تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
سعید غفاری، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، در یادداشتی مطرح کرد؛ روایت به‌مثابه فناوری نرم در مهندسی آینده / از طراحی سناریو تا داستان‌پردازی استراتژیک در عصر حاضر، که مشخصه‌اش تغییرات سریع و عدم قطعیت فزاینده در حوزه‌های فناوری، محیط زیست و اجتماع است، نیاز به ابزارهایی که قادر به شکل‌دهی درک ما از آینده باشند، بیش از پیش احساس می‌شود. در این میان، روایت به عنوان یک فناوری نرم، نقشی کلیدی در ساخت آینده ایفا می‌کند.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، دکتر سعید غفاری، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، در یادداشتی مطرح کرد؛

مقدمه

در عصر حاضر، که مشخصه‌اش تغییرات سریع و عدم قطعیت فزاینده در حوزه‌های فناوری، محیط زیست و اجتماع است، نیاز به ابزارهایی که قادر به شکل‌دهی درک ما از آینده باشند، بیش از پیش احساس می‌شود. در این میان، روایت به عنوان یک فناوری نرم، نقشی کلیدی در ساخت آینده ایفا می‌کند. روایت‌ها با قدرت خود در برانگیختن تخیل، سازماندهی معنا و ایجاد همدلی، در شکل‌گیری آینده‌هایی که هنوز از راه نرسیده‌اند، نقشی محوری دارند. در پارادایم‌های نوین آینده‌پژوهی، روایت دیگر صرفاً یک ابزار حاشیه‌ای نیست، بلکه به ساختاری بنیادین برای خلق سناریوها و مدل‌سازی تحولات اجتماعی تبدیل شده است. روایت‌ها، هم ظرف و هم محتوای اندیشه‌های آینده‌نگر هستند و با پیوند دادن گذشته و حال به آینده، نقش مهمی در تصمیم‌سازی‌های استراتژیک ایفا می‌نمایند. در این راستا، مفهوم "معماری آینده‌نگر روایت‌ها" به معنای طراحی هدفمند و استراتژیک روایت‌هایی است که قادر به شکل‌دهی افق‌های ممکن، محتمل و مطلوب آینده هستند. این معماری شامل فرایندهایی چون سناریونویسی روایی، داستان‌پردازی استراتژیک، استعاره‌سازی آینده و بهره‌گیری از فناوری‌های نوین روایت‌گری است. پرداختن به این موضوع از دو جهت حائز اهمیت است: نخست، تحولات رسانه‌ای و ظهور فناوری‌های نوینی چون هوش مصنوعی و متاورس که شیوه‌های روایت‌گری را دستخوش دگرگونی کرده‌اند؛ و دوم، نیاز روزافزون سیاست‌گذاران، طراحان اجتماعی و پژوهشگران به روایت‌های مؤثر برای هدایت تحولات آینده. در این راستا، روایت دیگر تنها ابزار بازنمایی آینده نیست، بلکه به کنشگری فعال در تولید آن تبدیل شده است. این یادداشت علمی  در پی تبیین چیستی و چگونگی طراحی روایت‌های آینده‌نگر، با تکیه بر مفاهیم نظری، نمونه‌های تجربی و الگوهای نوآورانه است؛ روایت‌هایی که نه صرفاً بازتاب آینده‌ها، بلکه بذر آفرینش آن‌ها در ادراک، ذهن، فرهنگ و سیاست‌اند.  

