به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از موسسه فرهنگی رسانهای استاد محمدحسین فرج نژاد؛
این نوع برنامهها برای افرادی طراحی شده است که تمایل دارند با کسانی که از قبل به آنها علاقه یا کراش دارند وارد ارتباط شوند. معمولاً شرکتکنندگان پیش از شروع برنامه میتوانند افرادی را که میخواهند با آنها آشنا شوند مشخص کنند.
این برنامه به گونهای طراحی شده است که شرکتکنندگان از دو گروه دختران و پسران روبروی یکدیگر مینشینند. هدف اصلی این برنامه ایجاد ارتباطی اولیه است که هم شامل صحبتهای مختصر و هم تماس چشمی و رفتارهای غیرکلامی میشود. این فرمت به شرکتکنندگان اجازه میدهد احساسات اولیه نسبت به افراد حاضر در گروه مقابل را سنجیده و ایجاد کنند.
برنامه بلایند دیت در کشورهای غربی مانند ایالات متحده و اروپا به عنوان مفهومی اجتماعی در فرهنگ آشنایی و روابط عاشقانه از اواسط قرن بیستم ظهور کرد. در این دوران با تغییرات عمدۀ فرهنگی و اجتماعی و ظهور انقلاب جنسی شیوههای سنتی آشنایی و برقراری رابطه دستخوش تغییرات عمیق شدند. انقلاب جنسی که در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی رخ داد به عنوان نقطۀ عطف در تغییر نگرشها نسبت به جنسیت، روابط و تعاملات اجتماعی شناخته میشود. این تحولات باعث شد تا مفهوم دوستیابی یا dating در فرهنگ غربی به شکل جدیدی مطرح شود و انسانها به شیوههای غیررسمیتر و آزادتری وارد روابط عاطفی شوند(Slonecker, “The Counterculture of the 1960s and 1970s).
در نتیجه بعد از انقلاب جنسی مفهوم خانواده به صورت بنیادین تخریب شد و آمار طلاق و جدایی و آمار تعداد بچههای بیسرپرست بالا رفت.
آمار مربوط به کودکان بیسرپرست نشان میدهد که مسألۀ تغییر ذائقۀ فرهنگی منفی مردم در دهههای اخیر رشد قابل توجهی داشته است. طبق گزارشات انجمن ملی حمایت از کودکان(National Children’s Alliance) در سال ۲۰۲۰ بیش از ۶۰۰,۰۰۰ کودک در ایالات متحده تحت حمایتهای دولتی به دلیل مسائل مربوط به سوءاستفاده یا بیسرپرستی قرار داشتند. این تعداد نشاندهندۀ افزایش نگرانیها در مورد شرایط خانوادهها و وضعیت کودکان است که تحت تاثیر مشکلات فرهنگی و اجتماعی قرار دارند(National Children’s Alliance, 2024).
همچنین، طبق گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها(CDC) نرخ کودکان بیسرپرست به طور مستقیم با افزایش طلاقها و تغییرات در ساختار خانوادهها مرتبط است. این مرکز تخمین میزند که تا سال ۲۰۲۳ بیش از ۵ میلیون کودک در ایالات متحده در شرایط بیسرپرستی یا زندگی در خانههای جایگزین قرار دارند(CDC, 2024).
یکی از نتایج این تغییرات اجتماعی در عصر پس از انقلاب جنسی رشد و گسترش برنامهها و فعالیتهای مربوط به بلایند دیت(Blind Date) بود. برنامه بلایند دیت به افراد این امکان را میدهد که بدون آشنایی قبلی و تنها بر اساس جذابیتهای سطحی یا رفتارهای اولیه وارد روابط عاشقانه شوند. این مدل از روابط عاطفی در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی که انقلاب جنسی به اوج خود رسید بهطور چشمگیری در تلویزیون و رسانهها نمایش داده شد. هدف از این برنامهها در ظاهر بیشتر جذب مخاطب و سرگرمی بود اما به تدریج به فرهنگی در جامعه تبدیل شد که در آن افراد با جلب توجه به روابط کوتاهمدت و بیتعهد بهدنبال رضایت فوری بودند(Giddens, The Transformation of Intimacy).
