تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
حجت الاسلام و المسلیمن محمدرضا زیبایی نژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده در نشستی مطرح کرد؛ حقوقی که پدر امروزی رها کرده، در متون روایی وظیفه انحصاری او است / در تربیت فرزند، نظر پدر مقدم است یا مادر؟ در سلسله نشست‌های مجازی «رابطه پدر-دختری در آینه علم و دین» با موضوع «بازنمایی نقش پدر در خانواده و تأثیر آن بر مناسبات پدر و دختر» بیان شد که طبق آموزه‌های دینی، پدر نقشی راهبردی در تربیت فرزند ایفا می‌کند؛ از انتخاب نام گرفته تا تعلیم دینی، از تعیین سبک زندگی خانواده گرفته تا مدیریت اختلاف‌های تربیتی. در این چارچوب، نظر پدر در خانواده، به عنوان سرپرست اصلی، مقدم است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، حجت الاسلام و المسلیمن محمدرضا زیبایی نژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده در سلسله نشست‌های مجازی «رابطه پدر-دختری در آینه علم و دین» با موضوع «بازنمایی نقش پدر در خانواده و تأثیر آن بر مناسبات پدر و دختر» بیان داشت؛   موضوع «روابط پدر و دختری» از دو منظر قابل بررسی است. از یک سو، این مسئله با «الهیات» ارتباط دارد، به‌ویژه در جایی که دغدغۀ ما، تبیین دین و دفاع از آموزه‌های دینی است. از سوی دیگر، این موضوع وارد «حوزه علوم اجتماعی» نیز می‌شود. در ابتدا، لازم است به بخش دینی این مسئله توجه بیشتری داشته باشیم. زمانی که به آموزه‌های دینی مراجعه می‌کنیم، با دو مفهوم کلیدی مواجه می‌شویم که یکی از آن‌ها، مفهوم «قوامیت» است. این مفهوم در ارتباط با روابط زن و مرد در قالب ازدواج و خانواده مطرح شده است.  

 مسئولیت ها و حقوق پدر در قبال فرزند

  در آیه ۳۴ سوره نساء آمده است: «الرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساء»، که بیانگر نقش مرد به عنوان قوام (سرپرست) در مناسبات زناشویی است. البته این آیه صرفاً به تبیین رابطۀ زن و شوهر می‌پردازد و نمی‌تواند تمام ابعاد نقش مرد در خانواده را پوشش دهد. با این حال، وقتی به مجموعه‌ای از متون دینی مراجعه می‌کنیم، درمی‌یابیم که در زمینۀ جایگاه مرد به‌عنوان سرپرست خانواده، آموزه‌های متعددی وجود دارد. در این آموزه‌ها، نقش پدر بسیار پررنگ و تعیین‌کننده معرفی شده است.   نکته قابل توجه آن است که بسیاری از اموری که امروزه جزو وظایف انحصاری پدر تلقی نمی‌شوند، در متون روایی اسلامی به‌عنوان «حقوق و مسئولیت‌های انحصاری» پدر برشمرده شده‌اند؛ به عبارت دیگر، پدر به‌عنوان سرپرست خانواده دارای اختیاراتی ویژه است. برای مثال، در برخی روایات، «حق ولد بر والد» مورد بررسی قرار گرفته است.   یکی از این حقوق، «انتخاب نام نیکو برای فرزند» است. از این مسئله می‌توان استنباط کرد که «نام‌گذاری فرزند» از حقوق پدر محسوب می‌شود. همچنین، «آموزش و ادب‌آموزی به فرزند»، «پرورش و تربیت صحیح»، و «انتقال مهارت‌هایی مانند شنا کردن و آموزش قرآن»، در زمرۀ مسئولیت‌های پدر معرفی شده‌اند.   اصولاً، مجموعه روایات موجود نشان می‌دهد که پدر نقش راهبردی و تعیین‌کننده‌ای در تربیت فرزند ایفا می‌کند. در این میان، پرسشی اساسی مطرح می‌شود: «در نسبت با مادر، چه جایگاهی برای تربیت فرزند تعریف شده است؟ چراکه مادر نیز در فرآیند تربیت فرزند نقش‌آفرینی می‌کند. اما این دو نقش چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ بر اساس آموزه‌های دینی، «مسئولیت شرعی و قانونی تربیت فرزند»، بر عهدۀ پدر است، نه مادر.   پس از آن‌که مادر دوران بارداری را با تمامی سختی‌های آن پشت سر گذاشت—که در این دوره وظیفۀ اصلی‌اش حفظ سلامت جنین است—و فرزند را به دنیا آورد، بحثی در فقه مطرح می‌شود که آیا دادن شیر اول به نوزاد بر مادر واجب است یا نه.   برخی فقها بر این باورند که به‌دلیل اهمیت آن در سلامت نوزاد، واجب است، و برخی دیگر نظر متفاوتی دارند. اما پس از این مرحله، مادر از منظر فقهی می‌تواند از پذیرش مسئولیت‌های بعدی شانه خالی کند. یعنی می‌تواند بگوید «دیگر مسئولیتی در قبال فرزند ندارم»—نه حضانت، نه سرپرستی، و نه تربیت. در این صورت، مسئولیت حضانت (یعنی رسیدگی به امور روزمره و نگهداری کودک) نیز بر عهدۀ پدر خواهد بود.    