روایت در آینده‌پژوهی: مبانی نظری

آینده‌پژوهی به عنوان دانشی بین‌رشته‌ای، شاهد گذار از مدل‌های کمی و پیش‌بینی‌محور به رویکردهای کیفی، تفسیری و روایت‌محور بوده است. در این تحول، روایت نه تنها روشی برای بیان آینده، بلکه چارچوبی شناختی و هستی‌شناختی برای اندیشیدن درباره آینده‌ها محسوب می‌شود. روایت‌ها ما را قادر می‌سازند تا عناصر پراکنده تجربه و داده‌های حال و گذشته را در قالبی منسجم برای تصور آینده ترکیب کنیم.   در آینده‌پژوهی معاصر، روایت در سه سطح عمده نقش ایفا می‌کند:
  1. روایت به مثابه "زبان آینده": زبان روایت، با ساختار خود که شامل شخصیت، گره، تحول و پایان است، امکان تصور آینده‌هایی فراتر از خط زمان حال را فراهم می‌آورد. این ویژگی، آینده‌نگاری روایی را قادر می‌سازد تا سناریوهایی نه فقط منطقی، بلکه انسان‌فهم، احساسی و الهام‌بخش خلق کند. روایت‌ها نه تنها واقعیت‌های بدیل را تصویر می‌کنند، بلکه آن‌ها را «قابل زیستن» و «قابل باور» می‌سازند.  
  2. روایت به عنوان ابزار سازمان‌دهی تصویر آینده: «تصویر آینده» در آینده‌پژوهی، ناظر بر بازنمایی‌های ذهنی و اجتماعی از آن چیزی است که می‌تواند یا باید در آینده رخ دهد. روایت‌ها ساختارهای معناداری برای این تصاویر فراهم می‌کنند، آن‌ها را به داستان تبدیل کرده و در ذهن، فرهنگ و نهادهای تصمیم‌ساز جا می‌اندازند. این امر به ویژه در روایت‌های فرهنگی آینده که بر مبنای اسطوره‌ها، استعاره‌ها و حافظه جمعی بنا شده‌اند، مشهود است.  
  3. روایت به مثابه سازوکار قدرت و کنش: در آینده‌پژوهی انتقادی، روایت نه تنها بازتاب آینده، بلکه ابزار تولید و توزیع قدرت آینده‌ها تلقی می‌شود. در این دیدگاه، روایت‌ها به شکلی نابرابر توزیع شده‌اند و برخی گروه‌ها قدرت روایت‌سازی و روایت‌پذیری بیشتری دارند. از این منظر، آینده نه صرفاً پیش‌بینی‌شدنی، بلکه ساختنی است؛ آن هم از طریق رقابت میان روایت‌ها درباره آنچه «ممکن»، «محتمل» و «مطلوب» است.  
این تحلیل‌ها به درک عمیق‌تر جایگاه روایت در معماری آینده منجر می‌شود: آینده‌ای که بیش از آنکه در مدل‌های ریاضی و نمودارها ساخته شود، در ذهن‌ها، داستان‌ها و استعاره‌ها شکل می‌گیرد.  