از دیدگاه روانشناسی، انقلاب جنسی و گسترش فرهنگ دیتینگ و بلایند دیت در تغییرات اجتماعی و روانی افراد تأثیرات عمیقی داشت. یکی از مفاهیم اصلی که در این زمینه مطرح میشود آزادی جنسی است که افراد را از محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی در برقراری روابط رها میسازد. روانشناسان بر این باورند که این آزادیهای جدید در روابط علاوه بر عادیسازی و قبحشکنی و نامشروع بودن آن در زمینه بلایند دیت ممکن است باعث شود افراد بیشتر به جذابیتهای ظاهری و ویژگیهای سطحی توجه کنند تا به جنبههای عاطفی و روانی رابطه.
به عبارت دیگر در شرایطی که قبلاً روابط عاشقانه و دوستیابی با معیارهایی چون تعهد شناخت عمیقتر و مراحل عاقلانهتر در بستری رسمی با رعایت قوانین شرعی و اخلاقی شکل میگرفت، انقلاب جنسی و روندهای مربوط به آن باعث شدند که رابطهها بیشتر به سمت تعاملات کوتاهمدت سطحی و متکی بر جذب جنسی یا جذب فوری حرکت کنند. روانشناسان بر این باورند که این نوع روابط ممکن است افراد را از توسعۀ روابط عمیقتر و معنادارتر محروم کند و باعث تقویت احساسات پوچی و نارضایتی در بلندمدت شود.
در این راستا برنامههای تلویزیونی بلایند دیت که به شکلهای متنوعی در دهههای اخیر در رسانههایی مثل اینستاگرام و یوتیوب گسترش یافتند همچنان فرهنگ روابط سطحی و ناپایدار را تقویت میکنند. در فضای دیجیتال با ظهور شبکههای اجتماعی آنلاین این نوع برنامهها و فعالیتها به گونهای بازسازی و تجدیدنظر شدهاند که بیشتر روی هیجان و احساسات آنی و خوشآیند متمرکز هستند. این نوع فرهنگ در جوانان میتواند انتظارات غیرواقعی دربارۀ روابط عاطفی ایجاد کند و آنها را به سمت روابطی که در آنها عمق عاطفی و پیوند بلندمدت وجود ندارد با استفاده از شرطیسازی و قوانین یادگیری سوق دهد(Illouz, Why Love Hurts).
ظهور شبکههای اجتماعی و افزایش استفاده از ویدیوهای کوتاه موج جدیدی از مخاطبان را به سمت این نوع برنامهها جذب کرده است. افراد در دهههای اخیر بهدلیل افزایش تعاملات مجازی و کاهش ارتباطات واقعی دچار نوعی خلأ در ارتباطات عاطفی واقعی شدهاند(طرحوارههای حوزۀ اول).
برنامههایی مانند بلاینددیت در پاسخ نادرست به این خلأ به وجود آمدهاند؛ آنها به افراد فرصت میدهند تا بهشکل نمایشی تجربیات عاطفی دیگران را مشاهده کنند و بهطور ناخودآگاه این تجربیات را به تجربههای عاطفی و روانی خود پیوند بزنند(جذابیتهای طرحوارهای).
در عین حال این برنامهها به سازندگان و تولیدکنندگان محتوا امکان میدهد تا از جذابیتهای هیجانی روابط انسانی بهرهبرداری کرده و به سرعت محبوبیت کسب کنند. برنامههای بلاینددیت معمولاً با هدف جلب نظر مخاطبان جوان طراحی میشوند؛ زیرا این گروه بیشتر از بقیه با هیجانها در رابطههای ناسالم عاطفی که بریدگی و طرد در آنها بسیار زیاد است درگیر هستند و تجربۀ کمتری در مدیریت این روابط دارند.
بلایند دیت به دلیل طراحی و محتوای خود از مکانیزمهای خاص روانشناختی برای جلب مخاطب استفاده میکند. در این برنامهها سازندگان از روشهایی مانند عدم پیشبینیپذیری، ایجاد محیطهای تنشزا و برانگیختن واکنشهای آنی شرکتکنندگان بهره میگیرند.
مخاطبان نیز بهدلیل جذابیت طرحوارهای این هیجانات و تمایل به مشاهده چرخۀ باطل رفتارهای طرحواره محور به این نوع برنامهها جذب میشوند. این برنامهها از مکانیسمی مشابه درام اجتماعی(Social Drama) استفاده میکنند که در آن روابط پیچیده، نامتعادل و غیرقابل پیشبینی انسانها به شکل هیجانی و نمایشی به تصویر کشیده میشود.
