تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
دکتر سیدحسین فخرزارع، مدیر گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در یادداشتی مطرح کرد؛ قدرت واژه‌ها در ساختن یا سوزاندن سرمایه اجتماعی / واژگان، حافظه تاریخی ملت را شکل می‌دهند در عصر حاضر که قدرت در کلمات نهفته است، «سخن» فراتر از ابزار بیان، به بن‌مایه‌ای فرهنگی و اجتماعی بدل شده و بازتاب هویت و اعتبار جامعه است. در چنین فضایی، به‌ویژه برای مسئولان، عقلانیت گفتاری نه یک توصیه اخلاقی، بلکه ضرورتی برای حفظ اعتماد عمومی، عدالت و کرامت انسانی است؛ چراکه واژگان مسئولان نه‌فقط حامل معنا، بلکه واجد بار نمادین، فرهنگی و سیاسی‌اند و می‌توانند اعتماد بیافرینند یا بحران خلق کنند.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، دکتر سیدحسین فخرزارع، مدیر گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در یادداشتی مطرح کرد؛ در جهانِ پرهیاهو و هنگامه‌خیز امروزی که قدرت، نه صرفا در دستان، بلکه پیچیده در کلمات و مفاهیم است، میدانِ “سخن” از حد ابزار بیان اراده و فرمان فراتر رفته و  به بن‌مایه‌ای بنیادین در شکل‌دهی به وقایع‌های اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است. در این عصر پرتنش که اخبار و اندیشه‌ها، با شتابی حیرت‌انگیز انعکاس می‌یابد دیگر «سخن»، تنها بازتابی از اندیشه‌های افراد نیست، بلکه پژواک هویت و اعتبار یک جامعه است و تاثیراتِ فراتر از آنچه پیش از این بوده، داشته و همواره، همراه با داوری خواهد بود. این داوری زمانی باریک‌بینانه‌تر می‌شود که گویندة سخن از موقعیت و اعتبار اجتماعی بالاتری برخوردار باشد. «عقلانیتِ گفتاری»، امری یکسان و ایستا برای همگان نیست، بل به‌نسبت مسئولیت‌هایی که آنان بر دوش می‌گیرند، از مراتب و درجات گوناگون برخوردار است. هرچه جایگاه و نقش فرد در ساختار قدرت و تصمیم‌گیری خطیرتر و گسترده‌تر باشد، انتظار می‌رود عقلانیت او نیز ژرف‌تر، پخته‌تر و البته مبتنی‌ بر اخلاق و ایمان باشد. چراکه اثر سخنِ او، از دایرة شخصی فراتر رفته و وجدان جمعی و سرنوشت اجتماعی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. چه بسیار گفتارهایی که از سر بی‌تأملی، بی‌دقتی یا تعصب صادر شده و به بهای جان، مال، حیثیت و آرامش گروهی از مردم تمام شده است. از این‌رو، عقلانیت مسئولانه در یک نظام سیاسی، نه صرفاً یک فضیلت، بلکه ضرورتی بنیادین برای حفظ عدالت، اعتماد عمومی و کرامت انسانی به‌شمار می‌آید. انقلاب اسلامی و تحولات ناشی از آن، به ویژه در دوره‌های بحران، شواهد روشنی است از یک تغییر پارادایمی که در قدرت و زبان فراهم آمده است. در این دوران، قدرت کلامِ یک مسئول، نه تنها به معنای انتقال اطلاعات، بلکه عرصه‌ای برای نمایش و خلق هویت، و عرضة آرمان‌ها و آینده‌ای است که از دل بحران‌ها و درگیری‌ها شکل می‌گیرد. بی‌تردید در دنیای مدرن که ارتباطات لحظه‌به‌لحظه شکل می‌گیرند و سخنرانی‌ها، توییت‌ها، مصاحبه‌ها و مواضع رسمی در کسری از ثانیه بازنشر و تفسیر می‌شوند، سخن یک صاحب‌منصب تنها یک “صدا” نیست؛ بلکه آوایی است که”پژواکِ اجتماعی” قدرتمندی دارد. از منظر جامعه‌شناختی، این پژواک نه فقط منتقل‌کنندة اطلاعات، بلکه تولیدگر معنا، شکل‌دهنده به افکار عمومی و حتی جهت‌ده رفتارهای جمعی است. در فرهنگ عمومی، قدرت گفتار به‌ویژه وقتی از تریبونی رسمی یا با موقعیت اقتدار همراه باشد، فراتر از محتوای کلمات رفته و به نمادسازی تبدیل می‌شود. مخاطبان، سخنان یک مسئول را نه‌فقط به‌عنوان نظر شخصی، بلکه به‌مثابه بازنمایی دیدگاه نظام، دولت یا کل حاکمیت می‌شنوند. در نتیجه، هر واژه یا لحنی می‌تواند به یک «نشان فرهنگی» تبدیل شود که معناهای متعددی در ذهن مردم برمی‌انگیزد؛ گاه اعتمادآفرین و گاه بحران‌زا، گاه نشاط‌افزا و گاه ناامیدساز. گفتارهای رسمی در یک نظام سیاسی، حامل سرمایة نمادین است؛ یعنی قدرت آن، نه‌فقط در استدلال، بلکه در جایگاه صادرکنندة آن است. وقتی سخنی بر زبان یک مسئول بلندپایه جاری می‌شود، مخاطبانش آن را نه همچون یک عقیدة فردی بلکه به‌مثابة «سیگنال