طراحی روایت‌های آینده: چارچوب‌ها و مدل‌ها

اگر روایت در آینده‌پژوهی به منزله زبان و ابزار شناخت آینده‌ها در نظر گرفته شود، «طراحی روایی آینده» به معنای ساختاردهی هدفمند به تخیل آینده‌نگر خواهد بود. این طراحی، صرفاً تولید یک داستان خیالی درباره آینده نیست، بلکه فرایندی خلاق، سیستماتیک و راهبردی برای ساخت الگوهای روایت‌محور از آینده‌های ممکن، محتمل و مطلوب است.   در این بخش، چهار چارچوب یا مدل عمده در طراحی روایت‌های آینده‌نگر بررسی می‌شوند:
  1. سناریونویسی روایی (Narrative Scenario Planning): این روش، رایج‌ترین تکنیک در طراحی آینده‌های روایت‌محور است. در این رویکرد، به جای استفاده صرف از ماتریس‌های تحلیل عدم قطعیت یا داده‌های کمی، بر طراحی روایت‌های کامل درباره آینده‌های مختلف تمرکز می‌شود. در این سناریوها، شخصیت‌ها، زمینه، بحران و تحول، همچون عناصر داستانی سنتی، به کار گرفته می‌شوند تا سناریوها برای مخاطب قابل لمس و باورپذیر شوند. مزیت این روش، برانگیختن تخیل و همدلی، به ویژه در سیاست‌گذاری عمومی است، اما چالش آن، خطر تقلیل پیچیدگی آینده به قالب‌های داستانی ساده است.  
  2. استعاره‌های آینده (Future Metaphors): استعاره‌ها به عنوان ابزارهای شناختی، نقشی کلیدی در تبدیل مفاهیم انتزاعی آینده به تصاویر قابل درک دارند. استعاره‌ها می‌توانند ساختارهای ذهنی آینده را تغییر دهند، برای مثال آینده به مثابه سفر، بازی، مبارزه یا اکوسیستم. هر استعاره، چشم‌اندازی متفاوت از تغییر و عمل ارائه می‌دهد. مزیت این روش، انعطاف‌پذیری بالا در کاربرد فرهنگی و بینارشته‌ای است، اما چالش آن، محدودیت تحلیلی در مدل‌سازی پیچیده است.  
  3. روایت‌های تجربی و شبیه‌سازی‌شده (Experiential Futures): در این رویکرد، آینده نه در قالب متن یا گزارش، بلکه در تجربه زیسته و تعاملی بازنمایی می‌شود. روایت‌ها در اینجا به شکل فضاهای شبیه‌سازی‌شده، اشیای آینده، یا پرفورمنس‌های تعاملی تجسم می‌یابند. این روش، به ویژه در طراحی آینده‌های جایگزین در جوامع شهری، محیط‌زیستی یا آموزشی کاربرد دارد. مزیت این روش، ایجاد تجربه عاطفی و فیزیکی از آینده است، اما چالش آن، نیاز به منابع بالا و مهارت‌های چندرشته‌ای (طراحی، فناوری، هنر) است.  
  4. روایت‌گری متقاطع (Transmedia Storytelling): در این مدل، روایت آینده در قالب‌های متنوع و در بسترهای چندرسانه‌ای گسترش می‌یابد: فیلم، بازی، پادکست، شبکه‌های اجتماعی و تعاملی. هر رسانه بخشی از کل روایت را می‌سازد. این تکنیک، که ریشه در بازاریابی داستانی دارد، در سال‌های اخیر وارد قلمرو آینده‌پژوهی شده است. مزیت این روش، توسعه روایت به جوامع مختلف، افزایش نفوذ و تعامل است، اما چالش آن، دشواری حفظ انسجام معنایی میان بسترهای مختلف است.  
آنچه در قالب الگوهای چهارگانه ذکر شد ، نشان می‌دهند که معماری روایت‌های آینده نه تنها یک فعالیت ذهنی، بلکه یک اقدام مبتنی برطراحی است؛ که با عناصر زیبایی‌شناختی، شناختی، فرهنگی و استراتژیک همراه می باشد. انتخاب مدل مناسب، متناسب با مخاطب، هدف، بستر کاربرد و منابع در دسترس  در این مسیر متفاوت خواهد بود.  

داستان‌پردازی استراتژیک

در امتداد روایت‌گری آینده‌نگر، قلمرویی وجود دارد که در آن داستان نه فقط برای درک آینده، بلکه برای جهت‌دهی به آن به کار گرفته می‌شود. این قلمرو، قلمرو داستان‌پردازی استراتژیک است؛ جایی که روایت‌ها نه در حاشیه، بلکه در متن تصمیم‌سازی، رهبری فکری، تحول فرهنگی و کنش سازمانی قرار می‌گیرند.   داستان‌پردازی استراتژیک، به معنای خلق و مدیریت روایت‌هایی هدف‌مند است که بتوانند در خدمت چشم‌اندازسازی، جلب حمایت، هماهنگ‌سازی کنشگران، و ساخت معنا در محیط‌های پیچیده قرار گیرند.   برخلاف روایت‌گری صرف که عمدتاً ناظر بر انتقال تجربه یا تخیل آینده است، داستان‌پردازی استراتژیک با هدف تأثیرگذاری بر تصمیم‌ها و ساختارهای قدرت طراحی می‌شود. در این رویکرد، داستان‌ها به عنوان سیاست‌گذاری‌های نرم، عمل می‌کنند؛ و ابزاری برای شکل دادن به افکار عمومی، مشروعیت‌بخشی به تغییر، یا مقابله با روایت‌های رقیب محسوب می شوند.   توضیح اینکه ، در محیط‌های پیچیده یا آشفته، تحلیل‌های سنتی ناکارآمد می‌شوند و اینجاست که روایت‌ها می‌توانند همچون حسگرهای زنده، تغییرات نرم و نشانه‌های ضعیف آینده را آشکار کنند.   داستان‌پردازی استراتژیک کاربردها و مزایای متعددی دارد:
  • در سیاست عمومی: برای خلق اجماع در مورد سیاست‌های تحول‌ساز.  
  • در سازمان‌ها: برای تبیین و ترویج چشم‌اندازها، به ویژه هنگام تغییر استراتژیک یا مدیریت بحران.  
  • در مطالعات فرهنگی و اجتماعی: برای احیای روایت‌های حاشیه‌ای، بازنویسی تاریخ از منظر آینده، و خلق روایت‌های جایگزین برای توانمندسازی گروه‌ها.  
داستان‌پردازی استراتژیک معمولاً در چهار مرحله طراحی می‌شود:
  1. تحلیل محیط و بازیگران: شناسایی نیروهای پیشران، روایت‌های موجود و تضادهای گفتمانی.  
  2. تعریف هدف و پیام کلیدی: تعیین آنچه داستان باید به مخاطب منتقل کند (امید، هشدار، تعهد، تغییر).  
  3. طراحی ساختار روایی: با استفاده از عناصر کلاسیک (آغاز، بحران، تحول، نتیجه) یا الگوهای سینمایی مانند سفر قهرمان.  
  4. رسانه‌سازی و بازنشر چندلایه: انتخاب رسانه‌های مناسب برای انتشار داستان (سخنرانی، ویدئو، رسانه‌های اجتماعی، تعاملات محیطی).  
این فرایند نه فقط برای گفتن داستان، بلکه برای خلق یک افق اشتراکی طراحی شده است.  

