تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گروه : h133
حوزه : ۱۰ خبر اول, اخبار, برگزیده ترین ها, گزارش, مشروح خبرها, مهم ترین خبر صفحه اول
شماره : 42206
تاریخ : ۲۱ تیر, ۱۴۰۴ :: ۱۳:۲۰
گزارش پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح از مبحث «تحلیلی بر پیروزی در نبرد با صهیونیست‌ها از منظر قرآن کریم » حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان؛ پیاده‌سازی الگوی اقتصادی مبتنی بر محبت و فداکاری / تقابل حق و باطل، طراحی خداوند است / نقش همدلی و فداکاری در تاب‌آوری ملی در برابر دشمن پیگیری اراده ترامپ و نتانیاهو برای درک پایان جنگ، رویکردی نادرست است. چه کسی در تاریخ بشر، امکان تقابل حق و باطل را فراهم آورده است؟ این خداوند است که پیش از آفرینش انسان، دشمن او را آفریده و زندگی انسان را در مسیر نبرد و مدیریت دشمنی قرار داده است. این مدیریت دشمنی، چگونه تحقق می‌یابد؟

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در هفتمین شب محرم ۱۴۰۴ که در هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد، به موضوع «تحلیلی بر پیروزی در نبرد با صهیونیست‌ها» از منظر قرآن کریم پرداخت که در ادامه به آن اشاره می شود؛

سؤالات کلیدی مردم درباره جنگ با صهیونیست‌ها

پرسشی اساسی که این روزها ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده، این است که آیا در رویارویی با صهیونیست‌ها به پیروزی دست خواهیم یافت؟ این سوال، خود به تنهایی مهم است و گاه افراد را به جستجوی دانش‌های غیرمتعارف برای یافتن پاسخی احتمالی وامی‌دارد. اشکال دیگر این پرسش چنین است: آیا از توانایی لازم برای غلبه بر دشمن برخورداریم؟ آیا تجهیزات و تسلیحات کافی، از جمله موشک‌ها، برای مقابله با حملات دشمن در اختیار داریم؟ ابعاد دیگری از این مسئله نیز مطرح می‌شود: آیا آمریکا در این درگیری مداخله خواهد کرد و به اسرائیل فرمان حمله می‌دهد یا مانع آن می‌شود؟ آیا صهیونیست‌ها جسارت حمله مجدد را خواهند داشت؟ آیا بازسازی‌های اخیر آن‌ها نشانه‌ای از آمادگی برای حمله‌ای دوباره است؟ از منظر دیگر، با در نظر گرفتن تلفات و شهدای اخیر، آیا نیروهای نظامی ما توانایی مدیریت این نبرد را دارند؟ تا چه زمانی می‌توانند در این میدان باقی بمانند؟ آیا عوامل نفوذی دشمن تحت کنترل قرار گرفته‌اند و دیگر تهدیدی محسوب نمی‌شوند؟ این‌ها تنها بخشی از سوالات متعددی است که در ذهن جامعه مطرح است و در صورت ادامه این روند، می‌توان سوالات بی‌شمار دیگری نیز افزود. برخی از این پرسش‌ها، مانند میزان و نحوه پاسخگویی ما، بسیار حیاتی به نظر می‌رسند. آیا پاسخ قاطع و کوبنده، ممکن است باعث ایجاد اجماع جهانی علیه ما شود؟ یا برعکس، پاسخی چنین محکم، بازدارنده خواهد بود و لزوم پایان دادن به ماجرا را ایجاب می‌کند؟ آیا اصلاً این درگیری‌ها پایانی دارند؟ یا پس از نابودی دشمن، از سوی اروپا سلاح‌های جدیدی به دستشان خواهد رسید و آن‌ها دست از این تلاش برنخواهند داشت؟ این‌ها همه مسائلی است که امروز اذهان را به خود مشغول کرده است.