سیاستی» دریافت و لحاظ می‌کنند. در چنین شرایطی، یک جمله‌ ناسنجیده می‌تواند به اعتراض‌ خیابانی، بسیج اجتماعی، شایعه‌سازی، بی‌اعتمادی گسترده یا حتی بحران مشروعیت بینجامد. مسئولان نظام سیاسی باید بدانند سخن گفتن در عرصه عمومی، عملی فرهنگی و اجتماعی است، نه صرفاً فنی یا خبری. هر واژه حامل بار ارزشی، تاریخی و روانی است که ممکن است ده‌ها واکنش را در لایه‌های مختلف جامعه برانگیزد. “عقلانیت گفتاری” در چنین بستری، یک ضرورت تمدنی برای حفظ سرمایه اجتماعی، ارتقاء اعتماد عمومی و پیشگیری از شکاف‌های پرهزینه در جامعه است. جامعه‌شناسانی چون پیر بوردیو، استوارت هال، برگر و لاکمن بر آن‌اند که زبان، میدان کنش است؛ میدانی که در آن، واژگان حامل دستمایه‌های نمادین‌اند و  در این میان سخنان صاحبان قدرت، توان خلق بحران یا آرامش، همگرایی یا واگرایی، امید یا اضطراب را در خود نهفته دارند. در چنین چارچوبی، “عقلانیت گفتاری” صرفا توصیه‌ای اخلاقی نیست، بلکه ضرورتی ساختاری برای بقای اعتماد اجتماعی و ثبات فرهنگی است. مسئولان نظام‌های سیاسی، چون در جایگاه مرجع نمادین ایستاده‌اند، باید بدانند که هر واژه‌ آنان، ممکن است در ذهن و جان مردمان، دلالت‌هایی بیافریند که اثر آن، از دیوارهای قدرت فراتر رفته و در حافظه‌ تاریخی یک ملت رسوب کند. اگر عقلانیت، اخلاق و ایمان، هدایت‌گر زبان و بیان نباشد، چه بسیار سخنانی که بر لبان بی‌ملاحظه جاری می‌شود و در پسِ آن، جان‌ها می‌گدازد، سرمایه‌های اجتماعی فرسوده می‌گردد و گاه تا دهه‌ها، زخم آن بر پیکر تاریخ باقی می‌ماند. از این‌رو، عقلانیت اقتضا می‌کند که مسئولین و کارگزاران یک نظام سیاسی، پیش از آن‌که زبان بگشایند، به وزن واژگان بیندیشند. زیرا واژه‌ها که میدانِ مسئولیت و کنش سیاسی و فرهنگی‌اند، اگر بی‌مهار و بی‌معیار روانه شوند، بنیان اعتماد، همدلی و انسجام را فرو خواهند ریخت؛ و خسارتی بر جای خواهند گذاشت که سال‌ها تلاش فرهنگی و سیاسی قادر به جبران آن نباشد. لذا گفتار مسئولان، هم می‌تواند سرمایه‌ای برای ثبات و مشروعیت باشد و یا سیاه‌چاله‌ای برای بی‌اعتمادی و بحران! واژه‌ای که از یک تریبون رسمی بیان می‌شود، ممکن است به‌مثابة یک فرمان تلقی گردد، یا به تهدید، توهین، تبعیض یا طرد تعبیر شود. بدین‌ترتیب، یک مسئول سیاسی نه‌تنها باید بداند چه می‌گوید، بلکه باید دریابد چگونه، کجا و در چه بافتی سخن می‌گوید. عقلانیت گفتار یک مسئول، علاوه بر آنکه برای تقویت و جلب اعتماد عمومی، باید بر پایة صداقت و انصاف استوار باشد، بایسته است حساسیت‌سنج و استراتژیک باشد، تا هم از بروز بحران ممانعت کند و هم جامعه را به سمت آرامش و همگرایی هدایت نماید. طنین واژه‌ها در سپهر قدرت مسئولیت‌ تاریخی می‌آفریند، واژه‌ها تاریخ را می‌نویسند، در حافظة ملت می‌مانند و صدای یک جامعه‌اند، لذا باید برخوردار از حفظ منافع ملی و دوراندیشی باشند تا در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی، در دام تضادها نیفتند. کلمات یک مسئول متعهد باید قدرت‌آفرین و امیدبخش باشد تا مردم را به حرکت درآورد و از بروز شکاف‌های اجتماعی جلوگیری کند. با گذشت دهه‌هایی از هدایت و رهبری انقلاب اسلامی توسط مقام معظم رهبری، تأمل در سیرةگفتاری ایشان نشان می‌دهد که سخنان وی همواره برخوردار از انسجام، عقلانیت و دقت محتوایی بوده است. در میان انبوه بیانات در عرصه‌های گوناگون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و بین‌المللی، به‌سختی می‌توان نمونه‌ای یافت که از چارچوب خردورزی، سنجیدگی و تعادل خارج شده باشد؛ و این، گواهی روشن بر تسلط بی‌نظیر ایشان بر هنر گفتار و درک عمیق از اقتضائات مخاطب و زمان است و انتظار می‌رود آنان که در سایه انقلاب اسلامی و با پشتوانه‌های ایمانی و مردمی به مسئولیتی دست می‌یابند ایشان را الگوی رفتاری و گفتاری خویش قرار دهند؛ چرا که سخن و رفتار مسئولان، بازتابی از چهرة انقلاب است و هر کلام نسنجیده می‌تواند فراتر از یک خطا، آسیبی به اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی وارد سازد.

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.