اما آنچه باعث مخرب بودن این برنامهها میشود نوع محتوا و شیوۀ انتقال آن است. در واقع بلاینددیت عملاً به بروز احساسات ناپایدار، وابستگیهای ناسالم و تقویت الگوهای عاطفی نامتعادل دامن میزند. سازندگان این برنامهها با ایجاد موقعیتهای طردشدگی و نمایش روابط ناپایدار به بازتولید و تأیید طرحوارههای ناسازگار و بازآفرینی ترسها و اضطرابهای روانشناختی ناهوشیار افراد دامن میزنند. در ادامه به برخی از این مکانیسمهای ناهوشیار به صورت مفصلتر میپردازیم؛
از نظر روانشناختی افرادی که طرحوارۀ خودتحولنیافته و گرفتار یا طرحوارههای حوزۀ اول یعنی بریدگی و طرد را شدید دارند بهصورت ناخودآگاه در محیطهایی که ماهیت وابسته، ناپایدار و عاطفی دارند احساس راحتی میکنند؛ این احساس در روانشناسی طرحوارهای به همذاتپنداری طرحوارهای یا جذابیت طرحوارهای معروف است. همذاتپنداری طرحوارهای به این معناست که افراد طرحوارههای ناسازگار خود را از طریق همانندسازی با شخصیتها و موقعیتهای نمایش دادهشده دوباره تجربه میکنند(Young et al. 89-104).
در اینجا بلایند دیت نقشی همانند یک صحنۀ تئاتر را دارد که در آن افراد با مشاهدۀ رفتارهایی که در راستای طرحوارههای ناسازگار است، بدون آگاهی کامل درگیر نوعی بازآفرینی ناخودآگاه از خاطرات خودآسیبرسان عاطفی گذشته خود میشوند. در چنین حالتی آنها بهدنبال راهی برای جبران ناکامیهای عاطفی گذشته هستند اما بهدلیل ماهیت ناسازگار این برنامه، این جبران تنها به تقویت همان طرحوارهها منجر میشود(Gottlieb 152-177).
در برنامههایی نظیر بلایند دیت سازندگان بهطور ناخودآگاه از مکانیزمهای جبرانی برای تماشاگران و شرکتکنندگان بهره میبرند(Baumeister and Vohs 84-96). مکانیزم جبرانی در روانشناسی بهعنوان تلاشی برای پوشاندن یا سرکوب نقاط ضعف عمیق عاطفی از طریق رفتارهای جبرانی به کار میرود. شرکتکنندگانی که از طرحوارۀ خودتحول نیافته و گرفتار رنج میبرند، با حضور در این برنامه خودشناسی و اعتمادبهنفس منفی خود را از طریق بازتولید نقشهای وابسته و ناپایدار جبران میکنند(Beck 145-158).
به این معنا که شرکتکنندگان بهطور ناخودآگاه از رابطهای که به واسطۀ این برنامه شکل میگیرد بهعنوان ابزاری برای اثبات ارزش خود استفاده میکنند و تلاش میکنند از طریق تأیید دیگران احساس بیارزشی خود را جبران کنند. اما چون ساختار برنامه بهگونهای است که روابط و هویتهای افراد را وابسته و ناپایدار نگه میدارد، این تلاشهای جبرانی به جای ایجاد ارزش واقعی تنها به تقویت احساس وابستگی ناسالم و نیاز مفرط به تأیید منجر میشود(Illouz 121-135).
برنامههای بلایند دیت به دلیل محوریت اجرای خود بر روابط کوتاهمدت و ناپایدار احساس طرد شدن را در افراد با طرحوارۀ رهاشدگی تقویت میکند. زمانی که رابطه به سرعت شکل میگیرد و بدون دلیل منطقی پایان مییابد مخاطب دچار این تصور میشود که روابط همواره غیرقابل پیشبینی و بیثبات هستند.
