تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
مسعود عالمی نیسی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی(ره)، در یادداشتی مطرح کرد؛ پارادوکس خانه کوچک و خانواده بزرگ / چگونه فشارهای اقتصادی خانواده‌ها را از داشتن فرزند بیشتر منصرف می‌کند؟ طبق اصل ۳۰ قانون اساسی، آموزش و پرورش باید رایگان باشد، اما هزینه‌های جانبی مدارس دولتی و نیاز به معلم خصوصی، بار مالی زیادی به خانواده‌ها تحمیل می‌کند، که مانعی برای فرزندآوری است. بیکاری نیز یکی از موانع ازدواج و فرزندآوری است؛ هرچند جامعه ایران دارای مشاغل غیردولتی زیادی است، اما موانع قانونی و ساختاری، مانند نیاز به مدرک دانشگاهی و پایان خدمت، دستیابی به شغل را دشوار کرده است. این موانع جوانان را از ازدواج و تشکیل خانواده بازمی‌دارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، مسعود عالمی نیسی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی(ره)، در یادداشتی برای کانال «اصول پیشرفت ایران» مطرح کرد؛

حمل و نقل و فضاهای عمومی

چرا مردم فرزند کمتر می آورند؟ آیا نمی خواهند؟ آیا جوانان تمایلی به ازدواج و فرزندآوری ندارند؟ 88 درصد جوانان مجرد در سن ازدواج تمایل به ازدواج دارند و بر اساس پیمایش ها تعداد مطلوب فرزند بین دو الی سه فرزند است. پس چرا فرزندآوری کم است؟ زیرا موانع اجازه نمی دهد. مادر جوانی را در نظر بگیرید که با فرزند یکساله خود بخواهد بیرون برود و از اتوبوس و مترو استفاده کند. چقدر به زحمت می افتد؟! حال اگر فرزندی کوچکتر کنار آن داشته باشد چه می شود؟! چقدر حمل و نقل عمومی ما برای مادران ساخته شده است؟ اگر مادر بخواهد بازار برود یا کاری بیرون داشته باشد، بزرگترین مسأله اش این است که چه کسی فرزندم را نگه دارد؟ فضاهای عمومی و اداری ما فاقد مهدکودک یا فضای نگهداری کودکان هستند. عملاً مادر برای یک بیرون رفتن با عسر و حرج فراوان مواجه می شود. عملاً او کمتر بیرون خواهد آمد یا اینکه هزینه های سرسام آور مهد یا پرستار بچه را باید بپردازد. و اینها همه فشار به خانواده است. حال تصور کنید که به گونه ای سیاستگذاری شود که این مادر جوان هر جا که بخواهد برود، خیالش راحت باشد که کسی هست که از فرزندش به خوبی نگهداری می کند و هزینه چندانی هم ندارد یا اصلا هزینه ندارد؛ در این صورت چند درصد مادران فرزند بیشتر خواهند آورد؟!

مسکن

مردم می گویند «مگر آدم در آپارتمان 60-70 متری چندتا بچه می آورد؟!» روی ناگفته دیگر این جمله آن است که اگر خانه بزرگتر مثلاً 200 یا 300 متری داشتیم بچه بیشتر می آوردیم. کشوری که مساحت آن 1648195 کیلومتر مربع است و بنا به گفته کارشناسان 15 درصد آن قابل سکونت است، یعنی به ازای هر نفر 2909 مترمربع زمین قابل سکونت وجود دارد. آنوقت مشکل مساحت خانه داریم! چرا؟ چون قوانین و مقررات مربوط به حریم شهر و روستا(قانون «تعاریف محدوده و حریم شهر، روستا و شهرک و نحوه تعیین آنها» مصوب مجلس شورای اسلامی 14/10/1384 و مصوبه «ضوابـط جلوگیـری از افزايـش محـدوده شـهرها» شوراي‌عالي شهرسازي و معماري ايران در 10/8/1378) را تصویب کرده ایم که اجازه نمی دهد شهرها و روستاها از یک حدی وسیع تر شوند. نتیجه آن شده که فقط یک صدم پهنه سرزمین ایران برای سکونت استفاده می شود(که البته در آن صورت هم به هر ایرانی 194 مترمربع زمین می رسد). به همین دلیل زمین گران شده و آپارتمان نشینی و بلندمرتبه سازی و کوچک شدن خانه را در پی خود می آورد. چون بالای 70 درصد قیمت مسکن مربوط به زمین است. این عسر و حرجی است که سیاستگذاری غلط بر سر مردم آورده و باعث کوچک شدن خانه و خانواده شده است. مسکن یعنی جای آرامش! بنا به فرمایش قرآن و الله جعل لکم من بیوتکم سکنا... (سور النحل آیه 80) اما با کوچک کردن خانه ها، آرامش را از مردم گرفته ایم و در نتیجه کمتر به فکر فرزندآوری می افتند. تعداد زیاد در یک خانه کوچک نمی توانند بدون آنکه مزاحم هم شوند، با هم زندگی کنند.