نگاه قرآن به مسئلۀ جهاد؛ فراتر از محاسبات مادی

اما نکته حائز اهمیت اینجاست که این پرسش‌ها، در برابر نگاه قرآن به مسئله جهاد، اصالت چندانی ندارند. در فرهنگ جهاد و در چارچوب معارف قرآنی، ماجرا ابعادی عمیق‌تر و متفاوت‌تر دارد. ما با تکیه بر روش و نگاه اصیل قرآن به نبرد و جهاد، به این سوالات پاسخ خواهیم داد. در این جلسه، نگاهی اجمالی به این موضوع خواهیم داشت و در جلسات آتی، جزئیات بیشتری را مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد. علاوه بر این، گروه دیگری از سوالات نیز مطرح می‌شوند که به وظایف ما در این شرایط مربوط می‌شوند و از اصالت بیشتری برخوردارند: وظیفه کنونی ما چیست؟ اگر بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم، یعنی اگر بتوانیم به این پرسش اساسی که آیا در این جنگ پیروز می‌شویم یا نه، پاسخی قرآنی و اصیل بدهیم، آنگاه وظیفه ما نیز روشن‌تر خواهد شد. این سوال درباره وظیفه ما، خود به سوالات جزئی‌تری تقسیم می‌شود: چه اقداماتی می‌توانستیم انجام دهیم تا از وقوع این جنگ جلوگیری کنیم؟ چه کارهایی را می‌بایست انجام می‌دادیم که از قلم افتاده است؟ آیا امکان داشت که از جانباختن شهدای گرانقدرمان جلوگیری کنیم؟ آیا می‌توانستیم کاری کنیم که دشمن اصلاً جسارت حمله به ما را پیدا نکند؟ این‌ها را می‌توان با جزئیات بیشتری نیز بررسی کرد: آیا بهتر نبود پس از شهادت سید حسن نصرالله، با واکنشی قاطعانه‌تر، فرصت را از دشمن می‌گرفتیم؟ آیا زمان‌بندی “وعده صادق” می‌توانست جلوتر باشد؟ یا حتی پیش از آنکه فرماندهان و یاران او مورد هدف قرار گیرند، سید حسن نصرالله اقدام می‌کرد؟ آیا از همان ابتدا، با تمام توان به مواضع دشمن یورش می‌بردیم و با پیروزی، مانع پیشروی و اشغال زمین توسط دشمن می‌شدیم؟ در آن صورت، دشمن چه واکنشی نشان می‌داد؟ آیا اساساً در این میان، کوتاهی یا قصوری از جانب ما رخ داده است؟ این موارد چگونه در تعریف وظایف ما جای می‌گیرند؟ وظیفه ما در گذشته چه بود و از این پس چه خواهد بود؟ آیا می‌توانستیم از پذیرش توقف جنگ خودداری کنیم؟ آیا وظیفه ما ادامه دادن نبرد بود؟ اگر دشمن بار دیگر حمله کند و ما پاسخ دهیم و دوباره شاهد توقف باشیم، آیا باید در این چرخه بازی با دشمن باقی بمانیم؟ این سوالات، ذهن بسیاری را درگیر کرده است.