این بیثباتی که در ساختار برنامه برای جذب مخاطب و ایجاد درام تعبیه شده است احساس بریدگی و اضطراب و ترس جدایی را در بینندگان مبتلا به این طرحواره فعال میکند و آنها را به باورهای غلطی سوق میدهد؛ مثل باور به اینکه در سبک تسلیم رهاشدگی افراد طرد کننده و غیرقابل دسترس باجنم و باجربزه و باعرضه هستند و دارای جذابیتاند.
چرا در سبک تسلیم رهاشدگی دارای جذابیت هستند؟ زیرا انسانها همیشه تمایل دارند چهارچوبها و نظم ساختار ذهنی آنها حفظ شود تا احساس سردرگمی و پوچی و بههمریختگی نکنند در نتیجه جذابیت طرحوارهای برای قالب و ساختار ذهن کسی که در سبک تسلیم طرحوارۀ رهاشدگی است اینگونه شکل گرفته که افراد طردکننده، مثل والدین من که مرا طرد میکردند برای من جذاب هستند و چیزی خارج از این مسأله در ذهن آنها از کودکی تعریف نشده است!
از سوی دیگر تصویرسازی از افراد به عنوان شریکهای جایگزین و رقابت میان شرکتکنندگان برای جلب نظر طرف مقابل حس موقتی بودن ارتباطات را تشدید میکند. افرادی که طرحوارۀ رهاشدگی دارند ممکن است به این نتیجه برسند که در روابطشان همواره در معرض جایگزین شدن هستند. این دیدگاه ترس عمیق از ترک شدن را تقویت کرده و بر کیفیت تعاملات واقعی آنها در زندگی تأثیر منفی میگذارد.
برنامههایی مانند بلایند دیت معمولاً موقعیتهایی را به تصویر میکشند که شرکتکنندگان اغلب با نیتهای پنهان یا انگیزههای خودخواهانه وارد رابطه میشوند. این حالت باور مرکزی افراد دارای طرحوارۀ بیاعتمادی را که دیگران قصد آسیبرساندن یا سوءاستفاده از آنها را دارند تقویت میکند. رفتارهایی مانند فریب، تحقیر یا استفاده از طرف مقابل برای جلب توجه یا برنده شدن در مسابقه احساس آسیبپذیری در برابر بدرفتاری را تشدید کرده و مخاطب را نسبت به انگیزههای دیگران بدبینتر میکند.
علاوه بر این نمایش اینگونه روابط در فضایی رقابتی، اغلب توأم با تمسخر و تیکه انداختن و لایک و دیسلایک به یکدیگر دادن این پیام را منتقل میکند که در ارتباطات بین فردی احساس ارزشمندی و اعتماد جایی ندارد و افراد باید همیشه در برابر سوءاستفادهها، تمسخر، رقابت و نظر مثبت و منفی احتمالی دیگران هوشیار باشند. این پیام نهتنها طرحوارۀ بیاعتمادی را تشدید میکند بلکه مانع شکلگیری روابط سالم و صمیمانه در زندگی واقعی مخاطبان میشود(Bowlby 55-73).
تصور کنید مردی در برنامۀ Tinder in Real Life(دوستیابی در دنیای واقعی) شرکت کرده است جایی که مثلاً ۶ مرد و ۶ زن در یک محیط رقابتی قرار دارند و هر فرد باید دوست مورد علاقۀ خود را از جنس مخالف انتخاب کند. در این فرآیند دختران به دیالوگها، اکتها، و پیکاپلاینها (Pick-up line- عبارات آغازکننده گفتوگو) پسران لایک یا دیسلایک میدهند در حالی که پسران تلاش میکنند توجه و علاقه دختری را که برایشان جذابیت بیشتری دارد جلب کنند.
اگرچه این فرمت سطحی و سرگرمکننده به نظر میرسد اما در واقع با فعالسازی طرحوارههای حوزه جدایی و طرد علاوه بر قبحشکنی ایجاد روابط ناپایدار و بیثبات و ارائۀ محرکهای خوشآیند در کنار این روابط برای شرطیسازی، تأثیرات روانی عمیق و آسیبزایی بر شرکتکنندگان و حتی مخاطبان خود میگذارد.
