تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
فهیمه زارع، عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده در نشست علمی«جامعه‌شناسی تاریخ بدن زنانه»، مطرح کرد؛ اقتصاد سرمایه‌داری و تأثیر آن بر انتخاب‌های زیبایی بانوان / مسیر تحولی زنان در ایران از دوره صفویه تا دوره قاجار با ورود به دوران پسامدرن و ظهور جریان‌های فکری جدید مانند فمینیسم، توجه به بدن به عنوان یک هویت مستقل افزایش یافته است. فمینیست‌ها معتقدند که تسلط اندیشه‌های مردانه باعث حذف زنان از عرصه‌های اجتماعی و علمی شده است. از اواخر قرن بیستم، مطالعات بدن به‌عنوان یک رشته دانشگاهی مستقل مطرح شده و در قرن ۲۱ بدن به یکی از مؤلفه‌های هویتی مهم انسان تبدیل شده است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از پژوهشکده زن و خانواده؛ فهیمه زارع؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده در نشست علمی«جامعه‌شناسی تاریخ بدن زنانه» با طرح این پرسش که از چه زمانی مباحث مرتبط با بدن اعم از زنانه و مردانه وارد مطالعات اندیشه‌ای بشر شده است و واجد چه پیشنیه‌ای است، گفت: این بحث از دوره افلاطون و ارسطو و سقراط دغدغه متفکران تا امروز بوده است و حوزه فلسفه  و روان‌شناسی و پزشکی و سلامت و جامعه‌شناسی و حتی حوزه اقتصاددانان و سیاستگذاران به آن پرداخته‌اند.
وی با تقسیم‌بندی مطالعات بدن به پیشامدرنیته و پسامدرنیته، افزود: پرداختن به بدن گاهی در قالب یک هویت مستقل فارغ از روح و گاهی هویت همراه با روح مورد بحث بوده است؛ در دوران یونان باستان و گفتمان‌های پیشامدرن نسبت عقل و نفس و روح با بدن مورد مطالعه بوده است و کمتر می‌بینیم که بدن جسمانی و یکسری رفتارهای صادرشده از آن مستقلا مورد توجه باشد و عمدتا بدن یک مرکب و محمل و ظرفیت برای گوهر ناب انسانی یعنی عقل و نفس و روح بوده است. زارع با بیان اینکه در بیشتر رویکردهای پیشامدرن نگاه مثبتی به بدن نبوده است، گفت: بدن در این نگاه کالبدی بوده است که روح را به بند کشیده است و در عرفان و تصوف، ریاضت و طرد بدن پررنگتر بوده است ولی در فلسفه این موضوع کمتر بوده است؛ گرچه در فلسفه، ارزش انسان به آگاهی، تفکر و عقلانیت او هست. حتی در آستانه دوره مدرنیته کسی مانند دکارت هستی انسان را با قدرت آگاهی و تفکر تعریف می‌کند نه بدن‌مندی؛ دکارت می‌گوید «من می‌اندیشم پس هستم». عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده با بیان اینکه در طول تاریخ دوگانه طبیعت و فرهنگ و طبیعت و تمدن هم در کنار دوگانه روح و بدن وجود داشته است یعنی در دیدگاه پیشامدرن فرهنگ و تمدن نسبت به طبیعت ارزش بیشتری داشته‌اند و تمایز هویت انسانی نسبت به بقیه موجودات به فرهنگی بودن انسان است. دوگانه سوم هم دوگانه مرد _ زن است؛ در این نگاه مرد در سطح تمدن و فرهنگ و زن در سطح طبیعت تعریف می‌شود که به لحاظ ارزشی مرد واجد ارزش بیشتری است. زارع با اشاره به روایت فمنیست‌ها که البته ما به آن خدشه داریم، اضافه کرد: فمنیست‌ها دلیل غیبت زنان از صحنه اجتماعی و علم و تفکر و ... را غلبه مردانه فیلسوف و متفکر و نظریه‌پرداز می‌دانند. بنابراین بدن تا پیشامدرن هیچگاه فارغ از نفس و روح، دغدغه فکر و اندیشه بشر نبوده است ولی الان یک رشته کاملا جدید از اواخر قرن بیستم در دانشگاه‌ها و مراکز علمی مورد توجه قرار گرفته به نام مطالعات بدن. در قرن 21 به بدن به عنوان هویت مستقل پرداخته می‌شود و  بدن به یک مؤلفه هویتی مهم تبدیل می­گردد.