تقدم نظر پدر در صورت اختلاف نظر تربیتی در خانواده

  او یا خود این وظایف را انجام می‌دهد یا شخصی را به این منظور به‌کار می‌گیرد. البته اگر مادر مسئولیت حضانت را بپذیرد، موظف است آن را به‌درستی انجام دهد. نکته‌ای که باید به آن توجه شود، آن است که حضانت با تربیت تفاوت دارد.   «حضانت» ناظر به رسیدگی فیزیکی و روزمرۀ کودک است (مانند غذا، لباس، نظافت)، اما «تربیت»، امر دیگری است. مسئولیت تربیت، برعهدۀ پدر است و مادر، حتی اگر نقش تربیتی ایفا کند، از منظر دینی باید این کار را به نمایندگی از پدر انجام دهد، نه به صورت مستقل. به عبارت روشن‌تر، ممکن است مادر از نظر عملی فعالیت‌های تربیتی بیشتری نسبت به پدر انجام دهد، اما از منظر دینی، مدیریت و راهبری تربیت، متعلق به پدر است. بنابراین، مادر باید در چارچوبی که پدر تعیین کرده است، به فعالیت تربیتی بپردازد. او مأمور است، نه مسئول.   نتیجۀ این تحلیل آن است که اگر بین پدر و مادر دربارۀ یک موضوع تربیتی اختلاف‌نظر پیش آید—برای مثال پدر چیزی بگوید و مادر سخنی متفاوت—در این حالت، نظر پدر مقدم است؛ چراکه او سرپرست و مسئول اصلی تربیت است، نه مادر. برای تقریب به ذهن، می‌توان از تشبیه اداری استفاده کرد: گاهی در اداره‌ای فردی را به‌عنوان «متصدی امور مالی» معرفی می‌کنند و فردی دیگر را   «متصدی»، امور مالی را انجام می‌دهد اما در چارچوبی که توسط مسئول طراحی و مدیریت شده است. مادر نیز در تربیت فرزند، مانند متصدی‌ای است که در چارچوب طرح و برنامه‌ای که پدر (به‌عنوان مسئول) تدوین کرده، عمل می‌کند.   بر این اساس، اگر فرزندی با دو فرمان متعارض از سوی والدین مواجه شود—برای مثال پدر دستور به انجام کاری دهد و مادر نهی کند—در چنین حالتی، بر اساس این تبیین فقهی و روایی، تبعیت از نظر پدر مقدم است؛ البته این در حالی است که تبعیت از پدر، از نظر فقهی واجب شمرده شود.   در این زمینه میان فقها اختلاف‌نظر وجود دارد: برخی بر این باورند که اطاعت از پدر و مادر واجب است. برخی دیگر بر این نظرند که اطاعت تنها در مواردی که به خود پدر و مادر مربوط است (مانند «این کار را برای من انجام بده») واجب است. برخی نیز می‌گویند اصولاً اطاعت از والدین واجب نیست، اما آزار دادن یا ناراحت کردن آن‌ها، حرام است.   بنابراین، اگر دستوری از سوی والدین صادر شود، اطاعت از آن لزوماً واجب نیست، اما اگر اطاعت نکردن موجب رنجش آن‌ها شود، این عمل از جهت حرمتِ اذیت والدین، ناپسند و ممنوع خواهد بود. این مباحث، از منظر فقهی نیازمند بررسی‌های دقیق‌تری است که در جای خود قابل پیگیری هستند.  

 تقدم محبت و خدمت به ماد

نتیجه بحثی که تا اینجا مطرح شد آن است که مسئولیت «تدبیر منزل» و «تربیت فرزند» بر عهده پدر است. در متون دینی نیز تصریح شده است که مادر، بدون اذن پدر، و همچنین معلم، بدون اجازه پدر، حق تنبیه فرزند را ندارد؛ یعنی باید از سوی پدر مأذون باشد. این نکته آثار فقهی متعددی نیز دارد؛ البته ممکن است این اشکال مطرح شود که در برخی روایات، حق مادر بر فرزند مقدم بر حق پدر دانسته شده است.   پاسخ این است که این سخن صحیح است، اما زمینه و مورد آن متفاوت است. مواردی که در آن‌ها حق مادر مقدم دانسته شده، ناظر به لزوم «نیکی»، «محبت» و «خدمت» به مادر است؛ مانند مقدم بودن محبت به مادر نسبت به محبت به پدر، یا تقدم خدمت به مادر بر خدمت به پدر. اما در جایی که بحث «تبعیت» و «سرپرستی» خانواده مطرح است، قاعده تغییر می‌کند. از منظر الهی، خداوند نپسندیده که در خانواده، تشتت و چندصدایی در امر راهبری و فرماندهی وجود داشته باشد. یک خانواده باید فقط یک رهبر داشته باشد و در این زمینه، سخن پدر مقدم است. پس از این بحث کلی، یکی از روایات مربوط به حقوق فرزند بر والد را بررسی می‌کنیم. مطابق روایتی از یکی از منابع معتبر روایی، اگر فرزند دختر باشد، حقوق او بر پدر چنین شمرده شده است: حقّ الولد علی والده اذا کان ذکراً أن یستفره أمّه، و یستحسن اسمه، و یعلّمه کتاب اللّه و یطهّره، و یعلّمه السباحة، و ان کانت أنثی ان یستفره اُمّها، و یستحسن اسمها، و یعلّمها سورة النور؛ یعنی حق فرزند بر پدر، در صورتی که پسر باشد، آن است که مادرش را مسرور گرداند، و نام او را نیکو قرار دهد، و کتاب خدا را به او بیاموزد، و او را پاکیزه نگاه دارد، و شنا کردن را به او تعلیم دهد؛ و اگر دختر باشد، این است که مادرش را خشنود گرداند، و نامش را نیکو نهد، و سوره نور را به او تعلیم دهد. نخست آنکه پدر باید مادر او را در رفاه و آسایش قرار دهد، دوم آنکه برای او نامی نیکو انتخاب کند، سوم آنکه به او سوره نور ـ که سوره‌ای درباره عفاف است ـ تعلیم دهد.   در روایات آمده است که آموزش «سوره یوسف» به دختر با کراهت همراه است، چراکه در آن، مفاهیمی همچون اغواگری وجود دارد که ممکن است با روحیه لطیف و عفیفانه دختران سازگار نباشد. همچنین تأکید شده است که اگر قرار است برای دختر اتاقی در خانه در نظر گرفته شود، آن اتاق نباید مشرف به فضای بیرون باشد، تا رفت‌وآمد و حرکات او در معرض دید غریبه‌ها قرار نگیرد.   پدر باید زمینه ازدواج دختر را نیز در نخستین زمان مناسب فراهم کند و از به تأخیر انداختن آن بپرهیزد. امروزه با پدیده دختران سی‌ساله، چهل‌ساله و حتی بالاتر مواجه هستیم که در زمان مقتضی، ازدواج نکرده‌اند، و این یکی از وظایف مغفول مانده پدران در حوزه تدبیر خانواده است. بنابراین، از نگاه دینی، وقتی گفته می‌شود سرپرستی خانواده حقی برای پدر است، این حق به معنای امکان مطالبه آن نیز هست. یعنی اگر فرد یا نهادی این اختیار را از پدر سلب کند، پدر می‌تواند آن را مطالبه نماید.   همچنین این مسئولیت، یک «تکلیف» است؛ بدین معنا که پدر نمی‌تواند از خود سلب مسئولیت کند. البته می‌تواند فرد دیگری را به عنوان وکیل از جانب خود برای انجام امور تعیین کند، ولی موظف است که نظارت کافی بر آن داشته باشد. به عنوان مثال، اگر پدر مادر را به عنوان وکیل خود در امور تربیتی فرزند معرفی کرد و مادر فرزند را در مدرسه‌ای ثبت‌نام کرد که از نظر اخلاقی برای او مناسب نبود، مسئول اصلی این اشتباه همچنان پدر است. پاسخ‌گویی در این مورد بر عهده پدر خواهد بود، چراکه مسئولیت تربیت بر دوش اوست و حتی اگر مادر به عنوان وکیل پدر عمل کند، این مسئولیت از پدر ساقط نمی‌شود.    

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.