اکنون تصور کنید که دختری به حضور یا رفتار یک پسر دیسلایک میدهد. این عمل در فضایی که ماهیتاً ناپایدار و مملو از ارزیابی است میتواند بهطور مستقیم طرحوارههای رهاشدگی بیثباتی و بیاعتمادی بدرفتاری و محرومیت عاطفی هیجانی را در شرکتکنندگان فعال کند. زمانی که دختران نظرات خود را درباره نکات مثبت یا منفی پسرها در یک رابطه موقتی و طردکننده بیان میکنند احساس محرومیت هیجانی و طرد شدن به شکل عمیقتری در ذهن شرکتکنندگان نقش میبندد. پسرانی که لایک دریافت نمیکنند ممکن است تجربههای پیشین خود از طرد یا بیثباتی عاطفی را دوباره زنده کنند در حالی که این تجربهها در بینندگان دارای طرحوارههای مشابه نیز بازتاب مییابد.
این برنامه با ایجاد محیطی که در آن روابط بهطور سطحی و بر اساس ارزیابیهای زودگذر تعریف میشوند جذابیت خود را به شکلی ناخودآگاه بر آسیبهای طرحوارهای بنا میکند. رقابت برای جلب توجه احساس ناامنی و عدم کفایت را تقویت کرده و پیامهای عمیقاً آسیبزایی دربارۀ غیرقابلاعتماد بودن روابط انسانی منتقل میکند. در چنین فضایی نهتنها شرکتکنندگان بلکه بینندگان نیز در معرض تقویت طرحوارههای جدایی و طرد قرار میگیرند و این چرخه به تضعیف اعتماد به نفس و کیفیت روابط آنها در دنیای واقعی منجر میشود.
بلایند دیت اغلب روابطی را نمایش میدهد که در آن نیازهای عاطفی عمیق، مانند حمایت، همدلی و درک متقابل نادیده گرفته میشود چون جایی در روابط موقتی و کوتاه با جنس مخالف ندارد. تمرکز اصلی برنامه بر جذابیت ظاهری، سرگرمی و هیجان زودگذر است در حالی که نیازی به ایجاد ارتباط عمیق هیجانی وجود ندارد. این وضعیت احساس مزمن دیده نشدن و درک نشدن در افراد دارای طرحوارۀ محرومیت هیجانی را تشدید میکند و آنها را به این نتیجه میرساند که نیازهای عاطفیشان هرگز برآورده نخواهد شد.
در نتیجه آنها بیشتر از قبل در سبکهای مقابلهای خود که در قسمتهای قبل توضیح دادیم جذب افراد سرد و بیعاطفه میشوند افرادی که سرسنگین و مغرور و خودمحور هستند!
از سوی دیگر نمایش سطحی بودن روابط و ناتوانی افراد در ابراز احساسات واقعی این پیام را منتقل میکند که عواطف انسانی در فضای عمومی کماهمیت و حتی غیرضروری است. برای مخاطبانی که با این طرحواره درگیرند این امر بهطور ضمنی تأیید میکند که جامعۀ مدرن نیز اهمیتی برای نیازهای عاطفی عمیق قائل نیست و افراد باید خود را با کمبود عاطفی سازگار کنند.
تمرکز شدید این برنامهها بر جذابیتهای ظاهری و رفتارهای سطحی میتواند طرحوارۀ نقص شرم را به شدت تقویت کند. مخاطبان با مشاهدۀ افرادی که تنها بر اساس ظاهر و ویژگیهای بیرونی مورد قضاوت قرار میگیرند ممکن است این احساس را پیدا کنند که برای دوست داشته شدن یا پذیرفته شدن باید ویژگیهای ظاهری و خلقی خاصی داشته باشند. این موضوع در افرادی که طرحوارۀ نقص شرم دارند احساس کمارزشی و مقایسۀ منفی را فعال کرده و باعث بیش برآوردسازی اشتباه افراد نسبت به ارزشمندی و توانمندی خودشان میشود.
علاوه بر این زمانی که شرکتکنندگان به دلیل ظاهر یا رفتارشان مورد انتقاد تمسخر یا رد شدن قرار میگیرند این پیام منتقل میشود که نقصهای شخصیتی یا فیزیکی غیرقابلپذیرش هستند. این باور مخرب در مخاطبان با طرحوارۀ نقص حس عمیقتری از شرم و نارضایتی از خود را تقویت کرده و مانع پذیرش خود در روابط واقعی میشود.
