تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, اقتصاد, برگزیده ترین ها, عرصه اقتصاد و تمدن, گزارش, مشروح خبرها, مهم ترین خبر صفحه اول
شماره : 41327
تاریخ : ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۴ :: ۱۴:۳۸
پرفسور مسعود درخشان در پیام ویدئویی خطاب به دکتر پزشکیان رئیس جمهور درباره مذاکرات بیان کرد؛ تحریم زمانی خطرناک می‌شود که روحیه انقلابی تضعیف شود / تحقق عدالت اقتصادی با حذف تفکر غرب‌زده از مدیریت بسیاری معتقدند که تحریمهای شدید اقتصادی قویترین ابزار برای تخریب اقتصاد ملی بوده است. اما آیا جنابعالی فکر کرده اید که چه عامل زیربنایی موجب شد که تحریم ها اثر گذار باشد؟ بنده معتقدم تحریم فقط و فقط به شرطی قدرت تخریبی دارد که قبلاً روحیه و تفکر انقلابی و عملکرد جهادی در مدیران ارشد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور تضعیف شده باشد. چرا؟ زیرا در غیر این صورت تحریمهای اقتصادی قطعاً فرصتهای طلایی ایجاد میکند که بتوان اقتصاد ملی را مقاوم سازی کرد و به رشد و پیشرفت درون زا دست یافت.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، پروفسور مسعود درخشان، استاد اقتصاد و از نظریه‌پردازان برجسته اقتصاد اسلامی، در پیامی ویدئویی که روز پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ منتشر شد، نسبت به مذاکرات جاری با آمریکا هشدار داد و خطاب به رئیس‌جمهور، دکتر پزشکیان، تأکید کرد که آمریکا در پی تغییر بنیادین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. در ادامه متن پیاده شده را می‌خوانیم: این روزها که مذاکره با آمریکا در جریان است وظیفه خودم دانستم که پیامی برای آقای رئیس جمهور ارسال کنم از دیدگاه بنده هدف اصلی آمریکا در این مذاکرات این است که شما را مجبور کند راهبرد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران برای سیاست خارجی کشورمان را در بست کنار بگذارید کدام راهبرد؟ همان راهبردی که حضرت امام رحمت علیه در پانزدهم فروردین ۱۳۵۸ یعنی کمتر از دو ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در پیامی به ملت ایران چنین فرمودند: «ما از تمام نهضت های آزادی بخش در سراسر جهان که در راه خدا و حق و حقیقت و آزادی مبارزه میکنند پشتیبانی میکنیم و در ادامه فرمودند که ما از مظلوم دفاع میکنیم و بر ظالم میتازیم ناگفته نماند که چندی بعد مقام معظم رهبری در این خصوص اجمالاً فرمودند که راهبرد حضرت امام برگرفته از متن دین و برگرفته از متن قرآن است و این نکته را هم اضافه فرمودند که همین راهبرد بود که موجب شد همه دستگاههای استکباری عالم که اهل ظلمند دشمنی خودشان را با انقلاب اسلامی از همان روز اول شروع کنند. جنابعالی تصدیق میفرمایید که راهبرد حضرت امام در واقع تبلور جوهره انقلاب اسلامی در همه ابعاد سیاست خارجی است و فراموش نکنیم که قدرت بزرگ نظامی و دفاعی ما حاصل اجرای همان راهبرد است. آیا جنابعالی فکر نمیکنید که مذاکره با دشمن قسم خورده انقلاب اسلامی و قاتل سردار بزرگ دلها در تعارض کامل با راهبرد حضرت امام است؟ ممکن است برخی بگویند که با توجه به اوضاع و احوال اقتصادی کشور و شرایط متلاطم منطقه چاره ای جز این نیست ولی میتوان مذاکره را بر اساس معیار عزت و حکمت و مصلحت جلو برد چه بسا نکات مثبتی در این دلیل توجیهی باشد اما خاطر نشان میکنم که مقام معظم رهبری در تعریف عزت چنین فرموده اند که هر کاری که موجب تضعیف اصول باشد خلاف عزت است و باعث تذبذب خواهد بود از این رو میتوان گفت که چون راهبرد حضرت امام از اصول سیاست خارجی است پس هر اقدامی که موجب تضعیف آن باشد خلاف معیار عزت است. به هر حال فرض را بر این میگذاریم که اوضاع و احوال اقتصادی کشور یکی از عواملی باشد که زمینه ساز این مذاکره شده است. سؤال میکنم که آیا تاکنون فکر کرده اید چرا و چگونه این نابسامانی های اقتصادی ایجاد شد؟ بسیاری معتقدند که تحریمهای شدید اقتصادی قویترین ابزار برای تخریب اقتصاد ملی بوده است. اما آیا جنابعالی فکر کرده اید که چه عامل زیربنایی موجب شد که تحریم ها اثر گذار باشد؟ بنده معتقدم تحریم فقط و فقط به شرطی قدرت تخریبی دارد که قبلاً روحیه و تفکر انقلابی و عملکرد جهادی در مدیران ارشد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور تضعیف شده باشد. چرا؟ زیرا در غیر این صورت تحریمهای اقتصادی قطعاً فرصتهای طلایی ایجاد میکند که بتوان اقتصاد ملی را مقاوم سازی کرد و به رشد و پیشرفت درون زا دست یافت. نکته اصلی بنده این است که عامل زیربنایی برای اثرگذاری تحریم ها چیزی جز تغییر دادن سبک تفکر و دستگاه تحلیلی رؤسای جمهور و سران سه قوه و مدیران ارشد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نبود و نیست و نخواهد بود و متأسفانه این نکته ای است که تاکنون مغفول مانده است. طبعاً این سؤال پیش میآید که این عامل زیربنایی که عرض کردم چگونه و از چه زمانی آغاز شد؟ بنده بر این باورم که سخنرانی آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت در نماز جمعه ۱۸ آبان ۱۳۶۸ یعنی فقط ۵ ماه بعد از رحلت حضرت امام رحمت علیه سرآغازی برای تحول در دستگاه تحلیلی و سبک تفکر مدیران ارشد نظام بود ایشان در آن سخنرانی برای نخستین بار راهبرد مانور تجمل را مطرح کردند اما آیا آقای هاشمی رفسنجانی روحیه و تفکر انقلابی نداشت از ماهیت و پیامدهای مانور تجمل آگاه نبود؟ پاسخ بنده منفی است. ایشان فردی انقلابی و آگاه بود. اما چگونه روحیه و رویکرد ایشان تغییر کرد؟ باید به دنبال عوامل یا نیروییهایی بگردیم که نه تنها آقای رفسنجانی بلکه همه رؤسای جمهور ما را از آن زمان تاکنون فریب داده است. از دیدگاه بنده بعد از پیروزی انقلاب اسلامی طایفه ای از اقتصاد خوانده های بی بصیرت و غرب زده که عمدتاً دانش آموخته اقتصاد در خارج یا داخل بودند با ظاهری اسلامی اما مؤمن به آموزه های اقتصاد سرمایه داری توانستند مناصب و مدیریتهای کلیدی در امور اقتصادی را به دست بگیرند. چرا و چگونه؟ زیرا که متولیان ارشد امور سیاسی کشور همواره همچون جنابعالی به تخصص اعتقاد داشتند و چون این طایفه را اقتصاددانان متخصص و مسلمان میپنداشتند به کار گرفتند. متأسفانه از همان زمان تا کنون این حقیقت مغفول مانده است که تخصص آنان همیشه این بوده است که امور اقتصادی کشور را بر اساس نهادها و عوامل و ابزارهای اقتصاد سرمایه داری مدیریت کنند و لاغیر. نکته مهم این است که حضرت امام به زودی این طایفه از اقتصاد خوانده ها و همچنین سیاست خوانده های بی بصیرت را به خوبی شناختند و آنان را با عناوینی مانند لیبرالها و روشنفکران وارداتی یا شیاطین تعلیم دیده توصیف میکردند فراموش نکنیم که حضرت امام به قدری این طایفه را برای انقلاب اسلامی خطرناک میدیدند که در یکی از سخنرانیهای معروف خود از ملت خواستند و حتی التماس کردند که این لیبرالها و روشنفکران وارداتی را از دستگاههای دولتی و دانشگاهی و جاهای دیگر بیرون بریزید. از دیدگاه بنده توصیف حضرت امام از این طایفه دقیقاً منطبق بر تعریفی است که حضرت آقا در بیانیه گام دوم از نیروهای انقلابی مطرح فرمودند که باید سه ویژگی داشته باشند: روحیه انقلابی و تفکر انقلابی و عملکرد جهادی بدیهی است لیبرالیسم با روحیه و تفکر انقلابی ذاتاً بیگانه است و روشنفکران وارداتی نیز همینطور زیرا که لیبرالیسم زیربنای تفکر سرمایه داری و توجیه کننده بازارهای آزاد برای چپاولگری سرمایه داران است و شیاطین تعلیم دیده نیز همین لیبرال هایی هستند که یا در مهد فکری سرمایه داری یعنی شیگاگو و پیل و لندن و آکسفورد طوطی وار مطالبی را حفظ کرده اند یا کسانی هستند که در ایران آموزههای اقتصاد سرمایه داری را در پشت نقاب علم اقتصاد به آنان تزریق کرده اند. نکته بنده این است که همین اقتصاد خواندههای لیبرال و روشنفکران وارداتی موفق شدند که آقای رفسنجانی را بعد از رحلت حضرت امام رحمت علیه متقاعد کنند که یگانه راهبرد برای سازندگی کشور بعد از پایان جنگ تحمیلی این است که فضای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور را باید چنان تغییر داد که انگیزه و امنیت برای سرمایه گذاران خارجی و بخش خصوصی داخلی برای سرمایه گذاری فراهم شود. بدیهی است که لازمه تحقق این امر این بود که نهادها و عوامل کلیدی اقتصاد سرمایه داری به تدریج در کشور مستقر شود. بدین ترتیب زمینه مناسبی فراهم شد که نهادهای استکباری آمریکایی و انگلیسی یعنی صندوق بین الملل پول و بانک جهانی به ایران بیایند تا برنامه تعدیل اقتصادی خودشان را پیاده کنند. این برنامه چیزی جز استقرار نهادها و تشکیلات سرمایه داری در بستر بازارهای رها شده یا اصطلاحاً بازارهای آزاد نبود بازارهایی که صاحبان قدرت مالی و اقتصادی داخلی و خارجی بتوانند آزادانه معیشت تودههای مردم را اسیر مطامع دنیوی خودشون کنند. ناگفته نماند که آقای هاشمی رفسنجانی تا مدتی برنامه صندوق بین الملل پول را نمی پذیرفتند اما همان شیاطین تعلیم دیده نهایتاً نه تنها ایشان را قانع کردند بلکه ادعا میکردند که حتی اگر جمع کثیری از دهکهای محروم جامعه به سبب تورمی که حاصل اجرای برنامه های تعدیل است از بین بروند جای نگرانی نیست زیرا که این تلفات همان هزینه و بهای توسعه است و لاجرم باید آن را پذیرفت. اجرای برنامه تعدیل صندوق با همه صورتها و پیوستهای رنگارنگش در خلال چهار دهه گذشته موجب شد که ابتدا به تدریج و سپس به سرعت انواع و اقسام نهادها و تشکیلاتی که ذاتاً متعلق به بازارهای رها شده سرمایه