تفکیک دو دسته پرسش راهبردی؛ پیروزی یا وظیفه؟

بنابراین، در حالی که دسته اول سوالات بر محور “کی پیروز می‌شویم؟” متمرکز است، دسته دوم به “وظیفه ما چیست؟” می‌پردازد. روشن شدن پاسخ این دو سوال اصلی، به روشن‌تر شدن سوالات فرعی نیز کمک خواهد کرد. قرآن کریم، چارچوبی برای پاسخ به این پرسش‌ها ارائه می‌دهد. پیش از هر چیز، باید به هدف اصلی از وقوع جنگ‌ها در حیات بشر و زندگی مؤمنان پرداخت. چرا جنگ‌ها رخ می‌دهند؟ انیشتین از فروید پرسید که چرا انسان‌ها به جنگ تمایل دارند و فروید پاسخ داد که این بخشی از سرشت انسانی است. این پاسخ، گرچه بی‌راه نیست، اما تمام حقیقت را بیان نمی‌کند. انگیزه انسان برای تصاحب، کسب قدرت و برتری‌طلبی، می‌تواند او را به سمت نبرد سوق دهد. آیا جنگ امری دائمی است؟ خیر. اما مدیریت آن ضروری است. ریشه بسیاری از درگیری‌ها، حسادت و عداوت است. در دوران ظهور امام زمان (عج)، این خصومت‌ها به شکل‌های پیچیده‌تری بروز کرده و نیازمند مدیریت است. خداوند، از طریق وقوع جنگ‌ها، انسان را به سمت کسب توانایی مدیریت عداوت و نبرد هدایت می‌کند؛ این مسیری برای کمال انسان است. همانطور که در سخنان مولوی نیز اشاره شده، زندگی بشر بدون عبور از چالش‌ها و درگیری‌ها قابل تصور نیست. ما اکنون در قلب یکی از اصیل‌ترین درگیری‌های تاریخ قرار داریم؛ تقابل دو جریان اصلی در جهان. شاید در آینده، جزئیات بیشتری از مقابله با جریان صهیونیسم بین‌الملل و یهودیت عنود، که در برابر پیروان امیرالمومنین ایستاده‌اند، بیان شود. در این نقطه حساس تاریخی، شرط پیروزی ما، عبور از این مرحله از نبرد با اتکال به نصرت الهی است.

خداوند اراده‌کننده اصلی است

بنابراین، پاسخ به این پرسش که “آیا پیروز می‌شویم؟” باید با در نظر گرفتن هدف جنگ صورت گیرد. در این تحلیل، تمرکز اصلی نباید بر دشمن باشد. خداوند در قرآن می‌فرماید: “اگر خدا می‌خواست، دشمنان بر شما مسلط نمی‌شدند.” این بدان معناست که خداوند، خود اراده‌کننده اصلی است و اگر بخواهد، دشمن را از میان برمی‌دارد. اما در پس این وقایع، هدفی نهفته است. پیگیری اراده ترامپ و نتانیاهو برای درک پایان جنگ، رویکردی نادرست است. چه کسی در تاریخ بشر، امکان تقابل حق و باطل را فراهم آورده است؟ این خداوند است که پیش از آفرینش انسان، دشمن او را آفریده و زندگی انسان را در مسیر نبرد و مدیریت دشمنی قرار داده است. این مدیریت دشمنی، چگونه تحقق می‌یابد؟ از زمان ظهور، ما باید این دشمنی را مدیریت کنیم تا جنگی رخ ندهد. مولوی می‌گفت: «این جنگ، جنگ آورنده‌ی صلح ماست»؛ شعری که در همین رابطه خوانده‌ام چون حافظه شعری‌ام خوب است و تکرارش می‌کردم. خداوند این دشمنی را پدید آورده است، پس چرا دنبال اراده و امکانات آن‌ها می‌گردیم؟ در حالی که آیا امکانات لازم را داریم یا نه؟ دلیل اصلی جنگ چیست؟ هدف این است که بتوانیم بر دشمنان پیروز شویم، عداوت را مدیریت کنیم و دیگر دشمنی ایجاد نشود. تا زمانی که این قدرت را نداشته باشید، نمی‌توانید بر دشمنان غلبه کنید، نه تنها در جنگ بلکه در کنترل دشمنی در ذات بشر. این دشمنی در حیات انسان‌ها همیشگی است؛ تا وقتی به این قدرت نرسیدید، ادامه دارد.

هدف از وجود دشمنی در زندگی بشر چیست؟

مهم نیست که از چه کسی بترسید یا نترسید، بلکه باید بدانید که خدا این دشمنی را آفریده است، و این امکان را داده است که درگیری با دشمن را تجربه کنید. اگر خدا می‌خواست، آن‌ها را نابود می‌کرد، اما اجازه داده است تا ما این دشمنی‌ها را مدیریت کنیم و در مسیر رشد و پیروزی قرار بگیریم؛ هدف این است که بتوانید از دشمنان عبور کرده و دشمنی را کنترل کنید. این دشمنی، بخش اصلی حیات بشر است، و تا زمانی که این قدرت را نداشته باشید، این دشمنی ادامه خواهد داشت. من از شما می‌پرسم: چه کسی پیروز می‌شود؟ کسانی که بتوانند این قدرت مدیریت و کنترل دشمن را پیدا کنند. وقتی به این قدرت برسید، خداوند پیروزی را به شما عطا می‌کند، و دشمنان را نابود می‌سازد، نه بر اساس برتری ظاهری یا تسلیحات، بلکه بر اساس اراده و نصرت الهی. این موضوع در قرآن آمده است که مهم‌ترین واقعیت در جنگ، اراده و نصرت خدا است، نه تعداد یا امکانات. نمونه‌اش جنگ‌های تاریخی رسول خدا (ص) است که با وجود امکانات محدود، پیروز شدند چون خدا نصرتشان کرد. در مسیر پیروزی، باید بدانید هدف جنگ چیست؟ هدف، قدرت بر کنترل دشمن و مدیریت عداوت است، نه صرفا غلبه بر دشمن. اگر بتوانید این قدرت را در خود پرورش دهید، بر دشمن غلبه خواهید کرد و خداوند پیروزی را نصیب شما می‌کند. در واقع، پیروزی در جنگ، در اراده و ایمان است، نه تنها در تجهیزات و تسلیحات. بر اساس آیات قرآن، پیروز می‌شویم چون خدا کمکمان می‌کند، هرچند هزینه‌هایی هم بپردازیم. پس نباید ترسید، بلکه باید تلاش کنیم و در مسیر رسیدن به آن قدرت، صبور و مقاوم باشیم. این جنگ، در ذهن‌ها و روح‌ها شکل می‌گیرد، قبل از اینکه در میدان ظاهر ظاهر شود. قرآن هم این نکته را تأکید می‌کند.

ایمان، عقل و قدرت درونی؛ ابزار واقعی نبرد

یاران امام زمان (عج) با سلاح دشمن را نابود نمی‌کنند، بلکه با ایجاد صلح ابدی در جهان و رعبی که در دل دشمن می‌افکنند، آن‌ها را از بین می‌برند. این رعب از قدرت درونی یاران پدید می‌آید و خدا می‌فرماید که او رعب را در دل‌های آنان می‌اندازد. این‌ها واقعیت‌هایی هستند که به عقل نیاز دارند، نه فقط ایمان؛ ایمان میوه عقل است. چرا بین عقل و ایمان تفاوت قائل می‌شویم؟ ایمان نتیجه عقل است و فقط نادانان از آیین ابراهیمی دور می‌شوند. می‌خواهیم عاقلانه برخورد کنیم و امکانات و سلاح‌هایمان را بشماریم. این جنگ برای چه پدید آمده است؟ نبرد در حیات بشر برای رسیدن انسان‌ها به جایی است که در مرحله اول، با قدرت و شجاعت از دل دشمنی‌ها برخیزند، همان‌طور که در زمان رسول خدا (ص) این اتفاق افتاد. در مرحله دوم، بتوانند این دشمنی را در حیات بشر مدیریت کنند تا دیگر پیش نیاید. این چگونه پدید می‌آید؟ خدا دوست دارد کسانی که در راه او جهاد می‌کنند، متحد و به هم فشرده مانند بنیان مرصوص باشند. هرگاه با هم مانند دیوار سربی زندگی کردیم، این جنگ را به پیروزی می‌رسانیم و با آمدن مولا و امام زمان (عج)، صلح ابدی در جهان ایجاد خواهیم کرد. خدا منتظر است تا دشمن را بفرستد و ما را امتحان کند، اما تقاضاها فایده‌ای ندارد. ما عزیزتر از رسول خدا (ص) نیستیم که برای او دشمن نگذاشته باشد، و یا عزیزتر از امیرالمؤمنین (ع) که در سه جنگ درگیر نشد. برای آدم خوب‌های جامعه‌مان متاسفم؛ اگر جامعه به این درک نرسد، شما شهید می‌شوید و جامعه ذلیل دست دشمن می‌افتد.

رهبر خوب کافی نیست!