نمونه موردی: «داستان سبز شهرها»

در پروژه‌های آینده‌نگاری شهری، از جمله در آمستردام و سئول، از داستان‌هایی استفاده شده است که شهر آینده را همچون یک زیست‌بوم سبز، دیجیتال و مشارکت‌محور روایت می‌کنند. این داستان‌ها، از طریق پلتفرم‌های شهری، هنر عمومی، و برنامه‌های آموزشی، شهروندان را نه فقط شنونده، بلکه کنشگر در مسیر تحقق آینده معرفی می‌کنند.  

تلاقی روایت و فناوری‌های نوین

با گسترش فناوری‌های تحول‌ساز، روایت‌ها نیز دیگر صرفاً پدیده‌هایی زبانی یا نوشتاری نیستند، بلکه به تجربیاتی چندحسی، تعاملی و مشارکتی  تبدیل شده‌اند. در این قلمرو، روایت‌ها نه فقط «گفته» می‌شوند، بلکه برساخته می‌شوند .( توسط الگوریتم‌ها، پلتفرم‌ها، و کنش متقابل میان انسان و ماشین)   این تغییر پارادایمی را می‌توان در چهار محور اصلی دنبال کرد:
  1. روایت‌های هوش‌مصنوعی‌محور: امروزه الگوریتم‌های زبان طبیعی قادرند داستان‌هایی معنادار، منسجم و حتی خلاقانه تولید کنند. این قابلیت‌ها در زمینه‌هایی چون تولید خودکار سناریو، خلق شخصیت‌های آینده‌نگر، یا طراحی روایت‌های شخصی‌سازی‌شده برای مخاطبان گوناگون به کار گرفته می‌شوند. در آینده‌نگاری مشارکتی، هوش مصنوعی می‌تواند صداهای حاشیه‌ای را شبیه‌سازی کند یا بازخوردهای سریع به روایت‌های در حال توسعه بدهد. چالش این حوزه، بحران در مرز خلاقیت انسانی و مصنوعی و مسئله هم‌ذات‌پنداری مخاطب با روایت است.  
  2. روایت‌های واقعیت افزوده و مجازی (AR/VR): فناوری‌های مرتبط با واقعیت افزوده، روایت را از سطح کلمات به تجربه‌های فیزیکی و فضایی منتقل کرده‌اند. در این بسترها، آینده نه فقط «بیان» می‌شود، بلکه «زندگی» می‌شود. کاربر وارد دنیایی می‌شود که آینده در آن به شکل فضایی رخ می‌دهد. پروژه "Mars ۲۰۳۰" نمونه‌ای از کاربرد این فناوری در خلق سناریوهای آینده‌محور است. مزایای این فناوری، تقویت حس غوطه‌وری و یادگیری حسی/عاطفی است، اما چالش آن، هزینه‌بر بودن تولید و محدودیت در دسترسی فناوری است.  
  3. روایت در متاورس و فضاهای زیست‌دیجیتال: متاورس به عنوان محیطی پیوسته، مشارکتی و مجازی، امکان خلق روایت‌های هم‌زمان، چندکاربره و خود-توسعه را فراهم کرده است. در این فضا، کاربران نه تنها مخاطب، بلکه بخشی از ماشین روایت‌ساز هستند؛ روایت‌هایی زنده و دگرگون‌شونده. این فناوری در ساخت آینده‌های مشارکتی شهری، روایت‌های کلان سیاسی و آموزش بین‌فرهنگی کاربرد دارد. شهر دیجیتال سئول نمونه‌ای از کاربرد روایت‌محور متاورس است.  
  4. بازی‌وارسازی روایت (Narrative Gamification): در آینده‌پژوهی آموزشی، سیاست‌گذاری یا توانمندسازی جوامع، بازی‌وارسازی می‌تواند روایت‌ها را به فرایندهایی تعاملی، انگیزشی و یادگیرانه تبدیل کند. در بازی‌های آینده‌نگر، انتخاب‌های کاربر مسیر روایت را تغییر می‌دهند، و از این طریق پویایی‌های تغییر در آینده به صورت زیسته تجربه می‌شوند. مزیت این روش، توانمندسازی شناختی و عاطفی است، اما چالش آن، تعادل میان طراحی بازی و عمق روایی است.  