حال این شرکتکنندگان با حضور در برنامهای که بهشدت تحت داوری و ارزیابی مخاطبان است احساس نقص و شرم خود را بازآفرینی کرده و حتی بهطور ناخودآگاه در معرض تحقیر و ارزیابی منفی دیگران قرار میگیرند. این مکانیزم به أثر بازتاب اجتماعی شهرت دارد و میتواند پیامدهایی چون کاهش اعتماد به نفس، افزایش خودانتقادی و تشدید احساس گناه را در پی داشته باشد.
ساختار برنامه بلایند دیت بهگونهای طراحی شده که روابط سریع، ناپایدار و غیرمتعهد شکل بگیرد و این ناپایداری روابط برای بینندگان و شرکتکنندگان بهعنوان الگویی اجتماعی عادی میشود. این فرآیند در روانشناسی به عادیسازی ناپایداری(normalization of instability) شناخته میشود و موجب میشود که افراد به مرور به این باور برسند که ناپایداری و عدمتعهد در روابط بخشی طبیعی و پذیرفتنی از تعاملات انسانی است(شرطی سازی و یادگیری).
این وضعیت در افرادی که از طرحوارۀ رهاشدگی و بیثباتی رنج میبرند میتواند شدت وابستگیهای ناسالم و نیاز به کنترل و وابستگی افراطی را افزایش دهد و آنها را بیشتر به رفتارهای ناسازگارانه سوق دهد.
در قسمت بعد آمار و ارقامها را دقیقتر بررسی کرده و توضیح خواهیم داد یوتیوبرها و استریمرها چگونه و با چه برنامههایی این فرهنگ اشتباه را گسترش میدهند؛ همچنین توضیح خواهیم داد که برنامۀ بلایند دیت و برنامههای مشابه آن چه تأثیری در ادامۀ تخریب طرحوارههای حوزۀ اول و حوزۀ دوم داشته و چگونه بهواسطۀ آنها برای جوانان جذابیت طرحوارهای ایجاد میکنند.
منابع:
U.S. Census Bureau. “Marriage and Divorce.” U.S. Census Bureau, 2024. https://www.census.gov/data/tables/time-series/demo/marriage-divorce.html.
OECD. “Families and Children: Trends in Family Structure.” OECD Family Database, 2024. https://www.oecd.org/els/family/.
National Children’s Alliance. “National Statistics on Child Abuse.” National Children’s Alliance, 2024. https://www.nationalchildrensalliance.org.
Centers for Disease Control and Prevention (CDC). “Foster Care and Child Protection.” CDC, 2024. https://www.cdc.gov.
“The Effects of Reality TV on Partner Selection.” American Journal of Psychology, vol. 21, no. 5, 2023, pp. 150-166.
Bowlby, John. Attachment and Loss: Volume 2: Separation: Anxiety and Anger. Basic Books, 1973.
“Social Reflection Effect in Reality TV.” Journal of Social Psychology, vol. 29, no. 5, 2022, pp. 150-165.
“Reality Shows and Emotional Deprivation Schema.” Attachment and Human Development, vol. 18, no. 3, 2021, pp. 89-103.
“Emotional Effects of Reality Shows.” Journal of Relational Instability, vol. 15, no. 3, 2023, pp. 88-104.
“Schema Therapy and Attraction Patterns.” Schema Therapy International, vol. 22, no. 5, 2021, pp. 45-60.
“Impact of Media on Relationship Perceptions.” International Journal of Media Psychology, vol. 17, no. 2, 2022, pp. 25-40.
“The Psychological Consequences of Reality TV.” British Journal of Social Psychology, vol. 41, no. 4, 2023, pp. 67-79.
“The Impact of Reality TV on Trust and Relationships.” Journal of Interpersonal Trust, vol. 16, no. 2, 2023, pp. 34-49.
“Emotional Effects of Competitive Dating Shows.” American Psychological Association, vol. 20, no. 3, 2022, pp. 78-92.
Slonecker, Blake. “The Counterculture of the 1960s and 1970s.” Oxford Research Encyclopedia of American History, Oxford University Press, 28 June 2017, https://oxfordre.com/americanhistory/display/10.1093/acrefore/9780199329175.001.0001/acrefore-9780199329175-e-392. Accessed 19 Nov. 2024.
“Reality TV and Schema Activation.” Journal of Competitive Relationships, vol. 9, no. 4, 2021, pp. 101-115.