پیروزی یک جامعه به یک رهبر خوب نیست؛ مگر امیرالمؤمنین علی (ع) و اباعبدالله الحسین (ع) رهبران خوبی نبودند؟ رهبر خوب به تنهایی کافی نیست. پیروزی یک جامعه همچنین به درخشیدن ستارگان جاویدان عرصه شهادت هم نیست؛ مگر اطرافیان اباعبدالله الحسین (ع) مانند قمر بنی‌هاشم (ع) ستارگان درخشان عالم بشریت نبودند؟ پیروزی ناشی از ضعف دشمن نیست. در دو مقطع شهادت فاجعه‌بار در تاریخ اسلام داشته‌ایم؛ شهادت فاطمه مرضیه (س) و شهادت سیدالشهدا (ع)، که در هر دو وضعیت دشمن در نهایت ضعف بود. گاهی در اخبار می‌گویند صهیونیست‌ها نابود شدند، اما این پیروزی نیست. مگر خدا نگفت از من بترسید؟ می‌خواهید نه از دشمن بترسیم و نه از خدا؟ از دشمن نترسید، از خودمان بترسیم اگر از خدا نترسیم. غزوه هنین را به یاد بیاوریم. نه احد را مثال می‌زنم و نه جنگ احزاب را؛ باید بهترین مثال را بزنیم. یک گروه کوچکی به ما حمله کردند و ما قدرت نابود کردن آن‌ها را داریم. تمام منافع غربی‌ها در منطقه زیر دست ماست؛ پس چرا به پیروزی نمی‌رسیم؟ باید به مساجد برگردیم و مانند بنیان مرصوص زندگی کنیم. آیا نمی‌شود این سبک زندگی جمعی، مبارزاتی، مهربانانه و ایثارگرانه را نداشت و به پیروزی رسید؟ نه، نمی‌شود. یاران امامی که قیام خواهند کرد، کسانی هستند که بینشان مرز مالکیت هم نیست؛ رفیقش پول ازش بردارد بدون اجازه ناراحت نمی‌شود. این را امام باقر (ع) فرمود. فلسفه دشمنی دشمنان با ما، همان ذات عداوتی است که بین انسان‌ها رخ می‌دهد. اسلحه تو برای این پیروزی، چیزی از جنس ارتباط است. عداوت یک وضعیت منفی در ارتباط است، و تو الان داری چوبش را می‌خوری. اسلحه تو برای مقابله با آن، یک وضعیتی در ارتباط است تا تو پیروز شوی. امام باقر (ع) در مواجهه با سیستمی که به دنبال طراحی اقتصادی و اجرای آن در جامعه بود، با پرسشی کلیدی روبرو شدند: “چرا سیستمی اقتصادی برای ما طراحی می‌کنیم و از شما می‌خواهیم که قیام کنید، اما به پول ما اهمیتی نمی‌دهید؟” ایشان در ادامه از یاران خود پرسیدند که آیا با هم خوب هستند و محبت می‌کنند. پس از تأیید محبت دوجانبه، امام باقر (ع) با اشاره به مثالی در زمینه اقتصاد، اینگونه فرمودند: “حساب، حساب است، کاکا برادر!” این جمله گویای آن است که حتی در روابط نزدیک و دوستانه، مسائل مالی باید شفاف و حساب‌شده باشد. حال تصور کنید اگر بخواهیم کارت بانکی خود را در مسجد و در مهر جا مهری بگذاریم و با تعیین رمز عبور، در نماز، سخنرانی یا روضه از آن استفاده کنیم و هر کس هر آنچه نیاز دارد بردارد. این سیستم اقتصادی ما را بر هم می‌زند. دشمنی‌ها و مخالفت‌ها با این رویکرد به دلیل ذات عداوت بین انسان‌ها و اساس نظام سرمایه‌داری غربی است که انسان‌ها را رقیب یکدیگر می‌بیند و این رقابت به دشمنی منجر می‌شود. جالب اینجاست که برخی، مبنای نظام اقتصادی غربی را پذیرفته‌اند و صرفاً به دنبال عدالت در چارچوب آن هستند. در حالی که باید خود این مبنا را زیر سوال برد. اگر بخواهیم نظام “حساب، حساب است، کاکا برادر” را کنار بگذاریم و زندگی مبارزاتی نداشته باشیم، حتی اگر هزاران قوه قضاییه هم کار کنند، جامعه به سعادت نخواهد رسید. مبارزه با دشمن، مستلزم رفع ریشه دشمنی است. اگر ریشه دشمنی را در خودمان بخشکانیم، دشمن نیز نابود خواهد شد. این تحلیلی