تأمل نهایی: روایت دیجیتال - فناوری نرم برای معماری آینده

روایت در پارادایم‌های نوین آینده‌پژوهی، دیگر صرفاً ابزاری برای "توصیف" یا "پیش‌بینی" آینده نیست، بلکه به یک "فناوری نرم" برای "معماری" آن تبدیل شده است. این تحول، به ویژه با ظهور و همگرایی فناوری‌های دیجیتال، ابعاد جدیدی یافته است.
  1. گسترش قلمرو روایت:
  • دیگر محدود به متن نیست: روایت از قالب‌های سنتی خود (متن، گفتار) فراتر رفته و در فرمت‌های متنوعی چون واقعیت افزوده/مجازی، بازی‌های رایانه‌ای، سکوهای تعاملی، و فضاهای متاورسی تجلی می‌یابد.
  • چندحسی و تجربی: روایت‌ها به تجربه‌هایی چندحسی تبدیل شده‌اند که نه فقط ذهن، بلکه بدن و احساسات مخاطب را نیز درگیر می‌کنند.
  • مشارکتی و هم‌آفرینانه: مرز بین روایتگر و مخاطب در حال محو شدن است. فناوری‌های دیجیتال، امکان خلق روایت‌های جمعی، خود-توسعه و زنده را فراهم می‌آورند.
  1.  دموکراتیک سازی روایت:
  • قدرت به حاشیه رانده شده: فناوری‌های دیجیتال، امکان روایت‌گری را برای صداهای حاشیه‌ای و گروه‌های کم‌قدرت فراهم می‌کنند، و از این طریق به دموکراتیزاسیون آینده کمک می‌نمایند.
  • روایت‌های جایگزین: پلتفرم‌های دیجیتال، فضایی برای خلق و انتشار روایت‌های جایگزین و مقابله با روایت‌های مسلط ایجاد می‌کنند.
  1.  چالش‌ها و فرصت‌ها:
  • اصالت و عاملیت: با خلق روایت توسط هوش مصنوعی، پرسش‌هایی اساسی درباره اصالت، عاملیت و مسئولیت مؤلف پدید می‌آید.
  • اخلاق روایی: در طراحی روایت‌های آینده، توجه به ملاحظات اخلاقی (عدالت، شمول، پایداری) ضروری است.
  • سواد روایی: نیاز به توسعه سواد روایی در عصر دیجیتال، یعنی توانایی تحلیل انتقادی، خلق و انتشار مؤثر روایت‌ها.
  • همگرایی رشته‌ای: معماری آینده‌نگر روایت‌ها نیازمند همگرایی میان رشته‌های گوناگون (آینده‌پژوهی، مطالعات رسانه، طراحی، فناوری، هنر) است.
  1.  رویکردهای نوآورانه:
  • روایت‌های الگوریتمی: بهره‌گیری از هوش مصنوعی برای خلق سناریوهای پیچیده، شخصی‌سازی روایت‌ها، و تحلیل کلان‌داده‌های روایی.
  • روایت‌های زیست‌پایه: ادغام روایت با داده‌های زیستی (بیومتریک) برای خلق تجربه‌های عمیق‌تر و شخصی‌تر.
  • روایت‌های توزیع‌شده: استفاده از فناوری بلاکچین برای ایجاد روایت‌های شفاف، غیرمتمرکز و مقاوم در برابر دستکاری.

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.