به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، سیزدهمین روز آبان ماه، تداعیگر روزی است که آزادگی به دستان جوانانِ دانشجو در حرکتی جهادی به رخ جهانیان کشیده شد و هیمنه دروغین آنان که صرفا از قاب علم و تکنولوژی سعی بر القای مفاهیم انسانی داشتند، در هم شکست.بر آن شدیم در سالروز تسخیر لانه جاسوسی، گفتوگویی با «محسن ردادی»، عضو هیأت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پیرامون مولفههایی نظیر تاثیر تولید علوم انسانی بومی بر ارتقا و رشد سیاستورزی در کشور، مبارزه با استکبار از طریق علوم انسانی اسلامی و البته مهمترین وظیفه دانشجویانِ امروز برای حرکت در مسیر خودسازی و خوداتکایی فکری گفتوگو داشته باشیم که در ادامه حاصل آن را میخوانید: «محسن ردادی» در گفتوگو با خبرنگار گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان، با اشاره به اینکه باید به این نکته توجه کرد که علوم انسانی اصولا علومی هستند که روابط بین انسانها را اصلاح میکنند، اظهار کرد: این گستره از علوم به امور مربوط به انسان ها میپردازند بر خلاف علوم طبیعی یا علوم مهندسی که رابطه انسان را با اشیا تعیین و مدیریت میکنند و یا علوم پزشکی و شبیه آن که انسان را به مثابه شیء در نظر گرفته و چگونگی برخورد با شیء را تعیین میکنند، بنابراین علوم انسانی، انسان را متکثر و دارای ساحتهای مختلف تلقی میکند. عضو هیأت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: جامعه و مدیریت امروز ما با ابرچالشها و مسایل بسیار گستردهای مواجه است که راه حل آن دست علمای علوم انسانی است که جامعه ایرانی اسلامی را خوب بفهمند و بتوانند آن را به درستی وصف و تحلیل کنند و بعد پاسخهای درستی به این مسائل بدهند؛ به بیان دیگر مشکل امروز ما نَه کمبود منابع اقتصادی، نَه فناوری و نَه افراد توانمندی است که بتوانند کشور را مدیریت کنند؛ به نظر من مشکل اساسی مدیریت کشور این است که با کلاف سردرگمی از سوالات مواجهیم که پاسخهای آن به عهده رشته علوم انسانی و داشمندان علوم انسانی است و این در حالی است که دانشمندان این عرصه از درک و فهم جامعه ایرانی عاجز هستند و در نتیجه نمیتوانند پاسخ مناسبی به این سوالات بدهند. وی گفت: نتیجه چنین شرایطی آن است که مدیریت جامعه با وجود این چالشها سعی میکند که به صورت روزمره وضعیت را بدون حل مشکلات صرفا در تعادل حفظ کند؛ از سوی دیگر جامعه ایرانی دچار سوالات فراوانی است که علمای علوم انسانی باید به آن پاسخ بدهند اما واقعیت آن است که پاسخی قانعکننده و مطابق با خواست و شرایط واقعی ایرانیان ارائه نمیشود و در نتیجه جامعه به شکل تعمدی و آگاهانه علوم انسانی را کنار گذاشته و احساس میکند که علوم انسانی مولفه زائدی است؛ میزان استقبال دانشآموزان و دانشجویان کشورمان از رشتههای علوم انسانی موید این مساله است. این پژوهشگر با طرح این پرسش که چرا دانشآموز و دانشجوی این جامعه نسبت به علوم انسانی تا این اندازه بیتوجه است، تصریح کرد: علت مهم این مساله آن است که علوم انسانی فعلی چیزی نیست که کار کشور را راه بیندازد و علوم مهندسی و پزشکی حداقل بخشی از مشکلات مردم را حل میکنند، اما علوم انسانی این توانایی خود را از دست داده و تصور میکنم علت این مساله بیگانگی این گستره از علم با زیستبوم ایرانی باشد.