است که از سخنان امام باقر (ع) برداشت می‌شود. در جبهه‌های جنگ، فضایی برای عشق و فداکاری متقابل بین رزمندگان شکل می‌گرفت؛ گویی برای یکدیگر جان می‌دادند. ما نتوانستیم این حقیقت عشق و ارتباط سالم را به درستی به نمایش بگذاریم. اگر بتوانیم این عشق بی‌وابستگی و فرهنگ رزمندگان را نشان دهیم، این مفهوم از روابط احساسی غلط و وابستگی‌های ناسالم فراتر رفته و تجلی آن را در زندگی مشترک نیز خواهیم دید. عشق واقعی، همانند “سعید الی الله و مرگ رحمان و ودا” است که خداوند محبت را بین بندگانش قرار می‌دهد. نمونه‌ای از این محبت را در پیاده‌روی اربعین دیدیم. رزمندگانی که در جبهه‌ها بودند، شب عملیات می‌گفتند که بوی جبهه را استشمام می‌کنند؛ این نشان از عمق ارتباط معنوی آن‌ها بود. خداوند کسانی را دوست دارد که در راه او با عشق می‌جنگند، مانند بنیان مرصوص که چون سدی استوار هستند. آیا با وجود جنگ، می‌توان سبک زندگی را تغییر داد تا به پیروزی رسید؟ در جمهوری اسلامی، پس از حمله صریح دشمنان، باید وضعیت زندگی خود را تغییر می‌دادیم. اما پس از دفاع مقدس، به جای تئوریزه کردن، قانونمند کردن و توسعه فرهنگ دفاع مقدس، تصور کردیم دوران آن گذشته و به سبک زندگی غربی روی آوردیم. این اشتباه منجر به شکاف طبقاتی و مشکلات کنونی شد. باید پرسید رزمندگان در دفاع مقدس برای چه جان خود را فدا می‌کردند؟ آیا برای افتتاح یک چایخانه بود؟ این چایخانه به نیت امام رضا (ع) و حرم ایشان، شبیه چایخانه‌های حرم ساخته شده بود تا به مردم چای بدهند. مردمی که هر کس هستند، چای امام رضا (ع) را می‌خورند. این نشان از عشق و محبت امام رضا (ع) به بندگانش است. رسالت ما باید معرفی این محبت باشد، نه صرفاً انجام اعمال عبادی و سپس بازگشت به زندگی عادی. زندگی ما باید اینگونه باشد که هر کس با عشق به امام رضا (ع) به دیگران محبت کند و چای تعارف کند، فارغ از دین یا اعتقادات فرد مقابل. همانطور که در یک بیمارستان ویژه سرطانی، با امکانات قوی و هتل همراهان بیمار، درمان رایگان ارائه می‌شود و این نشانه‌ای از عشق و خدمت است. این باید الگوی زندگی ما باشد. اید پس از جنگ، ما متحول می‌شدیم و به سبکی نو درمی‌آمدیم، اما چرا چنین نشد؟ آیا بیماریم، احمقیم یا نادان؟ در حالی که در کشورهای دیگر، افراد با رویکردی متفاوت، در شرایط بیماری عزیزانشان در خارج از کشور، با ارسال پول و تجهیزات پزشکی، به یاری خانواده خود می‌شتابند. این یک سبک زندگی است. ما دو سبک زندگی در برابر خود داریم: یکی در هیئت‌ها و مجالس مذهبی که با مداحی و سخنرانی همراه است، و دیگری در کنسرت‌ها که با اجرای موسیقی و دریافت هزینه ورودی، تغذیه نیز عرضه می‌شود. هیچ اشکالی به هیچ‌کدام وارد نیست، چرا که هر دو سبک زندگی محسوب می‌شوند و هزینه‌های خود را دارند. در هیئت‌ها نیز با هزینه‌هایی چون بلندگو و پذیرایی از دانشجویان مواجه هستیم که با جان و دل وقت می‌گذارند، در حالی که می‌توانستند به تحصیل خود بپردازند. این دانشجویان، که برخی از آن‌ها مسئولین آینده کشور هستند، با سخاوت در پذیرایی از عزاداران، سبکی از زندگی را به نمایش می‌گذارند. چه کسی هزینه می‌کند و چه کسی بهره می‌برد، تفاوتی بین این دو سبک نیست؛ اما با سبک زندگی دوم نمی‌توان جهان را از شر عداوت دشمنان نجات داد.

اهداف فرهنگی را در فضای جنگی فراموش کردیم

شاید بدترین حرف‌ها را به من بزنید، اما باید گفت که از فرصت جنگ سوءاستفاده کردیم و اهداف فرهنگی را فراموش کردیم. فلسفه جنگ این است که هیجان لحظه‌ای آن نباید ما را از اهداف اصلی دور کند. آن خانم یا آقایی که در صف بنزین، در گرما، شربت توزیع می‌کند، عملی ارزشمند است که باید به سبک زندگی ما تبدیل شود. این روحیه باید در حل مسائل کارآفرینی، کاریابی، وام‌گیری و تحصیل نیز نمود پیدا کند. متأسفانه، مساجد که باید مرکز فعالیت‌های فرهنگی باشند، به سمت راه‌اندازی مدارس غیرانتفاعی رفته‌اند. چرا از دانش‌آموز پول دریافت می‌شود؟ مگر در هیئت‌ها از شما پول می‌گیرند؟ باید مساجد را مانند هیئت‌ها اداره کرد. در تهران مدرسه‌ای بود که به دلیل مشکلات مالی و اجاره مکان، در حال تعطیلی بود. مردم با کمک‌های خود آن را سرپا نگه داشتند. وقتی کسی فرزندش را ثبت‌نام می‌کرد و امکان پرداخت هزینه نداشت، او را به دلیل نداشتن تمکن مالی رد نمی‌کردند. این سبک زندگی متفاوت است؛ اما متأسفانه، با این سبک زندگی نمی‌توان جهان را از عداوت نجات داد. شما می‌دانید که چرا به ما حمله می‌کنند؟ دلیل اصلی‌شان نارضایتی مردم است. اما مردم چه زمانی ناراضی می‌شوند؟ زمانی که خودشان جامعه را متلاشی کنند و سبک زندگی درستی نداشته باشند. صهیونیست‌ها، اربعین بیست میلیونی را مانعی برای حملات خود می‌دانند؛ زیرا می‌دانند با حمله، جمعیت اربعین بیشتر و مقاوم‌تر خواهد شد. مشکلات اقتصادی ما نیز ناشی از همین سبک زندگی و تحریم‌هاست که برای زجر دادن ما وضع شده‌اند. اگر با سبک زندگی اقتصادی متفاوت، نه با قوانین موجود و مدل بانکداری و بورس‌بازی فعلی، عمل کنیم، تحریم‌ها دیگر اثری نخواهند داشت. تحریم‌ها برای ایجاد آتش تهیه جهت حمله است. پیروزی در این جنگ به چه چیزی بستگی دارد؟ آیا به تعداد نفرات و سلاح است؟ خیر. پیروزی نهایی به تصمیم خداوند است. خداوند پیروزی را زمانی رقم می‌زند که ما به قدرت مقاومت درونی برسیم. در جبهه‌ها، رزمندگان برای یکدیگر جان می‌دادند. باید این روحیه عشق و ایثار را در تمام جنبه‌های زندگی، از جمله اقتصاد و روابط، جاری سازیم. اگر اقتصاد ما به گونه‌ای باشد که امکان حرام‌خواری افزایش یابد، دیگر ناله‌ها و فریادها بی‌اثر خواهد بود، همانطور که امام حسین (ع) در روز عاشورا فرمودند. اینجاست که نیاز به یک اقتصاددان اسلامی احساس می‌شود، اقتصادی که ریشه حرام‌خواری را بخشکاند.

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.