چرخش دکارت در تعریف اندیشه و انسان

وی ادامه داد: اگر تا این مرحله هویت انسان با آگاهی و معرفت او سنجیده می‌شد از این به بعد این هویت، بدن‌مند تعریف می‌شود. از منظر جامعه‌شناسی، مراد از بدن صرفا بافت فیزیولوژیکی و گوشت و خون نیست بلکه بدن را یک برساخت اجتماعی می‌دانند یعنی یک متن اجتماعی است و معتقدند که رفتارهای بدنی انسان علاوه بر وجه زیستی و عینی، سازه اجتماعی بوده و زبانی است که سویه هویتی اجتماعی دارد. گفتیم دکارت معتقد بود که من می‌اندیشم پس هستم ولی در ادامه ترنر این عبارت را اینگونه تغییر داد: من موجودی بدن‌مند هستم پس هستم و  مدعی شد که ما از دوران پسامدرن با یک چرخشی مواجهیم و آن تغییر جهت از هستی ذهن و روح محور به هستی بدن‌مند و جامعه جسمانی است. زارع بیان کرد: در فرایندی که تمدن غربی طی کرد و از دوره قرون وسطی با پشت سر گذاشتن رنسانس و اصلاح دینی، وارد مدرنیته شد، انسان، انسان جدیدی شد؛ در دوره پیشامدرن، انسان در نسبت با خدا تعریف می‌شد؛ آگوستین، کتاب شهر خدا را نوشت یعنی ما باید ببینیم خدا از انسان چه انتظاری دارد ولی با رنسانس و اصلاح دینی در غرب، انسان بما هو انسان مهم شد و او در نسبت با علایق و سلایق خود تعریف شد و نه در نسبت با خداوند. پژوهشگر و استاد حوزه علمیه خواهران با بیان اینکه نیچه جمله معروفی دارد که«خدا مرده است»، افزود: او در این تعبیر از برآمدن انسان جدید در مدرنیته سخن می‌گوید؛ او معتقد است که تا قبل از مدرنتیه زندگی انسان را خدا معنابخش می‌کرد ولی الان سائق(ذائقه) زندگی به من انگیزه و معنا برای زندگی می‌دهد لذا باید همه لذات را تجربه کنم و تجربه لذت قاعدتا با بدن‌مندی مرتبط است.

زن به مثابه ابژه جنسی

زارع با بیان اینکه در طول تاریخ، بدن زنانه یک نقطه کاملا مرتبط با حوزه غریزه و طبیعت تعریف شده است، تصریح کرد: حتی در متون قدیمی هم نگاهشان به بدن زنانه نگاه ابژه جنسی است و بدن زنانه همیشه مسئله مردان در ساحت غریزه بوده است؛ در رساله پهلوی دوره ساسانیان متنی آمده است که نشان می‌دهد در آن دوره بدن زنانه، محلی برای بروز دغدغه‌های غریزی و امر جنسی و زیبایی‌شناسی مردان بوده است. بنده تصورم این بود که این همه هزینه برای بدن زنانه و برای تشابه با برخی زنان معروف، موضوعی کاملا مدرن است و رسانه و سلبریتی‌ها و سینما و تصویر در آن نقش مهمی دارد ولی وقتی به متن رساله دوره ساسانیان رسیدم تصورم تغییر کرد. در این سند دوره ساسانیان در وصف زنان زیبا و دلپسند آمده است: از حیث اندام و هیئت، نیکوترین زنان کسی است که بالای میانه، سینه فراخ، گردنی خوش‌ساخت، پاهایی خرد و کمری باریک، کف پایی معقر، انگشتان کشیده، تن استوار با ناخن‌هایی چون برف سفید و رنگش سرخ چون انار، چشمش بادامی، نرم‌مانند مانند کرک بره، ابروانش چون کمان، گیسوانش دراز و سیاه مایل به سرخی باشد و هرگز سخن نراند.   وی تاکید کرد: خیلی از معیارهای زیبایی زنان که ساحت ابژه جنسی است در طول تاریخ ثابت مانده است؛ نکته دیگر در بحث سخن‌نراندن است یعنی انسان‌زدایی از جنس زن رواج داشته است یعنی مرد حق دارد توسط زن نیازهای جنسی خود را ارضاء کند ولی زن حق ندارد به ساحت انسانی سخن گفتن وارد شود و این مخصوص رساله پهلوی و ایرانیان و ساسانیان هم به تنهایی نیست؛ در کتاب «زن‌ستیزی» جک هالند بیان شده است که در فرهنگ‌های مختلف چه تعاملی با بدن زنانه داشته‌اند که عمدتا تنفر از بدن زنانه توسط مردان بوده است؛ در اشعار و ضرب‌المثل‌ها و ناسزاها هم بدن زنانه به شدت تحقیر می‌شود. وی افزود: تک جمله اندیشه فمنیسم نسبت به بدن زنانه این است که بدن زنانه در طول تاریخ، بستر و آوردگاه ظهور و بروز قدرت مردانه بوده است یعنی مردانی که هیچ ساحتی برای اعمال قدرت ندارند باز در ساحت بدن زن اعمال قدرت می‌کردند.

