تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
آیت الله جواد حبیبی تبار در بخشی از درس خارج «فقه جنیست» مطرح کرد؛ بررسی ملاک‌های جدید در پدیده ترنس / نگاهی به داوری‌های عرف دقّی و مسامحی در تغییر جنسیت بنظر می‌رسد داوری عرف دقّی متفاوت با عرف تسامحی است و عرف دقّی حکم به صدق تغییر جنسیت نمی‌دهد. بله اگر ملاکاتی وجود داشت که با تحقق آن حتی عرف دقّی حکم به تغییر جنسیت می‌داد. عرف دقّی حکم به تغییر جنسیت می‌کرد اما چنین امری محقق نیست و عرف عام تصدیق نمی‌کند که جنسیت تغییر کرده است

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از مدرسه مطالعات فقه نظام؛ آیت الله جواد حبیبی تبار در بخشی از درس خارج «فقه جنیست» که سال ۱۴۰۱ در مدرسه علمیه امام کاظم علیه السلام برگزار شد، به موضوع تفاوت ملاک در افراد ترنس پرداخت که در ادامه به آن اشاره می شود.   اخیراً نظر متفاوتی دربارۀ ملاک‌های جنسیت در پدیدۀ ترنس ذکر شده است. این نظریه معتقد است که با پدیدۀ ترنس نباید از جهت فیزیولوژی مواجهه داشت بلکه می‌بایست از نظر روحی و روانی در این باره شاخص‌گذاری کرد. طبق این مبنا شخصی که ترنس است، از نظر فکری خود را جنس مخالف می‌پندارد و همین اعتقاد مبنای تعیین جنسیت او قرار می‌گیرد نه مواردی که پزشکی مطرح می‌شود مانند آلت تناسلی مردانه یا زنانه، هورمون مردانه یا زنانه و... .  بر اساس این مبنا آنچه که معیار تعیین جنسیت افراد ترنس است، تمایلات فرد است حتی اگر ظاهر جسمی او برخلاف تمایلاتش باشد. گفتنی است که اگر تلقّی از این وضعیت، نوعی بیماری باشد و فردی که ظاهر او برخلاف تمایلات و روحیات باطنی وی است بیمار بدانیم؛ به این بیان که این فرد به لحاظ فیزیکی اشکالی ندارد و تنها از نظر روحی بیمار و محتاج درمان است، در این صورت این بحث مطرح می‌شود که چرا بجای درمان وضعیت روحی این فرد، چندین عمل جراحی انجام داده تا فیزیک ظاهری او را مطابق پندارش کنیم؟ در پاسخ به این سؤال گفته می‌شود که اگر این وضعیت قابل درمان بود، قطعاً درمان آن اولویت داشت اما تا به امروز و بر اساس دانش بشری، این وضع قابل درمان نیست و تنها راه انجام عمل جراحی و تغییر ظاهر فرد است. برخی از پزشکان و روان‌پزشکان معتقدند که این بیماری قابلیت درمان دارد و با انجام «شوک‌درمانی» می‌توان فرد را درمان کرد کما اینکه برخی اطبّا در طب سنتی نیز معتقدند که در طب سنتی این بیماری راهکار درمان دارد اما از آنجایی که این مسائل از حوزه تخصص نگارنده خارج است، به بیان تفصیلی آن نمی‌پردازیم اما به هر حال اگر ملاک را عرف خاص دانسته و عرف خاص این پدیده را نوعی بیماری تلقی کند، نباید اصل را بر ابقای بیماری بگذاریم. مثلا اگر فردی علاقه به حیوان‌بودن داشت و در درون خود را انسان نمی‌پنداشت، آیا می‌توان تجویز کرد که این فرد را بخاطر عدم امکان معالجه یا  سختی آن، تبدیل به حیوان کرد؟ به این نحو که با عمل جراحی برای او چشم و گوش و دُمی شبیه حیوان درست کرد؟ طبعاً اصل اولی در بیماری بر درمان فرد است نه بر ابقای بیماری او. گفتنی است که اخیراً مرکز روانشناسی ایالات متحده آمریکا، پدیده تغییر جنسیت را بیماری ندانسته و ترنس را فردی بیمار نمی‌شناسد بلکه آن را نوعی تمایل جنسی متفاوت در نظر می‌گیرد. بر اساس این دیدگاه ممکن است ظاهر فردی مردانه باشد در حالیکه باطن وی زنانه است. این یک امر طبیعی است و می‌بایست سایر افراد جنسیت جدیدی که فرد به آن ایمان دارد را به رسمیت بشناسیم. این دیدگاه معتقد است که جنسیتی که فرد به آن اعتقاد دارد، همان جنسیت واقعی اوست ولذا اصلاً نیازی به انجام عمل جراحی نیست تا ظاهر فرد مطابق باطن وی شود بلکه ملاک همان جنسیتی است که او باور دارد. بنظر می‌رسد عدم تلقّی بیماری در پدیدۀ ترنسکشوال، صحیح نبوده و بر اساس دانش پزشکی که عرف خاص در این مسئله محسوب می‌شود، عدم تطابق ظاهر و تمایلات درونی افراد یک نوع عیب بشمار می‌رود.  در مصاحبۀ‌ای که نگارنده با برخی از این افراد انجام داده است، اذعان شد که علی‌رغم تغییر ظاهر فرد با عمل جراحی  احساس لذت جنسی آنان از ناحیه اندام جنسی سابق خود است نه از اندامی که برای آنان ساخته شده است. این مهم نشانگر این است که فرد همچنان بر حالت سابق خود باقی است و تغییر جنسیت او در حقیقت صرف تغییر ظاهر بوده است نه تغییر حقیقت جنسیت.   در مورد داوری عرف نسبت به تغییر جنسیت، اگر از دید عرف مسامحی به مسئله نگاه کنیم، تغییر جنسیت رخ داده و شخص از وضعیت سابق خود به جنسیت جدید منتقل شده است؛ چرا که عرف مسامحی صرف ظاهر زنانه(به این نحو که فرد لباس زنانه پوشیده و چهره زنانه داشته باشد و...) را دلیل بر زن‌بودن می‌داند ولو اینکه وضعیت سابق شخص مردبودن باشد و همچنین صرف ظاهر مردانه را (به این نحو که فرد ریش و سبیل داشته و لباس مردانه پوشیده باشد و...) دلیل بر مردبودن می‌داند اما در مباحث پیشین بیان شد که ملاک عرف دقّی است نه عرف مسامحی؛ زیرا تسامح در تطبیق موجب تجوّز شده و موجب می‌شود مصادیق مجازی، حقیقی تلقّی بشوند در حالیکه احکام شرعی تنها بر معنون حقیقی مترتب می‌گردد. بنظر می‌رسد داوری عرف دقّی متفاوت با عرف تسامحی است و عرف دقّی حکم به صدق تغییر جنسیت نمی‌دهد. بله اگر ملاکاتی وجود داشت که با تحقق آن حتی عرف دقّی حکم به تغییر جنسیت می‌داد؛ مانند قابلیت بچه‌دار شدن ذاتی در مردی که جنسیت خود را به زن تغییر می‌دهد، عرف دقّی حکم به تغییر جنسیت می‌کرد اما چنین امری محقق نیست و عرف عام تصدیق نمی‌کند که جنسیت تغییر کرده است بلکه حکم به سلب جنسیت پیشین و عدم تحقق جنسیت جدید می‌دهد. شاهد عرفی این مطلب این است که اگر فردی به خواستگاری دختری برود و با او ازدواج کند و پس از ازدواج متوجه شود که او پسری بوده که تغییر جنسیت داده، آیا حاضر به ادامۀ ازدواج خواهد بود؟ در اکثر قریب به اتفاق موارد جواب منفی است؛ چرا که خواستگار طرف مقابل را حقیقتاً زن نمی‌داند تا با او ازدواج کند.  بنابراین بنظر می‌رسد تغییر جنسیتی که امروزه اتفاق می‌افتد، صرف تغییر جنسیت صوری است نه تغییر جنسیت واقعی. فقهای عظام در مورد تغییر جنسیت صوری می‌فرمایند لوخلی و طبعه؛ یعنی صرف نظر از عناوین ثانوی بلکه به حکم اولیه، تغییر جنسیت صوری تنقیص و مصداق اضرار به نفس است ولذا جایز نمی‌باشد. براین اساس حتی نظر فقهایی که حکم مسئله را به نحو قضیه حقیقیه بیان کرده‌اند، بطلان است و نمی‌توان از آن اباحه برداشت کرد؛ زیرا فتوای آنان چنین است که اگر تغییر جنسیت رخ بدهد، جایز است در حالیکه آنچه در واقع به اسم تغییر جنسیت رخ می‌‌دهد، تغییر جنسیت صوری است ولذا جایز نخواهد بود.  

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.