داری است در کشورمان شکل بگیرد بانکهای خصوصی و خصوصی دولتی قارچ گونه ظاهر شدند که از آن زمان تاکنون به چپاول درآمدها و ثروتهای ملی مشغولند فرهنگ سفته بازی برای ارز و طلا و مسکن و نیز برای معاملات سهام در بورسها و تالارهایی که بیشتر شبیه صحن قمارخانه هاست به تدریج و سپس شتابان رشد کرد که اکنون شاهدیم. از سوی دیگر احداث مراکز بزرگ خرید از همان دوره سازندگی در دستور کار قرار گرفت و تا جایی پیش رفت که اکنون مالهای آنچنانی را شاهدیم که نه تنها مصرف زدگی و سبک زندگی تجمل گرایانه را حتی در طبقات متوسط جامعه رواج داده است بلکه نقش مهمی در فساد فرهنگی و تضعیف ارزشهای اسلامی ایفا کرده است. اینهمه حاصل عملکرد نهادها و تشکیلات ویرانگر اقتصاد سرمایه داری است که عرض کردم. میدانم که پذیرش آنچه گفتم برای شما دشوار است. چرا؟ زیرا که اقتصاد خوانده های سطحی نگر لیبرال و روشنفکران وارداتی و شیاطین تعلیم دیده چنان به دور جنابعالی حلقه زده اند که چشم و گوش شما را برای دیدن و شنیدن حقایق بسته اند امید ما فعلاً به قلب شماست که در گرو عشق به مولای متقیان علیه السلام است. بنده با ۵۸ سال تجربه در تحصیل و تدریس اقتصاد علم نمای سرمایه داری و نقد آن اکنون از شما تقاضا میکنم که در مقام رئیس جمهور کشور فقط خودتان را متخصص در جراحی قلب ندانید بلکه شجاعانه و آگاهانه وارد آن دسته از موضوعات و مشکلات مهم اقتصادی بشوید که احتمالاً زمینه ساز مذاکره با آمریکای جنایتکار شده است. فکر نکنید که پرداختن به این مسائل کار مشکلی است. فقط کافی است به دو پیشنهاد بنده توجه بفرمایید. پیشنهاد اول این است که از اقتصاد خوانده های لیبرال و روشنفکران وارداتی که در حلقه شما کم نیستند بخواهید دو ابزار رایج در چپاولگری بانکها یعنی خلق پول و اضافه برداشت از بانک مرکزی را برایتان اولاً تعریف کنند و سازوکار آن را توضیح دهند. ثانیاً آثار مخرب آن را بر اقتصاد ملی بیان کنند. ثالثاً توضیح دهند که آیا بانک مرکزی که خودش از نهادهای سرمایه داری است و چپاولگری بانکها را تسهیل و قانونمند میکند چه کاری جز تجویز قرصهای مسکن برای این بیمار سرطانی از دستش بر می آید؟ پیشنهاد دوم بنده این است که از آن طایفه بخواهید به این سؤال پاسخ دهند که کدام سیاست ارزی است که میتواند مقاوم سازی اقتصاد ملی و زمینه سازی برای رشد و پیشرفت درون زا را نتیجه دهد؟ اگر به پاسخ های صحیح به نکات پیش گفته رسیدید آنگاه متوجه خواهید شد که بخواهید اقتصاد ملی را مقاوم سازی کنید و به رشد و پیشرفت درون زای اقتصادی برسید که شرط لازم برای مقابله با زیاده خواهیهای آمریکاست آنگاه نیازمند انقلاب بانکداری و انقلاب ارزی است که بنده چهار سال قبل طی دو سخنرانی خطاب به مرحوم رئیسی مطرح کردم و نمیدانم که به ایشان رسید یا خير. منظورم از انقلاب بانکداری این بود و هست که همه بانکهای خصوصی و خصوصی دولتی در یک بانک تجمیع شود. چرا؟ زیرا که همه فسادهای بانکی ناشی از تعدد بانکها یا وجود شبکه بانکی است و در صورت ادغام در یک بانک واحد که کلاً دولتی باشد فسادهایی که ذاتاً ناشی از شبکه بانکی است موضوعاً منتفی خواهد شد. زمانی که جنابعالی با خلق پول و اضافه برداشت و ناتوانی ذاتی بانک مرکزی در مقابله با این اقدامات به خوبی آشنا شدید آنگاه با بنده در ضرورت انقلاب بانکداری هم عقیده خواهید شد. ممکن است کسانی به اسم دفاع از اسلام فریاد کنند که چنین انقلاب بانکداری ذاتاً کمونیستی است. باید به این بی سوادان گفت که آیا شما از شهید محمد باقر صدر مسلمان ترید که صراحتاً فرمودند بانکداری در نظام اسلامی از وظایف اصلی و خطیر حاکمیت است و بخش خصوصی اجازه ورود به این حوزه را ندارد. منظورم از انقلاب ارزی این است که چون منابع ارزی و سیاستهای ارزی کشور نیز از جمله شئون حاکمیتی است پس نمیتواند در دست دلالان ارز و صرافی ها یا تحت سلطه منافع سفته بازان ارز و چپاولگران ثروت ملی باشد یا آنکه صادر کنندگان کالا بتوانند در جریان وجوه ارزی کشور تأثیری بگذارند. از این رو به تغییرات ساختاری در بازار ارز نیازمندیم اما چرا بنده اینهمه وارد مباحث اقتصادی شدم در حالی که سخن ما در باره مذاکره با ترامپ جنایتکار بود؟ دو دلیل دارد. دلیل اول این است که نشان دهم بین نظام اقتصادی و نظام سیاسی رابطه تنگاتنگ دو طرفه ای وجود دارد به گونه ای که مناسبات و روابط اقتصادی بر ساختارها و جهت گیری ها در نظام سیاسی اثر گذار است چگونه میتوان راهبرد استقلال و دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم بزرگی مانند آمریکا را در پای میز مذاکره دنبال کرد در حالی که نظام اقتصادی کشور تحت سلطه نهادهای سرمایه داری آمریکایی است؟ دلیل دوم این است که نشان دهم راهبرد آمریکا و نوکرانش در پرورش طایفه ای از اقتصاد خوانده های لیبرال و روشنفکران وارداتی و مؤمن به سرمایه داری آمریکایی چنان موفق بوده است که بعضی از آنان توانسته اند در پشت نقاب فریبنده تخصص اقتصادی سالها در مناصب بسیار مهم اقتصادی از جمله وزارت اقتصاد و ریاست بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه جا خوش کنند و از حمایت بی دریغ و گسترده رسانه های منحطی که متعلق به همان طایفه است بهرهمند شوند و پایگاه اجتماعی و سیاسی خودشان را تقویت کنند. اکنون که آمریکا میبیند فرهنگ سرمایه داری و ابزارها و نهادهای سرمایه داری از یک سو و لیبرالها و روشنفکران وارداتی و شیاطین تعلیم دیده از سوی دیگر بر اقتصاد ملی ما حاکم شده اند متوجه میشود که شکاف بین نظام اقتصادی و سیاسی کشور عمیق است. از این رو با جرئت بیشتری وحشیگری خودش را در زیاده خواهیهای سیاسی بیشتر خواهد کرد. اگر به انقلاب بانکداری و انقلاب ارزی همت کنید نه تنها در تاریخ سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی از جنابعالی در جایگاه رفیع پرچمدار عدالت امیر المؤمنین علیه السلام یاد خواهد شد بلکه آمریکا و انگلیس متوجه میشوند که راهبرد آنان در تخریب اقتصاد ملی با شکست مواجه شده است. اما فراموش نکنیم که گام اول برای توفیق این دو انقلاب این است که فرمان حضرت امام خمینی رحمت علیه را در دستور کار خود قرار دهید که فرمودند این لیبرال ها و روشنفکران وارداتی را از دستگاههای دولتی بیرون بریزید. وفقكم ... والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.