جامعه‌شناسی بدن زنانه در ایران

عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده با اشاره به جامعه‌شناسی بدن زنانه در ایران، گفت: در دوران صفویه اتفاقاتی رخ داد ولی خیلی در جامعه ایران تاثیرگذار نبود و نقطه صفر تحولات مرتبط با بدن زن را در دوره ناصرالدین شاه قاجار می‌توان ملاحظه کرد؛ او در سفری به فرنگ با زندگی متفاوتی مواجه شد که در سفرنامه‌ها هم به وضوح به آن پرداخته شده است و بین زنان ایرانی با غربی مقایسه شده است؛ البته بین سفرنامه‌نویسان ایران اختلاف زیادی وجود دارد و برخی به فرنگی‌ها برچسب بی‌غیرتی و بی‌ناموسی می‌زنند و برخی هم که منورالفکر بودند آن را نشانه آزادی زن می‌دانند و از جامعه ایران نقد می‌کنند و پیشرفت و تمدن را منوط به تغییر در زیست زنانه می‌دانند. زارع با اشاره مجدد به دوره ناصرالدین شاه، اظهار کرد: او بعد از سفر فرنگ، پوشش زنان در حرمسرا را تغییر داد؛ نکته دیگر هم که نقطه عطف در بدن‌مندی و نمایش بدن زن ایرانی است، بحث هنرمندی و علاقه خاص ناصرالدین شاه به عکاسی بود. یکی از سوژه‌های جذاب ناصرالدین شاه برای عکس‌برداری، زنان حرمسرا بودند و از نقاط جنسی زنان عکس می‌گرفت و البته این عکس‌ها محرمانه بود یعنی تغییرات فقط در درون حکومت بود و نه جامعه ایرانی. پژوهشگر مطالعات زن و خانواده با بیان اینکه یکی دیگر از بدعت‌های ناصرالدین شاه، پیکرتراشی و پیکرنگاری بود زیرا قبل از آن مجسمه‌سازی، حرام بود ولی او دستور داد که هیکل او را به صورت مجسمه در بیاورند و این هنر هم وارد حوزه بدن زنانه شد، گفت: این سلسله اتفاقات سبب شد تا ما با بدنی مواجه شدیم که دیگر طرد نمی‌شد و کانون گناه برای مردان و ساحت حیوانی و طبیعت نبود.

سابقه 150 ساله حجاب به عنوان نماد

وی افزود: در دوره مشروطه هم بحث در مورد حجاب زن و بحث تجدد و سنت وجود داشت و برخی می‌گفتند تا ما ساحت مستوره بدن زن ایرانی را نمایان نکنیم به پیشرفت نمی‌رسیم؛ امروز هم معمولا جمهوری اسلامی را متهم می‌کنند که انقلاب حجاب و پوشش برای زن ایرانی را نمادسازی کرد و اگر شاهد بی‌حجابی هستیم به خاطر خطای جمهوری اسلامی بوده است در حالی که در دوره مشروطه بحث حجاب یک مقوله مورد جدال بوده است لذا نماد شدن حجاب حداقل 150 سال سابقه دارد.   زارع بیان کرد: در دوره رضاخان در سال 1314 مسئله کشف حجاب اجباری رخ داد که جزء طرح‌های شکست‌خورده بود و گفت و گوهای علمی زیادی پیرامون بدن زنانه مطرح شد. محمدرضا پهلوی هم با کارهای فرهنگی و رسانه‌ای مانند مسابقات زن روز و دختر شایسته و ... تا حدودی موفق شد تا بدن مستوره زن ایرانی را به نمایش بگذارد. از دوره سقوط پهلوی تا اتمام جنگ، بدن فدای آرمان‌های والا می‌شد و بحث بدن‌مندی چندان مطرح نبود. زارع با اشاره به وضع امروز، تصریح کرد: مذهب، سیاست، رسانه و هجوم فرهنگی و ... عوامل مهم مداخله‌گر در بحث بدن زن ایرانی است ولی یکی از مهمترین متغیرهای مؤثر، جریان اقتصاد است و دختران دهه 70 به بعد عمدتا بر این باورند که خودشان بدنشان را می‌آفرینند و زیبا می‌کنند و مذهب و سیاست دخالتی در انتخاب آنان ندارد ولی حرف بنده این است که اگر نگاه ژرفی داشته باشیم همچنان ساحت بدن زنانه محل اعمال نگاه‌های مردانه و اقتصاد سرمایه‌داری است ولو اینکه زن بگوید همسر و پدر من در انتخاب‌های من دخالتی ندارند. هنوز هم فرم بینی و رنگ سال و فرم ارایش زنان از سوی جریان اقتصاد سرمایه‌داری در دنیا رقم می‌خورد.

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.