آموزش و پرورش

طبق اصل 30 ام قانون اساسی «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد...». اگر چنین باشد، یک خانواده، هر تعداد فرزند که داشته باشد، هزینه مدرسه برای او تفاوتی نمی کند. اکنون 84 درصد مدارس دولتی هستند. اما هزینه های تحصیل هر فرزند در همین مدارس دولتی و هزینه های جانبی ناشی از کیفیت پایین مدارس مانند معلم خصوصی و ... به گونه ای است که عملاً اضافه شدن هر فرزند به معنای اضافه شدن هزینه قابل توجه به سبد هزینه خانواده در سال تحصیلی است. در سال تحصیلی 1401-1402، تعداد 930 هزار دانش آموز ترک تحصیل کرده اند! یعنی قریب به یک هفدهم کل دانش آموزان کشور! لذا اگر تنها قانون اساسی در خصوص تحصیل رایگان اجرا گردد، یکی از عوامل عسر و حرج فرزندآوری از پیش پای والدین برداشته می شود.

اشتغال

بیکاری مانعی مهم بر سر راه ازدواج و به تبع آن فرزندآوری است. مردم ایران شغل آفرین(مقصودم کارآفرینی به معنای مرسوم نیست) هستند و جامعه خود برای خویش شغلی دست و پا می کند؛ بالغ بر 80 درصد مشاغل غیردولتی است. اما چرا بیکاری زیاد است؟ چون موانعی وجود دارد و این موانع ساختاری و از جنس قوانین و مقررات هستند و ربطی به این مدیر و آن مدیر ندارد:
1.  شیوع بیشتر بیکاری در میان فارغ التحصیلان دانشگاهها به دلیل عدم انجام آمایش شغلی در سهمیه بندی پذیرش دانشگاهها در رشته های مختلف: ماده 7 قانون سنجش و پذیرش دانشجو در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور 20/6/1392
2.  مشروط نمودن آغاز اشتغال دولتی به اخذ مدرک تحصیلی دانشگاهی که در ایفای بسیاری مشاغل چندان سهمی ندارد و تأخیر حداقل چهار ساله در اشتغال: طبقه بندی مشاغل دستگاه‌های اجرایی ابلاغی از سوی سازمان امور اداری و استخدامی
3.  بدون گرفتن پایان خدمت سربازی، اشتغال امکان پذیر نیست: ماده 10 و 62 و 63 قانون خدمت وظیفه عمومی (مصوب 29/07/1363- با اصلاحات تا تاریخ 17/5/1396)
4.  دانشجویان دکتری حین تحصیل نمی توانند شاغل باشند: ماده 5 آیین نامه آموزشی دورة دکتری تخصصی(Ph.D.) مصوب 24/11/1394 شورایعالی برنامه ریزی آموزشی وزارت عتف
5.  صادرات غیرنفتی اندک کشور به دلیل ناپایدارکنندگی قانون مقررات صادرات و واردات(مصوب 4/7/1372 مجلس شورای اسلامی) که به دولت اجازه می دهد هر وقت خواست صادرات کالای مشخصی را ممنوع کند. از این رو اشتغال در این بخش نیز کاهش پیدا می کند.
6.  در کشاورزی و باغداری، سالیانی است که سطح زیرکشت، به دلیل واگذاری اندک زمین به مردم، تغییر محسوسی نکرده و لذا چندان امکان افزایش اشتغال در این بخش وجود ندارد. ریشه این موضوع به «دستورالعمل اصلاحی ضوابط واگذاری اراضی منابع ملی و دولتی برای طرح‌های کشاورزی و غیرکشاورزی» 3/2/1387 برمی گردد.
اهل فن می توانند دیگر قوانین و مقررات مانعِ اشتغال که در حوزه های بیمه، مالیات، گمرک و ... وجود دارد را به این موارد اضافه کنند.
با این موانع ساختاری است که جوانان جامعه علی رغم همه تلاشی که برای اشتغال می کنند، دچار عسر و حرج و فشار ناشی از بیکاری می شوند و لذا به سمت تشکیل خانواده نمی روند.

هر بچه یک پروژه است

 برای والدین، به ویژه در شهرهای بزرگ، بزرگ کردن هر بچه تبدیل به یک پروژه شده است. از دوران بارداری گرفته تا تهیه پوشک، لباس، أسباب بازی، کامپیوتر، اتاق جداگانه، هزینه های مدرسه و کلاس های جانبی و مسائل تربیتی و کشمکش های نوجوانی و ... .هر فرزند علاوه بر هزینه ها، مستلزم زمان گذاشتن جداگانه از سوی والدین است؛ برای بازی، رساندن به مدرسه و کلاس ورزش و ...، پزشک و درمان و بسیاری موارد که پدر و مادرها بهتر می دانند. پیش از این لازم نبود که والدین به ازای هر فرزند، این مقدار زمان صرف کنند. بچه یا در کوچه بود یا نزد همسایه و قوم و خویش. به همین دلیل بار مسؤولیت هر فرزند برای والدین در شرایط و سبک زندگی امروزین جامعه ما نسبت به گذشته بیشتر شده است و والدین ترجیح می دهند فرزند کمتری داشته باشند.
اما سؤال مهم آن است که آیا وقت بیشتر گذاشتن امروز والدین به معنای کیفیت بیشتر است؟ نه لزوماً. کودک یا نوجوان در اثر تعامل با همسالان خود خیلی چیزها را یاد می گیرد و اصولاً هنجارها و امر تربیت در جمعِ بزرگتر و با تعداد بیشتر، راحت تر و بهتر در افراد شکل می گیرند؛ کودک یک موضوع را علاوه بر والدین از دیگر بزرگترها نیز می بیند و می شنود. به همین دلیل است که در نسل های جدید که در خانواده های کوچک تر بزرگ شده اند، پذیرش نسبت به هنجارها و فرهنگ جامعه، شکننده تر است و راحت تر آنها را کنار می گذارند.
بنابراین هم بار مسؤولیت هر فرزند برای والدین بیشتر شده و هم از نظر کیفیت افت کرده است. ما باید به وسایل گوناگون سبک زندگی را به گونه ای تغییر دهیم که علاوه بر والدین، افراد و محیطهای مناسب دیگر در پرورش و تربیت فرزند نقش داشته باشند و بدین ترتیب هم فشار روی والدین کاهش یابد و هم کیفیت تربیت ارتقاء یابد. برای مثال همه سیاستهای تقویت محله محوری، از جمله فراهم آوردن امکان سکونت طولانی مدت خانواده ها در یک خانه و معنادار شدن همسایگی، می تواند به امنیت محله منجر شده و خانواده ها با خیال راحت فرزندان خود را به کوچه و خیابان بفرستند. تکثیر الگوی «آپارتمان های خانوادگی» نیز می تواند به والدین کمک کند که در پاره ای أوقات فرزندان خود را به دیگر افراد خانواده بسپارند. هر گونه اقدام یا سیاستی که همراهی و کمک دیگران مناسب(اعم از بزرگترها یا همسالان کودک و نوجوان) در بزرگ کردن و تربیت فرزند را سبب شود و زمان صرف شده از سوی والدین را کاهش دهد، آنها را به فرزند بیشتر ترغیب می کند و هم کیفیت تربیت را افزایش می دهد.

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.