به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، آیت الله غلامرضا فیاضی در نشستی که در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، به اهمیت پرداختن حوزه های علمیه به علوم عقلی پرداخت که در ادامه به آن اشاره می شود. بحث امروز را میتوان در دو بخش ارائه داد: نخست، بررسی «ضرورت فلسفه برای حوزههای علمیه” و دوم، «ضرورت فلسفه برای عموم فرهیختگان، بهویژه فعالان عرصه علوم انسانی”. در بخش اول، باید یادآوری کرد که بنیان معرفتی و قرآنی تأسیس حوزههای علمیه، بر این آیه شریفه استوار است: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً...” این آیه، ضرورت «تفقه در دین” را با بیانی خاص برجسته میسازد؛ چراکه آغاز آیه با یک نهی مؤکد همراه است. عبارت "ما کان للمؤمنین..."، گرچه در ظاهر جملهای خبری است، اما ـ به تعبیر علامه طباطبایی (قدسسره) در تفسیر المیزان ـ در مقام انشاء به کار رفته است. این یعنی اگرچه ساختار آیه خبری است، اما معنای آن نهی ولایی و الزامی است؛ بهگونهای که میتوان آن را اینگونه ترجمه کرد: هرگز روا نیست که همه مؤمنان به جبهههای جنگ بروند این در حالی است که جهاد نظامی در راه خدا بدون تردید دارای عظمت است، اما آیه با صراحت، این نهی را در صدر خود بیان میکند. همین نکته، اهمیت جهاد فرهنگی را آشکار میسازد؛ چراکه اگرچه رزمنده در جبهه نظامی از جان و مال و سرزمین مسلمانان دفاع میکند، اما مجاهد فرهنگی از دین، ایمان، هویت و حقیقت انسان دفاع مینماید. و روشن است که همانگونه که روح نسبت به بدن برتری دارد، جهاد فرهنگی نیز در مرتبهای بالاتر از جهاد نظامی قرار دارد. در ادامه آیه، فلسفه این نهی نیز بیان شده است: از هر گروه و طایفهای، باید جمعی برای آموختن و تعمق در دین اعزام شوند؛ برای اینکه هم خود به فهمی عمیق از دین برسند و هم جامعه را در بازگشت، انذار دهند و از خطرها آگاه سازند. در اینجا این پرسش مهم مطرح میشود: دین چیست که باید در آن تفقه کرد؟ پاسخ روشن است: دین سه بُعد اساسی دارد: 1. عقاید (از جمله اصول دین)2. اخلاقیات 3. احکام شرعی (فروع دین) بنابراین وقتی گفته میشود: تفقه در دین، نمیتوان آن را فقط به یادگیری و فهم احکام محدود کرد. حوزههای علمیه باید همه ابعاد دین را در دستور کار خود قرار دهند، خصوصاً در زمانهای که بیشترین هجمهها و شبههافکنیها در عرصه عقاید و اخلاق دینی صورت میگیرد. روشن است که اگر عقاید، ریشه دین باشند، و اخلاق تنه آن، احکام تنها شاخوبرگهایی هستند که برای حفظ و باروری همان عقاید و اخلاقیات تشریع شدهاند. پس اگر حوزهها موظف به تفقه در دیناند، ضرورتاً باید به تعمیق و تبیین عقاید دینی و پاسخ به شبهات اعتقادی و اخلاقی نیز بپردازند؛ همان شبهاتی که از ابتدای خلقت بشر توسط شیاطین جن و انس القا میشدند و تا امروز نیز ادامه دارند. جالب آنکه انسان، با ظرفیتهایی که خداوند در وجودش قرار داده، اگر در مسیر انحراف و شیطنت قرار گیرد، میتواند حتی از شیطان هم خطرناکتر شود؛ چراکه شیطان انسانی، با نبوغ و مهارت انسانی، گاه تأثیرگذاری بسیار بیشتری در تخریب دارد. در این شرایط، کسانی باید وظیفه خود بدانند که به مقابله علمی و معرفتی با این شبهات برخیزند. همانگونه که آیه شریفه تصریح میکند، این وظیفه، نهتنها واجب است، بلکه واجبتر از جهاد نظامی محسوب میشود؛ زیرا اصل دین را حفظ میکند. تبیین درست و عقلانی عقاید، اگر عمیق و برهانی باشد، خود پاسخگوی بسیاری از شبهات خواهد بود؛ در عرصه اخلاق نیز، باید فلسفه اخلاق و ساختارهای آن تبیین شود؛ حتی در احکام نیز، فهم فقیهانه بدون «علم اصول” ممکن نیست. و در علم اصول، عقل یکی از منابع معتبر تشخیص حکم شرعی است. برای مثال، مسئلهای که در تمام رسالههای عملیه آمده این است: هر مکلف در شناخت احکام دینی خود، یا باید مجتهد باشد، یا محتاطی باشد که یقین دارد وظیفهاش را انجام داده، یا باید مقلد یک مجتهد باشد. این مسئله، یک گزاره تقلیدی نیست، بلکه پایهگذار اصل «تقلید” است و از نظر عقلانی اثبات میشود. عقل چنین حکم میکند که وقتی انسان مکلف شد، باید بهگونهای عمل کند که مطمئن باشد وظیفهاش را انجام داده است. این حکم عقل همان است که در سایر عرصههای زندگی نیز جاری است؛ مثلاً اگر انسان برای درمان فرزند خود دغدغه داشته باشد، یا باید خود پزشک باشد، یا باید به متخصص مراجعه کند، یا راهی را برگزیند که یقین دارد به سلامت او منجر میشود. پس همانگونه که عقل در زندگی روزمره راهنمای ماست، در دینداری نیز چنین است؛ و همین نشان میدهد که عقل، در کنار کتاب و سنت، در استنباط احکام دینی نیز جایگاهی اساسی دارد. بنابراین، عقل یکی از منابع فهم دینی است، اما خودِ عقل به تنهایی کافی نیست. عقل نیاز به تعقل دارد؛ یعنی نیازمند آن است که انسان ابتدا با مبادی اولیه عقلی آشنا شود، به اصولی که عقل به آنها یقین دارد و تردیدی در آنها نیست، دست یابد، و سپس با بهرهگیری از روشهای استنباط عقلی و تحلیل مفهومی، بتواند به حل مسائل پیچیدهتر و نظری بپردازد. هیچ تردیدی وجود ندارد که وجود قوه عقل در انسان، به خودی خود کفایت نمیکند. این قوه باید فعال شود، تربیت گردد و در قالب مباحث و تمرینهای دقیق، بارور شود. باید عقلورزی را بهعنوان یک وظیفه اساسی و راهی برای تفقه در دین جدی گرفت. قرآن کریم در جایی میفرماید که عقل یکی از منابع شریعت است. اما در عرصه اعتقادات، برخی از مسائل وجود دارند که تنها منبع آنها عقل است؛ مانند اثبات اصل وجود خدا. کسی که بخواهد در باب خداشناسی به تفقه برسد، راهی جز تمسک به برهانهای عقلی ندارد. از همین رو، میبینیم که قرآن کریم وقتی به اثبات وجود خداوند میپردازد، غالباً با طرح سؤالاتی مسیر را باز میکند، بیآنکه پاسخ آنها را صریحاً بیان کند؛ زیرا هدف، بیدار ساختن عقل بشر است. نمونه آن آیاتی چون: