی که بر گوشها و چشمها فرو میریزد، نمیتواند بیان او را تهدید کند.»
بنابراین، رسانه ما باید دارای ابعاد جامع الهی، رسالتی، ارتباطی و انسانی باشد.
منابع و مراجع مقاله
باومن، زيجموند و ليون، ديفيد. المراقبة السائلة، ترجمه: حجاج أبو جبر، الشبكة العربية للأبحاث والنشر، بیروت، ط1، 2017م.
طه، عبد الرحمن. دين الحياء؛ من الفقه الائتماري إلى الفقه الائتماني: 2- التحديات الأخلاقية لثورة الإعلام والاتصال، المؤسسة العربية للفكر والإبداع، بیروت، ط1، 2017.
طه، عبد الرحمان. بؤس الدهرانية، النقد الائتماني لفصل الأخلاق عن الدين، الشبكة العربية للأبحاث والنشر، بیروت، ط1، 2017م.
منال، طلعت محمود. مدخل إلى علم الاتصال، جامعة الإسكندرية، مصر، ط1، 2002م.
یاسین، عبد السلام. الإسلام بين الدعوة والدولة، مطبعة النجاح، الدار البيضاء، ط1، 1972.
یاسین، عبد السلام. مقدمات في المنهاج، دار الخطابي، مطبعة الأمة، المغرب، ط1، 1989.
یاسین، عبد السلام. إمامة الأمة، دار لبنان للطباعة والنشر، بیروت، ط1، 2009م.
ابن قيم الجوزية. إعلام الموقعين، تحقيق: محمد عبد السلام إبراهيم، دار الكتب العلمية، بیروت، د.ط، 1411ه/1991م.
السماسيري، محمود يوسف. فلسفات الإعلام المعاصرة، منشورات المعهد العالمي للفكر الإسلامي، هرندن، فرجينيا، الولايات المتحدة الأمريكية، ط1، 1429هـ/2008م.
عزوز، أحمد و ابن بلة، أحمد. الاتصال ومهاراته: مدخل إلى تقنيات فن التبليغ والحوار والكتابة، منشورات مختبر اللغة العربية والاتصال، جامعة وهران، الجزائر، ط1، 2016م.
شكري، رفيق. دراسة في الرأي العام والإعلام والدعاية، جروس برس، طرابلس، لبنان، ط1، 1412ه/1992م.
James, Carey. Communication as Culture: Essays on Media and Society, Revised Edition, Routledge, 2008.
_____________________________
[1] – این تعاریف از دهها تعریف به زبانهای مختلف استخراج شده است.
[2] – شکری، رفیق. دراسة في الرأي العام والإعلام والدعاية، جروس برس، بیروت، ط 1، 1412ه/1992م، ص: 217.
[3] – السماسيري، محمود يوسف. فلسفات الإعلام المعاصرة، منشورات المعهد العالمي للفكر الإسلامي، هرندن، ویرجینیا، ایالات متحده آمریکا، ط1، 1429هـ/2008م، ص 32.
[4] – طه، عبد الرحمان. بؤس الدهرانية، النقد الائتمانی لفصل الأخلاق عن الدين، الشبكة العربية للأبحاث والنشر، بیروت، ط 1، 2017، ص14.
[5] – السماسيري، محمود يوسف. فلسفات الإعلام المعاصرة، مرجع سابق، ص17.
[6] – James, Carey. Communication as Culture: Essays on Media and Society, Revised Edition, Routledge, 2008.
[7] – یاسین، عبد السلام. إمامة الأمة، دار لبنان للطباعة والنشر، بیروت، ط1، 2009م، ص 205.
[8] – طه، عبد الرحمان. دين الحياء؛ من الفقه الائتماري إلى الفقه الائتمانی: 2- التحديات الأخلاقية لثورة الإعلام والاتصال، المؤسسة العربية للفكر والإبداع، بیروت، ط1، 2017، 2/49.
[9] – ضو، عبد السلام أحمد. التنوع الثقافي والتبعية الإعلامية في أفريقيا، ضمن أعمال مؤتمر التعليم من أجل التحرر في إفريقيا، سبها، لیبی، ط 1، 1988، ص:283.
[10] – طه، عبد الرحمان. دين الحياء، مرجع سابق، 2/179.
[11] – عزوز، أحمد و ابن بله، أحمد. الاتصال ومهاراته: مدخل إلى تقنيات فن التبليغ والحوار والكتابة، منشورات مختبر اللغة العربية والاتصال، دانشگاه وهران، ط1، 2016م، ص:27.
[12] – پیامبر اکرم (ص) فرمودند: “از میان شما، محبوبترین و نزدیکترین به من در روز قیامت، کسی است که از نظر اخلاقی نیکوترین باشد و مبغوضترین و دورترین شما از من در روز قیامت، افرادی هستند که در گفتار خود افراط میکنند و متکبرند.” (این حدیث در سنن ترمذی، کتاب البر والصلة، باب معالی الأخلاق، 3/438 روایت شده است).
[13] – یاسین، عبد السلام. مقدمات في المنهاج، دار الخطابی، مطبعه الأمة، مغرب، ط1، 1989، ص 14.
[14] – یاسین، عبد السلام. إمامة الأمة، مرجع سابق، ص 193.
[15] – طه، عبد الرحمان. دين الحياء؛ من الفقه الائتماري إلى الفقه الائتمانی: 2- التحديات الأخلاقية لثورة الإعلام والاتصال، مرجع سابق، و عنوانهای فرعی نظیر تفرج، تجسس و افشاگری در بخش دوم کتاب آمده است.
[16] – همان مرجع، 2/53.
[17] – یاسین، عبد السلام. الإسلام بين الدعوة والدولة، مطبعة النجاح، الدار البيضاء، ط 1، 1972، ص249.
[18] – ابن قیم الجوزیه. إعلام الموقعين، تحقیق: محمد عبد السلام ابراهیم، دار الكتب العلمية، بیروت، 1411ه/1991م، 3/108/109.
[19] – منال، طلعت محمود. مدخل إلى علم الاتصال، دانشگاه اسکندریه، مصر، ط1، 2002م، ص: 91.
[20] – یاسین، عبد السلام. مقدمات في المنهاج، مرجع سابق، ص13.